درد دل ما که داستان دگر است محتاج بتقریر و بیان دگر است این قصه زهر زبان بیانش ناید افسانه عشق را زبان دگر است
مشتاق(میر سید علی مشتاق اصفهانی)وفات:1171 هجری1757 میلادی
ای بسته در صلح و گشاده در جنگ از جنگ من وتو کار بر من شده تنگ فرق است آری میان جنگ من وتو تو سنگ زنی به شیشه من شیشه به سنگ
آذر(لطفعلی بیگ آذر بیگدلی)وفات1195 هجری 1780 میلادی
هــر چند که رنگ و بـــوی زیباست مـــرا
چون لالـــه رخ و چو سرو بلاست مــــرا
معلـــوم نشد کـــه در طــرب خـــانه خاک
نقاش ازل بهـــر چه آراست مـــــــــــــــرا
خیام
جامی است که عقل افرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازدو باز بر زمین میزندش...
خیام
باز بر زمین میزندش....چراشو هیچکس تا حالا نفهمیده....
سوزی در دل زدل فروزی دارم رحمی رحمی که طرفه سوزی دارم مردم گویند کس بروز تو مباد می پندارند بی تو روزی دارم
عاشق(آقامحمد عاشق اصفهانی)وفات:1181 هجری 1767 میلادی
قدت سرو است و سرو نو خاسته است رویت ماه است و ماه نا کاسته است گر زآنکه خدا نیز وفایت دهد آنی که دل من از خدا خواسته است
هاتف(سید احمد هاتف اصفهانی)وفات:1198 هجری1783 میلادی