روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم

mshayan

عضو جدید
مقدمه:
درژرفاي اسرار قرآني مي توان از رموز و هر آنچه سبزوزرد،سياه و سفيد،سرخ و کبود دردل دارند وبا ما مي گويند نام برد.«...ولا رطب ولا يابس إلا في کتب مبين»؛(انعام59)هيچ ترو خشکي در جهان نيست مگرآنکه در کتب مبين مستور است و گنجانده شده است.
فصول سال حاوي رنگ هاي مختلف و رنگ هاي مختلف درگياهان نشانه هايي براي خردمندان است.«ألم ترأن الله ...لذکري لاولي الالبب»؛(زمر21)نمي بيني که خداوند آب باران را از آسمان فرو فرستاد و نهرها را در روي زمين جاري کرد و بعد انواع گياهان به رنگ هاي مختلف را بدين وسيله روياند وبعد از اينکه سبز و خرم شد آنرا مي بيني که زرد شده است آنگاه خداوند آنرا چوب و علف خشک مي گرداند؛همانا در آن صاحبان عقل متذکر شوند.
رنگارنگي درخوراکي ها نيز مشاهده مي شود و خوردن آنها را لذت بخش تر مي کند «...فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها...»؛ (فاطر 27) ...سپس به واسطه باران ميوه هاي رنگارنگ را خارج کرديم... با وجود اينکه آب باران يکي است اگر مقتضاي بيرون آمدن ميوه ها همين باران بود، بايد همه ميوه ها به يک رنگ باشند؛ پس همين اختلاف رنگ ها دليلي بر تدبير الهي در اين رنگ آميزي است.(موسوي همداني ،1363،ج17،ص62)

دگرگوني زبان ها و رنگ هاي مردم نيز آيتي براي دانشمندان دانسته شده است. «ومن آياته خلق السموات ...إن في ذلک لايات للعلمين»، ( روم22) و يکي از نشانه هاي قدرت الهي خلقت آسمان و زمين و گويش ها و اختلاف در رنگ پوست مردم است،...همانا در اين موارد نشانه هايي است براي دانشمندان آشکار است.
امام علي (ع) رنگارنگي پرهاي طاووس را سبب بروز احساسي همچون «تکبر» در وي مي داند. ايشان در خطبه 164نهج البلاغه مي فرمايند: «...کأنه قلع داري عنجه نوتيه ،يختال بألوانه...» گويا آن دم مانند بادبان کشتي است که کشتي بان آن را از جانبي به جانب ديگر مي گرداند و او به رنگ هايش تکبر نموده به خود مي نازد. اينگونه است که علم روانشناسي امروزه ثابت کرده است که هرکدام از رنگ ها نشانه و يا درمان هستند و در ايجاد جاذبه و دافعه توازن وتعادل بين ذرات عالم مي توانند موثر باشند و حتي گاهي همين رنگ ها راز دل خلايق را رو مي کنند؛ به گونه اي که علاقه هر شخص به رنگي خاص حکايت از شخصيت دروني و ذوق او دارد.
گفته شده است که رنگ هاي روشن خوشحال کننده و رنگ هاي تيره غم انگيز هستند و رنگ هاي سرخ و قرمز، تقويت کننده و محرک مي باشند. پزشکان قرون وسطي نور قرمز را در معالجه آبله و سرخک و مخملک و بسياري از بيماري هاي پوستي به کار مي بردند. اين رنگ اشتها آور نيز هست به همين جهت مناسب است در وسايل آشپزخانه به کار رود. روستاييان نيز به اينگونه رنگ ها بيشتر تمايل دارند. رنگ هاي سبز، آرامش دهنده و استراحت دهنده هستند و شهري ها اينگونه رنگ هاي سرد مثل آبي و سبز را مي پسندند.
رنگ زرد، بسياري از حشرات را دور مي کند و حال آنکه اکثر گل ها به جهت وجود رنگ هاي مشتق از قرمز، جاذب حشراتي مانند زنبور مي باشند. اگر اين گل ها در دامنه ي تپه اي قرمز رنگ وجود داشته باشند، زنبورها مسلماً دريافتن مسيرخود به سمت گلها دچار مشکل و اشتباه مي شوند!!!
در بيمارستان هاي رواني بيماران تند خو را تحت تاثير مداوم رنگ آبي و بيماران منزوي و بي تحرک را با رنگ زرد مداوا مي کنند؛ زيرا اين رنگ تحريک کننده ذهن و هوش نيز هست و شديداً موجب تقويت فکر انسان مي گردد.
رنگ آبي، مشترک بين آسمان و زمين و مانند رنگ سبز موجب تقويت چشم است. خداوند اين رنگ ها را براي تسکين و آرامش ناراحتي و خستگي ها آفريده است؛ از اين روست که پزشکان آنرا براي اتاق بيماران تب دار نيز تجويز مي کنند.(1)
طبق تحقيقات جامعه شناسي در نهايت رنگ ها، نه تنها افراد را تحت تاثير خود قرار مي دهند. بلکه منجر به پيشرفت و يا رکود يک جامعه مي شوند. (رنگ وتربيت ،ص19(با عدم جايگزيني صحيح رنگ در مکان خاص خود و به کارگيري نادرست آن در محيط هاي انساني ،صدمات روحي شديدي بر انسان وارد خواهد آمد .(رنگ و تربيت ،ص26) «اصلاح املاي کودک با خط قرمز توسط معلم» يا «چراغ قرمز هشداردهنده، براي رانندگان» يا «سفيد بودن پاکت شير» ،«رنگ آبي يا سبز روشن ديوارهاي کلاس درس يا کتابخانه براي مطالعه بهتر» و «استفاده از پوشش سفيد درعالم پزشکي و سبز براي بيماران» همه و همه مؤيد اين مطلب است که يک ارتباط تنگاتنگ بين نظام خلقت انسان و طبيعت وجود دارد. ولي در ماوراي اين طبيعت، «حقيقت» چيز ديگري است. حقيقتي که مولانا آن را اينگونه بيان مي کند:


