

ای طبیب ذوفنون ، آن دارو را که می خواهید مخصوص دیوانگان است و با این عمل شایسته که شما دارید آن دارو را برای چه می خواهید ؟
جالینوس جواب می دهد که :
دیوانه ای با من روبرو شد و ساعتی در من با خوشحالی نگریست و به من چشمک زد و شوخی کرد .
اگر میان من و او تجانسی نبود او با من احساس این پیوستگی را نمی کرد ، به روی من نمی خندید و چشمک نمی زد .
هر وقت که دیدید دو فرد از انسان با یکدیگر اظهار ارتباط کردند بدانید که میان آن دو قدر مشترکی وجود دارد که آنها را بیکدیگر می پیوندد ، هیچ دیده اید که مرغی با غیر از همجنس خود پرواز کند ؟
آری صحبت ناجنس گور و لحدی است که انسان را از زندگی واقعی بیگانه می سازد.