رحمت و عذاب الهي

مبين888

عضو جدید
قسمت اول:

كفار مي گويند چرا در قرآن تا اين اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده؟ چرا دائم از عذاب و عقوبت و درد و رنج بحث مي كند؟ آيا چنين خدايي رئوف و رحيم است يا جلاد و خونريز؟ اگر امكان دارد در رد صحبت آنان از خود قرآن آياتي را معرفي كنيد كه بيان كننده رحمت خدا باشد.


متن جواب:

همانطور که در سؤال خود اشاره کردی ، بهتر است ابتدا بررسی کنیم که آیا قرآن کریم تنها از عذاب شدید و دردناک سخن می گوید و یا آنکه حقیقتی دیگر نیز در آن نهفته است ؟ و سپس به دنبال این موضوع برویم که سخن گفتن از عقوبت و درد و رنج اخروی چه اثری دارد ، آیا جز اینست که برای کسی که عذاب کند ، جز خشونت و نا مهربانی چیز دیگری تصور نمی شود ؟

همانگونه که می دانی در آیات قرآن کریم ، با عبارات و کلمات متعددی به رحمت فراگیر الهی اشاره شده است . کلماتی نظیر رحمن ( که اشاره به رحمت عام الهی دارد ) ، رحیم ( که رحمت خاص خدا را نشان می دهد ) ، ارحم الراحمین ، رئوف ، ودود و . . . همه و همه از این دسته به شمار می آیند .


معمولا می توان مهمترین و برجسته ترین مفاهیم یک مکتب را از شعار و عنوان آن دریافت نمود . همانگونه که می دانی ، عنوان تمامی کارهای مسلمین ، عبارت شریف " بسم الله الرحمن الرحیم " است که در زوایای گوناگون زندگی مسلمانان رسوخ دارد و سوره های مختلف قرآن کریم نیز با آن آغاز می گردد . خداوند اسامی و صفات متعددی دارد ، اما شگفت انگیز است که از میان تمامی این اسامی و صفات ( که 1000 نام آنها در دعای جوشن کبیر آمده ) ، هنگامی که در این جمله شریفه ، می خواهیم از پروردگار خویش یاد کنیم ، او را با دو نام " رحمان و رحیم " می ستائیم . اگر به خوبی در برنامه روزانه زندگی یک مسلمان دقت کنیم ، می یابیم که یک مسلمین لا اقل در طول شبانه روز و در نماز خویش 60 بار از رحمت الهی یاد می کند و پروردگار خویش را با این وصف می ستاید .

قرآن و رحمت پروردگار :


کلمه رحمن به جز مواردی که در " بسم الله " به کار رفته ، حدود 41 بار در قرآن آمده است و کلمه رحیم نیز به جز دفعاتی که در " بسم الله " تکرار گشته ، حدود 80 بار دیگر در قرآن مجید بکار رفته است .

اما اگر آیات مختلف قرآن کریم را بررسی کنیم ، با حقائقی عمیق از رحمت الهی مواجه می گردیم . قرآن کریم صراحتا از جانب پروردگار متعال اعلام می دارد که خداوند رحمت را بر خویش لازم و واجب ساخته است و می فرماید : " . . . پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده . . . " (1) ، اما هیچ کجای قرآن کریم ، هرگز در خصوص عقاب پروردگار چنین سخنی به میان نیامده است . حتی در نقطه مقابل ، قرآن کریم نمونه های گوناگونی را برمی شمرد که خداوند حتی بدون آنکه بندگانش توبه کنند ، با رحمت گسترده خویش ، از عقاب آنان چشم می پوشد . لذا در خصوص گناهانی به غیر از شرک می فرماید : " خداوند (هرگز) شرك را نمى‏ بخشد! و پايين‏تر از آن را براى هر كس ( بخواهد و شايسته بداند ) مى‏ بخشد . . . "(2)

رحمت الهی و آغاز و انجام خلقت :

هنگامی که قرآن کریم ازآغاز خلقت انسان سخن می گوید ، سخن از رحمت پروردگار است و منشأ خلقت را رحمت خداوند می داند و می فرماید " . . . مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين ( پذيرش رحمت ) آنها را آفريد!. . . " (3) و موقعی نیز که به پایان زندگانی دنیوی و برپائی قیامت می رسد ، باز هم از رحمت الهی سخن می گوید و می فرماید : " بگو: « آنچه در آسمانها و زمين است، از آن كيست؟» بگو: « از آن خداست؛ رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم كرده ؛ ( و به همين دليل،) بطور قطع همه شما را در روز قيامت، كه در آن شك و ترديدى نيست، گرد خواهد آورد . . . " (4)

بنابر این طبیعی است حتی هنگامی هم که آیات قرآن کریم خداوند متعال را برای تکذیب کنندگان معرفی می کند ، پیش از هر چیز از رحمت پروردگار سخن به میان می آورد و او را صاحب رحمت گسترده ای توصیف می نماید که رحمت او بر همه چیز سایه افکنده است : " اگر تو را تكذيب كنند ( و اين حقايق را نپذيرند)، به آنها بگو: « پروردگار شما، رحمت گسترده‏اى دارد . . . " .(5)

یأس هرگز ! :