ندارد رنگ آن عالم ،و ليک از تابه ديده چو نور از جام رنگ آميز ،اين سرخ و کبود آمد


ادامه دارد....................
 

mshayan

عضو جدید
روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم2

روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم2

فصل آبي
آنجا که خداوند متعال فرمود: «فالق الإصباح و جعل اليل سکنا»؛ (انعام ،96)خداست شکافنده پرده صبحگاهان و او شب را براي آسايش خلق قرار داد.
رنگ شناسان معتقدند: رنگ آبي تيره (رنگ شب) ساختار آرامش و سکوت کامل است. اين رنگ از يک تأثير آرام بخش در سيستم اعصاب برخوردار است. فشارخون، نبض و تنفس، در اثر آن کاهش مي يابد و در عين حال بدن، تجديد قوا مي کند و نيرو مي گيرد.(لوشر ،روانشناسي رنگ ها ،1378) چنين به نظر مي رسد که يکي از دلايل تأکيد اسلام براي تهجد و شب زنده داري نيز همين باشد؛ چرا که انسان در لباس شب، از آرامشي بهره مند مي شود، که حتي اثر آن به معاش در روزهم کشيده مي شود. اين رنگ، يک رنگ مقدس است که در بين مردم محترم شمرده مي شود. در واقع گنبدها و مناره هاي آبي پلي بين آسمان و زمين محسوب مي شوند. (رنگ و تربيت ،ص62)

