زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

shalizeh-0123

عضو جدید
کارمند تازه وارد
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا
تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو
با کی داری حرف می ‌زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
 

shalizeh-0123

عضو جدید
اشتباه موردی
کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200
دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»
کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های
موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش
کنم.»
 

آریوداد

عضو جدید
وادث جالب از زندگی آلبرت انیشتین ]​

یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر ، در توقف بعدی در این سفر ، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انیشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص ، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب ، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من ، (اشاره به انیشتین) که در انتهای سالن وجود دارد ، می تواند پاسخ این سوال را بدهد."
همسر آلبرت انیشتین غالبا اصرار داشت که او در هنگام کار باید لباسهای مناسبتری استفاده کند. انشتین همواره میگفت: "چرا باید اینکار را بکنم هر کسی اینجا می داند من که هستم." هنگامی که انیشتین برای شرکت در اولین کنفرانس بزرگ خود شرکت کرد نیز همسرش از او خواست که لباس مناسبتری بپوشد، انیشتین گفت: "چرا باید اینکار را بکنم هیچ کسی اینجا مر نمی شناسد."
از آلبرت انیشتین معمولا برای توضیح نظریه عمومی نسبیت سوال میشد و او یکبار اینگونه پاسخ داده بود: " دست خود را بر روی اجاق گاز داغ برای یک دقیقه قرار دهید ، و این عمل مانند یک ساعت به نظر می رسد ، حال با یک دختر خوشگل یک ساعت بنشینید ، و این عمل مانند یک دقیقه به نظر می رسد. این نسبیت است.!"

هنگامی که آلبرت انیشتین شاغل در دانشگاه پرینستون بود ، یک روز قرار بود به خانه برود ولی او آدرس خانه اش را فراموش کرده بود. راننده تاکسی او را نمی شناخت. انیشتین از راننده پرسید آیا او می داند خانه انیشتین کجاست. راننده گفت : "چه کسی آدرس انیشتین را نمی داند؟ هر کسی در پرینستون ادرس خانه انیشتین را میداند. آیا می خواهید به ملاقات او بروید؟" . اینشتین پاسخ داد :" من انیشتین هستم . من آدرس منزل خود را فراموش کرده ام ، می توانید شما مرا به آنجا ببرید؟ " . راننده او را به خانه اش رساند و از او هیچ کرایه ای نیز نگرفت.

 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا همه چی به هم ریخته ؟

الان این مسئولین نابغه باشگاه که همه اشتراکا رو پاک کردن چه هدفی داشتن ؟

بالاخره که دوباره همشو باید انتخاب کنیم و دوباره حجم زیادی ایمیل بفرستن

چه فرقی کرد ؟ :razz:

بچه ها شما می تونین گوگل و یاهو رو باز کنین ؟ برای من که باز نمیشه ! نکنه تحریم جدیده ؟ :confused:
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
چرا همه چی به هم ریخته ؟

الان این مسئولین نابغه باشگاه که همه اشتراکا رو پاک کردن چه هدفی داشتن ؟

بالاخره که دوباره همشو باید انتخاب کنیم و دوباره حجم زیادی ایمیل بفرستن

چه فرقی کرد ؟ :razz:

بچه ها شما می تونین گوگل و یاهو رو باز کنین ؟ برای من که باز نمیشه ! نکنه تحریم جدیده ؟ :confused:

اشتراکا که سر جاشه، من مشکلی ندارم!

از سه ساعت پیش خبر ندارم ولی الان هم گوگل و جیمیل باز میشه هم یاهو
 

Sorin Z

عضو جدید
کاربر ممتاز
سسسسسسلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللاااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممم.....................
شبگردی هست؟؟؟؟
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشتراکا که سر جاشه، من مشکلی ندارم!

