دو کوهه شد کربلای ایران

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا شمال اندیمشک است، مهمترین پادگان در شمال خوزستان، پادگان عقبه ی یگان ها عمل کننده در عملیات فتح المبین.-پادگان اختصاصی لشگر 27محمد رسول الله (ص).
از دور که نگاه می کنی ساختمان هایی را می بینی که کنار هم ایستاده اند شانه به شانه ی هم با غرور و سر افرازی در برابر دشمن، آماده باش و گوش به فرمان. پوتین به پا و اسلحه بر دوش.اما جلوتر که می روی می بینی یادگار دوران دفاع مقدس پیر شده، به عصا تکیه زده و به زائران و مهمان های شهداء خوش آمد می گوید اما کسی صدایش را نمی شنود. خیلی ضعیف و نحیف و رنجور شده. چشم هایش از بس کم سو شده حضور ما را به زور و زحمت حس می کند. صدای سرفه هایش از دور به گوش می رسد، دو کوهه با دعای شهداء است که هنوز سرپا ایستاده و نفس می کشد. پوستش چین و چروک افتاده، دیگر مثل گذشته قادر نیست نه بدرقه کند نه مشایعت، و نه به استقبالمان بیاید و نه برای خداحافظی و بدقه قرآن سرمان بگیرد. باد با قوطی های کنسرو بازی می کند. باد هم دیگر مثل سابق حس وزیدن ندارد. نبود بسیجی ها در او هم تأثیر کرده، اما این بار ما آمده ایم تا به دو کوهه سر بزنیم، نه تنها به او، بلکه به حسینیه ی حاج همت، به یگان ذوالفقار، گردان های مقداد، میثم، حمزه، انصار، مالک، کمیل، جعفر، حبیب و اباذر و می خواهیم سر بزنیم. آمده ایم از خانه شهداء دیدن کنیم و از دو کوهه عیادت نماییم.اینجا هنوز بوی تکبیر و صلوات می دهد. گوشت را که به زمین می چسبانی صدای رژه و چکمه های جُندُ الله را می شنوی.
اما از صبحگاه دو کوهه خبری نیست که نیست. نه اشتباه کردم، ببخشید، صبحگاه هست ولی ما نمی بینیم. شهداء خودشان را از چشم ما پنهان کرده اند.ما بصیریم و سمیعیم و هوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم شهداء هر روز صف می کشند و برای فرج ولی عصر (عج) دعا می کنند، برای همه دعا می کنند. من مطمئنم هنوز هم حاج احمد متوسلیان توی دو کوهه راه می رود، حرف می زند و سان می بیند. من صدای پای همت را می شنوم، من شب های پر ستاره ی دو کوهه را دوست دارم.صدای تار زدن جیرجیرک ها را دوست دارم. صدای أمن یجیب های بچه ها را می شنوم. من حس می کنم فردا عملیات است.چه زیبا گفته سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی: «شرف المکان بالمکین، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زیسته اند، و چه خوب گفته اند. دو کوهه پادگانی است که سال های سال با شهداء زیسته است».دو کوهه پادگان منتظران شهادت است و پایگاه عشاق.
دو کوهه با ساختمان های نیمه کاره و مخروبه اش دست نوشته ی شهداء را خوب حفظ و نگهداری کرده. دوکوهه امانت دار خوبی است. دو کوهه دانشگاه محبوبان خداست. شاگرد اول های مکتب سرخ شهادت که بیشترشان با معدل بالا فارغ التحصیل شدند و رفتند و به آنجا که دلشان می خواست رسیدند.دو کوهه محل پرورش گل های آفتاب گردان است. در واقع گلخانه امام زمان(عج) است.دو کوهه هنوز هم پر است از ذوالفقارهای از نیم در آمده، و گردان ها هنوز آماده نبردند. دو کوهه! سلام ای خانه ی بهترین انسان ها. ای شریف ترین مکان ها. دو کوهه! سلام به قبور شهدای گمنامت، به سقاخانه ی گلی و ساده ات، به حوض با صفایت، به سنگ ریزه های پر از راز و رمزت، به ذره ذره ی وجودت. ای کاش می شد با تمام سنگ ریزه هایت تسبیح درست کرد و ذکر گفت: یا سُبوح و با قُدوس.
ای کاش می شد، ای کاش می شد با سنگ ریزه هایت تسبیح درست کرد و هی صلوات نذر سلامتی امام زمان (عج) کرد و یا تسبیحات حضرت زهرا (س) گفت.دو کوهه! ای خانه لاله ها و شقایق ها دوستت دارم. تو را دوست دارم. تو را دوست دارم چرا که آفتاب هر روز رو به تو طلوع می کند و در مقابل تو غروب می نماید. از اینجا باید مُحرِم شد و به مناطق عملیاتی و قربانگاه و قتلگاه و میعادگاه رفت. از اینجا همه چیز شروع می شود و در میدان عمل همه چیز تمام می شود.در میدان عمل است که کارنامه ها امضا می شود و تذکره ی های بهشت به مهر خدا مزین می شود، ظهر که می شود خورشید وضو می گیرد و وسط دو کوهه نماز می خواند.