فصل زرد
در سوره مبارکه بقره آيه 69 اشاره به درخواست قوم موسي از وي شده است: «قالوا ادع لنا ربک يبين لنا ما لونها قال إنه يقول إنها بقرة صفراءُفاقع لونها تسر الناظرين»؛ گفتند: از پروردگارت بخواه که رنگ گاو (ي که بايد ذبح شود) را مشخص کند و خداوند فرمود: گاوي که به رنگ زرد خالص است؛ به طوري که بينندگان را شادماني و سرور مي بخشد.
در عين حال در روانشناسي رنگ ها، نيز رنگ زرد نشاط آور و چشمگير عنوان شده است و اثر آن به صورت روشني و شادماني و درخشاني ظاهر مي شود،. (لوشر ،روانشناس رنگ ها ،1378)
رنگ در بسترهاي مختلف، معاني متفاوتي دارند همچنان که در جاي ديگر از قرآن کريم شراره هاي آتش به شتران «زرد مو» تشبيه شده است؛ تا اين زردي، شدت شراره هاي آتش را به تصوير کشد و بر روان آدمي اثر گذارد. «انها ترمي بشرر کالقصر (*)کانه جملت صفر»؛ (مرسلات ،33-32) آن زبانه آتش مانند کاخي شراره مي افکند گويي آن شراره (در بزرگي و رنگ) مانند شتران زرد موي است».
برخلاف حيوانات، رنگ زرد روشن در چهره انسان، حکايت از ضعف وبيماري او دارد. چنانکه در دعايي از حضرت فاطمه زهرا (س) جهت در خواست نزول مائده آسماني از خداوند براي خانواده اش آمده است که: «أن النبي دخل علي فاطمه (س)؛فنظرالي صفار وجهها و تغير حدقتيها ؛فقال لها :يا بنية ،ما الذي أراه من صفار وجهک و تغيرحدقتيک ؟فقالت :يا آبت إن لنا ثلاثا ما طعمنا طعاماً...»پيامبر (ص) داخل شدند و ديدند که دخترشان روي زرد و چشمان بيمارگونه دارد. به او فرمودند دخترم چرا اينگونه اي؟ حضرت زهرا (س) فرمودند: پدر! سه روز است که من و خانواده ام چيزي نخورده ايم(2) ...
در سنت پيامبر اسلام و ائمه اطهار به «کفش سياه »و «نعل زرد رنگ »سفارش شده است ؛چنانکه در روايتي از امام جعفر صادق (ع) وارد شده است که: «من السنة الخلف الأسود و النعل الصفراء» (طباطبايي ،سنن النبي ،133،از ملحقات لباس ص132) و پيامبراسلام (ع) فرموده اند: «بر تو باد به نعل زرد که چشم را جلا مي دهد و ذکر را سخت مي کند (محکم و قوي مي کند) و غم را برطرف مي کند» (3) امام باقر (ع) نيز مي فرمايند: «کنا نلبس المصفر في البيت »؛ ما در خانه لباس زرد رنگ مي پوشيم . (سنن النبي ،139،از ملحقات ص134)

فصل سبز
در مورد رنگ سبز نيز آيات زيادي وجود دارد؛ خداوند در قرآن کريم فرموده است «الذي جعل لکم من الشجر الأخضر ناراًفاذا انتم منه توقدون ». (يس،80) آن خدايي که براي بهره برداري شما از درخت سبز (تر و تازه) (4) آتش قرار داده است، تا وقتي که مي خواهيد برافروزيد. بنابراين کشاورزي در اختيار صنعت قرار مي گيرد و در نتيجه سبز به سرخ تبديل مي شود.(5)
و همچنين در مورد لباس و تکيه گاه بهشتيان بر بابش ابريشمي سبز و بساط زيبا تکيه زده اند. و نيز در آيه 31 سوره کهف چنين مي فرمايد: «و يلبسون ثيابا خضراً من سندس و استبرق ...»؛ و لباس هاي سبز از حرير و ديبا مي پوشند. در دايرة المعارف تشيع درباره اين رنگ آمده است که: «سبز شعار حيات و زندگي است و اهل بهشت پيوسته زنده اند.»
علاوه بر آن، اين رنگ نمايان گر عزم راسخ، پايداري و مقاومت در برابر تغييرات نيز مي باشد.. (لوشر ،روانشناس رنگ ها)مصداق اين صبر و پايداري را در درختان سبز مي بينيم.
در قرآن کريم رنگ درختان بهشتي را اين گونه توصيف مي کند: «مدهامتان »؛ (الرحمن ،64) آن دو بهشت سبز پر رنگ و پر درخت»؛ که ابتهاج (7) درختانش به نهايت رسيده است. (موسوي همداني ،1363،ج17،ص62)
و در دعاي حضرت امير (ع) اين معنا از رنگ سبز درختان شده است که: «...فأنبتنا به حدائق ذات بهجه ...» پس به وسيله باران باغ هايي شادي آور و نشاط آور ايجاد کرديم(8)
در جايي ديگر، ايشان نگاه به سبزه و چمن را دعا و تعويذي براي درمان بيماري ها دانسته اند و فرموده اند «و النظرألي الخضرة نشرة» (نهج البلاغه ،حکمت 400)
امروزه نيز دانشمندان رنگ سبز را براي درمان بيماري هاي عصبي و اختلالات رواني به کار مي برند و آنرا خنک کننده، تعديل کننده نورخورشيد، مسکن و هيپنوتيک توصيف کرده اند. رنگ سبز، در سيستم عصبي براي بي خوابي ها و خستگي ها موثراست. فشارخون را کم مي کند و مويرگ ها را منبسط مي سازد. (دايرة المعارف تشيع ،ج9،ص58) عده بسياري از سادات در عصر حاضر به نشانه انتساب به خاندان پيامبر (ص) عمامه سبز مي پوشند يا شال سبزبه گردن مي اندازند؛ (دايرة المعارف تشيع ،ج9،ص58) زيرا روايات در اين زمينه موجود است که: پيامبر گرامي اسلام (ص) از لباس سبزخوششان مي آمده و فرموده اند: «وکان يعجبه الثياب الخضر».(9)