قرآن این رحمت الهی را آنقدر وسیع می داند که آشکارا اعلام می دارد بجز گمراهان ، هیچ کس از رحمت پروردگارش مأیوس نمی گردد و به نقل از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) می فرماید : " (او) گفت : جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مى‏شود؟! " (6) .لذا آن هنگام که دریای رحمت الهی به تلاطم می افتد ، خطاب آیه تغییر می کند و خداوند خود مستقیما با بندگان روی برتافته خویش سخن می گوید . او با تمامی گناهان و نافرمانیهائی که آنان انجام داده اند ، باز آنان را بنده خویش می خواند و به آنان می گوید که از رحمت من مأیوس نشوید ، من تمامی گناهان شما را خواهم آمرزید : " بگو: « اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است. " (7)

نمونه هائی از رحمت الهی :

حتی قرآن کریم به این میزان نیز بسنده نمی کند و نمونه هائی از رحمت پروردگار را نیز به ما نشان می دهد . قرآن در آیه 21 سوره روم (8) ، محبت و مودتی که بین زن و شوهر وجود دارد را از جانب پروردگار و نشانه ای از نشانه های او بر می شمرد . این بدان معنی است که این عشق و علاقه سرشار را نیز خداوند قرار داده است ، و صد البته که رحمت خود او بسیار فراتر از اینهاست .

ما بارها در طول زندگی مشاهده کرده ایم که شخصی از فرمان فردی دیگر نافرمانی و سرپیچی می کند ، و صد البته طبیعی است که به موجب همین عصیان، سزاوار تنبیه و مجازات او می شود . اگر واقعا آن شخصی که نافرمانی او صورت پذیرفته است ، انسانی کریم و صبور و مهربان باشد ، نهایتا از نافرمانی انجام شده می گذرد و فرد مقابل را مورد عفو و بخشش خویش قرار می دهد . اما آیا تا کنون دیده ایم که این نافرمانی را کسی فرمانبرداری تلقی کند و آنرا پاداش نیز بدهد ؟ پروردگار مهربان ما در قرآن کریم ، در خصوص عده ای که ایمان می آورند و توبه می نمایند و اصلاح می کنند ، می فرماید که سیئات و نافرمانیهای آنان را به حسنات مبدل می کنم . . . (9)

صفح الهی ، رحمتی بی همانند:

آیا مفهوم صفح الهی را که درمتون اسلامی از صفات پروردگار بر شمرده شده است ، می دانی ؟ ما انسانها ممکن است در طول زندگی خویش نافرمانی فردی را انجام داده باشیم . اگر او از این نافرمانی ما چشم پوشی کند و ما را مورد لطف خویش قرار داد ، طبیعی است که هر موقع او را می بینیم ، به یاد نافرمانی خویش می افتیم و لطف او را به خاطر آورده و در درون خویش شرمنده می شویم . اگر آن فرد در نهایت محبت باشد ، ممکن است کاری کند که نافرمانی و سرپیچی ما از ذهنش فراموش شود ، اما نمی تواند این مسأله را از یاد ما ببرد و شرمندگی ما در برابر خویش را چاره کند . ولی درباره خداوند برعکس است ؛ پروردگار ما هیچ چیز را فراموش نمی کند ، اما به گونه ای عمل می نماید تا ما نافرمانی خویش را فراموش کنیم و در درگاه او حتی احساس شرم و خجالت نیز ننمائیم . این همان مفهوم صفح الهی است . . .

این همه رحمت ، پس عذاب چرا ؟


اما این چنین خدائی که این گونه رحمت بی منتهائی دارد ، چرا جهنم را خلق نمود و چرا در قرآن از عقاب آن سخن به میان آورد ؟ آیا آفریدن بهشت ریشه در رحمت پروردگار دارد ولی در هنگام خلق جهنم ، خداوند از رحمت خویش چشم پوشی نموده؟
اگر به تعالیم اهل بیت ( علیهم السلام ) مراجعه کنیم ، با عبارات شگفت انگیزی مواجه می شویم . ائمه ما ، به ما می آموزند که رحمت الهی بر غضب او سبقت دارد
(10) و از این بالاتر ، امام سجاد ( علیه السلام ) در فرازی از صحیفه سجادیه ، هنگامی که با پروردگار خویش نجوا می کنند ، خداوند را این گونه خطاب قرار می دهند : " خدایا ، تو کسی هستی که رحمت او در پیشاپیش غضبش قدم بر می دارد ".(11)

اگر در این فراز بلند دعای امام سجاد ( علیه السلام ) خوب دقت کنیم ، متوجه می شویم که حضرت بدین وسیله سر رشته ای را به دست ما می دهند و به ما می آموزند که زمام غضب الهی نیز به دست رحمت اوست و اگر خداوند حتی غضب هم می کند، این خشم او برخاسته از رحمت است .


اگر بر این اساس پیش رویم و اندکی تأمل کنیم ، می یابیم که بر طبق بینش توحیدی ، خداوند متعال بی نیاز مطلق است ولذا فرمانبرداری و یاعصیان مخلوقات کوچکترین نفعی به اونمی رساند و یا کمترین زیانی را از او بر طرف نمی سازد . بنا بر این ، اگر پروردگاران ما را به انجام عملی فرمان می دهد و یا از انجام کاری باز می دارد ، برای سعادت و کمال خود ماست و بر پایه رحمت و مهربانی اوست که دستورات ، روشها و راهکارهای گوناگونی را از جانب پیامبران خویش برای ما نازل نموده است . اگر ما با اختیار خویش در برابر آنها گردن نهیم ، قطعا به سعادت و کمال دست خواهیم یافت و در غیر این صورت ، سرمایه ای جز زیان نصیبمان نمی گردد .

