چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته
به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داده زل بزنی
و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی
حس کنی هنوزم دوسش داری
چه قدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیوار تکیه بدی
که یـک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له بشه
چه قدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی
اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بهش بگی
چه قدر سخته وقتی پیشته سرتو بندازی پایین و آروم اشک بریزی
چون دلت براش تنگ شده، اما آروم اشکاتو پاکنی تا متوجه نشه...
چون حتما فکر می کنه دیوونه ای!
چه قدر سخته وقتی پشتـت بهشه
دونه های اشک صورتت رو خیس کنه
اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری
چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگران ببینی
و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت زیر لب آروم بگی
گل من باغچه نو مبارک...
صفحه قبل توضیح دادم کپیهببخسید اینارو خودتون مینویسید یا از جایی کپی پیست میکنید
[FONT="]غروب شدصفحه قبل توضیح دادم کپیه
مهدی جان دوبله کنNeyleylim sen yoksan eğer dünyanın servetini
Neyleylim sen yoksan eğer ahretin cennetini
Neyleylim sen yoksan eğer sahilleri, kırları
Neyleylim sen yoksan eğer yazı, kışı baharı
Nede haklıymış meğer aşk uğruna yalanlar
Sende beni yakıp gittin geçen yıl bu zamanlar
Nede haklıymış meğer aşk uğruna yalanlar
Sende beni yakıp gittin geçen yıl bu zamanlar
Elinde yok adresin şimdi bilmem nerdesin
Aşkımın ödülümüydü habersizce gidişin
Sana öyle hasretim bu temmuz akşamında
Neyleyim sen yoksan eğer neyleyim istanbulu
Nede haklıymış meğer aşk uğruna yalanlar
Sende beni yakıp gittin geçen yıl bu zamanlar
Nede haklıymış meğer aşk uğruna yalanlar
Sende beni yakıp gittin geçen yıl bu zamanlar
شعر او زیبا بود...... شعر من تکرار است..... جرم من تقلید است.... لا اقل حرف دل است.... خوب میدانم که سهراب مرا میبخشد...... آخر او حرف دلش را زد و رفت....حرف من جا مانده.... پس چنین میگویم: اهل شعرم....اهل تنهایی و درد پیشه ام فریاد است!! کاسبم.....کاسب دل.... صادراتم شادی.....وارداتم غم و درد.... دوستانی دارم....سردتر از سردی برف.....گاه گاهی یخشان میشکند...... گاه گاهی دلشان میسوزد...... ولی از روی ترحم!!! سرزمینی دارم .... مردمانش همه دوست..... ولی از روی ریا....... خنده ام میگیرد!! دلشان مرد
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر و نسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می آید
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ، ژرف ترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
و پرستو ها خوابند
و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
- حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا
این دریا
پر خواهم زد
خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد
دیوانگی هم برای خودش لذتی دارهپرسيدند : هنگام غروب , خورشيد چرا زرد رنگ است ؟
گفت : از بيم جدايي .
خورشيد , با همه ء درخشندگي در پايان هر روز, ناپديد مي شود و جاي خويش را به تاريکي مي دهد ولي آفتاب عشق , جاودانه در آسمان دل مي درخشد و جان مي بخشد و اين روزي است که شبي بدنبال ندارد .
پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتشي است .
گفتم : مگر آن را ديده اي ؟ گفت : نه در آن سوخته ام .
عشق را با تمام وجود فرياد بزن تا به جهانيان ثابت کني : " تمام مسيرها به سمت مشترک مورد نظر اشغال نمي باشد . "
به كوه گفتم عشق چيست؟! لرزيد
به ابر گفتم عشق چيست؟! باريد
به باد گفتم عشق چيست؟! وزيد
به پروانه گفتم عشق چيست؟! ناليد
به گل گفتم عشق چيست؟! پرپر شد
به انسان گفتم عشق چيست؟! اشك از ديدگانش جاري شد و گفت:ديوانگيست!!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
راهی به سوی او | گفتگوی آزاد | 1 | ||
راهی به سوی او | گفتگوی آزاد | 1 | ||
زنانی که 1350 مرد را راهی پزشکی قانونی کردند | گفتگوی آزاد | 10 | ||
راهی متفاوت برای ابراز عشق.... | گفتگوی آزاد | 23 | ||
راهی غیرتکراری برای ابرازعشق | گفتگوی آزاد | 4 |