ادامه دارد.............
 

mshayan

عضو جدید
روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم3

روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم3

فصل سياه و سفيد
«..ومن الجبال جدد بيض و حمرمختلف الوانها و غرابيب سود ...»؛ (فاطر ،27) و از کوه ها نيز راه هايي خلق کرد سفيد و سرخ و به رنگ هاي مختلف و گاه به رنگ کاملاً سياه. طبق آيه مربوطه، کوه ها به رنگ سفيد خالص نيستند؛ چنانچه در علم روانشناسي رنگ ها آمده است که: «رنگ سفيد کامل ،حتي در مدت کم ،قدرت ديد را (به علت خستگي اعصاب و عضلات چشم) تغيير داده و دچار حاد و مزمن مي کند که در صورت مداومت ممکن است تا مرحله ي ايجاد کوري پيش رود؛ مانند تماس طولاني با برف يا منابع نورشديد طبيعي يا مصنوعي». (صبور اردوبادي ،1368،ص75)
و در ادامه ي اين آيه مي فرمايد: «و من الناس و الدواب و الأنعم مختلف الوانه کذلک إنما يخشي الله من عباده العلموا إن الله عزيزغفور»؛ (فاطر ،28) و همچنين آدميان و جانوران و چارپايان را به رنگ هاي مختلف آفريديم و از بندگان خدا، تنها دانايان از او بيم دارند و خدا نيرومند و آمرزنده است. بدين معنا که بعضي از انسان ها و حيوانات نيز مثل کوه ها و ميوه ها داراي رنگ هاي مختلف هستند؛ بعضي سفيد، بعضي سرخ و بعضي سياهند و مختصر در اين سه هم نيستند؛ (موسوي همداني ،1363،ج17،ص62) «يا ايها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أُنثي و جعلنکم شعوباو قبائل لتعارفوا ...»؛ (حجرات ،13)صرفاًبه خاطر اينکه با اين اختلاف رنگ و... مردم، يکديگر را بهتر بشناسند.
در آياتي از قرآن کريم تضاد بين رنگ ها، نشانه قرار گرفته است. «وکلوا واشربوا حتي يتبين لکم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر...»(بقره ،187) اين آيه حکايت از اين دارد که خط سفيد و سياه مرز مشخصي است که مي تواند نشانه آشکاري از فجر براي بندگان باشد.
حتي در آياتي سياهي و سپيدي چهره انسان ها در قيامت هم علامت است: «يوم تبيض وجوه و تسود .وجوه فاما الذين اسودت وجوههم اکفرتم بعد ايمنکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون (*)و اما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمة الله هم فيها خالدون»؛ (آل عمران ،107-106) روزي بيايد که گروهي رو سفيد و گروهي رو سياهند؛ اما سيه رويان را نکوهش مي کنند که چرا بعد از ايمان آوردن، باز کافر شديد؛ پس اکنون عذاب خدا را بچشيد. اما روسفيدان در بهشت که محل رحمت خداست، در آيند و در آن هميشه متنعم مي باشند. علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل اين آيات مي فرمايد «چون مقام ،مقام کفر و ناسپاسي در برابر نعمت هاي الهي است و کفران نعمت هم خيانتي است که موجب انفعال و خجلت صاحبش مي شود، لذا خداي متعال در ذکر عذاب آخرتي اينگونه افراد، آنرا که با خجلت و انفعال مناسب مي باشد يادآوري نموده است؛ يعني از سياه شدن چهره گناه کاران نام برده است که در دنيا هم سياه شدن چهره را کنايه از همين خجلت مي دانند.
همچنين در طرف مقابل که ثواب شاکرين را ذکر مي فرمايد، موضوع سفيد شدن چهره را تذکر مي دهد که آن هم مناسب با مقام شاکران است؛ همانطور که در دنيا نيز سفيدي چهره را کنايه از خشنودي و راضي بودن مي دانند» (نيري بروجردي، 1364،ج3،ص610)
به همين دليل در دعايي که از اميرالمؤمنين علي (ع) هنگام وضو گرفتن وارد شده است مي خوانيم:
«اللهم ابيض وجهي يوم تسودّ فيه الوجوه ولا تسوّد وجهي يوم تبيضّ فيه الوجوه»؛ که نشانه همان بهجت و سرور و خوف و خجلت است.
رنگ سفيد، روشن ترين رنگ ها و نمادي از شادي و نشانه اي از صلح و صفا و تسليم و کنايه از پاکي و بي آلايشي و فضيلت و بزرگواري است و رنگ سياه، تيره ترين رنگ ها و در مقابل رنگ سفيد، نشانه هيبت و وقار و شعار حزن و عزا مي باشد. (دايره المعارف تشيع ،ج9،صص193 و451) همچنان که در دعاي 49 صحيفه سجاديه امام سجاد (ع) فرموده اند: «اللهم فإنّي أتقرّب إليک بالمحمدّية الرّفيعة والعلويّة البيضاء وأتوجّه إليک بهما أن تعيذني من شرّ کذا وکذا و...»؛همانا من به سوي تو نزديکي مي جويم به واسطه مقام رفيع پيامبرت و مقام سفيد و نوراني امام علي(ع) و به تو توجه مي کنم به واسطه آن دو بزرگوار، اينکه مرا پناه دهي از شرّ بدي ها و... اين تعبير نسبت به ولايت يا درجه ولاي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) کنايه از فضيلت و بزرگواري اوست.
روزهاي 13 و 14 و 15 در هر ماه را ايام البيض نامند چون ماه در اين شب ها از اول تا آخرشب، طالع است. (خرمشاهي؛ خاني، 1381،ج9،ص194)
در مورد رنگ سفيد در سوره مبارکه صافات آيات 45 و 46 نيز آمده است: «يطاف عليهم بکأس من معين بيضاء لذة لّلشّربين»؛ به معناي جام شرابي زلال و صاف که براي نوشندگان لذت بخش است و آن را بر بهشتيان دور مي چرخانند. و يا در مورد معجزات حضرت موسي (ع) در سوره مبارکه شعراء آيه 33 ذکر شده است: «و نزع يده فإذا هي بيضاء للنّاظرين»؛ همه ديدند که دستش سفيد و تابان، از گريبان بيرون آمد.
و اين ويژگي براي رنگ سفيد در اينجا مطرح مي گردد که اشياء سفيد در محيط، به خصوص در تاريکي، حکم منبع نوري را پيدا مي کنند که از خود نور پخش و ساطع مي کنند. (اردوبادي،1368 ،ج2،ص146)
در جايي ديگر برخلاف معاني سابق آمده است که حضرت يعقوب (ع) از کثرت اندوه. حزن از آنها روي بگردانيد و گفت: «وتولّي عنهم وقال يأسفي علي يوسف وابيضّت عيناه من الحزن فهو کظيم»؛ (يوسف،84)وا اسفا بر فراق يوسف عزيزم! و از گريه وغم چشمانش سفيد گشت. همانطور که پيش از اين ذکر گرديد اين رنگ سمبل خلوص، عفت، پارسايي، عصمت، بي گناهي و حقيقت و مهم تر از همه صلح وپايان جنگ مي باشد. (10)«استحباب پوشيدن لباس سفيد در نماز » و همچنين «پوشيدن لباس سفيد احرام در مراسم حج» شايد به همين دليل باشد. و از طرف ديگر امروزه ثابت شده است که رنگ سفيد کفن، از شدت نفرت و کراهت و حساسيت روحي زندگان نسبت به اجساد مرده و بي جان مي کاهد و اثرات مطلوبي در روح خود ميّت دارد؛ (اردوبادي، 1368،ج2،ص146) به طوري که در روايتي از حضرت رسول (ص) به انتخاب کفن سفيد براي امواتمان و لباس سفيد براي خودمان سفارش شده ايم و خود ايشان نيز بيشتر لباس سفيد مي پوشيده اند؛ «وکان أکثر ثيابه بياض ويقول ألسبوها أحياکم وکفنوا فيها موتاکم». (11)