ادامه دارد............
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مبين888

عضو جدید
رحمت و عذاب الهي-قسمت دوم

رحمت و عذاب الهي-قسمت دوم

انذار الهی ، جلوه ای از رحمت :

اما خداوند تنها به صرف فروفرستادن این دستورات و فرامین نیز اکتفا ننمود و بر طبق رحمت خویش در قبال عمل به این دستورات ، برای ما پاداشی را مقرر نمود و برای عدم فرمانبرداری ما نیز وعید عذابی دردناک را به ما رسانید .


بر این اساس مشخص می شود که عقوبت پروردگار غیر از عقوبت بندگان است که برای دلخوشی و انتقام باشد ، بلکه حتی آفریدن جهنم و سخن گفتن از آن در آیات گوناگون قرآن کریم نیز برخاسته از رحمت الهی است . اگر جهنم نبود و از عذاب آن در دل انسانها هراس وجود نداشت ، بسیاری از انسانها انگیزه ای برای گام گذاردن در مسیر کمال نداشتند و از تباهی خویش رویگردان نبودند و در نتیجه به کمال و سعادت خود نیز دست نمی یافتند . بنابر این حتی سخن از جهنم گفتن نیز تجلی رحمت الهی است و مشخص است که اگر پروردگارمان جهنم را نمی آفرید و یا اگر مطمئن بودیم که هرگز عذاب آخرت به وقوع نمی پیوندد ، دیگر این انذار ارزش و اثری نخواهد داشت و بسیاری از مردم بدون هیچ دغدغه ای مسیر بیراهه را خواهند پیمود .


از اینها نیز که بگذریم ، تکلیف کسانی که به حقوق دیگران دست درازی می کنند چیست ؟ آیا مهربان ترین انسانها ، از چنین افرادی به خاطر ظلم و تعدیشان قدردانی می کنند و یا اینکه آنان را مورد عتاب و مجازات قرار می دهند ؟ بالأخره در دموکرات ترین کشورها بعد از طی هزاران گام در راه تعلیم و تربیت مردم ، با مجرمانی که پا بر روی تمامی محبتها و مهربانیها می گذارند ، چه می کنند ؟ نظامهای اجتماعی گوناگون از چه طریقی افراد را نسبت به تجاوز به یکدیگر باز می دارند؟ آیا جز مجازات و تنبیه آنان راه دیگری را بر می گزینند ؟
پس مجازات متجاوزین به حقوق دیگران ، مسأله ای عقلی ، انسانی و فطری است که نقشی بازدارنده نیز دارد .


عقوبت الهی نیز امری برخاسته از همین مسأله است . اگر این وعید الهی نسبت به سخت ترین عقوبتها نبود ، چه ضامن اجرائی نیرومندی در درون انسانها می توانست نفس سرکش آنان را مطیع خویش سازد و از دست درازی آنان به حقوق دیگران جلوگیری کند ؟

بنا بر این حتی خلقت جهنم و سخن گفتن از آن نیز ریشه در رحمت گسترده پروردگار دارد .


برای روشن تر شدن بحث ، مثالی را به همراه هم بررسی می کنیم . پدری را در نظر بگیرید که پزشک است و پسری دارد که دارای غده ای خطرناک در درون بدن خویش می باشد . چنین پدری که دست به چاقو می برد و بدن پسر خود را می شکافد آیا غضب و خشم او و یا حتی انگیزه بدست آوردن پول و شهرت و . . . سبب این کار او می شود و یا محبت و رحمت او نسبت به پسرش او را وادار به انجام چنین عملی می کند ؟

در خصوص پروردگارمان نیز دقیقا به همین صورت است ، خدائی که هیچ نیازی به طاعت ما ندارد و نافرمانی ما نیز گزندی به او نمی زند ، آیا جز اینست که رحمت او منشأ خلقت جهنم می گردد تا بندگان او راه تباهی را طی نکنند ؟


ریشه عقوبت اخروی :

به علاوه بسیاری از هشدارهای الهی و اعلام عقوبتها و عذابهای پروردگار، خبر دادن از باطن و حقیقت اعمال خود ماست و قرآن کریم نیز این مطلب را به صراحت به ما گوشزد می کند . به عنوان نمونه اگر کسی مال یتیمی را به ناحق بخورد ، باطن همین عمل او ، آتش است و سوزانندگی و حرارت چیزی جدای از عمل او نیست . یعنی در حقیقت این شخص آتش می خورد (12) ، ولی چون امروز همانند فردی بیهوش می ماند ، حرارت آنرا احساس نمی کند ، ولی در قیامت حقیقت این عمل او آشکار می شود .

لذا خداوند در آیات بسیاری از قرآن کریم ما را از درستی و نادرستی اعمالمان آگاه می کند و ما را نسبت به عواقب و اثراتی که به دنبال عمل ما محقق می شود هشدار می دهد . همانند اینکه به کسی بگوئید اگر در مصرف غذا زیاده روی کنی ، به دل درد مبتلا می شوی . ابتلای به دل درد ، اثری است که به دنبال پرخوری ، آشکار می شود و چیزی جدای از پرخوری نیست .


در حقیقت ساختمان بدن ما به گونه ایست که این عمل ، این اثر را برای آن به دنبال خواهد داشت . در واقع حقیقت روح ما نیز به گونه ایست که در لحظه ارتکاب معاصی و گناهان، آن اعمال در آن تأثیرات نامطلوبی خواهند گذارد ولی ما از تأثیر آنها پس از گذشت مدتی آگاه می گردیم . ( هرچند که عده ای همین امروز نیز باطن اعمال را می بینند . )
لذا خداوند متعال در بسیاری از آیات ، تنها ما را نسبت به عواقب و تأثیراتی که خود اعمال به دنبال دارند آگاه می کند و ساختمان جهان و نظام حاکم بر آنرا به ما معرفی می نماید .