از سه ساعت پیش خبر ندارم ولی الان هم گوگل و جیمیل باز میشه هم یاهو

طبق معمول از اختلالات بی نظیر شرکت وزین و پرافتخار آسیاتک بود ! فقط همین یه مدل اختلال رو ندیده بودیم که دیروز دیدیم

این دفعه دیگه تصمیم جدی گرفتم دیگه ازش اشتراک نگیرم ! :mad:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زیبا لبخند بزن حتی اگر خودت تنها و غمگینی
زیبا زندگی کن حتی اگر از زندگی سیر هستی
زیبا ببخش حتی اگر دیگر نمیتوانی ببخشی
زیبا از دنیا برو حتی اگر در این دنیا هیچ خیری ندیدی
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیبا لبخند بزن حتی اگر خودت تنها و غمگینی
زیبا زندگی کن حتی اگر از زندگی سیر هستی
زیبا ببخش حتی اگر دیگر نمیتوانی ببخشی
زیبا از دنیا برو حتی اگر در این دنیا هیچ خیری ندیدی

چشم لبخند می زنم زندگی می کنم سعی میکنم ببخشم :D

از دنیا هم می رم :cry::w47:
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند توصیه پزشکی مفید

چند توصیه پزشکی مفید

چنـد توصیـه پزشـکی، بهـداشتـی مفیـد

چگونه منزل را از ویروس سرماخوردگی پاک کنیم؟
ویروس سرماخوردگی مانند آتش در خانه و هر جایی توسعه پیدا می‌کند و هر که سر راهش باشد به آن گرفتار می‌شود. هرچقدر هم که در بهداشت شخصی وسواس داشته باشید، بازهم امکان ابتلا به سرماخوردگی وجود دارد. برای اینکه فضای خانه و یا محیط کارتان را میکروب‌زدایی کنید و ویروس های موجود را بکشید می‌توانید راههای زیر را در پیش بگیرید.588; بگیرید.
بد نیست که بدانید که ویروس سرماخوردگی می‌تواند تا سه ساعت بر روی سطوح دوام بیاورد و در منزل شما مناطقی وجود دارد که مملو از این ویروس می‌باشد. راه های زیر می‌تواند حیات این موجودات را به مخاطره بیاندازد.
بر روی کاناپه بخوابید!
[h=6] [/h] در صورتی که همسر شما دچار سرماخوردگی است، بهتر است که شما امشب را در کنارش در اتاق خواب نخوابید و جایتان را به کاناپه منتقل کنید. شاید به اندازه تخت خواب راحت نباشید، اما فردا صبح با سرماخوردگی از خواب بیدار نمی‌شوید.1605;ی‌شوید.
از دستمال یکبار مصرف استفاده کنید.
[h=6] [/h] در صورتی که فرد بیماری در خانه دارید، سعی کنید تا از دستمالهای یکبار مصرف استفاده کنید و ظروفی را که با اسفنج و یا اسکاچ می‌شویید، پس از شستشو یکبار در ماشین ظرفشویی قرار دهید.
سینک دستشویی را مرتب بشویید.
[h=6] [/h] محل شستشوی دستها در سرویس بهداشتی، خوابگاه ویروسهاست. پس با دقت هرچه تمامتر سعی کنید تا آن را تمیز نگاه دارید. کاسه، شیرآلات و دستگیره ها را به صورت روزانه و به دقت پاک نمایید. همچنین سعی کنید تا می‌توانید مسواک ها را در کنار هم قرار ندهید و ترجیحاً از خمیردندان جداگانه استفاده کنید. بهتر است پس از پایان مریضی خود، مسواک خود را دور بیاندازید و یا آن را در آب بجوشانید. در آخر هم فراموش نکنید که کلید روشنایی و دستگیره در را به خوبی پاک نمایید.
مطمئن شوید که ماده پاک‌کننده شما به خوبی پاک می‌کند.
[h=6] [/h] زمانی که برای خرید شوینده به فروشگاه می‌روید، مطمئن شوید که شوینده‌هایی که می‌خرید، قابلیت پاک کردن جرم ها و میکروب ها را دارند و تنها یک شوینده نیستند.
از هر صابونی که می‌توانید استفاده کنید.
[h=6] [/h] نتیجه یک تحقیق منتشر شده در سال ۲۰۰۴ نشان می‌دهد کسانی که از صابونهای آنتی باکتریال استفاده می‌کنند به همان میزان افرادی که از صابونهای عادی استفاده می‌کنند، دچار سرماخوردگی می‌شوند. با این حال بهتر است دستانتان را حداقل برای مدت ۲۰ تا ۲۵ ثانیه با آب گرم بشویید.
محلهای تجمع ویروس‌ها را پاک کنید.
[h=6] [/h] وسایلی همچون کنترل تلویزیون، دسته های بازی، کیبورد کامپیوتر و گوشی‌های تلفن همراه را با تمیز کننده‌ها به صورت متداول پاک کنید. همچنین این کار را پس از پایان یافتن دوره سرماخوردگی نیز به صورت مکرر انجام دهید.
حوله و ملحفه ها را بشویید.
[h=6]
[/h] بد نیست که حوله‌ها، ملحفه‌ها و رویه‌ی بالش‌ها که محل زندگی ویروس‌ها هستند، در طول دوره بیماری یکی از اعضای خانواده و حتی پس از آن به صورت روزانه با آب گرم شسته و ضدعفونی شوند.
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
حافظ در فال هایش هنوز اصرار دارد که خبر خوشی در راه است

