زبان فارسی

dazhbog

عضو جدید
هند و اروپایی که جایگاه اصلی مردمان آن زبان به درستی معلوم نیست که برخی آن ها را از ؟ جنوب روسیه فرض نموده اند که بعدها از آن جا گروهی به سوی هند و ایران و گروهی به سوی اروپا کوچ کرده و در آن جا سکونت کرده اند. زبان هند باستان را با آثاری که از نیمه ی دوم هزاره پیش از میلاد مسیح و ایرانی باستان با آثار از اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح به وجود آن پی برده و بازسازی کرده اند.[1]
خانواده زبان های هند و اروپایی از گروه های زیر تشکیل شده است، آناتولیایی: این گروه دیگر رایج نیست. در هزاره اول و دوم پیش از میلاد مسیح در ترکیه آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشته است، مهم ترین شاخه گروه آناتولی Hittite که زبان رسمی آن امپراتوری بوده است از آثار حِتی ها در اوایل سده بیستم در بغاز کوی Bogazkoy (نزدیک آنکارا) به دست آمده است. هند و ایرانی که از دو شاخه هند و ایران است 1- هند: از هزاره اول پیش از میلاد مسیح تاکنون در شمال و بخش مرکزی هند و پاکستان رایج بوده است قدیمی ترین اثر شاخه هندی سنسکریت و ودایی است که لاریگ و دامه تقریباً از حدود هزاره پیش از میلاد بدان نوشته است. هندوستانی وارد و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی «Romany» (زبان کولی ها) از زبان های امروزی هند است.
ب) ایرانی- شاخه ایراین در هزاره اول پیش از میلاد مسیح در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقه میان مجارستان و ترکستان چین رایج بوده است. قدیمی ترین گونه های شاخه ایرانی، اوستایی و فارسی باستان است که اوستا زبان اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و زبان فارسی باستان، زبان رسمی داریوش بزرگ (522 تا 468) برخی از زبان های امروزی شاخه ایرانی فارسی، پشتو و کردی و آسی – بلوچی از دیگر شاخه های هند و اروپایی عبارتند از: یونانی 1600C.B در یونان رایج بوده است، قدیمی ترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است بر لوحه هایی مربوط به 1200 سال پیش از میلاد مسیح که از جزیره کرت Crete به دست آمده و بعد از آن کتاب های ایلیاد Iliad و ادیسه «اودیسیوس Odysses» که از آثار هومر است.
ایتالیا، ژرمنی، ارمنی، تخاری، سلتی Celtic، بالتی و اسلاوی، آلبانیایی از دیگر شاخه های هند و اروپایی است.[2]
از ایرانی باستان چهار زبان مستقیماً منشعب شده است که عبارتند از:
1- اوستایی
2- مادی
3- سکایی
4- فارسی باستان.
I- اوستایی: واژه اوستا خود یک بغرنجی است که کاربرد واژه اوستا در دوره های پیش از ساسانیان سندی در دست نیست و معلوم نیست که اشکانیان یا هخامنشیان کتاب مقدس خود را چه می نامیدند، اوستا در متن های پهلوی به صورت اَویستاک، اَپستاک[3] و در پازند اوستا گفتند. (پازند: اکثر نشانه های الفبایی که نوشته زرتشتیان بدان ها نوشته شده برای نشان دادن دو یا چند آوا به کار می رفت). علاوه بر این دشواری های هُزوارش و اتصال نشانه ها مشکلات خواندن را چندین برابر می کرد. علمای زرتشتی برای از میان بردن این دشواری ها، نوشته های زردشتی را به الفبای اوستایی که هر نشانه به یک آوا دلالت می کند نوشتند، یعنی الفبای اوستایی بازنویسی شده که در آن ها هزوارش به کار نرفته است پازند می گویند.»[4] درباره ریشه اوستا نتیجه قطعی به دست نیامده است.