و اما از جمله آياتي که به رنگ سياه پرداخته است، سوره نحل آيه 58 است که خداوند مي فرمايد: «وإذا بشّرأحدهم بالأنثي ظلّ وجهه مسودّا وهو کظيم»؛ هنگامي که به يکي از آنها خبر دختر زادن همسرش را مي دهند، از خشم چهره اش سياه مي شود. همچنين در مورد افرادي که مرتّباًمرتکب گناه مي شوند در سوره يونس آيه 27 آمده است: «... کأنما اغشيت وجوههم قطعا مّن الّيل مظلماً ...»؛ گويي صورت آنها را پاره هاي تاريک شب پوشانيده است..... در اين رابطه امام باقر (ع) نيزمي فرمايند: «ما من عبد إلا وفي قلبه نکتة بيضاء فإذا أذنب ذنباً خرج في النکتة نکتة سوداء فإن تاب ذهب ذلک السواد وأن تمادي في الذنوب زاد ذلک السواد حتي يغطي البياض فإن غطي البياض لم يرجع صاحبه إلي خير أبداً»؛ هر بنده اي در دلش نقطه سفيدي است که چون گناهي کند؛ خال سياهي در آن پيدا مي شود؛ سپس اگر توبه کند آن سياهي برود واگر به گناه ادامه دهد به آن سياهي اضافه شود، تا جايي که روي سفيدي را بپوشاند ووقتي روي سفيدي پوشيده شد، ديگر هرگز صاحب آن دل به سمت خير نمي رود.(12)
رنگ سياه داراي اثرات مثبتي نيز مي باشد که حتي ضروري ولازم به نظر مي رسد. از آن جايي که اين رنگ تحريکات روحي را خفيف مي دهد ورنگي صامت وغير متحرک است لذا نه تنها وسيله جلب توجه ديگران نمي شود، بلکه کمک به انصراف وعدم توجه نيز مي کند.(اردوبادي ،1368،ج2،ص146) استفاده از حجاب سياه در بانوان در واقع از اين اصل تبعيت مي کند، که باعث عدم توجه جنس مخالف مي گردد.(13)
وهمچنين انتخاب فطري سياه پوشي در مقام عزا درحقيقت،سمبل فقدان شوق وذوق بوده وشخص با اختيار کسوت سياه در حقيقت عملاً مي خواهد به ديگران اعلام کند که آمادگي برقراري روابط گرم اجتماعي ويا دوستي، تحت اين شرايط را ندارد.(اردوبادي ،1368،ج2،ص146)
اقدام همگاني جهت سياه پوشي در سوگ ائمه اطهار و اولياء الهي از طرف مسلمانان نيز، مي تواند درزنده نگه داشتن خاطره فجايع دشمنان اسلام وظلم و ستم جباران وستمگران ورسوا ساختن آنها از يک طرف واحياء يادبود فداکاري ها واز خود گذشتگي هاي بزرگان ديني از طرف ديگر منشأ اثر واقعي شود.(البته اين سياه پوشي به قصد ونيت تعظيم شعائرالهي است که اثر وارزش حقيقي پيدا مي کند). (اردوبادي ،1368،ج2،ص146)
طرح يک سوال: چرا سادات عمامه ي سياه برسر مي گذارند؟ در جواب بايد بگوييم: عمامه سياه بر سر گذاشتن علماي سادات به خاطراين است که پيامبر بزرگوار اسلام (ص) آنرا در روز عيد غدير خم بر سر اميرالمؤمنان علي (ع) قرار داد واز آن زمان به بعد به يادبود فرخنده عيد سعيد غدير ،ائمه اطهار وعلما ومراجع تقليد سادات شيعه، عمامه سياه بر سر مي گذاشتند.(14) به طورمثال آنچه از شواهد برمي آيد اين است که حضرت علي (ع) در جنگ صفين عمامه سياه بر سر داشتند؛ «وهو معتم بعمامة سوداء»(15) ويا در مناقب ابن شهر آشوب آمده است که: «دخل مکة يوم الفتح و عليه عمامة سوداء »؛ حضرت رسول (ص) هنگام ورود به شهر مکه براي فتح آن، عمامه سياه بر سر داشتند.(16)
پس رنگ سياه به خاطر فقدان بازتاب نور، هميشه و درهمه جا آثار شوم ونامطلوب در زمينه روحي انسان برجا نمي گذارد؛بلکه در مواردي (مثلاً درعالم هنر) همان قدر ارزش واثر را پيدا مي کند که «سکوت» در لا به لاي اصوات و الحان موسيقي!( آئين بهزيستي اسلام ،ج2،ص149)
در مورد مذمت از رنگ سياه، روايات معتبري وارد شده است از آن جمله امام صادق (ع) است که: «وکان رسول الله 9 يکره السوداء إلا في ثلاثة: العمامة و الخفّ والکساء»؛ رسول خدا در پوشيدن چيزي به رنگ سياه اکراه داشت مگر در سه چيز :عمامه،کفش، عبا.(17)
و در مورد مدح رنگ سياه وارد شده است که: «قال رسول الله (ص) احبّ خضابکم إلي الله الحالک (الشديد السّواد)»؛ (18)خداوند رنگ سياه را براي خضاب بيشتر دوست مي دارد.