ظلم و تجاوز، تکلیف چیست ؟


اعمال زشت ما به وقوع می پیوندد ، ما را هشدار می دهد . صد البته که در کنار آن ، عقوبت الهی خود بزرگترین ضامن و نیرومند ترین عاملی است که می تواند انسانها را از پایمال نمودن حقوق همنوعان خود و ظلم و ستم به یکدیگر باز دارد .

منبع:سایت رشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اگر خواستار رحمت خدا هستید؛ بسم الله



یکی از مسائلی که در آیات متعددی از قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته است، مسالة رحمت خدا است و اینکه این رحمت به چه کسانی تعلق می‌گیرد و در برابر چه کسانی را خدا رحمت نمی‌کند؟!


بحث ما در این یادداشت کوتاه درباره کسانی است که مشمول رحمت الهی می‌باشند؛ چه عواملی سبب شده تا این افراد محبوب خدا باشند و از رحمت ویژه او برخوردار شوند؟

آیا این عوامل اختیاری است و یا به صورت طبیعی در آنها به وجود آمده است؟
روشن است که بررسی تمام آیات این بحث، در محدوده این نوشتار نمی گنجد و لذا از چهار آیه بحث می کنیم.
تذکر دو مطلب در ابتدای بحث مفید به نظر می‌رسد:
اول اینکه معنای کلمه رحمت در زبان فارسی روشن است. با این حال توجه به نکته‌ای که راغب اصفهانی در این زمینه گفته، لازم به نظر می رسد.

در مورد ما انسان ها اگر کلمه رحمت به کار رود ، همواره حالتی مورد نظر است که با نوعی رقت قلبی همراه است. اما این حالت در خدای متعال وجود ندارد و لذا مقصود از آن احسان و لطف کردن به دیگری می‌باشد که نتیجه رحمت است [1].



مطلب دوم اینکه به تصریح قرآن کریم، خداوند رحمت را بر خود لازم کرده است (كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ [2]) و هرکسی را که بخواهد وارد رحمت خود می نماید: (یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ)[3]

لکن در برخی از آیات دیگر با تفصیل بیشتری به افرادی که مشمول این رحمت می‌گردند، اشاره شده است.

پس از این مقدمه کوتاه به بررسی برخی از آیات قرآن کریم در این زمینه می‌پردازیم:


آیه اول:


(وَاكْتُبْ لَنَا فِی هَـذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَـا إِلَیْكَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُۆْمِنُونَ[4])

«و براى ما در این دنیا نیكى مقرّر فرما و در آخرت [نیز]، زیرا كه ما به سوى تو بازگشته ‏ایم.» فرمود: «عذاب خود را به هر كس بخواهم مى ‏رسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى كسانى كه پرهیزگارى مى ‏كنند و زكات مى ‏دهند و آنان كه به آیات ما ایمان مى‏ آورند، مقرر مى‏ دارم.»



هر اندازه تلاش در راه کسب فضائل و دوری از رذایل فزون باشد امید بیشتری هم به وزیدن نسیم رحمت حق می‌رود. نسیمی که وجودمان را پاک و شایستة قرب نماید

در بخش دوم این آیه خداوند از رحمتش سخن می‌گوید، رحمتی که از طرفی شامل همه چیز می‌گردد و از طرف دیگر در آینده تنها شامل متقین و کسانی که زکات خود را پرداخت می‌نمایند و به آیات الهی ایمان می‌آورند، می شود.

مفسران قرآن کریم در ذیل این آیه به بحث از رحمت عام الهی که شامل همه موجودات می‌شود و رحمت خاص او که تنها شامل پرهیزکاران است می‌پردازند. [5]

تقوا عصاره همه توصیه‌های دینی است [6] و لذا توجه به موضوع زکات و ایمان به آیات الهی به صورت ویژه، ذکر شده است.


آیه دوم:

«وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»[7]

و مردان و زنان با ایمان، دوستان یكدیگرند، كه به كارهاى پسندیده وا مى ‏دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‏ دارند، و نماز را بر پا مى ‏كنند و زكات مى‏ دهند، و از خدا و پیامبرش فرمان مى ‏برند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكیم است.



بر اساس این آیه مبارکه، امر به معروف و نهی از منکر و انجام نماز و پرداخت زکات و اطاعت خدا و رسول از عواملی است که سبب جلب رحمت حق می‌شود.

همان گونه که برخی مفسران گفته‌اند [8] كلمه " رحمت " كه در اینجا ذكر شده، مفهومى بسیار وسیع دارد كه هر گونه خیر و بركت و سعادتى را در این جهان و جهان دیگر، در برمى ‏گیرد.

در دنباله همین آیه، مواردی از این رحمت واسعه الهى را كه شامل حال افراد با ایمان مى ‏شود شرح می‌دهد که ترجمه آن را نقل می کنیم‌:

«خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایى وعده داده است كه از زیر [درختان‏] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نیز] سراهایى پاكیزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است‏] و خشنودى خدا بزرگتر است. این است همان كامیابى بزرگ.»
آیه سوم

مربوط به استغفار و توبه است:
«قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[9]»

[صالح‏] گفت: «اى قوم من، چرا پیش از [جُستنِ‏] نیكى، شتابزده خواهان بدى هستید؟ چرا از خدا آمرزش نمى ‏خواهید؟ باشد كه مورد رحمت قرار گیرید.»