II- زبان اوستایی: زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است، اما به درستی معلوم نیست از کدام ناحیه اثری که از زبان اوستایی در دست است اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است، این زبان را به ملاحظات زبانشناسی باید 2 گویش داشت دانست: گویش که در گاهان به کار رفته و قدیمی تر می نماید؛ گویش که دیگر بخش های اوستا (قسمت 5 گانه) به کار رفته و جدید تر است. گویش نخست را گویش گاهان یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند گاهان نخست خود زرتشت است و تاریخ آن به تاریخ زندگی زرتشت می رسد. متاخرین تاریخی که برای زمان زندگی زرتشت فرض شده سده ششم پیش از میلاد است، اما خود زرتشتیان به آراء و عقاید اندیشمندان توجه ندارند و تاریخ تولد اشوزرتشت را 1768 پ.م می دانند که این تاریخ توسط ذبیح الله بهروز به تثبیت رسیده است.[5] اما هینتس تاکید دارد که با تحقیق و مطالعه آثار دوره اسلامی توانسته است که تاریخ تولد زرتشت را به دست آورده 22 مارس 635 ق.م (2 فروردین) که البته تمسخر همگان را در برداشت و خانم بویس در کتاب تاریخ گیش زرتشت اظهار دارد 1200B.C.
گات ماد گاهان: سرودهای خود زرتشت است. به سبب زبان و ویژگی های منحصر به فرد؛ باید اوستای راستین و کتاب مقدس زرتشتیان است، گات ها در زبان هندی git گیت و در زبان عربی به Jit جیت تغییر نام یافته است گات ها دارای 17 هات یا بخش است و چون نگینی است در میان انگشتر یسن ها، گاهان بخشی است از یسن ها و دارای 5 بخش است.
I- اَهونَوَدگات (اهونودگاه) در 7 هات دیسنای 28 تا 34) و روی هم 100 بند که هر بند 3 سطر 16 هجایی است.
II- اُشتَوَدگات: در 4 هات و 66 بند 5 سطری 11 هجایی.
III- سپَندمَدگات: در 4 هات و 41 بند 4 سطری 11 هجایی.
IV- وَهوخشتَرگات: در 1 هات و 22 بند3 سطری 14 هجایی.
V- وَهیشتر ایَشت گات: در 1 هات و 9 بند 4 سطری 12 هجایی.
اوستای دوره ی ساسانی 21 نَسک «بار تلعه اصل معنی نسک را «دسته (بسته)» مانند یک دسته گل می داند به عبارت دیگر مجموعه یا جُنگ (کتاب) معنی کرد.
1- یسن ها
2- وَیسپرد
3- وَندیداد
4- نیت ها
5- خود اوستا[6]
الفبای اوستایی: الفبایی که اوستا بدان نوشته شده است. «دین دبیری» نامیده می شود. این الفبا ظاهراً در اواخر دوره ساسانی (حدود سده ششم پیش از میلاد) برای کتابت اوستا که تا آن زمان سینه به سینه نقل می شود از روی پهلوی کتابی و زبور ساخته است شاید یکی از دلایل دیگر ادیان زرتشتیان را اهل کتاب نمی دانند همین موضوع فرهنگ شفاهی اوستا است.
اوستایی از راست به چپ و هر کلمه با یک نقطه از کلمه ی دیگر جدا می گردد. این الفبا را با نشانه های مختلف حرف نویسی کرده اند. نشان های الفبایی به کار رفته برای نشان دادن آواهای اوستا که بار تلم و هوفمان هست و ما در اینجا از بارتلعه پیروی می کنیم.[7]
2: زبان مادی
زبان قدیم ماد بوده است، از این زبان نوشته در دست نیست. از این زبان تعدادی واژه در فارسی باستان و یونانی به جای مانده است که عبارتند از:

مهر. سنگ شاه اعلام کردن بزرگ
البته یک داستان عاشقانه هست به نام سیتانگایوس به زرینیا (ملکه سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی زریادرس اُدایتس منصوب به زبان مادی هست.

3 زبان سکایی:
سکاها از هزاره ها اول پیش از میلاد مسیح تا هزاره ی اول میلادی منطقه از کناره های دریای سیاه تا مدندهای چین در تصرف داشتند. از زبان قدیم سکاها نوشته ای بر جای نمانده است، از زبان سکاهای مغرب که در کناره های دریایی سیاه و جنوب روسیه زندگی می کرده اند تعداد واژه در کتاب های یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سکایی، سکاهای آسیای میانه هم تعداد لغت در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جا مانده است. لغات بر جای مانده از سکایی باستان از اسم های خاص هستند. داستان های مربوط به زبان سکایی اِدیم اسپی یک چشم و گریفین های محافظ طلا.
چند واژه از سکایی غربی که در نوشته های یونایی و لاتینی آمده اند:

خشک[8] هفت گوش تند و سریع اسب آذر بازو چرم شدن
زبان فارسی باستان: نگاهی اجمالی به ایران باستان کوروش در پایان سال 550 ق.م آستیاگس Astryages مادها را شکست داد کوروش پس از پیروزی حیرت آور، در فلات ایران شاهنشاه بسیاری از قوم های گوناگون آریایی و ایرانی است.[9]
فارسی باستان زبان قدیم مردم پارس بوده است، مهم ترین اثر بازمانده از فارسی باستان کتیبه های داریوش بر کوه بیستون است. از دیگر پادشاهان هخامنشی هم کتیبه هایی به جای مانده است:
اَریامَنه (حدود 645- 590 ه.م)، ارشامه (حدود 590- 559 ق.م) کوروش (559- 530 ق.م) خشایارشا (468- 465 ق.م) اردشیر اول (466- 424 ق.م) داریوش دوم (424- 404 ق.م) اردشیر دوم (404- 359 ق.م) و اردشیر سوم (359- 338 ق.م).
کتیبه بیستون به طور مشروح پیروزی داریوش بزرگ را به شورشیان و مدعیان تاج و تخت در سرتاسر امپراطوری هخامنشی بازگو می نماید، پس از اینکه داریوس در 19 نبرد به موفقیت رسید دستور داد تا بر سینه کوه بیستون که بر سر راه جاده قدیم ماد به بابل واقع بود کتیبه ای سه زبان (پارسی باستان، ایلامی و بابلی) حجاری نماید تا همگان از این رویداد بسیار مهم آگاه باشند.[10]

الفبای فارسی باستان:
فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که میخی نامیده می شود علت این نامگذاری آن است که حرف های این الفبا شبیه به میخ است. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داده است که الفبایی برای فارسی باستان ساخته و این زبان بدان نوشته شود، الفبای فارسی باستان از الفبای اکدی و الفبای اکدی از سومری گرفته شده است. این الفبا 36 حرف دارد، 2 واژه جدا کن، 8 اندیشه نگار و نشان هایی هم برای نشان دادن اعداد داشته است که تنها برخی از آن ها به جای مانده است. اندیشه نگار به جای آن که واژه ای را با نشان های الفبایی بنویسند، برای دلالت بر آن شکلی را به کار بوده اند، این شکل را اندیشه نگار نامیده اند.
الفبای فارسی باستان از چپ به راست نوشته می شود، الفبای هجایی است، یعنی صامت و مصوت با هم همراه هستند؛ مثلاً شکل نخست «نَ» و شکل دوم «نُ» است. یعنی هر یک از حرف های الفبای میخی به جز سه حرفی که برای نشان دادن مصوت ها به کار می رود، مصوتی هم دارد به همین علت الفبای هجایی است. 3 حرف مصوت البته می توان گفت که الفبای فارسی باستان از خط میخی عیلامی و آشوری بسیار ساده تر شده بود به طوری که خط میخی آشوری حدود هفتصد و خط میخی عیلامی سیصد حرف داشته است.[11]
خط اسرارآمیز میخی را سر راولینسن با توجه به کتیبه ی داریوس در بیستون گشود. زیرا که نوشته شدن این سه زبان با یک خط میخی ساده شده، موجب شد که مترجم با درک یک سنگ نوشته به مکنونات نوشته به زبان دیگر پی ببرد.[12]

