در دوره هخامنشیان ایران به اعلای درجه وسعت رسید و سرزمین های زیادی را به زیر پرچم خود برد .هر کدام این سرزمین ها دین و پادشاهی و قوانین خود را داشتند و در کل هیچ وحدتی بین آنها به چشم نمی خورد که بشود با آن سرزمین را یک پارچه نگاه داشت.پس شاه بزرگ کوروش کبیر .برای کنترل کشور از شاهان خود آن کشور ها استفاده نمود.او به سرزمین های فتح شده آزادی مذهبی و همینطور آزادی در بعضی قوانین داد.جوری که مذهب شاهان پارس به هیچ وجه به آنها تحمیل نمی شد .عادات وزبان رایج در سرزمین بر شکل سابق خاهد ماند و آنها اجازه داشتند روحانیون خود را حفظ کنند. و به عبارت ديگر نوعي خودمختاري داشته باشند.
در ازای این آزادای آنها هم باید گوش به فرمان اوامر دربار پارس می بودند.اما بعد از مرگ کوروش و نبود پادشاهی در داخل مرز ها مشکل خود مختاری تا حدی جدی شد...برای همین شاهنشاه .داریوش هخامنشی. به فکر تغییرات و تشکیلاتی جدید افتاد تا با آن سرزمین را یک پارچه تر و نگاه داری آن را راحتر تر کند. بنابراين به اصلاحات اداري – مالي بنيادي دامنه داري دست زد.او سیستم اداری و قوانین را در تمام سرزمین ها یکپارچه تر کرد و آزادی در قوانین و حکومت را برای سرزمین هایی که شورش کرده بودند سختر کرد.اما باز هم کاری به مذهب مردم نداشت تا آنها با خیال راحت به پرستش و مذهب خود بپردازند.
داریوش قانون گذاشت که سالانه سرزمین ها مالیاتی بر حسب درامد سالانه شان به پایتخت بپردازند و حاکمینی بر آنها حکومت کند که از طرف شاهنشاه تایید شده باشد که اینها را ساتراپ آن سرزمین می نامیدند.علاوه بر این سرزمین ها موظف بودند که در زمان جنگ ارتش تدارک دیده و به جایی که دربار امر کرده بفرستند.در این میان پارس ها و ماد ها از پرداخت نقدی مالیا معاف گشتند .این اصلاحات تقریبا تا پایان دوران هخامنشیان تغییری خاصی نداشت....
اما این نوع حکومت و آزادی و درکل قدرت شاهنشاه در تمام سرزمین یکسان نبود.در غرب اطاعت ها بیشتر بود و مردم این سرزمین ها تا سالها مشکل چندانی با گوش به فرمان حکومت مرکزی بودن نداشتند اما موضوع شرق فرق می کرد.در شرق دیگر قبایل آریایی وجود داشتند و نمی شد به آنها زیاد فشار آورد چرا که آریایی ها از قدیم هیچ قدرت مرکزی بر آنها حکومت نکرده بود و عادت به این نوع حکومت نداشتند.آریایی ها هیچگاه نمی توانستند این موضوع را که کسی از نژادی دیگر بر آنها حکومت کند و سرور آنها باشد.برای همین هم داریوش و دیگر شاهان هخامنشی بعد از نام و تیره خود((پارس)) همیشه نژاد خود((آریایی)) را می گفتند تا به این قبایل یاد آوری کنند که آنها هم از نژاد آریایی هستند و حکومت آنها از یک نزاد است...
قوانین در قلمرو هخامنشی
در امپراتوری هخامنشیان نظام ها و سازمان های مختلفی در کنار هم وجود داشتند .بنا به نوشته گریشمن:
در بیستون .تخت جمشید.نقش رتم یک سلسله فرامین داریوش به دست آمده است که تشابهی بین متون وآن وقوانین حمورابی موجود می باشد.این فرامین که روی لوحه یا پاپیروس نوشته نوشته می شده است برای اجرا به ایالات و ساتراپ های امپراتوری ایران ارسال می شده است.
در این دوره .سازمان قانونگذاری .نظیر آن چه که در یونان و بعد در روم بوده.وجود نداشته است
در حقیقت این دستورات و فرامین شاه که در بعضی موارد با نظر مشاوران مخصوص تهیه می شد.اساس قواین را تشکیل می داده است در طول تاریخ ایران این نظامات با تعلیمات ودستورات مذهبی وعرف وعادت آ میخته گردیده و روی هم رفته د قوانین و اصول جاری کشور را به وجود آورداند.
در ایران باستان از نظر قضایی یک سلسله قوانین کیفری وجود داشته است که اساس مجازات را جرائم تشکیل می داده.جرم های کوچک و ناچیز با تازیانه( از 5 تا 200)
جرائم بزرگتر با داغ گذاشتن و یا نقص عضو بدن و در آخر به زندان افکندن و اعدام....
در این زمان بالاترین مقام قضایی شاهنشاه کهمشهور بود به اینکه حکم را از اهورامزدا می گیرد((به او الهام می شود))
در مرتبه دوم ، محکمه ى عالى قرار داشت که این محکمه از هفت عضو تشکیل مى گردید.این محکمه بالاترین قدرت سیاسی را نیز بعد از دربار داشت. بعد از محکمه ى عالى ، دادگاه هاى محلى قرار داشتند. قوانین قضایى را معمولا مغان و روحانیون وضع مى کردند. اغلب قضات از روساى مذهبى بودند. ظاهرا اشخاص غیر مذهبى نیز به این سمت برگزیده مى شدند.در این زمان اعدالت برای دادگاه ها بسیار مهم بود .زیرا بی اعدالتی در این دادگاه اندک یکپارچگی تمام سرزمین ها را هم از میان بر می داشت و در نهایت سرزمین را به نابودی می کشید .برای همین هم شاهان بسیار حساس بر این امر بوده اند.به عنوان مثال آمده است که کمبوجیه قاضی ایی که متهم به بی اعدالتی بود را اعدام کرد و پوستش را کند.در زمان داریوش و جانشینانش نیز ساتراپها نظارت کامل بر قاضیان داشتند تا در صورت عدم رعایت اعدالت مجازات سختی شوند.البته اینگونه نبوده که بایک حکم سریعا قاضی را مجازات کنند.چرا که این افراد به دلیل خدماتشان مورد بخشایش قرار می گرفتند....
در مورد حکم اعدام هم حتی شاه نیز در همان محکمه نخست حکم اعدام صادر نمی کرده و دادن این حکم چندین بار مورد تردید قرار می گرفت تا کسانی که واغقعا شایسته این رای هستند اعدام گردند.