ادامه دارد............
 

mshayan

عضو جدید
روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم4

روانشناسی رنگ ها و قرآن کريم4

فصل قرمز
در ميان کلماتي که در سوره ي مبارکه فاطر آيه 27آمده است ، کلمه حمر به معناي رنگ قرمز ديده مي شود: « ... و من الجبال جدد بيض وحمر مختلف ألوانها وغرابيب سود»؛ و از کوه ها نيز راه هايي به رنگ سفيد و سرخ و رنگ هاي مختلف و همچنين کاملاً سياه خلق کرد. زيرا ترکيبات شيميايي عناصر تشکيل دهنده کوه ها وسنگ ها به رنگ هاي مختلف مانند: سياه ، سفيد،خاکستري،آبي ،بنفش وحتي قرمز وجود دارد.
آزمايشاتي که بر روي افراد متفاوت انجام داده اند و آنها را وادار به تفکر بر رنگ قرمز سير کرده اند، نشان داده است اين رنگ، سيستم عصبي را تحريک مي کند؛ يعني فشار خون را بالا مي برد و تنفس و ضربان قلب را سريع تر مي کند. لذا رنگ قرمز از لحاظ تأثيري که بر سيستم اعصاب دارد، يک عامل محرک به شمار مي آيد و معناي فيزيولوژيک آن، داشتن آرزوهاي بسيار، شور و شوق زندگي و تهوّر و قدرت اراده است.(20)
کاربردي که از رنگ قرمز در روايات شده است کما بيش با اين معنا سازگار است؛ مانند: «الموت الاحمر» به معناي «مرگ سرخ» که همان کشتار و خونريزي و مرگ سخت و خونين است. (نهج البلاغه، خطبه101) يا «يوماً احمر» به معناي «روز سرخ» که همان روز قتل و غارت و انواع سختي هاست. (نهج البلاغه، خطبه71) و يا «إحمرّ البأس» که کنايه از سخت شدن کارزار و جنگ است. (نهج البلاغه، نامه9)
البته قرمز در روايات به معناي ديگر هم به کار رفته است؛ مانند: «حمر النّعم» به معناي «شتران سرخ موي» (که منظور بهترين چارپا و زينت دنياست) و يا کبريت الاحمر به معناي کبريت روشن وسرخ (که منظور اکسير کميابي است که کيمياگران در پي آن هستند).
در هر صورت آنچه از سنت رسول خدا (ص) در اين زمينه به ما رسيده، کراهت ايشان در استفاده از رنگ قرمز براي لباس بوده است مگر در مثل اعياد و در روز جمعه براي جشن و شادماني که علت آن را مي توان در تأثير اين رنگ بر روان آدمي جستجو کرد؛ (که در بالا ذکر شد) (21) و استفاده ايشان در زمينه هايي خاص از اين رنگ به همان معنا برمي گردد مانند اينکه در کافي از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «کان في منزل رسول الله (ص) زوج حمام احمر؛ در خانه رسول خدا (ص) يک جفت کبوتر قرمز رنگ بود وايشان از آنها نگهداري مي کردند.(22) زيرا در روايت ديگري از امام صادق (ع) در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که «ليس من بيت نبي إلاوفيه حمام لأن سفهاء الجن يعبثون بصبيان البيت فإذا کان فيه حمام عبثوا بالحمام وترکوا الناس»؛ در خانه همه انبيا کبوتر نگهداري مي شده است ؛ زيرا سفيهان جن ، همواره با کودک خانه بازي مي کنند و آنها را به خود سرگرم مي کنند واگر کبوتر درآن خانه باشد، اين جنيّان با کبوتران مشغول مي شوند وديگران را رها مي کنند.(23) شايد بشود اينگونه گفت که اگر اين کبوتران قرمز رنگ باشند، به دليل جاذبيت و محرک بودن اين رنگ، مؤثرتر واقع شوند و جلب توجه بيشتري کنند.