خط میخی چیست؟
خط میخی خطی است که از هزاره سوم B.C تا نیمه ی سده ی اول میلادی، قوم های باستانی آسیای غربی به ویژه سومری ها، آشوری ها، بابلی، عیلامی ها و ایرانی ها برای نوشتن از آن استفاده کرده اند، این همان خطی است که هردوت از آن با نام خط آشوری یاد می کند.
این خط را این روی خط میخی نامیده اند که واژه ها یا هجاها یا حروف آن از نشانه های میخ مانندی که به ترتیب هایی گوناگون در کنار هم می نشیند، درست شده است. اِنگِلبرت کِفپفِر سیاح آلمانی که در سال های 1683 تا 1685 میلادی در ایران بود نخستین کسی است که خط را خط میخی نامید.
احتمالاً سومری ها نشانه های خط میخی را حدود 2900 پیش از میلاد در جلگه های پایین دجله و فرات با ساده کردن خط تصویری ساخته اند.
ظاهراً سومیری و مصری ها بیشتر از هر قوم دیگری به خط تصویری، نوشته از خود به یادگار گذاشته اند.
خط تصویری را به این سبب که بیشتر مورد استفاده روحانیون بوده است، هیروگلیف (نوشته مقدس) نامیده اند سومری ها 3600 B.C پیش از میلاد نخستین نشانه ها و تصویرهای خط خود را روی سفال های بسیار ابتدایی نقش کرده اند و پس از این کوشش های نخستین، قرن ها طول کشیده است که تصویری به خط میخی در آید.
اکدی ها با کوچ خود به بابل از سال 2400 B.C خط میخی گرفته شده از خط تصویری را از سومری ها آموخته با این که خط آکدی- سومری در صورت ابتدایی خود به شکل خط بسیار پیچیده ای، باید پیش از 2000 نشانه و 20000 هزوارش درآمد، سپس نشانه های این خط میخی را به 500 نشان تقلیل داد. بعدها هاییتی ها و بابلی ها باز هم از نشانه های این خط کاستند. 400 تا 350 این خط ابتدا به صورت عمودی از راست به چپ در کنار هم قرار گرفتند.
بزرگ ترین موفقیت این خط زمانی بود که اکدی ها از واژه نگاری به هجارنگاری توجه کردند یعنی از تاثیر معنی واژه در شکل واژه صرف نظر شد.
خط میخی دوباره پس از اشکانیان تنها در حوزه بابل تا سال 50 میلادی در مدرسه ی نجوم مورد استفاده قرار گرفت.
عیلامی ها خط میخی خود را از خط بابلی گرفتند، این خط از سال 2700 پیش از میلاد در حوزه ایلام رواج داشت، خط عیلامی پیش از خط میخی خط تصویری بود. خط میخی عیلامی 113 نشان شکل ساده شده خط میخی بابلی (اکدی) است. در عوض خط میخی باستان با این که به ؟ از خط عیلامی گرفته شده است خط مستقلی است با 42 نشان هجایی و صرفی، این حرف از نظر حروفِ بی صدا تحت تاثیر خط آرامی است.[13]
 

dazhbog

عضو جدید
دوره میانه از اواخر دوره هخامنشی (در حدود 300 ق.م) آغاز شد و در اوایل دوره اسلامی (قرن 7 ق.م) پایان می پذیرد. ولی نگارش به زبان های این دوره تا قرن سوم و چهارم هجری در مواردی مانند زبان خوارزمی تا قرنا 7 هجری نیز ادامه می یابد. زبان های معمولی در این دوره را بنابر موازین زبانی و جغرافیایی به 2 گروه تقسیم می شود. الف- گروه شرقی که به شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شود. سغدی و خوارزمی جزء زبان های شرقی شمالی و سکایی (ختنی) و بلخی جزء زبان های شرقی جنوبی هستند.
زبان های غربی نیز مانند شرقی به شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شود و شاخه غربی شمالی در قلمرو پارت ها یا اشکانیان متداول بوده است و آن را پیلوانیگ، پهلوانی یا پارتی می نامند. شاخه غربی جنوبی اساساً زبان متداول در فارس، در دوره ی ساسانیان بوده که در نواحی دیگر گسترش یافته است. دانشمندان جدید این زبان را در مقایسه با فارسی باستان و فارسی جدید، فارسی میانه می نامند، ولی بنابر سنت، نام آن پهلوی است.[14]
زبان های پهلوی اشکانی و فارسی میانه با قلم های مختلف از الفبای آرامی آغاز گردید؛ اما واژه هایی که کاربرد زیادی داشت مانند دانستن، رفتن، گفتن، ضمایر و حروف همچنان به آرامی نوشته می شدند این واژه ها که هزوارش نامیده می شود به زبان های پهلوی اشکانی و فارسی میانه می خواندند قلم های مختلف الفبای آرامی برای نوشتن پهلوی اشکانی و فارسی میانه در آغاز با هم اختلاف اندک داشتند اما رفته رفته اختلاف زیاد شده به طوری که اگر کسی پهلوی اشکانی می دانست، نمی توانست میانه را بخواند و باید الفبای آن را فرا بگیرد.