… تو کجای دنیای منی که هنوز در راهی …

 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم کمی خدا می خواهد...
کمی سکوت...
کمی آخرت...
دلم دل بریدن می خواهد...
کمی اشک ...
کمی بهت...
کمی آغوش آسمانی...
دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!
تا کمی با هم قدم بزنیم ..
فقط همین!!
 

**E.Kh**

عضو جدید
سازنده ترین کلمه"گذشت" است...آنراتمرین کن
پرمعنی ترین کلمه"ما" است...آنرا بکار ببند.
عمیق ترین کلمه "عشق"است... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه"تنفر" است...ازبین ببرش.
سرکش ترین کلمه" هوس"است...بآ آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه"من" است...از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه"خشم" است...انرا فرو ببر.
بازدارترین کلمه"ترس"است...با آن مقابله کن.
با نشاطترین کلمه"کار" است...به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه "طمع" است...آنرا بکش.
سازنده ترین کلمه "صبر" است...برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه "امید"است... به آن امیدوار باش.
ضعیفترین کلمه "حسرت" است...آنرا نخور.
تواناترین کلمه"دانش"است...آنرا فراگیر.
محکمترین کلمه "پشتکار" است...آنرا داشته باش.
سمی ترین کلمه "غرور" است...بشکنش.
سست ترین کلمه "شانس" است...به امید آن نباش.
شایعترین کلمه "شهرت" است...دنبالش نرو.
لطیفترین کلمه "لبخند" است...آن را حفظ کن.
حسرت انگیزترین کلمه"حسادت" است...از آن فاصله بگیر.
ضروریترین کلمه "تفاهم" است...آن را ایجادکن.
سالمترین کلمه "سلامتی" است...به آن اهمیت بده.
اصلیترین کلمه "اطمینان" است...به آن اعتماد کن.
بی احساسترین کلمه"بیتفاوتی" است...مراقب آن باش.
دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است...از آن سوءاستفاده نکن.
زیباترین کلمه"راستی" است...با ان روراست باش.
زشتترین کلمه "دورویی" است... یکرنگ باش.
ویرانگرترین کلمه"تمسخر" است...دوست داری با تو چنین کنند؟
موقرترین کلمه"احترام" است...برایش ارزش قایل شو.
آرامترین کلمه "آرامش" است...به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است...حواست را جمع کن.
دستوپاگیرترین کلمه"محدودیت" است...اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.
سختترین کلمه "غیرممکن" است...وجودندارد.
مخربترین کلمه "شتابزدگی" است...مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریکترین کلمه "نادانی" است...آنرا با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه "اضطراب" است...آنرا نادیده بگیر.
صبورترین کلمه"انتظار" است...منتظرش باش.
بی ارزشترین کلمه"انتقام" است...بگذار و بگذر.
ارزشمندترین کلمه"بخشش" است...سعی خود را بکن.
قشنگترین کلمه "خوشروئی" آست...راز زیبائی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه"پاکیزگی"است...اصلا سخت نیست.
رساترین کلمه"وفاداری" است...سر عهدت بمان.
تنهاترین کلمه"گوشهگیری" است...بدانکه همیشه جمع بهتر از فرد بوده.
محرک ترین کلمه "هدفمندی"است...زندگی بدون هدف روی آب است.



وهدفمندترین کلمه"موفقیت"است... پس پیش به سوی آن...