و نیز در مورد محبت خدا به کسانی که اهل توبه هستند می‌فرماید


«... إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ[10]»...

خدا توبه‏ كاران را دوست دارد و پاكیزگان را دوست دارد.


در روایات اسلامی هم نسبت به مسئله توبه و استغفار توجه خاصی شده است ؛ از جمله امیرالمۆمنین علیه السلام می‌فرماید: «رحم الله امرء استقبل توبته و استقال خطیئته»[11]


البته باید توجه داشت که استغفار با توبه تفاوت دارد ؛ استغفار ذکری برای توبه کردن است که بر زبان جاری می‌شود و اما توبه یک امر قلبی و درونی است که ممکن است اصلا به زبان هم آورده نشود.

امر به معروف و نهی از منکر و انجام نماز وپرداخت زکات و اطاعت خدا و رسول از عواملی است که سبب جلب رحمت حق می‌شود
بر اساس آیات و روایات ، ذکر استغفار دارای آثار متعددی از جمله جلب رحمت الهی است.


نکته دیگری که در این بحث به نظرم تذکر آن لازم است این است که اساس استغفار به توجه و نیت قلبی است و ناگفته پیداست که قلبی که تمام توجه و همت خود را صرف تحصیل دنیا و لذات آن کرده، حال توبه و توجه معنوی پیدا نمی‌کند.

مشکل بسیاری از ما این است که فراغت لازم را برای قلبمان فراهم نمی‌کنیم تا بتواند نگاهی به کارهای گذشته و حال خود داشته باشد و اگر خطا و گناهی دید ، از آن توبه و استغفار نماید.

در فلسفه به خوبی تبیین شده است که باید میان علت و معلول و به تعبیر دیگر فاعل و مفعول تناسب و سنخیت متشابه باشد. اینطور نیست که همینطوری کسی شایسته رحمت خدا شود و فرد دیگر با همان قابلیت، محروم بماند.

آیاتی که برشمردیم برخی از ویژگی‌ها را که برای پدید آمدن استعداد دریافت رحمت حق در روح انسانها، لازم است بیان می‌نماید .

به عبارتی تا ظرف وجودیمان را با توبه از کدورت ها و آلودگی ها پاک نکنیم (آیه سوم) و در زمره متقین قرار نگیریم، نمی‌توانیم انتظار رحمت خاص الهی را داشته باشیم.

علامه مطهری به درستی می‌گوید: «رحمت‏ پروردگار، هیچ موجود مستعدّى را محروم نمى ‏سازد، ولى استعداد و ظرفیّت موجودات هم یكسان نیست؛ استعدادها مختلف است، هر ظرفى به قدرى كه گنجایش دارد از رحمت خدا لبریز مى ‏گردد.[12]»

هر اندازه تلاش در راه کسب فضائل و دوری از رذایل فزون باشد ، امید بیشتری هم به وزیدن نسیم رحمت حق می‌رود ، نسیمی که وجودمان را پاک و شایسته قرب نماید.

پی نوشت ها:

[1] - «و الرَّحْمَةُ رقّة تقتضی الإحسان إلى الْمَرْحُومِ، و قد تستعمل تارة فی الرّقّة المجرّدة، و تارة فی الإحسان المجرّد عن الرّقّة، نحو: رَحِمَ اللّه فلانا. و إذا وصف به الباری فلیس یراد به إلّا الإحسان المجرّد دون الرّقّة، و على هذا روی أنّ الرَّحْمَةَ من اللّه إنعام و إفضال، و من الآدمیّین رقّة و تعطّف»: مفردات راغب ذیل ماده رحم.
[2] - انعام 12،54
[3] - شوری 8 و انسان 31 و با اندکی تفاوت در الفاظ: فتح 25
[4] - اعراف 156؛ ترجمه تمام آیات از مرحوم فولادوند است.

[5] - برای مثال: ترجمه المیزان 8/357
[6] - وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِیَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ
[7] - توبه 71
[8] - تفسیر نمونه 8/38
[9] – نمل 46
[10] – بقره 222
[11] -نهج البلاغه، خطبه 143. رحمت خدا بر کسی که به استقبال توبه رود و از گناهان خود پوزش خواهد.
[12] - مجموعه آثار 1/173

منبع: تبیان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
چگونه می توان لایق دریافت رحمت خدا شد؟



رحمت در خداوند متعال معنایش افاضه‌ی خیر بر مُستحقِّ خیر است، آن هم به مقدارى كه او استحقاق آن را دارد؛ یعنی خداوند متعال بسته به زمینه و ظریفیت پذیرش خیر، به هر کس و هر چیز، خیر (رزق مادی و معنوی) به او عنایت می کند که این معنای رحمت خداوند است.

معنای رحمت

«رحمت» برگرفته از ریشه «رحم» به معنای مهربانی و دلسوزی بسیار است. [1] «رحم» و «رحمت» وقتی درباره انسان به کار می رود به همین معناست؛ یعنی دلسوزی و دل نازکی و مانند آن، نسبت به فرد یا چیزی، که سبب می شود انسان به آن که قابل ترحّم است مهربانی و دلسوزی کند؛ اما این وصف به این شکل، صفتى است جسمانى و مادى كه خداوند متعال از داشتن آن منزّه است.