روی پیراهن خورشید نوشته: «وضو در فرات و نماز در کربلا». خورشید هر روز آسمان را می دود تا به مقصد برسد؛ و مقصد را کسی تعیین نمی کند جز خدا.خورشیدی مثل سکه ای زرد وسط آسمان می درخشد و با حسرت به دو کوهه نگاه می کند. شاید می خواهد جایش را با او عوض کند و یا آرزو می کند جای او باشد.دو کوهه پر است از خاطرات پرستوهای مهاجر.دو کوهه شهید پرور است. دو کوهه چون مادری است که سال ها در انتظار بازگشت فرزندانش با عصایی در دست و مویی به سفیدی برف کنار ریل قطار چشم انتظار ایستاده است و هر از چند گاهی آهی از ته دل می کشم و چشم هایش را می بندد. دو کوهه جوانیش را در کنار ریل قطار به پیری رسانده. دو کوهه یعنی ابتداء جاده و مبداء حرکت، کانون جوشش و خروش.دو کوهه خانه ی هزار مجنون و فرهاد است.دو کوهه یعنی فتوکپی بهشت، یعنی بهانه ای برای گریه کردن، یعنی راهی ساده برای آشتی با خدا.دو کوهه یعنی مکانی دنج و عالی برای ملاقات با خدا.
دو کوهه یعنی عشق بازی با خدا.دو کوهه یعنی حسینیه ی بچه های گردان تخریب یعنی محمدرضا شفیعی که بعد از شانزده سال، سالم و بدون هیچ تغییری بدن مطهرش از عراق به ایران و بعد به شهر مقدس قم انتقال داده شد.
دو کوهه یعنی عشق، صفا ، صمیمیت.دو کوهه یعنی همیشه آماده باش، خبردار، همیشه اعزام، همیشه مهمانی.
روی دیوار های دو کوهه پر است از یادگاری های پرنده های مهاجر؛ چشم که می گردانی می بینی نوشته شده: «غسل شهادت یادت نرود برادر!».«سفر بخیر»، «التماس دعا»، «حلال کن»، «کجا با این عجله»، «سلام ما را به شهداء برسان» و .... همه ی آن ها که یادگاری نوشتند و ننوشتند نوشتنی شدند، بدون اینکه بخواهند و خواسته باشند.
اینجا مردانی می زیستند که نشانی خدا را می دانستند و سرانجام به مهمانی او رفتند.« شهداء شمع محفل بشریتند» سلام بر همه ی کسانی که به عشق حثییت و اعتبار بخشیدند. سلام بر شهداء.«سلام ما بر این پاره های دل ملت که دل از زندگی راحت کندند تا آرامش دل امت و امام تضمین شود مرگ را استقبال کردند تا اسلام زنده بماند، دوطلبانه به خاک افتادند تا ایران سربلند گردد سلام بر آنهایی که چراغ راه شدند و به جامعه روشنایی دادند.»
دو کوهه! آمده ام تا اسمم را در گردان کمیل یا مالک با ... بنویسی. هنوز ته صف جا هست.دو کوهه اگر چه دیر آمده ام ولی آن زمان، زمان من نبود حالا که آمده ام مرا بپذیر؛ هنوز دفاع باقی است، هنوز جنگ است، هنوز باید گردان ساخت، اعزام کرد و آموزش دید، ولی این بار با قالب و فرم دیگری.دو کوهه! این بار شیوه و روش جنگ عوض شده. این بار جنگ مغزها و قلم هاست؛ جنگ بیان ها و عقیده هاست. این بار دشمن شبیخون فرهنگی زده است؛ باید دست به کار شد و حمله کرد.دوکوهه! اسم مرا بنویس تا فردا، نه فردا دیر است، همین الان اعزام شوم.دو کوهه! کمکم کن تا زیر نور منور تا خدا پر بزنم.کمک کن تا در این فضای تاریک نشانی خدا را پیدا کنم، می ترسم از قافله عقب بمانم.دو کوهه! از اینکه تو را به اسم کوچکت صدا می زنم عذر می خواهم؛ نام تو را بی وضو بردن کمال بی ادبی است.دو کوهه! این روزها به نحو عجیبی حس پریدن دارم ولی میله های قفس، نفس را در سینه زندانی کرده و مانع پریدن است. دو کوهه! این روزها که باورهای مردم کپک زده است من دلم می خواهد آفتابی باشم. مردم هر روز که از خواب بر می خیزند به میوه ی گناه ناخنک می زنند. از چشم های حیز خیابان باران گناه می ریزد و من خیس خیس شده ام.دو کوهه! دستهایت را دراز کن تا چتری شود و مرا پناه دهد، شاید مانع غرق شدنم گردد.
دو کوهه! من خوب می دانم آسمانی و عرشی شدن کار سختی نیست، ولی من همیشه کارهای سهل و آسان را سخت می پندارم و این یعنی همان زندگی مردابی و راکد.دو کوهه! من چشم هایم را توی حوض کنار حسینیه شستشو می دهم تا دنیا را بهتر ببینم، نفس عمیق می کشم تا ریه هایم از بوی تنت پر می شود. دو کوهه! قطار دارد می رسد و من باید بروم، نمی دانم کجای این داستان پیاده می شوم، نمی دانم آیا تو تا آخر داستان با من هستی یا نه؟! چه باشی و چه نباشی من هر روز تو را در ذهنم مرور می کنم، و چشم هایت را به خاطر می سپارم.
دو کوهه! می خواستم سال ها پیشش بیایم ولی «همیشه برای به تو رسیدن زود دیر می شود ».خدا حافظ و به امید دیدار.

منبع : کتاب « سفر به سرزمین نور »، بهزاد پودات
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
معرفی دو کوهه

معرفی دو کوهه

این پادگان در فاصله 7کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. قبل از انقلاب یکی از بزرگترین پادگانهای ارتش بود که در اختیار یکی از تیپ های لشکر92 زرهی ارتش قرار داشت. اما بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی در شهریورماه 1359 و در نتیجة افزایش تعداد یگانهای نظامی سپاه، با توجه به موقعیت مناسب آن مورد توجه مسئولین نظامی قرار گرفت و اولین بار بصورت جدّی قبل از عملیات فتح المبین به عنوان عقبة نیروها مورد توجه قرار گرفت و به ترتیب تیپ های 7ولی عصر(عج)، تیپ14 امام حسین(ع)، تیپ تازه تأسیس محمد رسول الله(ص) و چند روز بعد تیپ های17 قم و 8 نجف اشرف در آن مستقر شدند. اولین اعزام در اسفندماه1360 به دنبال حمله ارتش عراق به چزّابه از دوکوهه صورت گرفت.نام هایی را که دوکوهه هیچ گاه از یاد نمی برد: حاج احمد متوسلیان، حاج ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، رضا دستواره، مهدی زین الدین، حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی، عمو حسن و... ساختمان گردان های مالک، مقداد، سلمان و...در پایان این نکته را یادآور می شویم که اگر چه پادگان دوکوهه به نوعی با نام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) گره خورده است، اما پادگان دوکوهه به عنوان یکی از پادگانهای مهم دوران دفاع مقدس که محل آموزش، سازماندهی و اعزام نیروها بوده است با توجه به ظرفیتهای مهمی که در خود داشته است نماد پادگانهای دوران دفاع مقدس است که الهام بخش آمادگی و انتظار پادگانی امام زمان(عج) می باشد و در واقع نماد انتظار مقدسی است که نیروهای جهادگر امام زمان(عج) باید داشته باشند و در یک کلام نماد پادگان آرمانی است که سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی خطاب به آن گفت:
دوکوهه! آیا دوست داری که پادگان یاران مهدی(عج) نیز باشی؟ پس منتظر باش.

منبع : کتاب «« سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص 114
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمادهای دوکوهه

نمادهای دوکوهه

1. شهر آسمانی:پادگان‌ها در دوران دفاع مقدس جوامعی بودند که آرمان شهر مهدوی را به تصویر کشیدند، اگر مجموعه مناطق عملیاتی جنوب و غرب را کشوری تصور کنیم پادگان پایتخت آن به حساب می‌آید، این جوامع از نابهنجاریهای بسیاری که امروز دامنگیر شهرهای ماست دور بودند. زیرا تنها شهرهایی که خدا بیش از دیگران بر آن حاکم بود همانها بودند.

2. انتظار پادگانی:پادگان آمادگاه و محل شکل‌گیری توان و سازماندهی آن جهت حضور در میدان است، میدان رزم، میدان شهادت و شجاعت و ایثار و در نهایت میدان شهادت. امروز جهان اسلام به خصوص جهان تشیع گویا در پادگان انتظار و در تمام عرصه‌های زندگی همچون مدرسه، خانواده، محل کار، انتخابات و غیره به آماده سازی خود جهت همراهی امام زمان(عج) مشغول است، آمادگی جهت حضور در تمامی میدانها.

منبع : کتاب « سرزمین مقدس »، موسسه فرهنگی روایت سیره شهدا، ص 116
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رئيس ستاد مركزي راهيان نور سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ:
بخشي از پادگان دوكوهه بازسازي مي‌شود


خبرگزاري فارس:رئيس ستاد مركزي راهيان نور سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ گفت: به علت فرسودگي ساختمان ذوالفقار پادگان دوكوهه در صدد هستيم تا براي سال آينده با مشاركت سازمان‌هاي مختلف آن را باسازي كنيم و در صورت تحقق اين امر 1800 متر مربع به فضاي اسكان زائران اين پادگان اضافه خواهد شد.







به گزارش باشگاه خبري فارس «توانا» به نقل از ستاد خبري و اطلاع رساني سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ، سرهنگ لطيف با اعلام اينكه بخشي از پادگان دوكوهه بازسازي مي‌شود و در صورت اجرايي شدن اين طرح 1800 متر مربع به فضاي اسكان زائران اين پادگان اضافه خواهد شد، اظهار داشت: پادگان دوكوهه به تنهايي يك يادمان ارزشمند دفاع مقدس است و مانند ساير يادمان‌هاي دفاع مقدس در پايان جنگ ساخته نشده است، بلكه همانگونه كه در زمان دفاع مقدس بوده، حفظ شده است.

وي گفت: از شروع اعزام كاروان‌هاي راهيان نور از 15 بهمن 88 تا اكنون 218 هزار نفر به يادمان دوكوهه آمده‌اند كه نسبت به سال گذشته از رشد چشمگيري برخوردا بوده است.
رئيس ستاد مركزي راهيان نور سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ با اشاره به اينكه در برخي شب‌ها بيش از 10 هزار نفر زائر در پادگان دوكوهه اسكان يافته‌اند، افزود: ما براي اسكان زائران در دوكوهه هيچ محدوديتي را قائل نمي‌شويم، به همين جهت تمام اقشار جامعه كه براي زيارت كربلاي شهداي جنگ تحميلي به جنوب مي‌آيند در صورت ورود به پادگان دوكوهه از آنها پذيرايي به عمل مي‌آيد.

سرهنگ لطيف خاطر نشان كرد: براي اينكه بتوانيم پادگان دوكوهه را به درستي معرفي كنيم پيشنهاد داده‌ايم تا براي سال آينده محل استقرار توپخانه، پدافند، ورودي پادگان و محل بمباران پادگان (كنار آشپزخانه دوكوهه) را بوسيله ماكت و طراحي‌هاي ويژه مشخص كنيم.
 

tifoid

عضو جدید
دو کوهه شد کربلای ایران

دو کوهه شد کربلای ایران

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده !![/FONT]

شهداء هر روز صف می کشند و برای فرج ولی عصر (عج) دعا می کنند، برای همه دعا می کنند. من مطمئنم هنوز هم حاج احمد متوسلیان توی دو کوهه راه می رود، حرف می زند و سان می بیند. من صدای پای همت را می شنوم، من شب های پر ستاره ی دو کوهه را دوست دارم.
صدای تار زدن جیرجیرک ها را دوست دارم. صدای أمن یجیب های بچه ها را می شنوم. من حس می کنم فردا عملیات است.
چه زیبا گفته سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی: «شرف المکان بالمکین، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زیسته اند، و چه خوب گفته اند. دو کوهه پادگانی است که سال های سال با شهداء زیسته است».
دو کوهه پادگان منتظران شهادت است و پایگاه عشاق.
دو کوهه با ساختمان های نیمه کاره و مخروبه اش دست نوشته ی شهداء را خوب حفظ و نگهداری کرده. دوکوهه امانت دار خوبی است. دو کوهه دانشگاه محبوبان خداست. شاگرد اول های مکتب سرخ شهادت که بیشترشان با معدل بالا فارغ التحصیل شدند و رفتند و به آنجا که دلشان می خواست رسیدند.
دو کوهه محل پرورش گل های آفتاب گردان است. در واقع گلخانه امام زمان(عج) است.
دو کوهه هنوز هم پر است از ذوالفقارهای از نیام در آمده، و گردان ها هنوز آماده نبردند.
دو کوهه! سلام ای خانه ی بهترین انسان ها. ای شریف ترین مکان ها.
دو کوهه! سلام به قبور شهدای گمنامت، به سقاخانه ی گلی و ساده ات، به حوض با صفایت، به سنگ ریزه های پر از راز و رمزت، به ذره ذره ی وجودت.
دو کوهه! ای خانه لاله ها و شقایق ها دوستت دارم. تو را دوست دارم. تو را دوست دارم چرا که آفتاب هر روز رو به تو طلوع می کند و در مقابل تو غروب می نماید.
از اینجا باید مُحرِم شد و به مناطق عملیاتی و قربانگاه و قتلگاه و میعادگاه رفت.
از اینجا همه چیز شروع می شود و در میدان عمل همه چیز تمام می شود.
در میدان عمل است که کارنامه ها امضا می شود و تذکره های بهشت به مهر خدا مزین می شود، ظهر که می شود خورشید وضو می گیرد و وسط دو کوهه نماز می خواند.
روی پیراهن خورشید نوشته: «وضو در فرات و نماز در کربلا». خورشید هر روز آسمان را می دود تا به مقصد برسد؛ و مقصد را کسی تعیین نمی کند جز خدا.
خورشیدی مثل سکه ای زرد وسط آسمان می درخشد و با حسرت به دو کوهه نگاه می کند. شاید می خواهد جایش را با او عوض کند و یا آرزو می کند جای او باشد.
دو کوهه پر است از خاطرات پرستوهای مهاجر.
دو کوهه شهید پرور است. دو کوهه چون مادری است که سال ها در انتظار بازگشت فرزندانش با عصایی در دست و مویی به سفیدی برف کنار ریل قطار چشم انتظار ایستاده است و هر از چند گاهی آهی از ته دل می کشد و چشم هایش را می بندد.

دو کوهه جوانیش را در کنار ریل قطار به پیری رسانده.
دو کوهه یعنی ابتداء جاده و مبداء حرکت، کانون جوشش و خروش.
دو کوهه خانه ی هزار مجنون و فرهاد است.
دو کوهه یعنی فتوکپی بهشت، یعنی بهانه ای برای گریه کردن، یعنی راهی ساده برای آشتی با خدا.
دو کوهه یعنی مکانی دنج و عالی برای ملاقات با خدا.
دو کوهه یعنی عشق بازی با خدا.
دو کوهه یعنی حسینیه ی بچه های گردان تخریب یعنی محمدرضا شفیعی که بعد از شانزده سال، سالم و بدون هیچ تغییری بدن مطهرش از عراق به ایران و بعد به شهر مقدس قم انتقال داده شد.
دو کوهه یعنی عشق، صفا ، صمیمیت.
نام هایی را که دوکوهه هیچ گاه از یاد نمی برد:
[FONT=courier new, courier, mono]حاج احمد متوسلیان، حاج ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، رضا دستواره، مهدی زین الدین، حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی، عمو حسن و... ساختمان گردان های مالک، مقداد، سلمان و..[/FONT]
 
  • Like
واکنش ها: 7742

tifoid

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شهيد همچو شمعي است [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]كه مي‌سوزد و روشنايي مي‌بخشد تا راه را براي ديگران روشن سازد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] فرازی از وصیتنامه شهید محمود كرمي[/FONT]


