غربت یعنی
به دنبالِ کسی گشتن
و همه را شبیه او دیدن
همه را با او مقایسه کردن
و به همه لبخند زدن
و پیش ِ همه بغض کردن
و باز
و همیشه
به دنبال او گشتن . . .
چقدر خاليست كه يك شب
يا ساعتي
غرق ثانيه ها رها شويم
كتابي كه با هم مي خوانديم را
فقط لحظه اي تكرار مي كرديم
اگر بيدار
اگر خواب
جاي تورا بر صندلي
هميشه خالي مي بينم...
چه دلم میگیرد
انجا
که نه کسی
به یادم هست
و نه کسی
نگاهم میکند
رسم ادمها
همین هست
فراموش کردند
اما تنها میتوانم
سکوت کنم
و هرگز نگذارم
کسی اشکهای تنهاییم را ببیند
شما همان بهتر
فکر کنید
من عالیم
نیازی به دستانی ندارم
چه احمقی میشود این دلم
هزار بار منطقی
به ان گفته ام
تو را نمیخواهد
ولی باز
گوش نمیدهد
و همش
کسی را میخواهد
که من خوب میدانم
حتی
ذره ای مرا نمیخواهد
حتی ذره ای به من
نمیاندیشد
حتی دل تنگم هم نمیشود
خداوندا تو هرگز نامه معشوقه اي خواندي
که بنويسد تويي دينم تويي جسمم تويي جانم
ولي فردا همان فردا که آغاز جدايي هاست
بگويد کن فراموشم نميخواهم پشيمانم
و تو مانند مرغ نيم بسمل پر زني بر خاک
و شعرت نامه ات ، آتش زند بر پيکر افلاک
خداوندا ، تو يک شب تيشه مردانگي بردار
و از ريشه بر افکن اين درخت عشق و مستي را
۵ تا از بزرگترین کلمات : من نمیخوام از دستت بدم.
۴ تا از دوست داشتنی ترین کلمات : تو برام مهم هستی.
۳ تا کلمه ی شیرین : تورو تحسین میکنم.
۲ تا کلمه ی شگفت انگیز : دلتنگت هستم.
۱ کلمه که از همه مهمتره : “تو”