2فرض رو در نظر میگیریم1:افریدگاری وجود ندارد2:افریدگار هست اما ذات او مهربان نیست بلکه بیرحمی نیز در سرشت او بوده و در خلقتش نمایان گر شده ...(که البته وجود شر در دنیا رو از ابعاد فلسفی میشه بررسی کرد و نتایج مختلف گرفت)
در هر دو صورت ما باید خودمون رو تنها در نظر بگیریم این ما انسانها هستیم که در کنار هم در اجتماع زندگی میکنیم و برای رفاه خودمون و اسایشمون باید زندگی رو زیبا کنیم میتونیم زشت زندگی کنیم و هر نوع اعمالی انجام بدیم اما نتیجه هاش به خودمون برمیگرده ما نباید پی پاداش یا جزا باشیم بلکه قانونمندی باید در تمامی رفتار ما موج بزنه قوانینی که برای صلح بشر هست حتی اگر میبینید خدایی که درک کردین بی رحمه با اون هم مقابله کنید قدرت روح رو در نظر بگیرید ما انسانها ناقص نیستیم بلکه به سوی تکامل ابدی میریم ناقص بودن محدودیت تلقینی ذهنی هست که به ما قبولانده شده و کاملا اشتباهه!
در هر دو صورت ما باید خودمون رو تنها در نظر بگیریم این ما انسانها هستیم که در کنار هم در اجتماع زندگی میکنیم و برای رفاه خودمون و اسایشمون باید زندگی رو زیبا کنیم میتونیم زشت زندگی کنیم و هر نوع اعمالی انجام بدیم اما نتیجه هاش به خودمون برمیگرده ما نباید پی پاداش یا جزا باشیم بلکه قانونمندی باید در تمامی رفتار ما موج بزنه قوانینی که برای صلح بشر هست حتی اگر میبینید خدایی که درک کردین بی رحمه با اون هم مقابله کنید قدرت روح رو در نظر بگیرید ما انسانها ناقص نیستیم بلکه به سوی تکامل ابدی میریم ناقص بودن محدودیت تلقینی ذهنی هست که به ما قبولانده شده و کاملا اشتباهه!