 
آخرین ویرایش:

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین سطر زندگی را چگونه بخوانیم

آخرین سطر زندگی را چگونه بخوانیم

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود
کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد:
((تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.))
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند
و آنرا نقطه گذاری کند . پس تکلیف آن همه ثروت چه می‌شد ؟

برادر زاده او تصمیم گرفت ، آن را اینگونه تغییر دهد:
«تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم ؟ نه !
برای برادر زاده‌ام . هرگز به خیاط . هیچ برای فقیران . »

خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه‌گذاری کرد :
«تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم.
نه برای برادر زاده‌ام . هرگز به خیاط . هیچ برای فقیران . »

خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد
و آن را به روش خودش نقطه‌گذاری کرد:
«تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه .
برای برادرزاده‌ام؟ هرگز . به خیاط . هیچ برای فقیران.»

پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند:
«تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه .
برای برادر زاده‌ام ؟ هرگز . به خیاط ؟ هیچ . برای فقیران . »

نکته اخلاقی:
به واقع زندگی نیز این چنین است‌:
او نسخه‌ای از هستی و زندگی به ما می‌دهد که درآن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید به روش خودمان آن را نقطه‌گذاری کنیم. از زمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست …
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه آشی برات بپزم…

یه آشی برات بپزم…

در کتاب (سه سال در دربار ایران) نوشته دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.
او نوشته: ناصرالدین شاه سالی یک بار (آنهم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می‌شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می‌دادند. بعضی سبزی پاک می‌کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می‌کردند.
عده‌ای دیگ‌های بزرگ را روی اجاق می‌گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از آن بالا نظاره‌گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد. بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد
و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده میشد کمتر ضرر می‌کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت میکرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش میشد٬ آشپزباشی به او می‌گفت: بسیار خوب! بهت حالی می‌کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.

 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سته
بسته
بسته
تمام درهای پیش رویم
بسته است
خواهرم می گوید صبور باش
مادرم می گوید درست می شود
پدرم می گوید امید داشته باش
خدا
آن بالا
نشسته و تنها
نگاه می کند
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر بار که جان می داد
احیاش می کردم
زخم بی تفاوتی هایت اما
سخت تر از قبل
زمین گیرش می کرد
حال خوب می دانم
برای احساسی که مُرد
تنها باید حجله ی خاطره بست !
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز آن جا که علاقه هیچ وقت ملاک نبوده و نیست !
اگر ترسم از خون و مریضی نبود ،پزشک
و اگر به اجرای عدالت ایمان داشتم ، وکیل می شدم
این دو دسته همیشه مرا ترسانده اند
پزشکانی که بیشتر از خودم درباره ی بدنم
و وکلایی که بیشتر از خودم درباره ی حقوقم می دانند !
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یکباره
زیر پایم خالی می شود
در سکوتی تلخ
در خیالِ زنی
با کلامی تیز
که بی آنکه بداند
ریسمان نامرئی امیدم را می بُرَد
من از خواب می پرم
تو
آن سوی خیال
بی هیچ واهمه ای
گره ای تازه به سکوت می زنی
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانی؟
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است!
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی :
بگذار منتـظـر بمانند !
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه به یک اندازه توجه ام را جلب می کنند
بعضی جوان و بعضی قدیمی ترند
بعضی صاف و ساده و بعضی آب و جارو کرده
عده ای به چپ و عده ای به راست
بعضی سیاه...بعضی سفید و بعضی رنگی
عده ای با پوشش و عده ای بی پوشش
بی شک می توان درباره ی آدم ها بیشتر از توصیف موهای سرشان گفت
وقتی روبه رویت ایستاده اند
 

shalizeh-0123

عضو جدید
در کتاب (سه سال در دربار ایران) نوشته دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.
او نوشته: ناصرالدین شاه سالی یک بار (آنهم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می‌شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می‌دادند. بعضی سبزی پاک می‌کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می‌کردند.
عده‌ای دیگ‌های بزرگ را روی اجاق می‌گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از آن بالا نظاره‌گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد. بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد
و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده میشد کمتر ضرر می‌کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت میکرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش میشد٬ آشپزباشی به او می‌گفت: بسیار خوب! بهت حالی می‌کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.


سلام خانومی.............
چطوری عزیزم؟؟
وای چ داستانه جالبی داره!!!!!
برام خیلی جالب بود،برای خانواده ام هم رفتم تعریف کردم.............
مرسی از مطالبه قشنگی که میذاری..............
دوست دارم یه عالمه، هرچی بگم بازم کمه!!!!!:w14::w30:
 
بالا