درهم

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام بر دوستان:gol::gol:


تو این تاپیک درهم میتونید بدون در نظر داشتن نوع تاپیک ،عکس - شعر و... رو بزارید( بدون در نظر گرفتن موضوع عکس و شعرو.....)




 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

(1) الان چه شکلی هستی؟؟؟










(2) چه رنگی هستی؟؟؟







(3) کدومشو دوست داری؟؟؟








خب حالا وقتشه که نظرتو به صورت یه عدد بهم بگی!!! رنگتو فراموش نکنی!!!
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اين سيگار که ميکشمهمان فرياد هايي است که نميتوانم بزنمهمان حرفهايي که جراًت گفتن به کسي را ندارمهمان دلتنگي هايي که روز به روز پيرم ميکندهمان خاطراتيست که نه تکرار مي شوند و نه فراموشهمان تنهايي هاي که کسي پرش نمي کندهمان درد هايي که درمان ندارند

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زن دیر وقت به خونه رسید،
آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و
یکسره رفت توی اتاق خواب
ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و
تا جایی که می خوردند آن دو را با چوب گلف زد و
خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف آشپزخانه رفت تا آبی بخورد که
با کمال تعجب شوهرش را دید که
در آشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت: سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند
چون خسته بودند بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند!
راستی بهشون سلام کردی؟

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز








[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم...[/FONT][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0]و تو...
آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود......!!!

[/SIZE][/SIZE][/SIZE]
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
داداشــــــــــی چیـــــست ؟؟؟
کلــــمه ای ســــت محبـــت آمیز از سویِدخــــتران،
برای خام کــــردن پســـــرها در مواقــــــــع اضطــــــراری و نیـــــاز.
تجــــربه نشان داده اســــت که به این حــــرف دخـــــتران
تا به حــــــال جــــــواب "نــــــه" نگـــــفته شــــده اســـــت...










 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنهایی را ترجیح میدهم به "تن هایی" که روحشان با دیگریست...


من سرم را با افتخار بالا میگیرم چون بازی را به کسی باخته ام که با خیانت برد...

دیگران برای خوابیدن قصه میگویند من قصه خود را میگویم تا دیگران بیدار شوند.

بازی حکم به من آموخت وقتی "تک" باشی حتی از شاه هم سر تری...



 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد

دادســتان گفت:

صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟

زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :

بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،

ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در سفر بودا به دهی زنی مجذوب سخنان او شد و از او خواست تا مهمان وی باشد.
کدخدا به بودا گفت :«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید» بودا به کدخدا گفت :
«یکی از دستانت را به من بده» کدخدا یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
بودا پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان نیز هرزه باشند .مردان و پول‌هایشان از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند . به جای نگرانی برای من نگران خودت و مردان دهکده ات باش
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


اینم از دانش آموزای نمونه ما
.
.
.
.
... .
.
.
.
.
.
..
ﺩﺭﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﮓ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﻣﺮﺩ؟

ﺩﺭ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﺟﻨﮕﺶ

ﺍﻋﻼﻣﯿﻪ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭﮐﺠﺎ ﺍﻣﻀﺎﺷﺪ؟

ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺻﻔﺤﻪ

ﻋﻠﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﻃﻼﻕ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ

ﻋﻠﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﻋﺪﻡ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﻬﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ

ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩ؟

ﻧﻬﺎﺭ ﻭ ﺷﺎﻡ

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فحش هاي دانشجويي (طنز)

مطالب طنز
دانشجوی تهران شمال : نکته : وقتی می خونید این قسمتو سعی کنید لباتون تا حد امکان غنچه باشه: بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی . منو ترسوندی بی ...تلفظ : بی ششووور ( امیدوارم ولنتاین کچل شی . بد بد بد)
دانشجوی دانشگاه تهران :
وطن فروش مزدور , لیبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شرکت در انتخابات بعدی رو نداری با اون کاندید از خودت نفهم تر , فاشیست تند رو (توجه داشته باشید که موضوع دعوا سیاسی بوده)
دانشجوی پزشکی : در دیکشنری این بروبچ کلمه ی فحش تعریف نشدست
دانشجوی هنر : من شعر دوازدهم از هشت کتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می کنم امیدوارت گیتارت بشکنه و تا اخر عمر یکه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی . وفتی هم کار بالا می گیره کاریکاتور همدیگه رو می کشن .
دانشجوی الهیات : یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممکن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم .... * *: این آخری که گفت از اون ناجوراش بود که فلش بک زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی که می خوند و واسه خودش یلی بود
دانشجوی تربیت بدنی:
به من گفتی ... , ... خودتی و جد و آبادت به همین کوتاهی البته بعدش یه 2 ساعتی بزن بزن می شه
دانشجوی زبان خارجی :
هنوز دعوا نشده , شروع می کنن خارجکی بلغور کردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس می کردن
دانشجوی حقوق :
تو با این کارت به حقوق شهروندی من تجاوز کردی و من طبق اصل 153 قانون اساسی حق دارم ازت شکایت کنم و مادرتو به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه . راستی اگه وکیل تسخیری خواستی به خودم بگو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر ژن اخلاق احمدی نژاد منتقل مي‌شد چي مي‌شد؟!