«پهلوی اشکانی»
اشکانیان حدود 70 سال پس از مرگ اسکندر پا به میدان جهانداری گذاشتند تا بلندترین سلسله ایران را با 46 سال فرمانروایی از حدود 250 پیش از اسلام تا 226 میلادی بنیاد گذاشتند.
از دوره اشکانی اطلاعاتی چندانی در دست نیست و فردوسی هنگامی که می خواهد دوره اشکانیان را بازگو کند، می گوید:
از ایشان چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان نگوید جهاندیده تاریخ شان
کز ایشان جز از نام نشنیده ام نه در نامه خسروان دیده ام
اشکانیان برآمده از قوم سکایی به نام پَرنی (اپرنه) پرنی ها ( نام این قوم در منابع غربی به صورت پرونی- اَپَرونی و لاتینی(اَپَرنی) یکی از قوم های شرقی سکایی و یکی از قبایل مهم اتحادیه داهه (داهی، دهستان) ساکن دشت میان گرگان و کرانه های تجن جنوبی در پارت شمالی بودند که امروز محل سکونت ترکمن های آخال است.[15]
1- در سال های 1949- 1958 سفالینه هایی از شهر «نسا» واقع در نزدیکی عشق آباد به دست آمدند. نسا (نیسا) پایتخت قدیم اشکانیان بوده است بر روی سفالینه ها نوشته هایی بر پهلوی اشکانی ثبت شده است.
2- قباله اورامان کردستان از سال 88 پیش از میلاد مسیح.
ارمنستان از میانه سده اول پیش از میلاد مسیح تا پایان حکومت اشکانیان زیر نفوذ اشکانیان بوده است به همین سبب تعداد زیاد واژه پهلوی اشکانی به زبان ارمنی راه پیدا کرده است.

آثار پهلوی اشکانی از دوره ساسانی:
1- کتیبه های پهلوی اشکانی: این کتیبه ها از پادشاهی نخستین ساسانی، مانند ادرشیر اول و شاپور اول هستند.




کتیبه های شاپور اول:
نقش رجب نزدیک تخت جمشید- به فارسی میانه و پهلوی اشکانی و یونانی.
کعبه زردشت واقع در نزدیکی تخت جمشید- به فارسی میانه و پهلوی اشکانی و یونانی.
حاجی آباد واقع در نزدیکی تخت جمشید- فارسی میانه و پهلوی اشکانی.
کتیبه هرمز: 272- 273 م از هرمز چیز بر دست نیست جز افسانه ای که هنوز پدر او شاپور زنده است. طبری در این باب می گوید: به اردشیر گفته بوده اند که یکی از نوادگان مهرک که او را اردشیر خُره خواهد کشت و به فرمانروایی خواهد رسید اردشیر ناگزیر همه مهدکیان را بکشت، الا مادر هرمز را که از میانه بجست! (البته ازدواج شاپور با مادر هرمز هم پوششی از هاله کلاسیک است)! مانند مجمع التواریخ و القصص که نام او را کودزاد- کردزاد (حمزه اصفهانی است) با این سعه هرمز آدور آناهیتا دختر شاپور و همسر محبوب او بود!! کتیبه هرمز در نقش رستم به فارسی میانه و پهلوی اشکانی و یونانی بود.[16]

