رد پای احساس ...

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه! نه!
این باران ها از آن ما نیست
وقتی
هیچ راهی
رو به کناری نیست...





 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگر نمی شود

آدم اسیر نقشی شود که خود در انداخته

و آنقدر به دختر نقاشی اش دل بدهد

که او را دلدار خود کند؟

و مگر خدا عاشق مخلوقش نیست

و عاقبت او را به ستایش خود وا نمی دارد؟

اما مگر کسی باور می کند؟


 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیوانه نمی گوید دوستت دارم !

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که

قرار نیست بفهمد دوستش دارد !!!
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی....


تموم دلخوشی هامو تو با رفتن گرفتی ..........


مثل حسه یه عشق تازه بودی ...............


مثل افسانه بی اندازه بودی ..................


هیچکی برا من شبیه تو نبوده


دنیا چی بی رحمی اخه تنهایی زوده ...... :gol:
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خنديدن، خوب است

قهقهه، عالي است

گريستن، آدم را آرام مي کند

اما…

لعنت بر بغض!
 
  • Like
واکنش ها: A.9

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تنهايي ام را با کسي قسمت نخواهم کرد

يک بار قسمت کردم ، چندين برابر شد...
 
  • Like
واکنش ها: A.9

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

رسم “خوب ها” همين است

حرف آمدنشان شادت مي کند و ماندنشان با دلت چنان مي کند که هنوز نرفته دلتنگشان مي شوي…
 

مااهاایاا

عضو جدید
میشناسمت........
در نگاهت چیزی هست که نمی دانم چیست ؟
مثل بوی نم باران
مثل ارامش بعد از یک درد
مثل پیدا شدن کلمه گم کرده ی یک شعر بلند ناقص
من به ان محتاجم به دو چشم مشکینت
و هنوز مثل لحظه ی خوب اغاز
به خودم میگویم که هزار سال است که میشناسمت .
 

مااهاایاا

عضو جدید
امشب از آن شب هایی ست
که تمام نیازت میشود
اشک
و گوشه چشمانت به تماشا مینشیند
تماشای تمام داشتنت از دنیا!!!!
.
.
هرچه چشم میگردانی هیچ نمیبینی
جز دیدن حجم خیالی او .. ،
همانی که در رویایت تمام داشتنت از دنیاست !!!
چشم میبنیدی بر این رویای شیرین
تا نگاهش را پشت پلک هایت حبس کنی
دریغ از مهمان ناخوانده
که عزم رفتن کرده است
چشمانت خیس میشود،
پلک میزنی،
و عسلی نگاه اش را گم میکنی
میان اشک های رفته ات...
 

مااهاایاا

عضو جدید
منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم

در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم

منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم

سر رو شونه هايت بگذارم....از عشق تو.....

از داشتن تو...اشک شوق ريزم

منتظر لحظه ي مقدس که تو را در اغوش بگيرم

بوسه اي از سر عشق به تو تقديم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم

اري من تورا دوست دارم

و عـــاشقـــــانـــه منتظرت میمانم
 
✘سکــــــــــوتم تمام حرفهای

مــــن اسـت

سکوتـــم راگوش کـن

گریه ات می گیـــــرد ✘...!
***
✘برای دلـــــــــــــــــــــــــم گاهی پدر میشوم...

خشمگین میگویم: بس کن تو دیگر بزرگــــــــــــــــ شدی!! ✘..
 
غــم هــا . . .

برایـم مهــمانــی گــرفتــه انـــد . . .

و مـــن میخــواهـــم بتــرکـانــم . . .

