رد پای احساس ...

[aynaz.m]

دلشوره این دنیا
نداشتن معشوق و عاشق نیست
نداشتن یکرنگی
و صفا وصداقت هست
نداشتن دوست داشتن بی قیدو شرط

 

[Ahmad Engineer]

گفتی:

بایدجملات عاشقانه ی تورابدزدم

گفتم: جملات من عاشقانه نیستند

این منم که عاشقم

گفتی: پس من باید تورا وعشق تورا بدزدم

من لبخند زدم

وتوهیچ وقت نفهمیدی


که عشق دزدیدنی نیست

 

[Ahmad Engineer]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوب من[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این روزها،آرزو میکنم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش عاشق بودی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]

 

[Ahmad Engineer]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] پرسیدی:

[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ازکدامین فصل بیشترین خاطره را داری؟[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتم فصل اول ، صفحه اول[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خندیدی وگفتی : توهمیشه پیچیده حرف میزنی[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ساده بگو[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فصل بهار، ماه فروردین[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من خندیدم [/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وتوهرگزنفهمیدی منظورمن[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فصل عاشقانه ی اولین کتابی بود[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که به من هدیه دادی[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وروی صفحه اول آن نوشتی:[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوب من[/FONT]
​

 

[Ahmad Engineer]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتی :

[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دوستت دارم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پرسیدم : چقدر؟[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتی : بی نهایت[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوب من [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] این روزها فکرمی کنم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] درفرهنگ لغت [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] کلمه ی بی نهایت اشتباه تعریف شده ![/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چون دوست داشتن تو[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هم آغازداشت ، هم پایان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ومن مطمئنم [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که توهیچ وقت دروغ نمی گویی ![/FONT]

 

[Ahmad Engineer]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پرسیدی:

[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فکرمیکنی کسی بتواند بیشترازمن تورا دوست داشته باشد؟[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتم : نمی دانم ونمی خواهم که بدانم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اما این را می دانم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که هیچ کس نه می تواند ونه خواهد توانست[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بیشترازمن تورا دوست داشته باشد[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوب من [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگرمعنی جمله ام را هنوزنفهمیده باشی ![/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یقین دارم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یکی ازاین روزهای نزدیک خواهی فهمید.[/FONT]

 

[Ahmad Engineer]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] گفتی:[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بیاآرزوهایمان رابنویسیم[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وتوساعت ها نشستی[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نوشتی ونوشتی[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ومن باخاطری آسوده ساعت ها نشستم [/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ومشتاقانه نگاهت کردم .[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاغذهایمان را جابه جا کردیم[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نوشته های توطوماری بود از آرزوها[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ومن سهم کوچکی بودم[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]درمیان آن همه خواسته ی تو[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاغذمن اماسفیدبود![/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پرسیدی : پس آرزوهای توکجا هستند؟[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خندیدم وگفتم: آرزوی من نوشتنی نبود[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخرتوتنها آرزوی منی[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوب من[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آرزوی من براورده نشد[/FONT]​

​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]امامن هرروزبرای آرزوهای تودعامی کنم[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]​

 

[ghazal.]

[h=2]خدا نکنه
[SIZE=+0]دلی که نشسته کنار پنجره زار می زند [/SIZE]
[SIZE=+0][/SIZE]
[SIZE=+0]و خواب دیده ام شبی مرا کنار می زند [/SIZE]
[SIZE=+0]غروب ها که می شود خیال چشم های تو
تو را دوباره در دل شکسته جار می زند
یکی نگاه می کند یکی گناه می کند
یکی سکوت می کند یکی هوار می زند
و عشق درد مشترک میان ماست با همه
کسی که شعر گفته یا کسی که تار می زند
درست مثل بازی گذشته های شاعری
که جای سنگ و گل به دوستش انار می زند
خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود
شبی مرا به جرم عشق خویش دار می زند مریم حیدرزاده
[/SIZE][/h]

 

[mclaren]

خیلـــ ـــی حــرفــ ــــــ اسـتـــــ ـــــ ...

کـــ ـــه تـــ ــو هــ ــر روز در گلـ ــویتــــ ـــــ

خــــ ـــاری کشنــ ـده احســـ ـــاس کنــ ــی

بـــ ــــرای کســ ـــی کــ ــه

" بـــدانـــ ــی "

حتــ ــی یکـــ ــــ بــار در عمــ ـــرش

بــ ـه خــ ــاطـــ ــــر تـــ ـو " بغــ ـض " هـ ــم نکـــ ــرده اسـتــــ ــــ ...

 

[masoud_2000]

بوديم وكسي پاس نمي داشت كه هستيم

باشد كه نباشيم و بدانند كه بوديم

 

[daneh jou]

داستان جالبیست داستان تیغ و شاهرگ .... مرد میخواهد کشیدن تیغ روی شاهرگ .... اما هیچ مردی انقدر ضعیف نیست که کم بیاره .... پس باید مثل یک زن ضعیف بود .... اما زن جرات این کار را ندارد .... پس چه کسانی هستند آنها که این داستان را خلق کردند .... چه به سرشان آمده آن زنانی که قدرت مرانگی پیدا کردند ....... و آن مردانی که به شکنندگی زنانه رسیدند

 

[t4t]

گفتی:

بیاآرزوهایمان رابنویسیم​

وتوساعت ها نشستی​

نوشتی ونوشتی​

ومن باخاطری آسوده ساعت ها نشستم ​

ومشتاقانه نگاهت کردم .​

کاغذهایمان را جابه جا کردیم​

نوشته های توطوماری بود از آرزوها​

ومن سهم کوچکی بودم​

درمیان آن همه خواسته ی تو​

کاغذمن اماسفیدبود!​

پرسیدی : پس آرزوهای توکجا هستند؟​

خندیدم وگفتم: آرزوی من نوشتنی نبود​

آخرتوتنها آرزوی منی​

خوب من​

آرزوی من براورده نشد​

امامن هرروزبرای آرزوهای تودعامی کنم​

خیلی قشنگ بود

اما اگر من یه روزی آرزوهامو بنویسم

ریشه همه آرزوهام اونیه که دوسش دارم

و بقیه آرزوهام مشتق شده از بودن اونه

 

[mani24]

پنهانی نزدیکت ،خانه میکنم
تا تو مرا نبینی و من
هر روز
از دیدارتو حظ دنیا را ببرم
تا تو بیخیال از سرنوشت من
زندگیت را بکنی و من
به شنیدن بوی تو
جان تازه بگیرم
از پشت تمام پرچینها
نگاهت میکنم
به شوق خنده هایت
سر از پای نمیشناسم
تو بی من بودن را عادت میکنی
من عاشقی را مرور میکنم...!

 

[mani24]

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!

​

 

[شبگرد23]

این روزها من،خدای سکوت شده ام..
خفقان گرفته ام تا ارامش اهالی دنیا خط خطی نشود...
اینجا زمین است"رسم ادمهایش عجیب است...
اینجا گم میشوی!به جای اینکه دنبالت بگردند..
فراموشت میکنند...

 

[mani24]

این روزهــــــــــا از " سنگــ شدنم" حرف می زننـــد... !!

سنگـــــــی که برای تو

از هـــر خـــ ـاکی

خـــ ـاکی تر بود !

​

 

[mani24]

در زنـدگی


برای هر آدمی


از یک روز....از یک جا...


از یک نفر به بعد...


دیگر هیچ چیز مثل ِ قبل نیست...


نه روزها...


نه رنگ ها...


نه خیابان ها.


​

 

[naghmeirani]

به این خیابان بگو
تمام نشود ...
من با تو حرفها دارم !

 

[mani24]

مـــــــــــــرد است دیگر...
گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان و دلش دریاست...
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟...
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد!!!!

 

[شبگرد23]

چقدر عجیب است !

در خلوتت دلواپس ِخاطره ای باشی

که تو را بر باد داده است ...!

 

[mani24]

دلیل اینكه آرومم امید لمس دستاته

همین لبخند پنهانی كنار لحن گیراته

دلیل اینكه تنهایی همین دستای تنهامه

همین دنیای تاریكم همین تردید چشمامه

تو دلگیری نمی دونی چه رویایی به من دادی

اگه فكر می كنی سردم برو رد شو تو آزادی

نمی دونم تو این روزا چه احساسی به من داری

نه اینكه سرد و مغرورم نه اینكه دور از احساسم

بزار دست دلم رو شه بزار رویا رو بشناسم

یه روز می فهمی از چشمام چه احساسی به تو دارم

شبیهه حس پژمردن دچار شك و بی رنگی

من آرومم ،
تو تنهایی

حقیقت داره دلتنگی

 

[pari-1369]

فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است
کافیست دلت "گیر" باشد

 

[mani24]

[h=2][/h]

تعجب نکن اگر شعر تازه ای برای تو نمی نویسم !
هیچ مدادی ، وقتی وقتی خیس میشود … نمی نویسد . .

​

 

[mani24]

نمیدانی میان آشفته بازار ذهن ..

مابین كش مكش های عقل و احساس ..

"دلتنگ تو شدن" ..

چه حس عجیبی دارد!

 

[شبگرد23]

مسیر چشم هایت را شبی ناگاه گم کردم


چراغی نیست راهی نیست


چگونه بی تو برگردم...

 

[naghmeirani]

من

عشقــگــَــزیده ام؛

و از سیاه و سفید ِ چشمهای تو

می ترسم!
​

​

:: شاعـــر: آرش ناجی

 

[mani24]

دلم برای یک نفر تنگ است....
نه میدانم نامش چیست...
و نه میدانم چه می کند...
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم....
رنگ موهایش را نمی دانم....
لبخندش را ...
فقط میدانم که باید باشد و نیست
..

 

[nazanin jamshidi]

شبگرد عاشق


این منم یه شبگرد عاشق

که هر نفس


به امید کلمات بی خواب


روزهایش رابه مهتاب

پیوند می زند

تا بتواند دمی را با اندیشه های ابریشمی اش به خلوت

نشیند

از تو و احساس پاکت سخنی به میان آوردو رویاهایش را

ستاره باران کند....

این منم یه شبگرد عاشق

که هر شام زیر سایه ابر های بی نام و نشان

مقابل دیده گان مخملی آسمان

بی قرار تر از

مروارید های شیشه ای باران

می نشیند

احساس پاک زنانه اش را

به محبت آمیز ترین کلمات

می سپارد و از ماه بی نظیرش می نویسد...

این منم یه شبگرد عاشق

که با غروب خورشیددست به سوی آسمان بر می دارد

از عشق محبوبش نشانی می آورد

و برای خوشبختی یارش

از یگانه خالق مدد می گیرد...

این منم یه شب گرد عاشق....

 

[mani24]

فقط برای خودم هستم " مـــن...! "
خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ ...
نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی...!
برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی
هیــــــچ ندارمــــــ...
راهت را بگیر و برو....................
حوالی من٬ توقفـــ ممنـــــــــوع استـــ

 

[aynaz.m]

تمام تلاش ادمها برای لبخند هست
انها به فکر شادی هستند
انها به فکر مهر و محبت هستند