رحمت در خداوند متعال معنایش افاضه‌ی خیر بر مُستحقِّ خیر است، آن هم به مقدارى كه او استحقاق آن را دارد [2]؛ یعنی خداوند متعال بسته به زمینه و ظریفیت پذیرش خیر، به هر کس و هر چیز، خیر (رزق مادی و معنوی) به او عنایت می کند که این معنای رحمت خداوند است.


گستره رحمت الهی

رحمت الهی چه مادی و چه معنوی از وسعت بی حد و حصری برخوردار است که محدود به شخص و یا گروه معین از بندگانش نیست و هیچ استثنایى نمى تواند رحمت خدا را مقید كند و هیچ چیزى نمى تواند او را مجبور به خوددارى از افاضه نماید؛ مگر اینكه فرد، خودش، قابلیت دریافت خیری را نداشته و یا مانعى را به سوء اختیار خود، پدید آورده باشد در نتیجه از آن فیض الهی محروم می شود.

تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند


تنها مانع دریافت رحمت الهی و راهکار رفع آن

تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏ گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد.
توبه واقعی و طلب بخشش از خداوند یکتا و تلاش برای بین بردن اثر گناه از قلب، تنها كلیدى است كه درِ سعادت را باز مى كند و آدمى را پذیرای دریافت باران های رحمت الهی می گرداند. [3]


اقسام رحمت الهی (عام و خاص)

رحمت الهی دو قسم است:

قسم اول آن چنان گسترده و فراگیر است که تمام مخلوقات را زیر چتر خود گرفته است به گونه ای که هیچ موجودی از آن بی نصیب نمی ماند؛ مانند نعمت وجود (بودن). از این رحمت عام و فراگیر به رحمت عامه خداوند نیز تعبیر می شود.

قسم دوم رحمتی است ویژه. این رحمت به سوی کسانی سرازیر می شود که قابلیت پذیرش و دریافتِ ویژه دارند.

درباره این دو قسم، علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه

«وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُۆْمِنُونَ :

و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است پس به زودى آن را براى كسانى كه تقوا مى ‏ورزند و زكات مى دهند و كسانى كه به آیات و نشانه‏ هاى ما مى ‏گروند، مقرر مى ‏دارم.»[4]
می نویسد:


براى خداوند متعال دو قسم رحمت وجود دارد، یكى رحمت عام كه مۆمن و كافر، نیكوكار و بدکار و انسان و غیر انسان همه از آغاز خلقتشان تا مادامى كه وجود دارند در پرتو آن به وجود آمده و با آن روزى مى خورند.
رحمت دیگر رحمت خاص است كه خود عطیه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ایمان و عبودیت باشند؛ مانند حیات طیّب و زندگى نورانى در دنیا و بهشت و رضوان در آخرت كه كفار و تبهکاران به دلیل كفر و جرمشان از آن بی بهره اند. آنچه نصیب ایشان می شود چیزى است در مقابل این رحمت؛ مانند زندگى نكبت بار و عذاب بنیان کَن در دنیا و آتش و رنج های آن در آخرت. [5]



تقسیم بندی رحمت الهی در کلام امام صادق (علیه السلام)

در روایتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند، آن حضرت در ضمن تفسیر دو نام «رحمان» و «رحیم» خداوند که هر دو از ریشه «رحم» گرفته شده اند، رحمت الهی را به دو نوع عام و خاص تقسیم کرده و بیان می دارد که هر یک به چه کسانی تعلق می گیرد. آن حضرت فرمود:

اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِیمُ بِالْمُۆْمِنِینَ خَاصَّةً؛

خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مۆمنان رحیم است. [6]


آنچه ما را لایق دریافت رحمت خاص الهی می گرداند


گفتیم که رحمت عام الهی عطیه ای از جانب خداوند به تمام مخلوقاتش است که مۆمن و کافر، انسان و حیوان از آن بهره مندند؛ آنچه ارزش برتر و ویژه ای دارد برخورداری از رحمت خاص الهی است که به بندگان ویژه عنایت می شود. در قرآن کریم مواردی یافت می شود که به نوعی راهکار دریافت این نوع رحمت است:

1. انذار زمینه ساز تقواست و تقوا مایه‌ی نیل به رحمت خاص الهى:

«أَوَعَجِبْتُمْ جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِیُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ :

آیا تعجب كردید از اینكه از سوى پروردگارتان براى شما تذكرى (به عنوان نخستین شریعت و اولین كتاب آسمانى) بر زبان مردى از خودتان آمده تا شما را (از عذاب خدا) بیم دهد و شما هم پروا پیشه كنید و باشد كه مورد ترحم قرار گیرید؟»[7]



2 ـ آخرت طلبان، برخوردار از فضل و رحمت خاص خدایند:


«مِنكُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنكُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ :


برخى از شما خواهان این جهان و برخى خواستار آن جهانند سپس شما را [به هزیمت‏]- در جنگ احد- از آنها واگردانید تا شما را بیازماید، و هر آینه از شما درگذشت، و خدا خداوند فزون‏بخشى بر مۆمنان است.»
[8]

3 ـ اهل احسان و نیکی به دیگران بودن:

« نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ :

ما رحمت خود را به هر كس بخواهیم مى‏ رسانیم و هرگز پاداش نیكوكاران را ضایع نمى‏ كنیم .»[9]

این رحمت ویژه همان رحمت خاص است. با توضیحات قبل نیز روشن می شود که مراد از این «هر کس که بخواهیم» همان مۆمنان و متقیان هستند. قید «المحسنین» هم که در پایان آیه آمده این را نیز اضافه می کند که اهل احسان بودن ، خود عاملی دیگر برای دریافت رحمت خاص الهی است.


