اول اینکه تلویزیون مهمترین و تأثیرگذارترین وسیله برای القای الگوهای غلط و بالا بردن سطح انتظارات یک شخصه؛ فراموش نکنید که بنای دنیای سرمایه داری روی تحصیل و انباشت سرمایه برای صاحبانش از طریق تبلیغه و تبلیغ احتیاج به وسیله واسط داره، و تلویزیون در بین ابزارهای واسط مهمترین و تأثیرگذارترین ابزاره. با داشتن این وسیله، بدون اینکه خودتون متوجه شید، ناخواسته در تیررس باران تبلیغات و آگهیهای دیگران هستید. در ضمن، یکی از عوامل تنبل بار آوردن افراد و فاصله دادن اونها از کتاب خوندن تلویزیونه.
دوم اینکه من خودم وضعم از اون بچه ای که تو عکس هست بدتر بود. این باعث شد که بیش از دیگران کار کنم و بیش از دیگران مطالعه کنم. یعنی از 7 سالگی که به اول دبستان رفتم، هم کار کردم و هم درس خوندم (البته دوم دبستان که بودم کار نکردم و از سوم دبستان کار رو در کنار تحصیل ادامه دادم). بعد از اینکه اوضاعم خوب شد، گفتم تا جای ممکن نزارم این داستان در خانواده ما، که خانواده پرجمعیتی هم هست تکرار بشه. واسه همین به بچه های نسل بعدی تا جای ممکن کمک کردم، هم از نظر اینکه چطوری فکر کنن، هم گاهاً بهشون ریاضی، زبان انگلیسی یا چیزهای دیگه درس دادم (اکثر انسانهای اطراف من از ریاضی بدشون می آمد و می آید و کار کردن با اونها بسیار سخته). هم از نظر مالی بهشون کمک کردم. کلی کلاس تقویتی و کلاس کنکور فرستادم (اما خودم هیچ وقت نرفتم). نتیجه چی شد؟ هنوز هم نمی بینم که یک نفر از اونها یک رشته به درد بخور قبول شه. رفته اند دانشگاه، اما چی؟ رشته سقنقور در دانقوزآباد! هیچ کدوم هیچ پخی در نیومدن؛ پسرها با پول ما هی موبایل عوض کردن و بعضیهاشون بیش از 5 تا سیم کارت دارن و هی هر روز دوست دختراشون رو عوض می کنن. دخترها هم شبیه اونها، لب تاپ بگیر و زیرزیرکی جیب دوست پسرهاشون رو با پول ما پر کردن؛ اما هنوز یک ایمیل بلد نیستند بفرستند (دانشکده ما 5 تا کامپیوتر داشت و من خودم 2 سال بعد از اینکه فوق لیسانسم رو گرفتم کامپیوتر خریدم). به ما میگن درس خوندن خرج داره، لب تاپ می خواد و از این قرتی بازیا. فکر می کنن ما که به روشون نمی یاریم از یه دنیای دیگه اومدیم و نمی فهمیم.
با عرض پوزش که سرتون رو درد آوردم؛ اگه زندگی تکرارپذیر بود، از سوی من بیش چنین سهو نمی افتاد.
مستدام باشید
پ.ن.: راستی انتهای متن زیر رو هم وقت کردید بخونید؛ در همین راستاست.
احساس ریاضی چیست
متفاوت بود. mer30