رباعی و دو بیتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باباطاهر

باباطاهر

غم و درد مو از عطار واپرس **درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هر یکی صد بار پرسند **تو که جان و دلی یکبار واپرس
 

kayhan

عضو جدید
یکی درد و یکی درمان پسندد ** یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ** پسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر
 
آخرین ویرایش:

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه شب از فراغت ناله چون مرغ سحر کردم
که گلزار جهان را چون دل خود پر شرر کردم
ز هر گامی به کویت وصل جستم دورتر گشتی
چــه از فریـاد شب دیـدم چـه با آب سحر کردم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اوحدی

اوحدی

هستیم به امید تو چون دوش امشب **برآمدنت بسته دل و هوش امشب

زان گونه که دوش در دلم بودی تو **یارب! که ببینمت در آغوش امشب
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه ز ما وقت سحر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نـکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مولوی

مولوی

از آتش عشق در جهان گرمیها **وز شیر جفاش در وفا نرمیها

زانماه که خورشید از او شرمنده‌ست** بی‌شرم بود مرد چه بی‌شرمیها
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاباغم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیارفتاده بود اندرغم عشق
اما نه چنین زارکه این بارافتاد

مولانا
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا

آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار
آتش آه گو بسوز آنچه به دل هوس مرا

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باباطاهر

باباطاهر

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شب تاریک و سنگستان و مو مست ... قدح از دست مو افتاد و نشکست[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نگهدارنده اش نیکو نگه داشت ... وگرنه صد قدح نفتاده بشکست[/FONT]​
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي دوست قبولم كن و جانم بستان
مستم كن و از هر دو جهانم بستان
با هر چه دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

 
  • Like
واکنش ها: jjjj

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خواب شوم روي تو تصوير كنم
بيدار شوم وصل تو تعبير كنم
گر هر دو جهان خواهي و جان و دل و دين
بر هر دو و هر سه چار تكبير كنم

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که عمر در بطالت بگذشت
با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه مجازات روم
گویند که هنگام ندامت بگذشت

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر بر سر نفس خود اميري مردي
گر بر دگري خورده نگيري مردي
مردي نبود فتاده را پاي زدن
گر دست فتاده اي بگيري مردي

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا بهار سر سير باغ و صحرا نيست
كجا روم كه به از روي تو تماشا نيست

هزار طلعت زيبا به چشم من زشت است
نظر ز روي تو بر روي غير زيبا نيست

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي دل كه به آزادي خود خرسندي
غافل كه اسير خود به صد پيوندي
چون مرغ قفس كه با قفس گردانند
عالم همه گشjي و همچنان در بندي
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب
من بودم و جویبار و بیداری آب

وین جمله مرا به خامشی می گفتند
کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران
 

ehsanstr

عضو جدید
مرا گر خود نبود اين بند،
شايد بامدادي همچو يادي دور و لغزان،
مي گذشتم از تراز خاک سرد پست...


-------------------------------------------------------



آسـمانـت هـمـيـشـه آبـی بـاد، و نگـاهـت همـاره زنـگاری
شبـت آرامـتـر ز مـخمـل صبـح، خـوابـت آوازخـوان بـيـداری
چـمـن آشنـاييـت سـرسبـز، بــاغ انـديـشـمـنـديـت پــرگــل
کوچهٔ بی قراريت بن بست، چشمهٔ مهربانيت جاری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دفتر به مقابل و قلم در دستم
در نیم شبی یادِ خدا می بستم


گفتم که خدا کجاست ؟در گوشِ دلم
آهسته کسی گفت من اینجا هستم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
انچه کردی انچه گفتی غایت مطلوب بود
هر چه گفتی خوب گفتی هرچه کردی خوب بود
من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر
انکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سرفتنه بزم وباده خویم کردی
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زغم كسي اسيرم كه زمن خبر ندارد
عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد
دل من زغصه خون شد دل اوخبر ندارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حافظ

حافظ

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست

تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت
 
  • Like
واکنش ها: jjjj

فرزادامانی

عضو جدید
سلام دوستان من این شعرارو خودم گفتم توی خوابگاه تو شبای تنهاییم البته اینا بعضیاش دو بیت نیستن سه بیتن اگه خوب نبود شرمنده.


شب شبی بود پر از دلهره ها /که مبادا یار غمگین بشود از دل ما


دل من همچو نی چوپانیست /که به ساز نفست قربانیست

دم بزن بر نی و دل را شاد کن /آه وافسوس ز دل خنثی کن
 
آخرین ویرایش:

فرزادامانی

عضو جدید
-باز آمد لحظه ی دیدار روی ماه یار/ باز آید خاطرات زیستن همراه یار


کاش باشد نفسی تا بند دل را بینم /تا توانم که کنم جانم به قربان نگار
 

فرزادامانی

عضو جدید
-آری امشب سخت در فکر فرو رفته دلم/ عشق نازم هوست کرده دلم


فاصله بس بسیار است میان دوی ما/ بیا تا بشکنم این فاصله را
 

فرزادامانی

عضو جدید
-شب تاریک و دلم غم دارد /دست من دست تو را کم دارد


چشم من چشم تورا میخواهد /عشق من تا به ابد می ماند


عشقی از مرمر رنگین جمال /خالی است این عشق از خواب وخیال


تو مپندار است این عشق محال
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول به هزار لطف بنواخت مرا
[FONT=&quot]آخر به هزار غصه بگداخت مرا[/FONT]
[FONT=&quot]چون مهره مهر خويش مي باخت مرا[/FONT]
[FONT=&quot]چون من همه او شدم بينداخت مرا[/FONT]
 

Similar threads

بالا