کتیبه نرسی (293- 302 م)
نرسی در سنگ نبشته پایکولی خود را پسر شاپور و نوه ادرشیر معرفی می کند. در سال 293 م در سن 56 سالگی به کمک نایب السلطنه، پاپک به فرمانروایی می رسد. البته اینکه نرسی (نرسه) فرزند کیست نظرات متعددی هست که می توان به طبری و ابن اثیر و فردوسی اشاره کرد که او را پسر پدرام و برادر بهرام سوم می دانند. در حالی که خود او در سنگ نبشته پایکولی چیز دیگر می گوید.
کتیبه پایکولی را ولینسون در سال 1836 پیدا کرد. بر سر راه کنزک به تیسفون، در جنوب سلیمانیه و شمال قصر شیرین قرار گرفته است و امروز به بت خانه آتشکده معروف است در کتیبه پایکولی پهلوی ساسانی 46 سطر و پهلوی اشکانی 43 [17] سطر دارد.

آثار مانی و پیروان او:
این آثار در اوایل سده بیستم از واحه ترفان- واقع در ترکستان چین- به دست آمده است و مربوط به دین مانی است؛ به همین دلیل زبانی که در این آثار به کار رفته است در پهلوی اشکانی مانوی نامیده می شود و چون این آثار از واحه ترفان به دست آمده است و به زبان به کار رفته و در آن ها پهلوی اشکانی ترفانی هم می گویند.
آثار مانی قطعه قطعه است و جز در برخی موارد به یقین نمی توان گفت که این قطعه ها به کدام یک از کتاب های مانی یا پیروان او مربوط است. آثار مانی جز شاپورگان به زبان آرامی رایج در بابل در سده سوم میلادی نوشته اند.
آثار مانی:
1. سفر الامیا
2. انگلیون
3. سفرالجبابره
4. الرسادت زبور
5. ارژنگ[18]
مانی: در متن های یونانی مانِس، پسر پاتَک (پتیک، فَتَ ق) از همدان و مَیس حدود 5/2 م (216 یا 217) در زمان آخرین فرماندار اشکانی در شمال بابل متولد شد و در سال 276 چند سال پس از در گذشت شاپور در زندان گددِردگدتیه که امروز به غلط گدتیو می گویند در زمان بهرام اول ساسانی به گانه زندیقی بودن کشته شد او 26 روز در بند بود فالی در زمان اردشیر ادعای پیامبری کرد و اولین پشتیبان او فیروز پسر اردشیر است. مانی توسط گرِدر در زمان پسر اول کشته شد.[19]

الفبای پهلوی اشکانی:
این الفبا از آرامی گرفته شده است. این الفبا از راست به چپ و حرف های آن جدا از هم نوشته شده است در نوشته های پهلوی اشکانی با الفبای پهلوی اشکانی هزوارش به کار رفته است.
هُزوارش: از اوایل سده سوم پیش از میلاد مسیح کاتبان هدگاه از نوشتن به آرامی در می ماندند جمله ای یا کلمه ای به زبان محلی خود پهلوی اشکانی- فارسی میانه- به کار می بندند پس از این دوره کلی متروک شد و نوشتن به زبان های محلی که کاربرد بیشتر داشتن افعال و ضمایر و حروف همچنان به آرامی نوشته می شدند اما واژه های آرامی را به زبان محلی می خواندند. در کل واژهای آرامی که در نوشته های فارسی میانه و پهلوی اشکانی و سغدی هم به کار رفته اما در خواندن به جای آن ها واژه های محلی خوانده می شده هزوارش می گویند مثل[20]
آرامی فارسی میانه
من از
ملکا شاه
لیلا شب
یوم روز
لک تو
یکی از مشکلات زبان های دوره میانه وجود همین هزوارش است که دانشجو ناچار باید این کلمات را یاد بگیرد.

