dazhbog
عضو جدید
هند و اروپایی که جایگاه اصلی مردمان آن زبان به درستی معلوم نیست که برخی آن ها را از ؟ جنوب روسیه فرض نموده اند که بعدها از آن جا گروهی به سوی هند و ایران و گروهی به سوی اروپا کوچ کرده و در آن جا سکونت کرده اند. زبان هند باستان را با آثاری که از نیمه ی دوم هزاره پیش از میلاد مسیح و ایرانی باستان با آثار از اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح به وجود آن پی برده و بازسازی کرده اند.[1]
خانواده زبان های هند و اروپایی از گروه های زیر تشکیل شده است، آناتولیایی: این گروه دیگر رایج نیست. در هزاره اول و دوم پیش از میلاد مسیح در ترکیه آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشته است، مهم ترین شاخه گروه آناتولی Hittite که زبان رسمی آن امپراتوری بوده است از آثار حِتی ها در اوایل سده بیستم در بغاز کوی Bogazkoy (نزدیک آنکارا) به دست آمده است. هند و ایرانی که از دو شاخه هند و ایران است 1- هند: از هزاره اول پیش از میلاد مسیح تاکنون در شمال و بخش مرکزی هند و پاکستان رایج بوده است قدیمی ترین اثر شاخه هندی سنسکریت و ودایی است که لاریگ و دامه تقریباً از حدود هزاره پیش از میلاد بدان نوشته است. هندوستانی وارد و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی «Romany» (زبان کولی ها) از زبان های امروزی هند است.
ب) ایرانی- شاخه ایراین در هزاره اول پیش از میلاد مسیح در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقه میان مجارستان و ترکستان چین رایج بوده است. قدیمی ترین گونه های شاخه ایرانی، اوستایی و فارسی باستان است که اوستا زبان اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و زبان فارسی باستان، زبان رسمی داریوش بزرگ (522 تا 468) برخی از زبان های امروزی شاخه ایرانی فارسی، پشتو و کردی و آسی – بلوچی از دیگر شاخه های هند و اروپایی عبارتند از: یونانی 1600C.B در یونان رایج بوده است، قدیمی ترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است بر لوحه هایی مربوط به 1200 سال پیش از میلاد مسیح که از جزیره کرت Crete به دست آمده و بعد از آن کتاب های ایلیاد Iliad و ادیسه «اودیسیوس Odysses» که از آثار هومر است.
ایتالیا، ژرمنی، ارمنی، تخاری، سلتی Celtic، بالتی و اسلاوی، آلبانیایی از دیگر شاخه های هند و اروپایی است.[2]
از ایرانی باستان چهار زبان مستقیماً منشعب شده است که عبارتند از:
1- اوستایی
2- مادی
3- سکایی
4- فارسی باستان.
I- اوستایی: واژه اوستا خود یک بغرنجی است که کاربرد واژه اوستا در دوره های پیش از ساسانیان سندی در دست نیست و معلوم نیست که اشکانیان یا هخامنشیان کتاب مقدس خود را چه می نامیدند، اوستا در متن های پهلوی به صورت اَویستاک، اَپستاک[3] و در پازند اوستا گفتند. (پازند: اکثر نشانه های الفبایی که نوشته زرتشتیان بدان ها نوشته شده برای نشان دادن دو یا چند آوا به کار می رفت). علاوه بر این دشواری های هُزوارش و اتصال نشانه ها مشکلات خواندن را چندین برابر می کرد. علمای زرتشتی برای از میان بردن این دشواری ها، نوشته های زردشتی را به الفبای اوستایی که هر نشانه به یک آوا دلالت می کند نوشتند، یعنی الفبای اوستایی بازنویسی شده که در آن ها هزوارش به کار نرفته است پازند می گویند.»[4] درباره ریشه اوستا نتیجه قطعی به دست نیامده است.
II- زبان اوستایی: زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است، اما به درستی معلوم نیست از کدام ناحیه اثری که از زبان اوستایی در دست است اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است، این زبان را به ملاحظات زبانشناسی باید 2 گویش داشت دانست: گویش که در گاهان به کار رفته و قدیمی تر می نماید؛ گویش که دیگر بخش های اوستا (قسمت 5 گانه) به کار رفته و جدید تر است. گویش نخست را گویش گاهان یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند گاهان نخست خود زرتشت است و تاریخ آن به تاریخ زندگی زرتشت می رسد. متاخرین تاریخی که برای زمان زندگی زرتشت فرض شده سده ششم پیش از میلاد است، اما خود زرتشتیان به آراء و عقاید اندیشمندان توجه ندارند و تاریخ تولد اشوزرتشت را 1768 پ.م می دانند که این تاریخ توسط ذبیح الله بهروز به تثبیت رسیده است.[5] اما هینتس تاکید دارد که با تحقیق و مطالعه آثار دوره اسلامی توانسته است که تاریخ تولد زرتشت را به دست آورده 22 مارس 635 ق.م (2 فروردین) که البته تمسخر همگان را در برداشت و خانم بویس در کتاب تاریخ گیش زرتشت اظهار دارد 1200B.C.
گات ماد گاهان: سرودهای خود زرتشت است. به سبب زبان و ویژگی های منحصر به فرد؛ باید اوستای راستین و کتاب مقدس زرتشتیان است، گات ها در زبان هندی git گیت و در زبان عربی به Jit جیت تغییر نام یافته است گات ها دارای 17 هات یا بخش است و چون نگینی است در میان انگشتر یسن ها، گاهان بخشی است از یسن ها و دارای 5 بخش است.
I- اَهونَوَدگات (اهونودگاه) در 7 هات دیسنای 28 تا 34) و روی هم 100 بند که هر بند 3 سطر 16 هجایی است.
II- اُشتَوَدگات: در 4 هات و 66 بند 5 سطری 11 هجایی.
III- سپَندمَدگات: در 4 هات و 41 بند 4 سطری 11 هجایی.
IV- وَهوخشتَرگات: در 1 هات و 22 بند3 سطری 14 هجایی.
V- وَهیشتر ایَشت گات: در 1 هات و 9 بند 4 سطری 12 هجایی.
اوستای دوره ی ساسانی 21 نَسک «بار تلعه اصل معنی نسک را «دسته (بسته)» مانند یک دسته گل می داند به عبارت دیگر مجموعه یا جُنگ (کتاب) معنی کرد.
1- یسن ها
2- وَیسپرد
3- وَندیداد
4- نیت ها
5- خود اوستا[6]
الفبای اوستایی: الفبایی که اوستا بدان نوشته شده است. «دین دبیری» نامیده می شود. این الفبا ظاهراً در اواخر دوره ساسانی (حدود سده ششم پیش از میلاد) برای کتابت اوستا که تا آن زمان سینه به سینه نقل می شود از روی پهلوی کتابی و زبور ساخته است شاید یکی از دلایل دیگر ادیان زرتشتیان را اهل کتاب نمی دانند همین موضوع فرهنگ شفاهی اوستا است.
اوستایی از راست به چپ و هر کلمه با یک نقطه از کلمه ی دیگر جدا می گردد. این الفبا را با نشانه های مختلف حرف نویسی کرده اند. نشان های الفبایی به کار رفته برای نشان دادن آواهای اوستا که بار تلم و هوفمان هست و ما در اینجا از بارتلعه پیروی می کنیم.[7]
2: زبان مادی
زبان قدیم ماد بوده است، از این زبان نوشته در دست نیست. از این زبان تعدادی واژه در فارسی باستان و یونانی به جای مانده است که عبارتند از:
مهر. سنگ شاه اعلام کردن بزرگ
البته یک داستان عاشقانه هست به نام سیتانگایوس به زرینیا (ملکه سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی زریادرس اُدایتس منصوب به زبان مادی هست.
3 زبان سکایی:
سکاها از هزاره ها اول پیش از میلاد مسیح تا هزاره ی اول میلادی منطقه از کناره های دریای سیاه تا مدندهای چین در تصرف داشتند. از زبان قدیم سکاها نوشته ای بر جای نمانده است، از زبان سکاهای مغرب که در کناره های دریایی سیاه و جنوب روسیه زندگی می کرده اند تعداد واژه در کتاب های یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سکایی، سکاهای آسیای میانه هم تعداد لغت در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جا مانده است. لغات بر جای مانده از سکایی باستان از اسم های خاص هستند. داستان های مربوط به زبان سکایی اِدیم اسپی یک چشم و گریفین های محافظ طلا.
