کیانا احمدی
کاربر فعال
علااكثر محدّثان دو دختر به نامهاى سكينه و فاطمه براى امام حسين ذكر كرده اند؛ اما علّامه ابن شهر آشوب ، و محمّدبن جرير طبرى شيعى ، سه دختر به نامهاى سكينه ، فاطمه و زينب را براى آن حضرت برشمرده اند.
در ميان محدّثان قديم ، تنها على بن عيسى اربلى ـ صاحب كتاب كشف الغمّه (كه اين كتاب را در سال 687 هـ.ق تأليف كرده است ) ـ به نقل از كمال الدين گفته است كه امام حسين شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نيز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زينب ، سكينه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذكرى به ميان نمى آورد. احتمال دارد كه چهارمين دختر، همين رقيّه بوده باشد.
مه حائرى در كتاب معالى السبطين مى نويسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى وديگران از علماى اهل تسنّن و شيعه مى نويسند: امام حسين داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نويسد: دختران او عبارتند از: سكينه ، فاطمه صغرى ، فاطمه كبرى ، و رقيّه (عليهن السلام .)
آنگاه در ادامه مى افزايد: رقيّه (عليها السلام) پنج سال يا هفت سال داشت و در شام وفات كرد. مادرش (شاه زنان) دختر يزدجرد بود(يعنى حضرت رقيّه خواهر تنى امام سجّاد بود).
پاسخ به يك سؤ ال
مى پرسند: آيا نبودن نام حضرت رقيّه در ميان فرزندان امام حسين (عليه السلام) در كتابها و متون قديم - مانند: ارشاد مفيد، اعلام الورى ، كشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنين دخترى براى امام حسين (عليه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زير، پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دليل اندك بودن امكانات نگارش از يك سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى ديگر، و سانسور و اختناق حكومت بنى اُميّه كه سيره نويسان را در كنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئيات تاريخ زندگى امامان موجب شده كه بسيارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراين ذكرنكردن آنها دليل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقيّه در يك خاندان موجب اشتباه در تاريخ شده و همين مطلب ، امر را بر تاريخ نويسان اندك آن عصر، با امكانات محدودى كه داشتند، مشكل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى كه خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همين حضرت رقيّه را فاطمه صغيره مى خواندند، و شايد همين موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانكه قبلاً ذكر شد و بعد از اين نيز بيان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقيّه به عنوان دختر امام حسين ياد كرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس بايد نتيجه گرفت كه بايد كتابها و دلايلى در دسترس آنها بوده باشد كه بر اساس آن ، از حضرت رقيّه سخن به ميان آورده اند؛ كتابهايى كه در دسترس ديگران نبوده است ، و در دسترس ما نيز نيست .
بنابراين ذكر نشدن نام حضرت رقيّه در كتب حديث قديم هرگز دليل نبودن چنين دخترى براى امام حسين (عليه السلام) نخواهد بود، چنانكه عدم ثبت بسيارى از جزئيات ماجراى عاشورا و حوادث كربلا و پس از كربلا در مورد اسيران ، در كتابهاى مربوطه ، دليل آن نمى شود كه بيش از آنچه درباره كربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .
پدر حضرت رقيّه
پدر بزرگوار حضرت رقيّه (عليها السلام) امام عظيم ، حسين بن على معروفتر از آن است كه نياز به توصيف و معرّفى داشته باشد.
مادر حضرت رقيه عليه السلام
مادر حضرت رقيه عليه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت كه قبلاً همسر امام حسن (عليه السلام) بود، و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين (عليه السلام) سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند و فضايل بسيارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقيه (عليها السلام) (ام جعفر قضاعيه) بوده است ولى دليل مستندى در اين باره ، در دسترس نيست .
شيخ مفيد در كتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسين معرفى مى كند.
سن حضرت رقيه (عليه السلام)
سن مبارك حضرت رقيه (عليها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روايتها سه سال ، و مطابق پاره اى ديگر چهار سال بود. برخى نيز پنج سال و هفت سال نقل كرده اند.
در كتاب وقايع الشهور و الايام آمده است كه ، دختر كوچك امام حسين (عليه السلام) در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات كرد، چنانكه همين مطلب در كتاب رياض القدس نيز نقل شده است .
فصل دوم : رقيه (عليها السلام) در عاشورا
در بعضى روايات آمده است : حضرت سكينه (عليها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه (عليها السلام) باشد گفت : بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود .
امام حسين ( عليه السلام ) با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه (عليها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببينم امام حسين (عليه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسيار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسين (عليه السلام) به او فرمود: كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم آنگاه امام حسين (عليه السلام) برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت : يا ابه اين تمضى عنا؟
بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟ امام (عليه السلام) يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.
در ميان محدّثان قديم ، تنها على بن عيسى اربلى ـ صاحب كتاب كشف الغمّه (كه اين كتاب را در سال 687 هـ.ق تأليف كرده است ) ـ به نقل از كمال الدين گفته است كه امام حسين شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نيز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زينب ، سكينه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذكرى به ميان نمى آورد. احتمال دارد كه چهارمين دختر، همين رقيّه بوده باشد.
مه حائرى در كتاب معالى السبطين مى نويسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى وديگران از علماى اهل تسنّن و شيعه مى نويسند: امام حسين داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نويسد: دختران او عبارتند از: سكينه ، فاطمه صغرى ، فاطمه كبرى ، و رقيّه (عليهن السلام .)
آنگاه در ادامه مى افزايد: رقيّه (عليها السلام) پنج سال يا هفت سال داشت و در شام وفات كرد. مادرش (شاه زنان) دختر يزدجرد بود(يعنى حضرت رقيّه خواهر تنى امام سجّاد بود).
پاسخ به يك سؤ ال
مى پرسند: آيا نبودن نام حضرت رقيّه در ميان فرزندان امام حسين (عليه السلام) در كتابها و متون قديم - مانند: ارشاد مفيد، اعلام الورى ، كشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنين دخترى براى امام حسين (عليه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زير، پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دليل اندك بودن امكانات نگارش از يك سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى ديگر، و سانسور و اختناق حكومت بنى اُميّه كه سيره نويسان را در كنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئيات تاريخ زندگى امامان موجب شده كه بسيارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراين ذكرنكردن آنها دليل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقيّه در يك خاندان موجب اشتباه در تاريخ شده و همين مطلب ، امر را بر تاريخ نويسان اندك آن عصر، با امكانات محدودى كه داشتند، مشكل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى كه خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همين حضرت رقيّه را فاطمه صغيره مى خواندند، و شايد همين موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانكه قبلاً ذكر شد و بعد از اين نيز بيان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقيّه به عنوان دختر امام حسين ياد كرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس بايد نتيجه گرفت كه بايد كتابها و دلايلى در دسترس آنها بوده باشد كه بر اساس آن ، از حضرت رقيّه سخن به ميان آورده اند؛ كتابهايى كه در دسترس ديگران نبوده است ، و در دسترس ما نيز نيست .
بنابراين ذكر نشدن نام حضرت رقيّه در كتب حديث قديم هرگز دليل نبودن چنين دخترى براى امام حسين (عليه السلام) نخواهد بود، چنانكه عدم ثبت بسيارى از جزئيات ماجراى عاشورا و حوادث كربلا و پس از كربلا در مورد اسيران ، در كتابهاى مربوطه ، دليل آن نمى شود كه بيش از آنچه درباره كربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .
پدر حضرت رقيّه
پدر بزرگوار حضرت رقيّه (عليها السلام) امام عظيم ، حسين بن على معروفتر از آن است كه نياز به توصيف و معرّفى داشته باشد.
مادر حضرت رقيه عليه السلام
مادر حضرت رقيه عليه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت كه قبلاً همسر امام حسن (عليه السلام) بود، و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين (عليه السلام) سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند و فضايل بسيارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقيه (عليها السلام) (ام جعفر قضاعيه) بوده است ولى دليل مستندى در اين باره ، در دسترس نيست .
شيخ مفيد در كتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسين معرفى مى كند.
سن حضرت رقيه (عليه السلام)
سن مبارك حضرت رقيه (عليها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روايتها سه سال ، و مطابق پاره اى ديگر چهار سال بود. برخى نيز پنج سال و هفت سال نقل كرده اند.
در كتاب وقايع الشهور و الايام آمده است كه ، دختر كوچك امام حسين (عليه السلام) در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات كرد، چنانكه همين مطلب در كتاب رياض القدس نيز نقل شده است .
فصل دوم : رقيه (عليها السلام) در عاشورا
در بعضى روايات آمده است : حضرت سكينه (عليها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه (عليها السلام) باشد گفت : بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود .
امام حسين ( عليه السلام ) با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه (عليها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببينم امام حسين (عليه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسيار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسين (عليه السلام) به او فرمود: كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم آنگاه امام حسين (عليه السلام) برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت : يا ابه اين تمضى عنا؟
بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟ امام (عليه السلام) يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.