فارسی میانه:
دنباله ی فارسی باستان است به این زبان پهلوی و پهلوی ساسانی می گویند، در دوره ساسانی زبان رسمی است.
ساسانیان: حکومت ساسانیان را اردشیر پاپکان با تاج گذاری در تاریخ 28 آوریل (مهرماه) 224 میلادی رسماً سلسله ساسانیان را بنیان گذاشت.
آثار فارسی میانه را به پنج دسته تقسیم می کنیم:
1- آثار کتیبه ای پهلوی و غیر کتابی
2- کتاب های پهلوی
3- زبور پهلوی
4- آثار مانوی
5- جملات و لغات پراکنده در کتاب های عربی و فارسی[21]
آثار زبان پهلوی نیز به 2 خط اصلی نوشته شده است:
 

dazhbog

عضو جدید
- خطی که سنگ نوشته ها و سکه های اوایل دوره ساسانی (قرن سوم و چهارم م) بدان نوشته شده و دارای 9 حرف است در این خط حروف به هم متصل نمی شوند، از این رو آن را اصطلاحاً خط متصل یا خط پهلوی کتیبه ای می نامند.
2- خط متصل یا شکسته یا کتابی خطی است مخصوص نوشتن کتاب ها و نوشته های روی پوست و پاپیروس و کتیبه ها و سکه های متاخر.
این خط که در آن حروف اساساً به هم متصل می شوند دارای گونه های مختلف است. یکی از آن ها خطی است که کتاب های پهلوی بدان نوشته شده است و نویسندگان دوران اسلامی آن را رَم دبیره یا درام و دبیره (دبیریه) یعنی خط مردم یا همگان و دارای 14 حرف اصلی است.[22]
خط پهلوی: ابن الندیم نویسنده نامه گرامی الفهرست از قول روزبه پارسی (ابن مقفع) دانشمند بزرگ ایرانی می گوید که ایرانیان برای نویسندگی در رشته های مختلف هفت نوع خط داشته اند که 3 تا از آن ها یاد شده است.
1- دین دبیره: که برای نوشتن اوستا به کار می رود و می رفته است این خط دارای 44 علامت است و هم اکنون نیز کامل ترین خط همان است. پس ز آنکه اسکندر مقدونی کتاب های ایران را به آتش کشید بلاش اشکانی بدان هنگام که فرمان به گردآوری «نسک» های بازمانده از کتاب سوزان را داد، بدان روی که دبیره کهن فراموش شده بود این دبیره را برای نوشتن اوستا که در آن زمان گویش کهن بوده و نیاز به حروف ویژه داشته از روی خط هام دبیره و با افزوده برخی نشانه ها پدید آورد.
2- آم دبیره یا هام دبیره: که خط عمومی کتاب ها و نامه ها بوده و همین است که می خواهیم آن را فرا بگیریم.
3- کشته دبیره: که برای نوشتن سنگ نوشته، قباله ها، سکه ها بکار می رفته و شباهت با هام دبیره دان خط های دیگری مثل راز دبیره یا خط خسروی ... نیز بوده است که بر دست اعراب نابود شد.
گروی گمان می بردند که فقط هام دبیره خط پهلوی است در حالی که همه انواع آن خط ها پهلوی بودن و البته هر کدام نام ویژه ای نیز داشته اند و برای کار ویژه ای بکار می رفته اند. فردوسی نیز علاوه بر خط پهلوی که در همه شاهنامه از آن یاد شده از خط خسروی یا خود شاهان نیز با نام خط پهلوی یاد می کند.
یکی نامه بنوشت بر پهلوی بر آیین شاهان خط خسروی
نبشتند بر نامه خسروی نبود آن زمان را جز خط پهلوی[23]
حروف نویسی (transliteration) و آوانویسی (transcription)
حرف نویسی برگردان حرف به حرف کلمات است به الفبای قراردادی لاتین، یعنی کلمات همانگونه که نوشته شده اند، به این خط برگردانیده می شوند. در حرف نویسی املای تاریخی و شبه تاریخی کلمات، بدون در نظر گرفتن تلفظ واقعی آن ها مراعات می گردد.[24]
آوانویسی ضبط صورت ملفوظ کلمات است به الفبای قراردادی لاتین، صرف نظر از املای تاریخی و شبه تاریخی آن ها.
چنانکه می دانیم در خط فارسی و همچنین پهلوی، مصوت های کوتاه معمولاً در خط نشانه ای ندارند، بنابراین در حرف نویسی نیز نشانه ای برای آن ها نمی آوریم. اما چون صورت ملفوظ دارند در آوانویسی نشانه ای برای آن ها می آوریم. مثلاً کلمه «پَر» در فارسی به صورت pr حرف نویسی و به صورت par آوانویسی می شود.
حرف نویسی با در نظر گرفتن صورت های باستانی کلمات انجام می گیرد. از کتیبه ها و زبور پهلوی که از نگارشی قدیم تر و کم ابهام تری برخوردارند، برای حرف نویسی پهلوی کتابی استفاده می شود.
آوانویسی با در نظر گرفتن صورت های باستانی و فارسی کلمات و نیز با مقایسه متون مانوی که در آن ها املای تاریخی تقریباً به کار گرفته نشده، انجام می گیرد.[25]