چند واژه از سکایی غربی که در نوشته های یونایی و لاتینی آمده اند:
خشک[8] هفت گوش تند و سریع اسب آذر بازو چرم شدن
زبان فارسی باستان: نگاهی اجمالی به ایران باستان کوروش در پایان سال 550 ق.م آستیاگس Astryages مادها را شکست داد کوروش پس از پیروزی حیرت آور، در فلات ایران شاهنشاه بسیاری از قوم های گوناگون آریایی و ایرانی است.[9]
فارسی باستان زبان قدیم مردم پارس بوده است، مهم ترین اثر بازمانده از فارسی باستان کتیبه های داریوش بر کوه بیستون است. از دیگر پادشاهان هخامنشی هم کتیبه هایی به جای مانده است:
اَریامَنه (حدود 645- 590 ه.م)، ارشامه (حدود 590- 559 ق.م) کوروش (559- 530 ق.م) خشایارشا (468- 465 ق.م) اردشیر اول (466- 424 ق.م) داریوش دوم (424- 404 ق.م) اردشیر دوم (404- 359 ق.م) و اردشیر سوم (359- 338 ق.م).
کتیبه بیستون به طور مشروح پیروزی داریوش بزرگ را به شورشیان و مدعیان تاج و تخت در سرتاسر امپراطوری هخامنشی بازگو می نماید، پس از اینکه داریوس در 19 نبرد به موفقیت رسید دستور داد تا بر سینه کوه بیستون که بر سر راه جاده قدیم ماد به بابل واقع بود کتیبه ای سه زبان (پارسی باستان، ایلامی و بابلی) حجاری نماید تا همگان از این رویداد بسیار مهم آگاه باشند.[10]
الفبای فارسی باستان:
فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که میخی نامیده می شود علت این نامگذاری آن است که حرف های این الفبا شبیه به میخ است. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داده است که الفبایی برای فارسی باستان ساخته و این زبان بدان نوشته شود، الفبای فارسی باستان از الفبای اکدی و الفبای اکدی از سومری گرفته شده است. این الفبا 36 حرف دارد، 2 واژه جدا کن، 8 اندیشه نگار و نشان هایی هم برای نشان دادن اعداد داشته است که تنها برخی از آن ها به جای مانده است. اندیشه نگار به جای آن که واژه ای را با نشان های الفبایی بنویسند، برای دلالت بر آن شکلی را به کار بوده اند، این شکل را اندیشه نگار نامیده اند.
الفبای فارسی باستان از چپ به راست نوشته می شود، الفبای هجایی است، یعنی صامت و مصوت با هم همراه هستند؛ مثلاً شکل نخست «نَ» و شکل دوم «نُ» است. یعنی هر یک از حرف های الفبای میخی به جز سه حرفی که برای نشان دادن مصوت ها به کار می رود، مصوتی هم دارد به همین علت الفبای هجایی است. 3 حرف مصوت البته می توان گفت که الفبای فارسی باستان از خط میخی عیلامی و آشوری بسیار ساده تر شده بود به طوری که خط میخی آشوری حدود هفتصد و خط میخی عیلامی سیصد حرف داشته است.[11]
خط اسرارآمیز میخی را سر راولینسن با توجه به کتیبه ی داریوس در بیستون گشود. زیرا که نوشته شدن این سه زبان با یک خط میخی ساده شده، موجب شد که مترجم با درک یک سنگ نوشته به مکنونات نوشته به زبان دیگر پی ببرد.[12]
خط میخی چیست؟
خط میخی خطی است که از هزاره سوم B.C تا نیمه ی سده ی اول میلادی، قوم های باستانی آسیای غربی به ویژه سومری ها، آشوری ها، بابلی، عیلامی ها و ایرانی ها برای نوشتن از آن استفاده کرده اند، این همان خطی است که هردوت از آن با نام خط آشوری یاد می کند.
این خط را این روی خط میخی نامیده اند که واژه ها یا هجاها یا حروف آن از نشانه های میخ مانندی که به ترتیب هایی گوناگون در کنار هم می نشیند، درست شده است. اِنگِلبرت کِفپفِر سیاح آلمانی که در سال های 1683 تا 1685 میلادی در ایران بود نخستین کسی است که خط را خط میخی نامید.