همــه ی بغــض هایـــم را . . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پدرش بهش گفت این [/FONT][FONT=&quot]۱۰۰۰[/FONT][FONT=&quot]تا چسب زخم رو بفروش تا برات کفش بخرم [/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بچه نشست با خودش فکر کرد یعنی باید آرزو کنم [/FONT][FONT=&quot]۱۰۰۰[/FONT][FONT=&quot]نفر یه جاشون زخم بشه تا من کفش بخرم ؟ ولش کن ، همین خوبه [/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درها را ببند به باد بگو دیگر نخواند آواز خاموشش را به باران بگو طراوتش را نمی خواهم از پنجره دیگر مرا نگاه مکن مرا به سوی ابرها مبر مرا به اوج مبر من همین جا می مانم تو را نخواهم و نخوانم هرچه هستی باش هرچه هستی باش اما خوب باش دیگر نوازش نسیم لذتی برایم ندارد از باد بپرس که با من چه کردی حیف که در این آشنایی ناآشناییم گویی هزار سال است که می شناسمت امّا هرگز نشناختمت ای آشنای ناآشنا بدرود هرگز نشناختیم همدیگر را داستان در اوج ناشناسی ناتمام ماند داستان از ناشناسی به ناشناسی ختم شد ای آشنای ناآشنای ناشناس
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]از ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : چه کسی ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ؟[/FONT]
[FONT=&quot]ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ خندید و ﮔﻔﺖ: "ﻋﺸﻘﻢ" ﺭﺍ...[/FONT]
[FONT=&quot]ﮔﻔﺘﻨﺪ : "ﻋﺸﻘﺖ" ﮐﯿﺴﺖ ؟؟ ﮔﻔﺖ : "ﻋﺸﻘﯽ" ﻧﺪﺍﺭﻡ !![/FONT]
[FONT=&quot]ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ "ﻋﺸﻘﺖ" ﺣﺎﺿﺮﯼ ﭼﻪ کارها ﮐﻨﯽ....؟[/FONT]
[FONT=&quot]ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ...، خیانت نمیکنم...[/FONT]
[FONT=&quot]دور نمیزنم.... وعده سر خرمن نمیدهم...دروغ نمیگویم..خیانت نمیکنم....[/FONT]
[FONT=&quot]و ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ، ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ، ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻤﺶ...[/FONT]
[FONT=&quot]ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ..[/FONT]
[FONT=&quot]برایش فداکاری خواهم کرد..ناراحت و نگرانش نمیکنم...غمخوارش میشوم...[/FONT]
[FONT=&quot]ﮔﻔﺘﻨﺪ : ولی ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...،[/FONT]
[FONT=&quot]ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..، اﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﮐﺮﺩ ،[/FONT]
[FONT=&quot]ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ..اگر ترکت کرد ﭼﻪ...؟[/FONT]
[FONT=&quot]اشک بر چشمانش حلقه زد و ﮔﻔﺖ :[/FONT]
[FONT=&quot]ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ "ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ" ﻧﻤﯿﺸﺪم...[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]امروز معلم عشق گفت :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند ![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]لبخند تلخی زد و گفت :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شبیه شاخه‌ی تردی
من از تو سنگینم،
من از تو سرشارم،
شکوفه باش و بدم!
پرنده باش و بخوان!
هوای قلب مرا
تازه کن، بهاری کن…
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــا مگر نگفتی به غیر من محتاج نشو

من او را از تــــــــــو میخواهــــــــــم فقط از تو ....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و هوای دل من ابری نیست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بلکه بارانی ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]پیش تو مشت دلم باز شده ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]پاک دل باخته ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مدتی ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]در دلم حادثه عشق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]آغاز شده ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!


بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند


بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به كسی می گوییم ...

هیچ كس نمی فهمد..........

بچه بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!

چه بیهوده بزرگ شدیم... روحمان را گاز میزنند می خندیم!
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقت آن شد كه از تو بنويسم
اي سپرده مرا به دست خيال
اي نشسته به سوگ دلتنگي
اي رميده، اي آرزوي محال؛
وقت آن شد كه خاطراتت را
گرد شمع غمت بسوزانم
گرچه "دل زنده شد به عشق" ِ تو ، ليك
بايد اين عشق را بميرانم...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا