دلیل و هدف آفرینش انسان

kakooey_m

عضو جدید
سلام خدمت دوستان عزیز
دو سه روز یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده بود و نتیجه در این تایپیک شاید منو به جواب سوالم نزدیک کنه:d
نگاهی به صفحات مختلف انداختم ولی اصلا راضی نشدم

جناب javamessi عزیز می گوید: خداوند خالق است و ذات خالق ایجاب به خلق میکنه.درواقع اگه خلق نکنه ناقص خواهد بود این در مورد عموم بود
اما در مورد انسان چون خداوند منشا فیض است و بازهم اگه فیاض فیضشو انتشار نده دلیلی بر نقصان او هست
و یا: مجبور نمیکنه بلکه لازمه خالق بودن خلق کردنه وگرنه خالقی که چیزی خلق نکنه ناقصه!

در حالی که اصلا این طور نیست.
ببینید مثلا خداوند غفار هست. خب همان طور که خودتون گفتید غفار بودن یا همون خالق بودن به ذات خدا هست. چطور بگم یعنی خداوند عین غفاریت یا عین خلقیت هست و با نوع استدلال شما انسان باید گناه کنه تا خداوند اون رو ببخشه تا صفت غفاریت رو بروز بده یا باید خلق کنه برای صفت خلاقیت. در حالی که اگر خلق هم نکند در ذات خالق هست و نیازی به خلق نداره.

ببینید بحث بین دوستام موافق و یا مخالف دو کلاس جداگانه داره و در یک کلاس بحث کردن فایده ای نداره
1- در مورد تمام خلق ها این درسته که چون خداوند خالق هست خلق کرده. خب؟
مثلا چرا درخت؟ چون خالقه.... چرا خورشید؟چون خالقه.... و چرا انسان؟ چون خالقه
2- اما قسمت دوم بحث اینه که ما اطلاعاتی در مورد منافع درخت و خورشید و .. داریم که تمام این منفعت ها هم به انسان بر میگرده. پس نکته اصلی انسان هست...
خب؟
حالا چرا خداوند انسان رو خلق کرده؟ نه این که چرا؟ منظور اینه که آیا این زندگی ما یک موهبتی دست ماست (طبق آیات وروایات) یا این زندگی به ما تحمیل شده؟
به هر حال چون این بحث برام گنگه از دوستان در خواست کمک دارم....
:gol:
 
آخرین ویرایش:

As7az

عضو جدید
اگر می خواهی از اون استدلالات حوزوی بیاری مثل نظم و ممکن الوجود و واجب الوجود و ....به خودت زحمت نده ولی اگر حرف تازه ای بیشتر از اونچه که در دیگر تاپیک ها اومده داری ،مشتاقانه منتظر استدلالت هستم در غیر اینصورت
عزیز تر از اونی که ترا به خدا بسپارم
خرد نگهدارت


قبلش ب این سؤال جواب بده لطفا....

با بعده معنویه قرآن کار ندارم، آیا قرآن رو به عنوان کتابی راهنمایی ک تمام سکرت های جهان توشه قبول داری؟
کتابی ک مارو ازین رموز مطلع کرده؟
 

1trust

عضو جدید
عبادت به معنی نماز نیست و نماز هم عبادت نیست در واقع نظریه پردازان دینی نماز را وسیله عبادت میدانند و عبادت یعنی بردگی و بندگی ...... اگر کسی بتواند ترا در این مسیر قرار دهد که در طول روز هفده بار با خودت حرف بزنی و بدون اینکه بفهمی که بارها در طول نماز به خدایت می گویی "بگو خدا یکیست" و باز هم بدون فکر کردن ، آنرا تکرار کنی اونوقت برای تسلیم شدن و بردگی توهومات نظریه پردازان دینی آماده شده ای و میتوانی به خودت بمبی ببندی و بری جمعی از همون هایی که میگید بنده خدا را به اسم مومن و متعهد بودن خودت و کافر بودن آنها ، نابود کنی .


دوست عزیز
در فلسفه ذات یک پدیده را "جوهر " میگویند.
حرکت جوهری با حواس پنجگانه قابل ادراک نیست.تنها قوه ای از قوای وجود ما که توان ادراک حرکت جوهری را می دهد"عقل" است.

تمام "عرضیات " برای این است که از متن آنها جوهر ظهور پیدا کند.نماز ما که قیام و قعود و آیاتی است، "عَرضی" است که باید از متن این "عَرَض" ،چی ظهور پیدا کند؟ می فرماید: اقم الصلوة لذکری
یعنی نماز "عرضی" است که اگر انجام شود باید من را به "جوهر "حضور" برساند.


اربابٌ متفرقون خیر، ام الله الواحد القهّار
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرکت جوهری حسب تعریف عبارت از خروج تدریجی شئی است از قوه به فعل بر اساس این تعریف که از محمد شیرازی بجای مانده در تمام مسیر حرکت ،امکان درک آن با یکی از حواس و یا تجمیع حواس امکان پذیر است .(مثل تبدیل گل درخت گلابی به گلابی و نه میوه ای دیگر چرا که گلابی شدن در جوهر گل گلابی بطور بالقوه وجود دارد و طی حرکتی که از جوهر گل نشئت میگیرد فقط گلابی میتواند به بار آید و حتی خدایت نمی تواند این تحول جوهری را تغییر دهد الا انسان که قادر است جوهره گل را به کمک علم ژنتیک تغییر دهد..)
ذات یا ویژگی های شیمیایی و فیزیکی یک شئی در زبان نظزیه پردازان ایده آل نگر همان جوهر تعریف شده و بر اساس این تعریف جوهر اشیا زمانی قابل تغییر است که بتوان در ساختار اتمی آن تغییراتی اعمال کرد و اینکار امروزه شدنی است در حالیکه جنابعالی همانند دیگر ایده آل نگر ها که اشیا را پدیده می انگارند تصور می نمایید که هر پدیده ای شئی است و بر اساس این تصور هر پدیده ای را صاحب جوهر میدانید . بعبارتی هر شئی ای پدیده است ولی هر پدیده ای شئی نیست.

با اینکه تمامی پدیده ها با یکی از حواس پنجگانه ادراک میگردند هنوز در قاموس شما عشق و نفرت با ادراکات پنجگانه قابل احساس نیست .برای اثبات این ادعا یک سوال میکنم .
اگر عاشق شدن برای شما مفهومی دارد بفرمایید تا کنون عاشق معبود خود بدون دیدار او شده اید؟ و یا بدون دیدن عامل حدوث نفرت از کسی متنفر شده اید؟
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
از متن هیچ عرضیاتی جوهر ظهور نمیکند بلکه از جوهر است که عرضیات حادث میگردند کما اینکه با تغییر جوهر عرضیات هم عوض میگردند. (اورانیوم تا زمانی بی آزار است که جوهره آن با شکست هسته و تغییر در عناصر سازنده هسته تغییر نکند) .قیام و قعود . سجودتان در نماز همه غیر عقلی و بدور از خرد ی هوشمند است چنین خردی که اعمالی اینچنین را به نمایش میگذارد نشانه تسلیم خرد و تبدیلش به بردگی بدون چون و چراست.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیر ،قران کتابی است که بیشتر آن از تورات گرفته شده و تورات کتابی است که از یک کتاب نگاشته شده توسط عبرانیان گرفته شده است .در قران آمده هر جا کافری یافتید گردن او را بزنید و یا دست راست و پای چپ او را ببرید و یا مردان قوامین بر زنان هستند و یا زنان شما مزارع کشاورزیتان هستند هر و وقت و هر جا خواستید بر آنان فرود آیید و یا هزارن مطالب غیر عقلی دیگر که امروز هیچ اعتباری ندارند کما اینکه خودتان نیز قبول دارید که باید خیلی از نوشته های قران تغییر کند مثلا نگویید که قیمت زن نصف مرد است در حالیکه رسما در همه جا تاکید شده حقوق مادی زنان نصف مردان است (سوره نسا) . با این حال هیچ جدالی با قران در کل ندارم چرا که این آیه را کاملا منطقی می دانم " بشارت ده کسانی را که همه اقوال را بشنوند و بهترین آنرا برگزینند " پس به شما هم نصیحت میکنم همه اقوال را بشنوید و بهترین آنرا بر گزینید .فقط تابع آیه سوم یا چهارم سوره محمد و یا آیه اول سوره تحریم نشوید.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی موجودات جاندار و بی جان را خلق نکرده است جهان در مسیر دائمی صیرورت و شدن قراردارد هر رور سیاراتی می میرند و سیاراتی متولد میشوند و در یکی از سیارات شرایط برای تکامل نکلئو اسید ها برای ساخت ژن های هوشمند مهیا میشود و ژن ها متناسب با فرمول ساختشان یک بادی در اطرافشان میسازند که ممکنست شکل انسان و یا درخت و یا موجودی دیگر حتی ویروس ها و یا میکروب ها باشد اما چون شرایط پایدار و ماندگار نیست مجددا عناصرت در شرایط جدید پراکنده شده و حسب قانون دوم ترمو دینامیک به حالت گازی خود بر میگردد.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیاد ندارم در جایی گفته باشم به بیگ بنگ معتقدم عرض کردم به قانون بقای ماده و انرژی معتقدم این با بینگ بنگ خیلی فرق داره .
اما اینکه دائما کهکشان هایی در حال تولد و کهکشانهایی در حال انهدامند اصلی است تابع قانون بقای ماده و انرژی .
و در مورد آنروپی بعنوان یکی از قوانین حاکم بر جهان هستی باید عرض کنم پایدار ترین حالت مواد وقتی حاصل می آید که هیچ انرژی بر هم اعمال ننمایند و این یعنی نظم ماده . بر اساس نظم ماده تمام عناصر به اجبار باید پراکنده شده و از هم دور شوند تا از انرژی پرتابی آنها مسیری برای تولدی دیگر فراهم آید مسیری در یک سیاهچاله نوزاد که خود را برای تولید کهکشانی دیگر آماده میکند بدون حضور خدا چون تمامی پیامبران کار خلقت را محدود به شش هفت روز کرده اند . اگر اونها راست بگویند (یعنی آغازی در 6000 سال قبل )پس تولد های چدید که میلیونها سال در حال صیرورت و شدن هستند قبل و بعد از شش هزار سال ادیان بدون خدا رخ داده است .
سلام دوستان

همه بحثهارو خوندم خیلی عالی بود




به نظر من که از تعقل به دوره فکر کنی دنیا با این همه دقت و جزئیات و نظمش از یک انفجار و اون هم به صورت کاملا تصادفی به وجود اومده باشه. مگه میشه این همه نظم اون هم همش تصادفی به وجود آمده باشه.
والا ما که شنیدیم همه سیستمها به صورت خود به خودی به سمت بی نظمی گرایش دارن (آنتروپی)مگر اینکه نیرویی از بیرون انرژی لازم برای منظم ماندن رو تامین کنه. حالا شما بگو انرژی از انفجار ماده اولیه تامین شده... اما چه چیزی جهت گیری این سیستم رو در مسیر درستش هدایت میکنه.ماده چطوری خود به خودی مسیرش رو پیدا کرده تا با نظم تمام جهان را به وجود بیاره. . . ؟




اولا که بندگی خدا عین بزرگی و عزته. این بندگی ذره ای با بردگی و کنیزی قابل مقایسه نیست. خدا مارو اجیر نکرده که ازش اطاعت کنیم ما خودمان این اطاعت و بندگی رو می پذیریم...آن هم چون خودمان به آن نیاز داریم...

شما ذره ای به وجود ماوراء اعتقاد ندارین؟ اگه این طور باشه خیلی عجیبه ...چون بارها پیش اومده خوابهای افراد خبر از آینده داده و عینا به وقوع پیوسته. این رو چطور توجیح می کنین
 

parna wanna u

عضو جدید
سلام خدمت دوستان عزیز
دو سه روز یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده بود و نتیجه در این تایپیک شاید منو به جواب سوالم نزدیک کنه:d
نگاهی به صفحات مختلف انداختم ولی اصلا راضی نشدم

جناب javamessi عزیز می گوید: خداوند خالق است و ذات خالق ایجاب به خلق میکنه.درواقع اگه خلق نکنه ناقص خواهد بود این در مورد عموم بود
اما در مورد انسان چون خداوند منشا فیض است و بازهم اگه فیاض فیضشو انتشار نده دلیلی بر نقصان او هست
و یا: مجبور نمیکنه بلکه لازمه خالق بودن خلق کردنه وگرنه خالقی که چیزی خلق نکنه ناقصه!

در حالی که اصلا این طور نیست.
ببینید مثلا خداوند غفار هست. خب همان طور که خودتون گفتید غفار بودن یا همون خالق بودن به ذات خدا هست. چطور بگم یعنی خداوند عین غفاریت یا عین خلقیت هست و با نوع استدلال شما انسان باید گناه کنه تا خداوند اون رو ببخشه تا صفت غفاریت رو بروز بده یا باید خلق کنه برای صفت خلاقیت. در حالی که اگر خلق هم نکند در ذات خالق هست و نیازی به خلق نداره.

ببینید بحث بین دوستام موافق و یا مخالف دو کلاس جداگانه داره و در یک کلاس بحث کردن فایده ای نداره
1- در مورد تمام خلق ها این درسته که چون خداوند خالق هست خلق کرده. خب؟
مثلا چرا درخت؟ چون خالقه.... چرا خورشید؟چون خالقه.... و چرا انسان؟ چون خالقه
2- اما قسمت دوم بحث اینه که ما اطلاعاتی در مورد منافع درخت و خورشید و .. داریم که تمام این منفعت ها هم به انسان بر میگرده. پس نکته اصلی انسان هست...
خب؟
حالا چرا خداوند انسان رو خلق کرده؟ نه این که چرا؟ منظور اینه که آیا این زندگی ما یک موهبتی دست ماست (طبق آیات وروایات) یا این زندگی به ما تحمیل شده؟
به هر حال چون این بحث برام گنگه از دوستان در خواست کمک دارم....
:gol:
.به شخصه برام مهم نیست که خدا یه موهبتی درکار بوده که مارو افریده یا تحمیله.درهرصورت ازش ممنونم که انسان رو افرید .تابتونه زندگی کنه.میدونی وقتی بهش نگاه میکنم میبینم زندگی حتی با سختیش هم باز شیرینه.زندگی رو دوست دارم چه این دنیا چه پس از مرگ.من زندگیمو میکنم فکرمم مشغول اینکه خدا چون خالق بوده و....آفریده و ....اه گیجو منگ و بیخود میکنه ادمو.نمیکنم.
زندگیتو بکن و سپاسگذار باش.من حتی اگه بهم سخت هم بگذره بازم قدر زندگیرو میدونم.اگه موهبتی هست خب باشه چیکارش میشه کرد؟بازماگرم تحمیلم شده باشه بازم نمیشه کاریش کرد.من نمیتونم بیام بگم چون نمیدونم خدا منو واسه چی افریده پس زندگی نمیکنمو خلاص و همینطور نمیتونم بگم چون اجبار بوده هم همه چی تمومه و.....
 

ever green 1

کاربر فعال
بیاد ندارم در جایی گفته باشم به بیگ بنگ معتقدم عرض کردم به قانون بقای ماده و انرژی معتقدم این با بینگ بنگ خیلی فرق داره .
اما اینکه دائما کهکشان هایی در حال تولد و کهکشانهایی در حال انهدامند اصلی است تابع قانون بقای ماده و انرژی .
و در مورد آنروپی بعنوان یکی از قوانین حاکم بر جهان هستی باید عرض کنم پایدار ترین حالت مواد وقتی حاصل می آید که هیچ انرژی بر هم اعمال ننمایند و این یعنی نظم ماده . بر اساس نظم ماده تمام عناصر به اجبار باید پراکنده شده و از هم دور شوند تا از انرژی پرتابی آنها مسیری برای تولدی دیگر فراهم آید مسیری در یک سیاهچاله نوزاد که خود را برای تولید کهکشانی دیگر آماده میکند بدون حضور خدا چون تمامی پیامبران کار خلقت را محدود به شش هفت روز کرده اند . اگر اونها راست بگویند (یعنی آغازی در 6000 سال قبل )پس تولد های چدید که میلیونها سال در حال صیرورت و شدن هستند قبل و بعد از شش هزار سال ادیان بدون خدا رخ داده است .


اصولا آنتروپی به معنای افزایش بی نظمیه نه نظم.

من از نجوم چیز زیادی نمی دونم ...پس نظری ندارم .



معتقدید جهان چطور به وجود آمده...بر اساس کدام پدیده به وجود آمده ؟ نه بیگ بنگ و نه خدا رو قبول ندارین. سیارات از اول بودن؟

تمامی پیامبران کار خلقت را محدود به شش هفت روز کرده اند . اگر اونها راست بگویند (یعنی آغازی در 6000 سال قبل )پس تولد های چدید که میلیونها سال در حال صیرورت و شدن هستند قبل و بعد از شش هزار سال ادیان بدون خدا رخ داده است .[/QUOTE]

توضیح در مورد زمان :

فرض کنید بر روی یک تشک گلوله سنگینی می اندازیم در این حالت خواهیم دید که گلوله حالت انحنایی روی تشک ایجاد کرده است حال اگر توپ کوچکی را هم روی تشک رها کنیم این توپ از انحنای ایجاد شده عبور کرده و پیش گلوله خواهد افتاد. ماجرای سیاه چاله ها هم طبق نظریه نسبیت عام انیشتین درست به همین صورت است به طوری که جرم زیاد سیاه چاله ها باعث انحنای فضا – زمان می شود و اجرام را به طرف خود می کشد و یک حلقه زمانی در سیاه چاله ایجاد می شود که اگر فرضاً شما از این حلقه عبور کنید احساس خواهید کرد زمان دچار اختلال شده است و فردا همان دیروز می شود که در این حالت هر روز شما به عقب برمی گردید.



http://www.iranika.ir/detail_fa/?iData=399&iCat=373&iChannel=2&nChannel=Articles


هنوز هم علم ما خیلی ناقصه نسبت به هستی . چطور می تونیم با تکیه بر علم بشری مطمئن باشیم که راهی که میریم درسته. اون هم بشری که با آزمون و خطا به این علوم دست پیدا کرده . ...و بارها و بارها مرتکب اشتباه شده.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله آنچه که از آنتروپی آموخته میشود اینستکه بی نظمی رو به افزایش است ولی این تعریف فقط در محدوده محیط معتبر است در واقع در بیرون از باندری محیط زمانی نظم معنی دارد که تاثیر نیروهای اینتر مولکولی به صفر نزدیک شود به همین علت است که میگویم قانون دوم ترمو در واقع از به سوی نظم رفتن ماده سخن میگوید بعبارتی کنش ها و واکنش های زیستی نوعی بی نظمی بر ماده تحمیل کرده اند ولی ماده در تلاش است تا به نظم ذاتی خود برگردد.شما در ترمودینامیک آماری خواهید دید که نظم و بی نظمی ماده چیست ؟

علمی که انسان تاکنون بدان دست یافته به مراتب ارزشمند تر ،منطقی تر و قابل اتکا تر از خرافه پردازی های ادیان است چگونه میتوان اینهمه دستاورد علمی بشر را با یک کلمه یا عبارت نادیده گرفت و برویم جلوی دیوار دولا و راست شویم !واقعا شرم بر من باد که با اینهمه کتب علمی هنوز در سوراخ دیوار و در چاه زنخدان نامه بیاندازم و موجودی در ناکجا آباد را دعا و ثنا کنم .
اصولا آنتروپی به معنای افزایش بی نظمیه نه نظم.


من از نجوم چیز زیادی نمی دونم ...پس نظری ندارم .



معتقدید جهان چطور به وجود آمده...بر اساس کدام پدیده به وجود آمده ؟ نه بیگ بنگ و نه خدا رو قبول ندارین. سیارات از اول بودن؟

تمامی پیامبران کار خلقت را محدود به شش هفت روز کرده اند . اگر اونها راست بگویند (یعنی آغازی در 6000 سال قبل )پس تولد های چدید که میلیونها سال در حال صیرورت و شدن هستند قبل و بعد از شش هزار سال ادیان بدون خدا رخ داده است .

توضیح در مورد زمان :

فرض کنید بر روی یک تشک گلوله سنگینی می اندازیم در این حالت خواهیم دید که گلوله حالت انحنایی روی تشک ایجاد کرده است حال اگر توپ کوچکی را هم روی تشک رها کنیم این توپ از انحنای ایجاد شده عبور کرده و پیش گلوله خواهد افتاد. ماجرای سیاه چاله ها هم طبق نظریه نسبیت عام انیشتین درست به همین صورت است به طوری که جرم زیاد سیاه چاله ها باعث انحنای فضا – زمان می شود و اجرام را به طرف خود می کشد و یک حلقه زمانی در سیاه چاله ایجاد می شود که اگر فرضاً شما از این حلقه عبور کنید احساس خواهید کرد زمان دچار اختلال شده است و فردا همان دیروز می شود که در این حالت هر روز شما به عقب برمی گردید.



http://www.iranika.ir/detail_fa/?iData=399&iCat=373&iChannel=2&nChannel=Articles


هنوز هم علم ما خیلی ناقصه نسبت به هستی . چطور می تونیم با تکیه بر علم بشری مطمئن باشیم که راهی که میریم درسته. اون هم بشری که با آزمون و خطا به این علوم دست پیدا کرده . ...و بارها و بارها مرتکب اشتباه شده.[/QUOTE]
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز نوشته ها و نانوشته های نظریه پردازان دینی خیلی ناقص ،متحجر و عقب مانده تر از آنست که یافته های علمی را فدای آنها کنم.

هنوز هم علم ما خیلی ناقصه نسبت به هستی . چطور می تونیم با تکیه بر علم بشری مطمئن باشیم که راهی که میریم درسته. اون هم بشری که با آزمون و خطا به این علوم دست پیدا کرده . ...و بارها و بارها مرتکب اشتباه شده.[/QUOTE][/QUOTE]
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
بله آنچه که از آنتروپی آموخته میشود اینستکه بی نظمی رو به افزایش است ولی این تعریف فقط در محدوده محیط معتبر است در واقع در بیرون از باندری محیط زمانی نظم معنی دارد که تاثیر نیروهای اینتر مولکولی به صفر نزدیک شود به همین علت است که میگویم قانون دوم ترمو در واقع از به سوی نظم رفتن ماده سخن میگوید بعبارتی کنش ها و واکنش های زیستی نوعی بی نظمی بر ماده تحمیل کرده اند ولی ماده در تلاش است تا به نظم ذاتی خود برگردد.شما در ترمودینامیک آماری خواهید دید که نظم و بی نظمی ماده چیست ؟

علمی که انسان تاکنون بدان دست یافته به مراتب ارزشمند تر ،منطقی تر و قابل اتکا تر از خرافه پردازی های ادیان است چگونه میتوان اینهمه دستاورد علمی بشر را با یک کلمه یا عبارت نادیده گرفت و برویم جلوی دیوار دولا و راست شویم !واقعا شرم بر من باد که با اینهمه کتب علمی هنوز در سوراخ دیوار و در چاه زنخدان نامه بیاندازم و موجودی در ناکجا آباد را دعا و ثنا کنم .


توضیح در مورد زمان :

فرض کنید بر روی یک تشک گلوله سنگینی می اندازیم در این حالت خواهیم دید که گلوله حالت انحنایی روی تشک ایجاد کرده است حال اگر توپ کوچکی را هم روی تشک رها کنیم این توپ از انحنای ایجاد شده عبور کرده و پیش گلوله خواهد افتاد. ماجرای سیاه چاله ها هم طبق نظریه نسبیت عام انیشتین درست به همین صورت است به طوری که جرم زیاد سیاه چاله ها باعث انحنای فضا – زمان می شود و اجرام را به طرف خود می کشد و یک حلقه زمانی در سیاه چاله ایجاد می شود که اگر فرضاً شما از این حلقه عبور کنید احساس خواهید کرد زمان دچار اختلال شده است و فردا همان دیروز می شود که در این حالت هر روز شما به عقب برمی گردید.



http://www.iranika.ir/detail_fa/?iData=399&iCat=373&iChannel=2&nChannel=Articles


هنوز هم علم ما خیلی ناقصه نسبت به هستی . چطور می تونیم با تکیه بر علم بشری مطمئن باشیم که راهی که میریم درسته. اون هم بشری که با آزمون و خطا به این علوم دست پیدا کرده . ...و بارها و بارها مرتکب اشتباه شده.
[/QUOTE]
شما دنبال خدایی محصور در زمان و مکان و ماده میگردی پس تلاشت هم بی فایدست
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-من اصلا بدنبال چیزی که خدا می نامید نمی گردم .
2- زمان قراردادی است که بشر در کره زمین برای راحتی در بیان محاسبات زمان حال خودش ،و نه چندان دور خلق کرده است ،کما اینکه این زمان قراردادی در کره دیگر که دوره گردشش بدور خودش و خورشید متفاوت است معنایی ندارد.
3-مکان لایتنهایی ،بدون آغاز و بدون انتهاست اگر فکر میکنید انتهایی بر ماده وجود دارد قطعا در اشتباهید و چون ماده انتهایی ندارد یقینا ابتدایی هم نخواهد داشت .چنانچه تصور می نمایید جهانی که کره زمین جز کوچکی از آنست محدود است ؟! بفرمایید آخر آسمان کجاست؟آیا انتهایی دارد؟بفرمایید عمرش تا کجاست در حالیکه میلیون ها سال نوری با ستاره ای که میلیارد ها سال قبل متولد شده فاصله دارید هنوز فکر میکنید ابتدایی بر ماده حاکم است ؟!زمین بعنوان سیاره ای در کهکشان راه شیری روزی در تصادم با ابر کهکشانی نابود خواهد شد ولی ماده پا بر جاست و آسمان هیچ حدی ندارد .نامحدود در زمان و ابعاد !هیچ زمانی بر او نتوان قائل شد و هیچ مرزی بر ان نمی توان نهاد و این دقیقا همان چیزی است که شما از خدا بیان میکنید بعبارتی شما این ویژگی ها را که با عین و عقل در مورد ماده میتوان دید ،و حس کرد، خدا نامیده اید .
4-
شما دنبال خدایی محصور در زمان و مکان و ماده میگردی پس تلاشت هم بی فایدست
[/QUOTE]
 
آخرین ویرایش:

ever green 1

کاربر فعال
1-من اصلا بدنبال چیزی که خدا می نامید نمی گردم .
2- زمان قراردادی است که بشر در کره زمین برای راحتی در بیان محاسبات زمان حال خودش ،و نه چندان دور خلق کرده است ،کما اینکه این زمان قراردادی در کره دیگر که دوره گردشش بدور خودش و خورشید متفاوت است معنایی ندارد.
3-مکان لایتنهایی ،بدون آغاز و بدون انتهاست اگر فکر میکنید انتهایی بر ماده وجود دارد قطعا در اشتباهید و چون ماده انتهایی ندارد یقینا ابتدایی هم نخواهد داشت .چنانچه تصور می نمایید جهانی که کره زمین جز کوچکی از آنست محدود است ؟! بفرمایید آخر آسمان کجاست؟آیا انتهایی دارد؟بفرمایید عمرش تا کجاست در حالیکه میلیون ها سال نوری با ستاره ای که میلیارد ها سال قبل متولد شده فاصله دارید هنوز فکر میکنید ابتدایی بر ماده حاکم است ؟!زمین بعنوان سیاره ای در کهکشان راه شیری روزی در تصادم با ابر کهکشانی نابود خواهد شد ولی ماده پا بر جاست و آسمان هیچ حدی ندارد .نامحدود در زمان و ابعاد !هیچ زمانی بر او نتوان قائل شد و هیچ مرزی بر ان نمی توان نهاد و این دقیقا همان چیزی است که شما از خدا بیان میکنید بعبارتی شما این ویژگی ها را که با عین و عقل در مورد ماده میتوان دید ،و حس کرد، خدا نامیده اید .
4-
شما دنبال خدایی محصور در زمان و مکان و ماده میگردی پس تلاشت هم بی فایدست
[/QUOTE]


اینجا یه سوال برام پیش میاد. خیلی چیزها در دنیا هست که با فرض مادی بودن همه چیز نمیشه توجیه کرد.
مثلا چطوری وجود نیازهای غریزی انسان را که بعضی از آنها حتی برای جوامع مشکل ساز شده را توجیح می کنید. به وجود آمدن این نیاز ها در طی فرآیند تکامل بی معنیه. یعنی چطور ی در طی تکامل بین مثلا احساس گرسنگی ،تشنگی و یا نیاز جنسی با ژنها ارتباط به وجود آمده ؟ این نیاز که از ویژگی های ذاتی ماده و به عبارتی اتم و مولکول نیست ؟ هست؟


یا مثلا وجود علاقه شدید پدر و مادر به فرزندان .چنین رابطه ای فقط بین والدین و فرزندانشان است .نه بین انسانهای دیگر.که پدر و مادر برای حفظ فرزند از جان خودشان هم می گذرند. این رابطه بقای نسل بشر را تضمین میکنه .حتی در حیوانات هم وجود دارد.آیا وجود این رابطه و احساس هم از ویژگی های ذاتی ماده است؟ آیا مثلا عناصر بدن انسان این قابلیت را دارند که این احساس و نیاز را به خودی خود به وجود آورند؟

در ضمن اگر همه چیز مادی باشه، اخلاقیات هم بی معنی میشه. یعنی باید بگیم مفهوم محبت ، ایثار ، کمک به همنوع ،گذشت...هم وجود ندارد. این ویژگی ها رو حتی با وضع قوانین اجتماعی هم نمیشه به انسان تحمیل کرد.
اونوقت چه بدبختیه انسان ....تو عجب جهنمی زندگی میکنه. ..که آدم ها مثل یه آدم آهنی هستن که فقط می خورن ، می خوابن ، تولید مثل می کنن و به همدیگه هیچ توجهی ندارن.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- خردگرائی به معنی ماده گرائی نیست
2-مادی بودن همه چیز به معنی ماده بودن نیست .
3-وقتی از عشق و نفرت ،نیاز های انسان و امثالهم سخن می رانیم به معنی آن نیست که این پدیده ها چیز خاصی هستند اما چون مصرف کننده انرژی هستند و از یکی از پورت های ورودی به پروسسور انسان ،عبور کرده اند ،پس میتوان این عناصر را هم در خانواده ماده و انرژی طبقه بندی کرد . (ممکن نیست بدون دیدن معشوق ،عاشق او شوید پس اولین پورت ورودی چشمان شماست که تصویری مطابق میلتان از معشوق در سلول های مغز تان ثبت می نماید و هر بار با دیدن معشوق خون در رگ هایتان پر سرعت تر شده و حتی قلبتان را به طپش وا میدارد اینها همه عوارض ماده و انرژی است)
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اینجا یه سوال برام پیش میاد. خیلی چیزها در دنیا هست که با فرض مادی بودن همه چیز نمیشه توجیه کرد.
مثلا چطوری وجود نیازهای غریزی انسان را که بعضی از آنها حتی برای جوامع مشکل ساز شده را توجیح می کنید. به وجود آمدن این نیاز ها در طی فرآیند تکامل بی معنیه. یعنی چطور ی در طی تکامل بین مثلا احساس گرسنگی ،تشنگی و یا نیاز جنسی با ژنها ارتباط به وجود آمده ؟ این نیاز که از ویژگی های ذاتی ماده و به عبارتی اتم و مولکول نیست ؟ هست؟


یا مثلا وجود علاقه شدید پدر و مادر به فرزندان .چنین رابطه ای فقط بین والدین و فرزندانشان است .نه بین انسانهای دیگر.که پدر و مادر برای حفظ فرزند از جان خودشان هم می گذرند. این رابطه بقای نسل بشر را تضمین میکنه .حتی در حیوانات هم وجود دارد.آیا وجود این رابطه و احساس هم از ویژگی های ذاتی ماده است؟ آیا مثلا عناصر بدن انسان این قابلیت را دارند که این احساس و نیاز را به خودی خود به وجود آورند؟

در ضمن اگر همه چیز مادی باشه، اخلاقیات هم بی معنی میشه. یعنی باید بگیم مفهوم محبت ، ایثار ، کمک به همنوع ،گذشت...هم وجود ندارد. این ویژگی ها رو حتی با وضع قوانین اجتماعی هم نمیشه به انسان تحمیل کرد.
اونوقت چه بدبختیه انسان ....تو عجب جهنمی زندگی میکنه. ..که آدم ها مثل یه آدم آهنی هستن که فقط می خورن ، می خوابن ، تولید مثل می کنن و به همدیگه هیچ توجهی ندارن.[/QUOTE]
 

Similar threads

بالا