احتمالاً سومری ها نشانه های خط میخی را حدود 2900 پیش از میلاد در جلگه های پایین دجله و فرات با ساده کردن خط تصویری ساخته اند.
ظاهراً سومیری و مصری ها بیشتر از هر قوم دیگری به خط تصویری، نوشته از خود به یادگار گذاشته اند.
خط تصویری را به این سبب که بیشتر مورد استفاده روحانیون بوده است، هیروگلیف (نوشته مقدس) نامیده اند سومری ها 3600 B.C پیش از میلاد نخستین نشانه ها و تصویرهای خط خود را روی سفال های بسیار ابتدایی نقش کرده اند و پس از این کوشش های نخستین، قرن ها طول کشیده است که تصویری به خط میخی در آید.
اکدی ها با کوچ خود به بابل از سال 2400 B.C خط میخی گرفته شده از خط تصویری را از سومری ها آموخته با این که خط آکدی- سومری در صورت ابتدایی خود به شکل خط بسیار پیچیده ای، باید پیش از 2000 نشانه و 20000 هزوارش درآمد، سپس نشانه های این خط میخی را به 500 نشان تقلیل داد. بعدها هاییتی ها و بابلی ها باز هم از نشانه های این خط کاستند. 400 تا 350 این خط ابتدا به صورت عمودی از راست به چپ در کنار هم قرار گرفتند.
بزرگ ترین موفقیت این خط زمانی بود که اکدی ها از واژه نگاری به هجارنگاری توجه کردند یعنی از تاثیر معنی واژه در شکل واژه صرف نظر شد.
خط میخی دوباره پس از اشکانیان تنها در حوزه بابل تا سال 50 میلادی در مدرسه ی نجوم مورد استفاده قرار گرفت.
عیلامی ها خط میخی خود را از خط بابلی گرفتند، این خط از سال 2700 پیش از میلاد در حوزه ایلام رواج داشت، خط عیلامی پیش از خط میخی خط تصویری بود. خط میخی عیلامی 113 نشان شکل ساده شده خط میخی بابلی (اکدی) است. در عوض خط میخی باستان با این که به ؟ از خط عیلامی گرفته شده است خط مستقلی است با 42 نشان هجایی و صرفی، این حرف از نظر حروفِ بی صدا تحت تاثیر خط آرامی است.[13]
خانواده زبان های هند و اروپایی از گروه های زیر تشکیل شده است، آناتولیایی: این گروه دیگر رایج نیست. در هزاره اول و دوم پیش از میلاد مسیح در ترکیه آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشته است، مهم ترین شاخه گروه آناتولی Hittite که زبان رسمی آن امپراتوری بوده است از آثار حِتی ها در اوایل سده بیستم در بغاز کوی Bogazkoy (نزدیک آنکارا) به دست آمده است. هند و ایرانی که از دو شاخه هند و ایران است 1- هند: از هزاره اول پیش از میلاد مسیح تاکنون در شمال و بخش مرکزی هند و پاکستان رایج بوده است قدیمی ترین اثر شاخه هندی سنسکریت و ودایی است که لاریگ و دامه تقریباً از حدود هزاره پیش از میلاد بدان نوشته است. هندوستانی وارد و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی «Romany» (زبان کولی ها) از زبان های امروزی هند است.
ب) ایرانی- شاخه ایراین در هزاره اول پیش از میلاد مسیح در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقه میان مجارستان و ترکستان چین رایج بوده است. قدیمی ترین گونه های شاخه ایرانی، اوستایی و فارسی باستان است که اوستا زبان اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و زبان فارسی باستان، زبان رسمی داریوش بزرگ (522 تا 468) برخی از زبان های امروزی شاخه ایرانی فارسی، پشتو و کردی و آسی – بلوچی از دیگر شاخه های هند و اروپایی عبارتند از: یونانی 1600C.B در یونان رایج بوده است، قدیمی ترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است بر لوحه هایی مربوط به 1200 سال پیش از میلاد مسیح که از جزیره کرت Crete به دست آمده و بعد از آن کتاب های ایلیاد Iliad و ادیسه «اودیسیوس Odysses» که از آثار هومر است.