اگر ژن اخلاق منتقل مي‌شد چي مي‌شد؟!

محمود احمدي‌نژاد هر چه به پايان دولت 8 ساله‌اش نزديک‌تر مي‌شود‌، اظهار اميدواري‌هايش بيشتر مي‌شود. در همين راستا است که ديروز وي با حداکثر توان خود اعلام کرد: اميدوارم روزي بتوانيم ژن اخلاق را به هم منتقل کنيم.

تصور کنيد چنين بشود و بتوان با يک تزريق‌، ژن اخلاق را به هم منتقل کنيم‌؛ آن‌وقت چه اتفاقاتي مي‌افتد و ديگر چه اتفاقاتي نمي‌افتد:

1- نمي‌شود‌، ولي کاش مي‌شد تا در اين صورت مي‌توان اطمينان داشت که هيچ نوع بشري، مخالفانش را «خس‌و‌خاشاک» نداند و نخواند!‌
2- نمي‌شود... ولي اگر ژن اخلاق مثل کرم حلزون کشف مي‌شد و صدا‌و‌‌سيما 24 ساعت آن را تبليغ مي‌کرد و به خورد مردم مي‌داد‌، آن‌وقت ديگر هيچ مقام رسمي کشور‌، علي‎رغم توصيه رفقايش مبني بر اينکه از ضرب‎المثل «آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت» استفاده کند، از گفتار عاميانه «آن ممه را لولو برد» استفاده نمي‌کرد تا به غربي‌ها بفهماند شرايط بازي عوض شده است!‌ 3
-
نمي‌شود ...ولي اميدوار بودن بد نيست‌. اميدوار باشيم که ژن اخلاق را به هم منتقل کنيم تا ديگر دولتمردي در هيچ جا پيدا نشود که خطاب به سران ديگر کشورها‌، منتقدان و ... نگويد‌: آب را بريزيد همان جايي که مي‎سوزد!
4- نمي‌شود ...اما خيلي خوب بود که مي‌شد‌ يک تزريقاتچي پيدا مي‌کرديم و به او مي‌گفتيم‌: دکتر جان‌، ژن را منتقل کن!در آن صورت ديگر «بگم – بگم»بازي، هيچ بازيگري نداشت! هيچ‌کس عکس همسر رقيب انتخاباتي‌اش را بالاي دست نمي‌برد! هيچ‌کس در صدا‌و‌سيما به ديگران توهين نمي‌کرد و تهمت نمي‌زد و... 5
-
نمي‌شود ...اما البته اگر مي‌شد که بشود‌، کاش 8 سال پيش مي‌شد تا کسي در گفتار ديپلماتيکش نمي‌گفت: آنقدر قطعنامه صادر کنيد که قطعنامه‌دانتان پاره شود‌؛ نمي‌گفت‌: ما بايد چهار ماهواره از خودمان به هوا پرتاب کنيم تا هر «ننه‌قمري» کليد آن را پايين نياورد؛ نمي‌گفت: به من گفته‌اند اگر زياد حرف بزني و رويت را زياد کني، پدرت را درمي‌آوريم؛ نمي‌گفت: پشم‌و‌پيل غربي‌ها ريخته است... و تازه بعد از همه اين حرف‌ها‌، يک بنده خداي ديگر درباره آن ادبيات بنده خداي اول نمي‌گفت‌: رئيس‌مان ادبيات ويژه دارد و من به اين زبان غبطه مي‌خورم!
نمي‌شود‌، نمي‌شود ولي اگر بشود چي مي‌شود!
منابع:
روزنامه مردم سالاری

http://www.beytoote.com/news/politics-social/political-news6656.html
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پای عشق که در میان باشد...
دلتنگی
دمار آدم را در میاورد...
در آغوش منی
بی آنکه باشی....
و رفتی
بی آنکه نباشی....
چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم...
داشتنت را سکوت کردم
رفتنت را سکوت کردم
انتظار بازگشتت را هم ...
حالا نوبت توست
در سکوت به تماشا بنشین
سوختنم را...
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رفت و برنگشت ..

