دست‌نوشته‌ها

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سالهاست یاد
گرفته ام
مزاحم نباشم
سکوت کنم
حرفی نزنم
تنها
اگر شاد هست
لبخند بزنم
اگر غمگین
پا به پایش
ببارم
اما
میدانم
اکنون شاد هست
پس شاد بمان مزاحم شادت نخواهم شد
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"این همه اقتضای دنیای ماست که
پشت هر سلامی گرگی می بینیم
در خفای هر محبتی دروغ
ولی با این همه
هنوز هم این سادگی ظاهری را ترجیح می دهم
سلام می کنم
محبت دارم
و لبخند می زنم به دوست
و ساده فریب می خورم
ذهنت را درگیر راه های پیچیده نکن...
پ.ن:
می بینی
به راحتی می توان تلخ نوشت...
و من خوب می دانم
این تلخی
نوشدارویِ درد من نیست..."

smart student
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
باز هم نیمه شبو تنهایی من...
باز هم سکوت در گوشم فریاد میزند...
باز هم غربت سرد مرا فرا گرفته...
باز هم یه کوه درد قلبم را می فشارد...
باز هم تالع ما آمد...
اما قسمت نبود...


mahtab n
 
آخرین ویرایش:

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خودت را جای آفتاب بگذار
صورت آفتابگردان را ببین
شاد باش و بخند،
حتی اگر تمام دنیا هم وارونه شد!
به وارونگی اش بخند...
آری
کودکانه قید غصه های بزرگ را باید زد...
smart student
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میگویند
بانوی تاریکی هستم
بانوی غم
بانوی افسان های کهن
میگویند تنهایی
همیشگی من خواهد بود
میگویند
اشکهایم ارزشی ندارد
میگویند لرزش صدایم بی ارزشترین اتفاق دنیاست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از وقـتـی شـنـاخـتـمـت آرزوم بود بـا تـو بـهـتـریـن بـنـده ی خـدا بـشـم!!!

تـا هـم تـو خـوشـبـخـت تریـن بـشـی هـم عـشـقـمـون پـاک بـاشـه!

هـنـوز بـه هـدفـم نـرسـیـدم امـا بـهـتـر شـدن رو بـه وضـوح احـسـاس مـی کـنـم

ازت مـمـنـونـم بـهـتـریـنِ دنـیـآی مـن
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
صدای چکاوک از باغ میاید
دور هست اما
صدایش را میشود شنید
نمیدانم
صدای چکاوک اینقدر نالان هست
یا بلبل
یا پروانه
اما شنیده ام
انگاه که
انسان عاشق میشود
تمام هستی
از صدای ناله اش
هرگز به ارامش نمیرسد
امید که
ناله
عاشقان هرگز خاموش نشود
 
آخرین ویرایش:

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من.در خود نهانم و اواره ی تو ...

نگاهم مست از صدای تو ...

چونان قلبم تپش اندازد این دقایق را ...

که گویی درمن تنیده اند شراری از اتش را ...

سراغی گیر از قلبم ........

سراغی گیر از قلبم که توئی درمانش ...

مرا حبس کن در اغوشت..

مرا محو کن در اغوشت نگاهت را ...

که سخت دلتنگم...

زندگی من ...



نرگس فاطمی
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد...

گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد...

نه به شکل " دوستت دارم"
یا "عاشقتم"
چند تا کلمه که از ته دل باشه ..
مثل بودنت مهمه برام ...
یا هر چیزی که از روی تقلید گفته های دیگران نباشه ...
همین ...

[/FONT]
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"طول و تفسیر نمی خواهد
این خستگی که گریبانگیرمان شده...
خلاصه بگویمت
خستگی را باید بیرون کرد
با فنجانی چای تلخِ پاییزی...
اگر هم پیاله ای هم یافتی
بخت با توست
جشنی به پا کن!"

smart student
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
باز امشب دستانم دستانت را میخواند ...
دلم با تو بودن را بهانه میگیرد ...
پوچی را به آغوش میکشم ...
در خود میپیچم ...
تنها باران کنارم من است ...
با او سخن میگویم ...
از راز دلم ...
از دردی درون سنه ...
از تنهایی ...
از هوای خفه کننده ی این اتاق ...
و باران لالای خود راسر میدهد ...
مرا در آغوش گرم خود میگیرد ...
تا شاید بتواند مرحمی بر غربتم باشد ...


mahtab n


 
آخرین ویرایش:

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"نیستی و من سطر به سطر نوشته هایم را به باد می دهم
در صفحه های این دنیای مجازی
بی آنکه بدانی در گوشه ای از این مسطحِ گرد
به هوای آمدنت می نوشتمشان...
باشد که این باد بُرده ها به گوشَت برسند
تو که نمیایی...
و
باز مثل همیشه خوب ترین خوبِ دیروز و امروز و فردای من می شوی...
و من...
روز به روز تنگ تر در آغوش می گیرم این زانوی غمگین را..."
smart student
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


"گاهی بعضی چیزها رو فقط به رسم کودکی باید به باد سپرد...
یادت هست بعضی از قاصدک های کودکی هم برمی گشتند...
کبود می شدم از بی نفسی...
و در نهایت آرام کف دست می گرفتمشان...
پس به رسم همان کودکی رها می کنم محبتم را...
به رسم باران پاییزی می بارم...
یا مثل قاصدک نمی رود،
یا مثل باران در زندگی گلبرگی بر می گردد..."
smart student
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میخواهم
قاصدکی روانه کنم
تا در گوشت نجوا کند
دوستت دارم
باد بازیگوش
به خودش برسان
اینقدر
به خودم
برنگردان
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی آدما ....
هر چی بدی در حقش کرده باشن ..
یادش نمیره ..
هر جا حقشو بخورن ..
یادش نمیره ..
اصن کلا فرامومشی ندارن انقد باهوشن ...
فقط یه جاهایی که خوبی از کسی میبینن ..کلا یادشون میره ...
.......این آدما خوب بلدن دل بشکنن..عین نمک دون ..
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
خیلی خیلی خیلی وقته که فقط خوندم و چیزی ننوشتم اینجا.
این روزا روزای خوبیه.
خوشبختی نزدیکه.
حسش می کنم.
این که یه قدم اومدم بالاتر، بزرگ شدنمو.
و عجیب ...
حس ارومی داره.
حس باغبونیه که یه نهال کوچیکو می کاره. اوایل با هر بادی که میوزه نگرانش میشه. بعد موقع طوفانه که براش می ترسه و دو سه تا تکیه گاه درست می کنه تا خم نشه. اون اولا لازمه تند تند شاخه ها رو بزنه که درخت قد بکشه و فقط "بر" نده ولی از یه جایی
خیالش راحت میشه.
اون حسو دارم الان.
ممنونم خدای عزیزم.
بی ..... ان.....دازه.
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
ادم تو مسیر زندگیش میره و میره و میره.
یه جا توقف می کنه بر می گرده نگاه می کنه و می خواد ببینه چقدر تغییر کرده.
یکی از سوالای چند روز، چند ماه، چند سال پیششو به یاد میاره و از خودش میپرسه و بعد جوابشو مقایسه میکنه. این می تونه سوال باشه، فکر باشه، حس باشه و حتی ترس
نمیدونم چی شد که توقف کردم ولی یادم از یکی از ترسام افتاد.
همیشه میترسیدم توی دنیای مجازی گم بشم.
هیچ وقت توی دنیای مجازی اسم مستعار انتخاب نکردم.
میترسیدم پشت اسم مستعارم گم بشم. میترسیدم از خودم فرصت شهامت به خرج دادن برای خودم بودنو و شناخته شدن به حرفا و فکرامو دریغ کنم.
من از خودم نبودن میترسیدم و از اینکه دلخوش بشم به یه هویت دیگه. یا نه به کسی که هویتش مشخص نیست.
هنوز هم ......
میترسم.
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
دیروز از صبح که بیدار شدم دیدم نم نم بارون میاد.
صبحونه درست کردم و با همسرم رفتیم پارک.
قدم زدیم. مسیرایی که همیشه میریم.
و بعد برای صبحونه برگشتیم توی ماشین.
دلم تنگ شده بود.
برای درختا.
برای هوای پاک صبح.
برای دیدن قطره های بارون که میشینن روی خواب اروم دریاچه.
برای دیدن برگایی که نصفشون زرده و نصفشون قرمز.
برای دیدن برگایی که دارن از درخت جدا میشن.
و برای دیدن جاده ای که داره با برگای جداشده فرش میشه.
دلم برای ثانیه های زندگی تنگ شده بود.
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یادش بخیر پارسال همین موقه ها بود

فصل انار و میوه های پاییزی

و تویی که عاشق دونه کردن انار بودی

یادته برام انار دون میکردی و صدام میزدی بیام بخورم؟

یادته سرمای هوا تو گرمای جمع خونوادگیمون ذوب میشد؟

یادته چقد شبای سرد پاییز و زمستون دور همی میگفتیم و میخندیدیم؟
.
.
.