[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چفیه یعنی دلِِِِ، صداقت،نور،دین[/FONT]
معرفت،ایمان،صفا،عشق و یقین

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
یه چفیه از سفر سال قبل به راهیان نور دارم تو جانمازم
خواهش می کنم چفیه منم همین رنگی کن امشب ....خواهش می کنم چفیه منم خوش عطر کن
شهداء شهید چمران شهید علم الهدی شهید همت برام دعا کنید تا مسیرم حرکتم درست بشه
برام دعا کنید خیلی زیاد به دعاهاتون نیاز دارم....آه ه ه ه ه خدایااااااااااا شکرت
بخاطر اینکه هنوز بهم نفس دادی تا ازت بخوام .....الهی العفو....
خدایا

از تو قوت می خوام
یه قوت و نیرویی برای دلم
خدایاااااااااااااااااا می خوام کمکم کنی تا در بین این همه عادت ها و اتفاقات تکراری
یه تغییری کنم
خدیااا تو درکم می کنی مطمئنم
به دلم نوری از ایمان نوری از خودت رو بده تا صبر کنم و طاقت بیارم و تحمل کنم
از جهل و نادانی نجاتم بده
خدایاااااااااااا به حق شهداء گمنام قسمت می دم بازهم یاریم کن و به قلبم صبر و یقین و ایمانی قوی بده تا بتونم فقط با یاد تو زندگی کنم و با یاداوری زودگذر بودن دنیا و برپایی قیامت بتونم تمام سختی های اینجارو با یه لبخند رها کنم و همه فکر و ذهنم رو به تو بدم...خدایااااااااااااااااا وقتی نگاهی به گل و درختای باغچه می کنم از خودم خیلی خجالت می کشم . اخه اونا حتی ثانیه ای رو هم از دست نیم دن همه موجودات در طبیعت از پرنده ها گرفته تا همه گیاهان دارن تورو عبادت می کنن عبادت بی ریا و بدون انتظار.....خدایااااااااااااااااااا به قلبم قوت بده به قلبم صبوری بده خدایاااااااااا تو هوامو داری
کمکم کن کمکم کن تا هوای مولامو داشته باشم همه جا ....
خدایااااااااااا
امام زمانم مهدی موعود به پدرم این حجتت که منتظره اونم سالهای سال
در ظهورشون تعجیل کن خدایااااااااااااااااااا دعای امام زمان عج رو نصیب ما کن تا بتونیم یاریشون کنیم
در همه حال در همه جا تا فقط به خوندن یه دعای فرج اکتفا نکنیم ..
خدایااااااا از تکرار تکرارهااااااااااا نجاتمون بده
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به حق شهداء قسمت می دم دستامونو یه بار دیگه محکم بگیر
خدایاااااااا
آقاجانم بازم صدام کن
یه بار دیگه نگاهم کن
برام دعا کن آقا

شهید چمران التماس دعاااااااااااااااا

یامهدی عج ادرکنی
 
  • Like
واکنش ها: 7742

tifoid

عضو جدید
می گویند: شهید ردانی پور شب عروسیش وقتی همه رفقاش مشغول بگو بخند بودند، دراومدحرفی زد که اشک هه رو درآورد.

گفت :رفقا شادی ما تو اینجور چیزها نیست.شادی ما اون موقعیه که جلو چشم محبوبمون در خون خودمون بغلطیم وجون بدیم.


دوسه روزبعد نوک قله کوه که نماد روح بزرگش بود به آرزوش رسید. عزیزان، ما هم مثل خودتون جوانیم و هیچ ادعایی نداریم.فقط می خواهیم با همفکری همدیگه یه افق تازه ای به سمت خودمون و همه کسانی که تشنه این حرفان بازکنیم.برای این هدف هم به کمک همه شما محتاجیم.


جوان باشید و باطراوت.
 
  • Like
واکنش ها: 7742

7742

عضو جدید
یکی از بسیجی ها روی دیوار نوشته: ای کسانی که بعدا به این ساختمان می آیید تو رو خدا با وضو وارد شوید


دو کوهه مغموم مباش که یاران آخر الزمانی ات از راه می رسند ...

و شاید تو هم یکی از انها یاشی

به یاد دوکوهه

به یاد راهیان کربلای ایران:gol:
 
بالا