فصل کبود
يکي ديگر از رنگ هايي که در قرآن کريم ذکري از آن به ميان آمده است، رنگ ازرق يا کبود است. به طور کلي اين رنگ، منفورترين رنگ ها در نزد عرب محسوب مي شود؛ مخصوصاً اگر رنگ چشم کبود باشد، زيرا اعراب صفت دشمن خود را مي گويند: «أزرق العين» يعني «چشم کبود »
علامه طباطبايي در تفسيرالميزان ذيل آيه 102سوره طه يعني: «يوم ينفخ في الصور و نحشرالمجرمين يومئذ زرقا» روزي که در صور دميده مي شود و گناهکاران را در آن روز با چشم کبود محشور مي کنيم. مراد از أزرق محشور شدن مجرمين و گناهکاران به صورت کور در قيامت است. زيرا وقتي چشم بينايي اش را از دست مي دهد، کبود مي شود. (موسوي همداني ،ج14) پس کبودي چشم علامتي براي گناهکاران است. البته ممکن است از شدت تشنگي نيز چشم و يا بدن، کبود شود همچنان که در کتاب لسان العرب نيز اين نکته ذکر شده است.
در بيانات ارزنده ي امام صادق (ع) به مفضل به معناي مثبتي از اين رنگ اشاره شده است.ايشان اينگونه فرموده اند: «فکر في لون السمائ و ما فيه الصواب التدبير .فإن هذا اللون أشد الألوان موافقة للبصر و تقوية حتي أن من صفات الاطباء لمن أصابه شئ و أصر ببصره إدمان النظر إلي الخضرة و ما قرب منها الي السواد و قد وصف الحذاق منهم کل بصره الإطلاع في إجانة خضرإ مملوة ماءفانظر کيف جعل الله جل و تعالي أديم السماء بهذا اللون الاخضر إلي السواد ليمسک الأبصارالمنقلبة عليه فلا ينکأ فيها بطول مباشرتها له ...»؛ در رنگ آسمان خوب فکر کن که موافق ترين رنگ هاست براي تقويت ديده و نور چشم تا آنجا که اطبا مي گويند اگر کسي ضعف بينايي داشته باشد، بايد مرتب و پيوسته در تغار کبود رنگي نگاه کند که پر از آب است. پس فکر کن که چرا خداوند رنگ آسمان را به رنگ سبز مايل به سياه (کبود) قرار داده است که مکرر نگاه کردن به آن بر چشم ها ضرر نرساند. (بحارالانوار (توحيد مفضل )،ج3،ص11)

نتيجه
آنچه از تأمل در آيات و روايات به وضوح به دست مي آيد اين است که:
1. رنگ ها خير و شر مطلق نيستند و هر رنگ داراي جنبه هاي رواني مثبت و گاه منفي در بسترهاي متفاوت مي باشد.
2. قرآن انطباق وحي با واقعيت است و فطرت انساني با کلام خداوند متعال همواره يکسو و هم جهت مي باشد.
آخر کلام اينکه بهترين رنگ ها از جانب خداوند متعال در قرآن کريم اينگونه معرفي شده است: «صبغة الله ومن أحسن من الله صبغة و نحن له عبدون» (بقره ،138) بهترين رنگ ها، رنگ خدايي است و ما بنده اوييم. امام صادق (ع) در اين زمينه فرموده اند: «الصبغة هي الإسلام؛ آن رنگ آميزي، اسلام است»؛ (اصول کافي ،ج3،ص23) و بندگي ما، تنها با رنگ خدايي معنا دارد و بس.

www.daneshmand.name اللهم صلعلی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
 
بالا