ذهن زیبا
- شروع کننده موضوع ویدا
- تاریخ شروع
این شفق است یا فلق ؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام ؟ جان دقایقم بگو
آیینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود ؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا
شاعر مرده ام بخوان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتیم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال می روم یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو....
من به کجا رسیده ام ؟ جان دقایقم بگو
آیینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود ؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا
شاعر مرده ام بخوان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتیم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال می روم یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو....
میدانی همیشه فکر میکردم کمک کردن به ادمها کار زیبایست
اما حال یاد گرفتم بعضی کمک کردنهایم به قیمت از دست رفتن خودم شد
و تنها گاهی به یاد خودم که میافتم لبخند میزنم و میگویم
خدایش بیامرزد
اما هنوز هم ان خود در من هست همان حس کمک کردن باز هم بی ترس از اتفاقات تلخ پیش میروم به ادمها لبخند میزنم چه انها که قلبم را به درد اوردند چه انها که دوستم دارند اخر نمیخواه مکسی فکر کند دیگر ادم قوی نیستم هنوز هم روی پای خود میایستم تنها گاهی بجای تکیه کردن به ادمی به یک دیوار تکیه میکنم اخر این من تنها متولد شده و تنها میمیرد نمیخواهم به کسی وابسته باشم به کسی تکیه کنم تا روزی که میرود و تنهایم میگذارد حس تلخ تنها بودنم مرا وادار کند سر خدایم فریاد بزنم چرا مرا بی یار افرید چرا مرا تنها خلق کرد مگر من فرشته هستم که همیشه تنهایی را باید در تلخترین لحظاتش تجربه کند
خوش بحال انها که در تلخ ترین لحظه زندگیشان کسی کنارشان هست و میشود سنگ صبورش و تکیه گاهی قرص و محکم
اما حال یاد گرفتم بعضی کمک کردنهایم به قیمت از دست رفتن خودم شد
و تنها گاهی به یاد خودم که میافتم لبخند میزنم و میگویم
خدایش بیامرزد
اما هنوز هم ان خود در من هست همان حس کمک کردن باز هم بی ترس از اتفاقات تلخ پیش میروم به ادمها لبخند میزنم چه انها که قلبم را به درد اوردند چه انها که دوستم دارند اخر نمیخواه مکسی فکر کند دیگر ادم قوی نیستم هنوز هم روی پای خود میایستم تنها گاهی بجای تکیه کردن به ادمی به یک دیوار تکیه میکنم اخر این من تنها متولد شده و تنها میمیرد نمیخواهم به کسی وابسته باشم به کسی تکیه کنم تا روزی که میرود و تنهایم میگذارد حس تلخ تنها بودنم مرا وادار کند سر خدایم فریاد بزنم چرا مرا بی یار افرید چرا مرا تنها خلق کرد مگر من فرشته هستم که همیشه تنهایی را باید در تلخترین لحظاتش تجربه کند
خوش بحال انها که در تلخ ترین لحظه زندگیشان کسی کنارشان هست و میشود سنگ صبورش و تکیه گاهی قرص و محکم
.
.
.
پرفکت....