4 ـ صالح بودن سبب برخوردارى از رحمت خاصّ الهى‏:

« وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ :

و همه آنان را در رحمت خویش (منصب نبوت، كمالات نفسانى، كتاب آسمانى و تربیت جامعه) درآوردیم، زیرا كه به حق از نیكان و شایستگان بودند.»[10]


صالح در فرهنگ قرآن کسی است که در عقیده و عمل بر طبق آیین بر حق عصر خود باور داشته باشد و عمل کند.


5 ـ صبر از اسباب بهره مندى از رحمت خاصّ خدا:

«وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏ ... أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ :

و صبركنندگان را بشارت ده ... آنانند كه درودها و رحمتى خاص از سوى پروردگارشان بر آنان است.»[11]


تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏ گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد


جلوه هایی از رحمت عام الهی

رحمت عام الهی که صَرف نظر از چیستی آنها و تنها به صِرف مخلوق خدا بودنشان همگان را فرا گرفته نیز در قرآن موارد متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم:

1 ـ تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند.

2 ـ باران هاى مفید و نافع، جلوه اى از رحمت عام و گسترده خداوند در عرصه هستى:

«وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ :
و اوست كه باران نافع را پس از آنكه (مردم) مأیوس شدند فرو مى‏فرستد و رحمت خود را مى ‏گسترد»[12]


نکته قابل توجه اینکه در این آیه برای باران از واژه «غیث» استفاده شده که در عربی «غیث» تنها به باران هاى نافع و مفید اطلاق مى شود؛ برخلاف «مَطُر» كه به مطلق باران گفته مى شود؛ خواه نافع باشد یا غیر نافع [13].

خلاصه اینکه:

رحمت از اوصاف خداوند است که معنای آن با آنچه بین ما انسانها متداول است فرق می کند در بین ما یعنی دلسوزی چه باجا و چه بیجا؛ اما در مورد خداوند یعنی لطف و افاضه نعمت به بندگانش.
این لطف و افاضه خداوند گاهی به شکل عام است که هر موجودی را در بر می گیرد مانند نعمت حیات که از آن به رحمت عام تعبیر می شود و گاه خاص است و ویژه‌ی بندگان مۆمن و با تقوا که به آن رحمت خاص گفته می شود.
در قرآن کریم و نیز روایات برای هر یک از این رحمت های الهی موارد و مصادیقی ذکر شده است.



پی نوشت ها:
1. مقاییس اللغة ذیل ماده «رحم»
2. المیزان، ج 5 ص 187
3. همان، ج 3 ص 160
4. اعراف/156
5. ر.ک به همان ج 8 ص 274
6. اصول کافی ج 1 ص 114
7. اعراف/63
8. آل عمران/152
9. یوسف علیه السلام / 56
10. انبیاء/86
11. بقره/ 155-157
12. شوری/28
13. مجمع البیان، ج 9-10، ص

منبع:تبیان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کسانی که از رحمت الهی به دور هستند


خداوند در چندین آیه افرادی را بیان می دارد که از رحمت الهی بدور هستند. در این آیات دوری از رحمت الهی را با لفظ لعن بیان می دارد.


لعن در لغت به معنى" طرد و دور ساختن" است و هنگامى كه به خدا نسبت داده شود به معنى محروم ساختن از رحمتش مى ‏باشد. در قرآن افراد و گروه های زیادی مورد لعن قرار گرفته اند. از جمله:

کتمان کنندگان آیات الهی (بقره 159)، مۆمنین به جبت و طاغوت (نساء 51 و 52)، قاتل مۆمن (نساء 93)، آزار دهندگان خدا و رسول (احزاب 57)، ابلیس (ص 78)، دروغگویان (آل عمران 61) و...

یکی از گروه هایی که در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند، بنی اسرائیلیان پیمان شکن هستند:


"فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ"

(اما بخاطر پیمان شكنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهاى آنها را سخت و سنگین نمودیم (تا آنجا كه) سخنان (خدا) را از مورد خود تحریف مى ‏كنند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش كردند و هر زمان به خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى ‏شوى، مگر عده كمى از آنها، ولى از آنها در گذر و صرف نظر كن كه خداوند نیكوكاران را دوست مى‏ دارد.)(مائده 13)

خداوند سزاى كفر و قدر ناشناسى نسبت به میثاق گرفته شده از ایشان را لعنت و تقسیه قلوب بیان می کند که این دو را به خودش نسبت داده، چون این دو نقمت در واقع كار خود او است و بعضى دیگر را به خود بنى اسرائیل نسبت داده، همه اینها كیفر همه كفران هاى آنان است، كه در رأس آنها كفر به میثاق است، و یا كیفر تنها كفر به میثاق است، براى اینكه سایر كفرهاشان درون این یك كفر خوابیده ، هم چنان كه سایر كیفرهاشان درون كیفر آن نهفته است.


لعن به معنای دور كردن كسى از رحمت خدا است و كلمه " قاسیة" اسم فاعل از" ماده قسى" است و این ماده به معناى سفتى و سختى است، و قساوت قلب از قسوت سنگ كه صلابت و سختى آن است گرفته شده، و قلب قسى (با قساوت) آن قلبى است كه در برابر حق خشوع ندارد، و تاثیرى بنام رحمت و رقت به آن دست نمى‏ دهد.