حالا انار هست

هوای سرد پاییز هست

ما هستیم

اما...

تو نیستی

صدات نیست

لبخندت نیست

و این ینی

دیگه هیچی نیست

رفتنت تمام داشته هامون رو "بود" کرد...

پ.ن:پاییز امسال بدجوری سرده مهربونم...کاش گرمای نگاهت از ما گرفته نمیشد ...کاش:w05:


 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلم تنهاست

دلم گیرای غم بیناست

مرا عاشق نگاهی بیقرار است

تو را از دل چرا اینقدر سراب است ...

کجایم من ....

کجایم من در این لحظات دلتنگی .....

نگاهم اشک ریزان است ...برای همدم مهتاب شب هایم ...

دلم تنهاست ....دلم تنهاست از نبودن ها .....از ندیدن ها ....از عشق ....

کجایم من ...در این صحرای اشک ریزان ....کجایم من ..کجایم من ..کجایم ...



نرگس فاطمی



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
هیچ واژه ای تو را ارام نمیکند
گاهی هیچ کس نمیتواند به تو ارامش دهد
گاهی یه نفر با حرفهایش با حضورش ارامت میکند
و تنها همان یک نفر این توانایی را دارد
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
گاهی خودت در خودت فرو میریزی.
یعنی هستی، ظاهرت خوبه اما خودتو پیدا نمی کنی. سردرگمی. اون کسی که میخواستی بشی... اون کسی که همیشه دوست داشتی باشی.... اون ویژگی هایی که خودت رو با اونا دوست داری معرفی کنی رو یه طورایی گم کردی....
اون وقتا باید بری توی خودت. خودتو و هرچیزی رو که گم کردی پیدا کنی. اونوقت همه چیزو بذاری سرجاش.و از فرداش سرتو بالا بگیری و با خودت راه بری.
 

samiyaran

عضو جدید
زندگی که تو ظاهر دل دیگرون رو برده...اما تو دلش واسه ما قصه ی غم رو می خوندش...
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من

عشق من



اگر بخشی دلم را ..........

اگر نگاهم را در این دوران تاریکی سپید است ....ازان توست ...این دل ....

چراغ شب به پستوهای تاریکی صداییست پر از احساس .....

صدایم کن

مرا از این دریغستان هم اغوشی صدا کن .....

نگاهی کن به این قلب پر از احساس غم دیده .....

مرا با دل .... درمان است ....

مرا با خود ببر زین جا ........که من غرق درون حسرت باد....

حسرت به دیدار قاصدکهای دلان عاشق ....تشنه ی جام شراب تاب احساسم ...

مرا سیراب کن از عشق .......که من تشنه به دیدارم .....یارمن ...

نرگس فاطمی



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یادمان باشد
اگر نتوانستیم کسی را ارام کنیم
لااقل ناارامترش نکنیم
یادمان باشد دوستی
به مدتش نیست به نوع دوستی برمیگردد
یادمان باشد
گاهی از کودک گل فروش تمام گلهایش را بخریم
شاید دیگر از سرپرستش کتک نخورد
یادمان باشد
عشق زیباترین هدیه اسمانیست
اگر دچارش شدی زیاد فریادش نزن
به تنهایی این موهبت را با خود داشته باش
به اطرافیانت تقدیم کن ولی یادت باشد
عشق را با محبت و تلاش میشود
پربار کرد اخر عشق همچون
درختی زیباست
اگر اب و خورشید وخاک مناسب نداشته باشد
این درخت خشکیده میشود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
دلم میخواهد
همچون
کبوتری
ازاد
پرواز میکردم
انگاه میتوانستم به هر کجا که
بخواهم بروم
چقدر دلم میخواست
بروم کربلا
انجا که بوی خون میدهد
چه لذتی دارد
روی حرم نشستن و
کمی
ارامیدن
انگاه بر
دور مناره
طواف کردن
 
بالا