وقتی روزی جدید شروع می شود
جرات کن و قدر شناسانه تبسمی کن
وقتی به تاریکی رسیدی جرات کن و اولین کسی باش که شمعی روشن می کند
وقتی بی عدالتی وجود دارد جرات کن و اولین کسی باش که آن را محکوم می کند
وقتی به دشواری برخورده ای جرات کن و به کارت ادامه بده
وقتی به نظر می رسد زندگی به زمینت می زند، جرات کن و با مشکل بستیز
وقتی احساس خستگی می کنی،جرات کن و به راهت ادامه بده
وقتی زمانه سخت می شود ،جرات کن و از آن سخت تر شو
وقتی کسی را در رنج دیدی ،جرات کن و او را التیام بده
وقتی کسی را دیدی که گم شده است ،جرات کن و راه را به او نشان بده
وقتی دوستی به زمین افتاد، جرات کن و اولین کسی باش که دستش را به سویش دراز می کند
وقتی احساس شادمانی می کنی، جرات کن و دل کسی را شاد کن
وقتی روز به انتها می رسد، جرات کن و به این احساس برس که بیشترین تلاشت را کرده ای
جرات کن
و
به بهترین کسی که می توانی تبدیل شو
جرات کن و قدر شناسانه تبسمی کن
وقتی به تاریکی رسیدی جرات کن و اولین کسی باش که شمعی روشن می کند
وقتی بی عدالتی وجود دارد جرات کن و اولین کسی باش که آن را محکوم می کند
وقتی به دشواری برخورده ای جرات کن و به کارت ادامه بده
وقتی به نظر می رسد زندگی به زمینت می زند، جرات کن و با مشکل بستیز
وقتی احساس خستگی می کنی،جرات کن و به راهت ادامه بده
وقتی زمانه سخت می شود ،جرات کن و از آن سخت تر شو
وقتی کسی را در رنج دیدی ،جرات کن و او را التیام بده
وقتی کسی را دیدی که گم شده است ،جرات کن و راه را به او نشان بده
وقتی دوستی به زمین افتاد، جرات کن و اولین کسی باش که دستش را به سویش دراز می کند
وقتی احساس شادمانی می کنی، جرات کن و دل کسی را شاد کن
وقتی روز به انتها می رسد، جرات کن و به این احساس برس که بیشترین تلاشت را کرده ای
جرات کن
و
به بهترین کسی که می توانی تبدیل شو
زندگی به من یاد داده تمام خاطرات گذشته و ادمهای گذشته ام را فراموش کنم اخر ان ادمها در حال ممکن هست متفاوت با گذشته خود باشند اگر بخواهم همیشه به دید همان ادم قدیمی نگاهشان کنم این قانون را که ادمها هر روز بر اثر اتفاقات زندگیشان تغییر میکنند را زیر پا گذاشته ام
از گورخر پرسیدم
تو سیاه هستی با خطهای سفید
یا سفیدی با خطهای سیاه ؟
گورخر از من پرسید
تو خوبی با عادتهای بد
یا بدی با عادتهای خوب ؟
آرامی اما بعضی وقتها شلوغ میکنی
یا شلوغی بعضی وقتها آرام میشوی ؟
آیا شادی بعضی روزها غمگین میشوی
یا غمگینی بعضی وقتها شاد ؟
آیا مرتبی بعضی روزها نامرتب
یا نامرتبی بعضی وقتها مرتب ؟
و همچنان پرسید و پرسید.
دیگر هیچوقت از گورخر
درباره ی خط سیاه و سفید
چیزی نخواهم پرسید.
تو سیاه هستی با خطهای سفید
یا سفیدی با خطهای سیاه ؟
گورخر از من پرسید
تو خوبی با عادتهای بد
یا بدی با عادتهای خوب ؟
آرامی اما بعضی وقتها شلوغ میکنی
یا شلوغی بعضی وقتها آرام میشوی ؟
آیا شادی بعضی روزها غمگین میشوی
یا غمگینی بعضی وقتها شاد ؟
آیا مرتبی بعضی روزها نامرتب
یا نامرتبی بعضی وقتها مرتب ؟
و همچنان پرسید و پرسید.
دیگر هیچوقت از گورخر
درباره ی خط سیاه و سفید
چیزی نخواهم پرسید.
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]لحظه ی قشنگیه[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif][SIZE=+0]وقتی اونی که دوسش داری
[SIZE=+0]بغلت می کنه و دستاشو حلقه می کنه دورت [/SIZE]
[SIZE=+0]و نفسای گرمش می خوره به گردنت و آروم زیر گوشت زمزمه می کنه:[/SIZE]
[SIZE=+0]"دوستت دارم"[/SIZE][/SIZE][/FONT]
[SIZE=+0]بغلت می کنه و دستاشو حلقه می کنه دورت [/SIZE]
[SIZE=+0]و نفسای گرمش می خوره به گردنت و آروم زیر گوشت زمزمه می کنه:[/SIZE]
[SIZE=+0]"دوستت دارم"[/SIZE][/SIZE][/FONT]
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
نیایشی زیبا از"جک ریمر"یکی از نویسندگان معاصر | ادبیات | 3 | |
|
آرزوهای زیبا | ادبیات | 3 | |
|
جمله های زیبا | ادبیات | 4588 |