زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه بیشترین تلاشت بکن هیچی رو به خودت نگیر.فکر بیهوده و باطل رو هم بذار کنار.


خدا بی نهایت است اما به قدر نیازت فرود می ایدبه اندازه ارزوهایت گسترده می شود و به اندازه ایمانت کار گشا.

برم نماز بخونم
فعلا با اجازه :gol:

zevina3255 راستی اسمت چیه؟؟؟
ای بابا چحل!بار گفتم:زوینا
خوش به حالت!
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگم حالا که اینجایی هم فاله هم سوال هم تماشا.

یک سوال فنی بپرسم:
چرا خامه مخصوصا یک کم که می مونه یا گرم میشه. تند میشه و تهوع آور.
علتش چیه چه واکنشی؟
:que::que::que::que::que::que::)
آفرین به ذهن پرسشگر و وقت شناست،آفرین!
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
سلام

سلام

میگم حالا که اینجایی هم فاله هم سوال هم تماشا.

یک سوال فنی بپرسم:
چرا خامه مخصوصا یک کم که می مونه یا گرم میشه. تند میشه و تهوع آور.
علتش چیه چه واکنشی؟
:que::que::que::que::que::que::)
راستش فعلا سال اولي هستم و علتش را نميدانم :redface:
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
من اومدم از نو كي هست كي نيست؟ بوي رضا مياد :smile:
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه جون تو عزیز
حتی کمتر از 5 ثانیه برا هرکدوم مجموعا نشد
راستشو میگم
:redface:
:w17:
ای بابا چحل!بار گفتم:زوینا
خوش به حالت!
اینم شد اسم ؟؟؟؟ فلک دلت میخاد یا ....:w02:
میگم حالا که اینجایی هم فاله هم سوال هم تماشا.

یک سوال فنی بپرسم:
چرا خامه مخصوصا یک کم که می مونه یا گرم میشه. تند میشه و تهوع آور.
علتش چیه چه واکنشی؟
:que::que::)
جدا؟؟؟:surprised:
سلاممممممممممممم

چرا امشب هیشکی نیست :surprised:

نکنه اشتباهی اومدم :cry:
سالی یه بار طلوع میکنی :w12:
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.
از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت، خواست فرود آيد، ترسيد.​

باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد.
ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند.
مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت: اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم.​

قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت: اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من بيچاره از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي.
نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم....​


قدري پايين تر آمد.
وقتي كه نزديك تنه درخت رسيد گفت: اي امام زاده نصف گله را چطور نگهداري مي كني؟
آنهار ا خودم نگهداري مي كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو مي دهم.​


وقتي كمي پايين تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بي مزد نمي شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.​


وقتي باقي تنه را سُرخورد و پايش به زمين رسيد نگاهي به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابي چه كشكي چه پشمي؟
ما از هول خودمان يك غلطي كرديم، غلط زيادي كه جريمه ندارد!!!​

كتاب كوچه احمد شاملو
 

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بر بهترین های تالار

زهرا جان :gol:* 2010

افسون جان :gol: * 2010
 

AMIR-ALI

عضو جدید
سلام به همه
زهرا نبودی
سعید کود میخری ؟ :ی
نیترات پتاسیم کیلو 1500 ایرانی نصف قیمته تقریبا
 
بالا