شنیدم صدای زمزمه ات را در گوش باد
چه کر کننده بود خنده های مستانه ات
بوی نرگس ها هوش از سرت برده بود
و تو سر به هوا چشمانت را به میخک های باغچه دوخته بودی
وایییی شنیدم که تو نیز میروی تا به خاطرات کودکیت بپیوندی
کاش قسمتی از کودکیت بودم ویا شاخه رز سرخی بودم در دستان شوخ تو
صبحانه ام را با بوسه های کوچکت میل میکردم و
تو چون آهو بره ای کوچک در آغوشم میخوابیدی
چه آرامشی بود خوابیدن در آغوش تو
در بستری از گرمای عشق
کاش کودک بودیم ....
کاش........