در قرآن افراد و گروه های زیادی مورد لعن قرار گرفته اند. از جمله: کتمان کنندگان آیات الهی (بقره 159)، مۆمنین به جبت و طاغوت (نساء 51 و 52)، قاتل مۆمن (نساء 93)، آزار دهندگان خدا و رسول (احزاب 57)، ابلیس (ص 78)، دروغگویان (آل عمران 61) و...


اما این پیمانی که به سبب شکستن آن دچار این کیفرها شدند چه بوده است؟

در آیه قبل آمده است

" وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ"

(خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت، و از آنها دوازده رهبر و سرپرست برانگیختیم و خداوند (به آنها) گفت من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید و زكات را بپردازید و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى كنید و بخدا قرض الحسن بدهید (در راه او به نیازمندان كمك كنید) گناهان شما را مى ‏پوشانم (مى ‏بخشم) و شما را در باغهاى بهشت كه نهرها از زیر درختان آن جارى است وارد مى ‏كنم، اما هر كس بعد از این كافر شود از راه راست منحرف گردیده است.)(مائده 12)


یکی دیگر از آیاتی که در آن لعن مطرح شده در سوره آل عمران است:

" كَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. أُولئِكَ جَزاۆُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ. خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ "


(چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مى‏ كند كه بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانه‏ هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمكاران را هدایت نخواهد كرد!. كیفر آنها، این است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مى ‏مانند، مجازاتشان تخفیف نمى ‏یابد، و به آنها مهلت داده نمى ‏شود.. مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمایند، (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، كه توبه آنها پذیرفته خواهد شد)، زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.)(آل عمران 86 الی 89)

درباره شأن نزول آن گفته شده یكى از انصار به نام" حارث بن سوید" دستش به خون بى گناهى به نام" محذر بن زیاد " آلوده گشت و از ترس مجازات از اسلام برگشت و به مكه فرار كرد . سپس از كار خود سخت پشیمان گشت و در اندیشه فرو رفت كه در برابر این جریان چه كند.
بالاخره فكرش به اینجا رسید كه یك نفر را به سوى خویشان خود به مدینه بفرستد تا از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سۆال كنند آیا براى او راه بازگشتى وجود دارد یا نه؟
آیات فوق نازل شد و قبولى توبه او را با شرایط خاصى اعلام داشت.
" حارث بن سوید" خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید و مجددا اسلام آورد.



خداوند سزاى كفر و قدر ناشناسى نسبت به میثاق گرفته شده از ایشان را لعنت و تقسیه قلوب بیان می کند که این دو را به خودش نسبت داده، چون این دو نقمت در واقع كار خود او است و بعضى دیگر را به خود بنى اسرائیل نسبت داده، همه اینها كیفر همه كفرانهاى آنان است، كه در رأس آنها كفر به میثاق است، و یا كیفر تنها كفر به میثاق است، براى اینكه سایر كفرهاشان درون این یك كفر خوابیده هم چنان كه سایر كیفرهاشان درون كیفر آن نهفته است

" مرتد" یعنى كسى كه اسلام را پذیرفته و سپس از آن بازگشته، بر دو قسم است :" مرتد فطرى " و " مرتد ملى "
مرتد فطرى به كسى گفته مى‏شود كه از پدر و یا مادر مسلمان تولد یافته و یا به قول بعضى در حالى كه نطفه او منعقد شده پدر و یا مادرش مسلمان بوده‏اند و سپس او اسلام را پذیرفته و بعداً از آن برگشته است . ولى مرتد ملى به كسى گفته مى‏شود كه از پدر و مادر مسلمان تولد نیافته ، بلكه خود بعد از بلوغ اسلام را پذیرفته و سپس از آن باز گشته است.


توبه مرتد ملى پذیرفته مى ‏شود و در حقیقت مجازات او خفیف است زیرا او مسلمان زاده نیست ولى در مورد " مرتد فطرى" حكم از این شدیدتر و سخت‏تر است؛ گرچه توبه او در واقع و در پیشگاه خداوند پذیرفته مى‏شود ولى اگر وضع او در دادگاه اسلام ثابت شود محكوم به اعدام خواهد شد و اموال او به عنوان ارث به ورثه مسلمان او مى‏رسد و همسر او از او جدا خواهد شد و حتى توبه كردن او نمى‏ تواند جلو این احكام شدید را بگیرد! ولى همانطور كه گفتیم این سختگیرى تنها در مورد مرتد فطرى آن هم در صورتى است كه مرد باشد.

در حقیقت سختگیری این حكم یك فلسفه اساسى دارد و آن حفظ جبهه داخلى كشور اسلامى و جلوگیرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بیگانگان و منافقان است ؛ زیرا ارتداد در واقع یك نوع قیام بر ضد رژیم كشور اسلامى است كه در بسیارى از قوانین دنیاى امروز نیز مجازات آن اعدام است اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مایل بودند خود را مسلمان معرفى كنند و هر روز مایل نبودند استعفا دهند ، به زودى جبهه داخلى اسلام از هم متلاشى خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادى آنها باز خواهد شد و هرج و مرج شدیدى در سراسر جامعه اسلامى پدید خواهد آمد.
بنابر این حكم مزبور در واقع یك حكم سیاسى است كه براى حفظ حكومت و جامعه اسلامى و مبارزه با ایادى و عوامل بیگانه ضرورى است.
 

Similar threads

بالا