ایتالیا، ژرمنی، ارمنی، تخاری، سلتی Celtic، بالتی و اسلاوی، آلبانیایی از دیگر شاخه های هند و اروپایی است.[2]
از ایرانی باستان چهار زبان مستقیماً منشعب شده است که عبارتند از:
1- اوستایی
2- مادی
3- سکایی
4- فارسی باستان.
I- اوستایی: واژه اوستا خود یک بغرنجی است که کاربرد واژه اوستا در دوره های پیش از ساسانیان سندی در دست نیست و معلوم نیست که اشکانیان یا هخامنشیان کتاب مقدس خود را چه می نامیدند، اوستا در متن های پهلوی به صورت اَویستاک، اَپستاک[3] و در پازند اوستا گفتند. (پازند: اکثر نشانه های الفبایی که نوشته زرتشتیان بدان ها نوشته شده برای نشان دادن دو یا چند آوا به کار می رفت). علاوه بر این دشواری های هُزوارش و اتصال نشانه ها مشکلات خواندن را چندین برابر می کرد. علمای زرتشتی برای از میان بردن این دشواری ها، نوشته های زردشتی را به الفبای اوستایی که هر نشانه به یک آوا دلالت می کند نوشتند، یعنی الفبای اوستایی بازنویسی شده که در آن ها هزوارش به کار نرفته است پازند می گویند.»[4] درباره ریشه اوستا نتیجه قطعی به دست نیامده است.
II- زبان اوستایی: زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است، اما به درستی معلوم نیست از کدام ناحیه اثری که از زبان اوستایی در دست است اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است، این زبان را به ملاحظات زبانشناسی باید 2 گویش داشت دانست: گویش که در گاهان به کار رفته و قدیمی تر می نماید؛ گویش که دیگر بخش های اوستا (قسمت 5 گانه) به کار رفته و جدید تر است. گویش نخست را گویش گاهان یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند گاهان نخست خود زرتشت است و تاریخ آن به تاریخ زندگی زرتشت می رسد. متاخرین تاریخی که برای زمان زندگی زرتشت فرض شده سده ششم پیش از میلاد است، اما خود زرتشتیان به آراء و عقاید اندیشمندان توجه ندارند و تاریخ تولد اشوزرتشت را 1768 پ.م می دانند که این تاریخ توسط ذبیح الله بهروز به تثبیت رسیده است.[5] اما هینتس تاکید دارد که با تحقیق و مطالعه آثار دوره اسلامی توانسته است که تاریخ تولد زرتشت را به دست آورده 22 مارس 635 ق.م (2 فروردین) که البته تمسخر همگان را در برداشت و خانم بویس در کتاب تاریخ گیش زرتشت اظهار دارد 1200B.C.
گات ماد گاهان: سرودهای خود زرتشت است. به سبب زبان و ویژگی های منحصر به فرد؛ باید اوستای راستین و کتاب مقدس زرتشتیان است، گات ها در زبان هندی git گیت و در زبان عربی به Jit جیت تغییر نام یافته است گات ها دارای 17 هات یا بخش است و چون نگینی است در میان انگشتر یسن ها، گاهان بخشی است از یسن ها و دارای 5 بخش است.
I- اَهونَوَدگات (اهونودگاه) در 7 هات دیسنای 28 تا 34) و روی هم 100 بند که هر بند 3 سطر 16 هجایی است.
II- اُشتَوَدگات: در 4 هات و 66 بند 5 سطری 11 هجایی.
III- سپَندمَدگات: در 4 هات و 41 بند 4 سطری 11 هجایی.
IV- وَهوخشتَرگات: در 1 هات و 22 بند3 سطری 14 هجایی.
V- وَهیشتر ایَشت گات: در 1 هات و 9 بند 4 سطری 12 هجایی.
اوستای دوره ی ساسانی 21 نَسک «بار تلعه اصل معنی نسک را «دسته (بسته)» مانند یک دسته گل می داند به عبارت دیگر مجموعه یا جُنگ (کتاب) معنی کرد.