[1] - دکتر محسن ابوالقاسمی؛ زبان فارسی و سرگذشت آن، ص 14.

[2] - دکتر محسن ابوالقاسمی؛ تاریخ زبان فارسی، ص 7-3 انتشارات سمت.

[3] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده (جلد 1 اهورامزدا، زرتشت، اوستا) ص 113 انتشارات توس.

[4] - دکتر محسن ابوالقاسمی؛ راهنمای زبان های باستانی ایران (A manual of Old Iranian Language) جلد 1، ص 235 انتشارات سمت.

[5] - موبد دکتر اردشیر خورشیدیان؛ پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان، ص 15 انتشارات فرَوَهَر.

[6] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده، جلد 1 ص 121.

[7] - دکتر محسن ابوالقاسمی؛ راهنمای زبان های باستانی ایران، جلد 1، ص 9.

[8] - دکتر محسن ابوالقاسمی، زبان فارسی و سرگذشت آن، ص 17، انتشارات هیرمند.


[9] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده، جلد 2 (هخامنشیان به روایت دیگر)، ص 116

[10] - کینگ و تامسون؛ کتیبه عیلامی بیستون ترجمه شهرام حیدرآبادیان و روشنک جهرمی- مقدمه کتاب.

[11] - راهنمای زبان های باستانی ایران؛ دکتر محسن ابوالقاسمی، ص 70.

[12] - دکتر اردشیر خورشیدیان، نگرشی نو بر تخت جمشید، ص 132.

[13] - دکتر پرویز رجبی؛ گمشده جلد 2، هخامنشیان به روایت دیگر، ص 364.

[14] - ژاله آموزگار؛ احمد تفضلی، زبان پهلوی ( ادبیات و دستور) ص 12، انتشارات معین.

[15] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده جلد 4 اشکانیان (پارت)

[16] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده، جلد 5، ساسانیان ص 15.

[17] -- دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده، جلد 5 ساسانیان، ص 149.

[18] - راهنمای زبان های باستانی ایرانی؛ محسن ابوالقاسمی، جلد 1، بخش 2.

[19] - دکتر پرویز رجبی؛ هزاره های گمشده، ساسانیان جلد 5، 87.

[20] - دکتر محسن ابوالقاسمی؛ زبان فارسی و سرگذشت آن، ص 31.

[21] - برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به ژاله آموزگار؛ احمد تفضلی، زبان پهلوی ادبیات و دستور آن، ص 19 به بعد.

[22] - ژاله آموزگار و تفضل؛ ص 45.

[23] - استاد فریدون جنیدی؛ نامه پهلوانی (آموزش خط و زبان پهلوی اشکانی- ساسانی) ص 24 به بعد.

[24] - حروفی که بر اثر نگارش تغییر شکل داده اند، در حرف نویسی صورت صحیح آن ها به خط لاتین برگردانده می شود. ولی زیرحرف مورد نظر تغییر شکل داده- (خط کوتاه) گذاشته می شود مثلاً b،y؛k.

[25] - ژاله آموزگار، احمد تفضلی؛ زبان و ادبیات پهلوی، ص 47
 

Similar threads

بالا