منو تا فصل رسيدن برسون و در به در کن
خالي از دغدغه ی شعر منو تا واژه سفر کن
باورم کن مثل قصه توی پيچ آخر خواب
باورم کن مثل دلتا تو مسير مبهم آب
با تو تا بدرقه ي عشق يه سفر فاصله دارم
اما تا واژه ي آخر گريه هاتو کم ميارم
منو رو کن به ستاره با طلوع نغمه ی ساز
منو خيس گريه هات کن به اشاره يه آواز
جاده تا آخر قصه بی عبور و سوت و کور ه
حالا که خورشيد چشمات پشت قله های دوره