1- یسن ها
2- وَیسپرد
3- وَندیداد
4- نیت ها
5- خود اوستا[6]
الفبای اوستایی: الفبایی که اوستا بدان نوشته شده است. «دین دبیری» نامیده می شود. این الفبا ظاهراً در اواخر دوره ساسانی (حدود سده ششم پیش از میلاد) برای کتابت اوستا که تا آن زمان سینه به سینه نقل می شود از روی پهلوی کتابی و زبور ساخته است شاید یکی از دلایل دیگر ادیان زرتشتیان را اهل کتاب نمی دانند همین موضوع فرهنگ شفاهی اوستا است.
اوستایی از راست به چپ و هر کلمه با یک نقطه از کلمه ی دیگر جدا می گردد. این الفبا را با نشانه های مختلف حرف نویسی کرده اند. نشان های الفبایی به کار رفته برای نشان دادن آواهای اوستا که بار تلم و هوفمان هست و ما در اینجا از بارتلعه پیروی می کنیم.[7]
2: زبان مادی
زبان قدیم ماد بوده است، از این زبان نوشته در دست نیست. از این زبان تعدادی واژه در فارسی باستان و یونانی به جای مانده است که عبارتند از:
مهر. سنگ شاه اعلام کردن بزرگ
البته یک داستان عاشقانه هست به نام سیتانگایوس به زرینیا (ملکه سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی زریادرس اُدایتس منصوب به زبان مادی هست.
3 زبان سکایی:
سکاها از هزاره ها اول پیش از میلاد مسیح تا هزاره ی اول میلادی منطقه از کناره های دریای سیاه تا مدندهای چین در تصرف داشتند. از زبان قدیم سکاها نوشته ای بر جای نمانده است، از زبان سکاهای مغرب که در کناره های دریایی سیاه و جنوب روسیه زندگی می کرده اند تعداد واژه در کتاب های یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سکایی، سکاهای آسیای میانه هم تعداد لغت در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جا مانده است. لغات بر جای مانده از سکایی باستان از اسم های خاص هستند. داستان های مربوط به زبان سکایی اِدیم اسپی یک چشم و گریفین های محافظ طلا.
چند واژه از سکایی غربی که در نوشته های یونایی و لاتینی آمده اند:
خشک[8] هفت گوش تند و سریع اسب آذر بازو چرم شدن
زبان فارسی باستان: نگاهی اجمالی به ایران باستان کوروش در پایان سال 550 ق.م آستیاگس Astryages مادها را شکست داد کوروش پس از پیروزی حیرت آور، در فلات ایران شاهنشاه بسیاری از قوم های گوناگون آریایی و ایرانی است.[9]
فارسی باستان زبان قدیم مردم پارس بوده است، مهم ترین اثر بازمانده از فارسی باستان کتیبه های داریوش بر کوه بیستون است. از دیگر پادشاهان هخامنشی هم کتیبه هایی به جای مانده است:
اَریامَنه (حدود 645- 590 ه.م)، ارشامه (حدود 590- 559 ق.م) کوروش (559- 530 ق.م) خشایارشا (468- 465 ق.م) اردشیر اول (466- 424 ق.م) داریوش دوم (424- 404 ق.م) اردشیر دوم (404- 359 ق.م) و اردشیر سوم (359- 338 ق.م).
کتیبه بیستون به طور مشروح پیروزی داریوش بزرگ را به شورشیان و مدعیان تاج و تخت در سرتاسر امپراطوری هخامنشی بازگو می نماید، پس از اینکه داریوس در 19 نبرد به موفقیت رسید دستور داد تا بر سینه کوه بیستون که بر سر راه جاده قدیم ماد به بابل واقع بود کتیبه ای سه زبان (پارسی باستان، ایلامی و بابلی) حجاری نماید تا همگان از این رویداد بسیار مهم آگاه باشند.[10]
الفبای فارسی باستان:
فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که میخی نامیده می شود علت این نامگذاری آن است که حرف های این الفبا شبیه به میخ است. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داده است که الفبایی برای فارسی باستان ساخته و این زبان بدان نوشته شود، الفبای فارسی باستان از الفبای اکدی و الفبای اکدی از سومری گرفته شده است. این الفبا 36 حرف دارد، 2 واژه جدا کن، 8 اندیشه نگار و نشان هایی هم برای نشان دادن اعداد داشته است که تنها برخی از آن ها به جای مانده است. اندیشه نگار به جای آن که واژه ای را با نشان های الفبایی بنویسند، برای دلالت بر آن شکلی را به کار بوده اند، این شکل را اندیشه نگار نامیده اند.