سیب سرخی را به من بخشید و رفت ساقه سبز دلم را چیدو رفت عاشقیهای مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خندید و رفت اشک در چشمان سردم حلقه زد بی مروت گریه ام را دید و رفت چشم از من کندو دل از من برید حال بیمار مرا فهمید و رفت باغم هجرش مدارا می کنم گرچه برزخمم نمک پاشید و رفت ... رفت و چشمم را برایش خانه کردم برنگشت بس دعاها ازدل دیوانه کردم برنگشت شب شنیدم زاهدی می گفت : او افسانه بود در وفایش خویش را افسانه کردم برنگشت او منه مسجد نشینه عاشق سجاده را مدتی هم ساکن میخانه کرد و برنگشت تابداند در راه او باکسان کاری نیست خویش را با دیگران بیگانه کردم برنگشت عاقبت هم در امید اینکه برمیگردد او عالمی را از غمش ویرانه کردم برنگشت گریه کردم بی مروت گریه ام را دید و رفت شاخه گل بودم به گلدان غنچه ام را چید و رفت در تمنای وسالش گریه ها کردم ولی اشک چشمم را بدید و بردلم خندید و رفت .. من از او رسم وفا خواستم اما دریغ .. او زه عشقم یک نشانی از خودش پرسید و رفت ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]غرور...file:///G:/post-9.aspx[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ . بسوی کدام[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند.[/FONT][/h]
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش به عشق کی زنده بودم ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش دل به کی خوش کرده بودم ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش خیال می کردم یه نفر به فکرمه ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش که فکر می کردم یکی هست عاشقمه ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش که دل به عشق چه کسی داده بودم ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]من و باش که تو خیال چه چیزایی ساخته بودم ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی افسوس کلک بود توی کارات ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی افسوس دروغ بود همه حرفات ...[/FONT][/h] [h=1][FONT=arial, helvetica, sans-serif]...توروباش...[/FONT][/h]
 

♠MAHSA♠

عضو جدید
بی قــــــــــــــــــــرار میشوی
وقتی قرار کسی نبـــــــــــــــــــاشی ................

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یک داستان واقعی

اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده.
شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد. خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش فرو رفته بود.
دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد. وقتي ميخ را بررسي کرد متعجب شد؛ اين ميخ ده سال پيش، هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!!
چه اتفاقي افتاده؟
در يک قسمت تاريک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مانده!!!
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است.
متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد.
در اين مدت چکار مي کرده؟ چگونه و چي مي خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر، با غذايي در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شديدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقي! چه عشق قشنگي!!!
اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشقی به اين بزرگي داشته باشد پس تصور کنيد ما تا چه حد مي توانيم عاشق شويم، اگر سعي کني.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]دلـــکم !! یه خبر خـــوب،[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono] از داروخانه یه بســـته آرامبخش خریدم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono] امشبــــــو آروم بخـــــــواب!![/FONT]
 

♠MAHSA♠

عضو جدید
گمم نکن،
درگوشه ای از حافظه ات آرام می نشینم
فقط بگذار بمانم...
 

♠MAHSA♠

عضو جدید
مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استــ ـخدایـآ...مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمـ ـامـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیگه چشمام نمیبینه دستامم نمینویسه
دلخوشیم همین 1 نامه س گرچه اینم خیسه خیسه
آخرین جمله نامه م اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آدامس ها بزرگترین اساتید معنویت هستند
از کودکیمان تلاش می کنند به ما بفهمانند
”هیچ شیرینی ای ماندگار نیست . . . “

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دست به صورتم نزن
می ترسم بیفتد..
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد ..
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ..
و باز ..
من بمانم و تنهایی

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
روزگار غریب
نقابم کو ؟!
اینجا همه نقابی بر چهره دارند
می خواهم همرنگ جماعت شوم
اینجا صداقت تاوان دارد
نقابم کو ؟
اینجا بوی یکرنگی نیست نقابم کو ؟!

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مردی و نامردی، جنسیت سرش نمی شود
معرفت که نداشته باشی ، نامردی . . .

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رد و بدل کردن بوسه از طریق اینترنت ؟! + عکس
یک پژوهشگر جوان سنگاپوری موفق به ساخت دستگاهی شده است که از این پس از طریق آن می‎توان از طریق اینترنت، بوسه رد و بدل کرد.

“هومان سامانی” که در زمینه کامپیوتر تخصص دارد نام اختراع خود را “پیام آور بوسه” گذاشته است.
بر اساس این گزارش این دستگاه کوچک به شکل یک خرگوش با دو چشم و دو گوش و از ماده سلیکون مصنوعی ساخته شده است.

این گزارش افزوده است: “برای اینکه این دستگاه عمل کند باید دو جفت از آن را خریداری کرد و به دو طرف داد و هنگام بوسه، طرف اول ، طرف دیگر آن را به خوبی حس خواهد کرد.”
سامانی درباره اختراع خود می‎گوید که این دستگاه وسیله ای مناسب برای خانواده‎ها یا همسرانی است که مجبور به مسافرت‎های طولانی و دور هستند.


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خوش به حالشان !!
خوش به حال اونی که …
وقتی درآغوشت آرام گرفت به او میگویی :
قبل تر از تو ، هیچ کس نبود در افکارم . . .


این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست


قرار نیست که همیشه من خوش باشم …
دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم …
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن …
و فردا یکی دیگر…
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست …
تو می تونی …



 
بالا