الفبای فارسی باستان از چپ به راست نوشته می شود، الفبای هجایی است، یعنی صامت و مصوت با هم همراه هستند؛ مثلاً شکل نخست «نَ» و شکل دوم «نُ» است. یعنی هر یک از حرف های الفبای میخی به جز سه حرفی که برای نشان دادن مصوت ها به کار می رود، مصوتی هم دارد به همین علت الفبای هجایی است. 3 حرف مصوت البته می توان گفت که الفبای فارسی باستان از خط میخی عیلامی و آشوری بسیار ساده تر شده بود به طوری که خط میخی آشوری حدود هفتصد و خط میخی عیلامی سیصد حرف داشته است.[11]
خط اسرارآمیز میخی را سر راولینسن با توجه به کتیبه ی داریوس در بیستون گشود. زیرا که نوشته شدن این سه زبان با یک خط میخی ساده شده، موجب شد که مترجم با درک یک سنگ نوشته به مکنونات نوشته به زبان دیگر پی ببرد.[12]
خط میخی چیست؟
خط میخی خطی است که از هزاره سوم B.C تا نیمه ی سده ی اول میلادی، قوم های باستانی آسیای غربی به ویژه سومری ها، آشوری ها، بابلی، عیلامی ها و ایرانی ها برای نوشتن از آن استفاده کرده اند، این همان خطی است که هردوت از آن با نام خط آشوری یاد می کند.
این خط را این روی خط میخی نامیده اند که واژه ها یا هجاها یا حروف آن از نشانه های میخ مانندی که به ترتیب هایی گوناگون در کنار هم می نشیند، درست شده است. اِنگِلبرت کِفپفِر سیاح آلمانی که در سال های 1683 تا 1685 میلادی در ایران بود نخستین کسی است که خط را خط میخی نامید.
احتمالاً سومری ها نشانه های خط میخی را حدود 2900 پیش از میلاد در جلگه های پایین دجله و فرات با ساده کردن خط تصویری ساخته اند.
ظاهراً سومیری و مصری ها بیشتر از هر قوم دیگری به خط تصویری، نوشته از خود به یادگار گذاشته اند.
خط تصویری را به این سبب که بیشتر مورد استفاده روحانیون بوده است، هیروگلیف (نوشته مقدس) نامیده اند سومری ها 3600 B.C پیش از میلاد نخستین نشانه ها و تصویرهای خط خود را روی سفال های بسیار ابتدایی نقش کرده اند و پس از این کوشش های نخستین، قرن ها طول کشیده است که تصویری به خط میخی در آید.
اکدی ها با کوچ خود به بابل از سال 2400 B.C خط میخی گرفته شده از خط تصویری را از سومری ها آموخته با این که خط آکدی- سومری در صورت ابتدایی خود به شکل خط بسیار پیچیده ای، باید پیش از 2000 نشانه و 20000 هزوارش درآمد، سپس نشانه های این خط میخی را به 500 نشان تقلیل داد. بعدها هاییتی ها و بابلی ها باز هم از نشانه های این خط کاستند. 400 تا 350 این خط ابتدا به صورت عمودی از راست به چپ در کنار هم قرار گرفتند.
بزرگ ترین موفقیت این خط زمانی بود که اکدی ها از واژه نگاری به هجارنگاری توجه کردند یعنی از تاثیر معنی واژه در شکل واژه صرف نظر شد.
خط میخی دوباره پس از اشکانیان تنها در حوزه بابل تا سال 50 میلادی در مدرسه ی نجوم مورد استفاده قرار گرفت.
عیلامی ها خط میخی خود را از خط بابلی گرفتند، این خط از سال 2700 پیش از میلاد در حوزه ایلام رواج داشت، خط عیلامی پیش از خط میخی خط تصویری بود. خط میخی عیلامی 113 نشان شکل ساده شده خط میخی بابلی (اکدی) است. در عوض خط میخی باستان با این که به ؟ از خط عیلامی گرفته شده است خط مستقلی است با 42 نشان هجایی و صرفی، این حرف از نظر حروفِ بی صدا تحت تاثیر خط آرامی است.[13]