درد دل...

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
يادگاری هاي سبز سالهاي بهار افشان، تيک تيک لحظه هاي دور از تو و عبور غريبانه ترين چکاوک عاشق...
مسافر! انتقام غريبي است رفتنت
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
وقتي كسي نيست كه به دادت برسه پس داد نزن، سكوت كن، شايد از سكوتت همه بفهمن كه چه قدر درد و رنج
توي وجودت انباشته شده، فرياد دردت رو دوا نميكنه، اما سكوت شايد نتونه دردتو از بين ببره اما ميتونه خيلي
راحت تو را از اين دنياي مسخره نجات بده
 

Mahdi JooN

عضو جدید
روز اول پيش خود گفتم
ديگرش هرگز نخواهم ديد
روز دوم باز مي گفتم
ليك با اندوه و با ترديد

روز سوم هم گذشت اما
بر سر پيمان خود بودم
ظلمت زندان مرا مي كشت
باز زندانبان خود بودم

آن من ديوانه عاصي
در درونم هاي هو مي كرد
مشت بر ديوارها مي كوفت
روزني را جستجو مي كرد

در درونم راه مي پيمود
همچو روحي در شبستاني
بر درونم سايه مي افكند
همچو ابري بر بياباني

مي شنيدم نيمه شب در خواب
هاي هاي گريه هايش را
در صدايم گوش مي كردم
درد سيال صدايش را

شرمگين مي خواندمش بر خويش
از چه رو بيهوده گرياني
در ميان گريه مي ناليد
دوستش دارم، نمي داني :cry:
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
عاشق اولین کسی که می شی دلتو میشکنه و میره
دومین کسی رو که میایی دوست داشته باشی
واز تجربه های قبلی
استفاده کنی
دلتو بد تر می شکنه و می ذاره میره
بعدش دیگه هیچ چی برات مهم نیست
و از این به بعد می شی اون
آدمی که هیچ وقت نبودی
دیگه دوستت دارم واست رنگی نداره
واگه یه آدم خوب باهات دوست بشه
تو دلشو می شکنی که انتقام خودتو بگیری
و اون می ره و تنهات میزاره
اینطوریه که دل تموم
آدمهای دنیا می شکنه !!!!!!!!!!!
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم


اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم


کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را


از نگاهش مي توانخواند


اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد


و دل خوشکرده ايم که سکوت کرده ايم


سکوت پر بهتر از فرياد توخاليست


دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد


بزرگ شدهايم از چشمهايمان مي آيد!!

بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه ميفهميدند

بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمیفهمد
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
گفتی که : چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی می کشم از پنجره سر
اندوه که خورشید شدی
تنگ غروب
افسوس که مهتاب شدی وقت سحر
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
حرفهایی هست برای نگفتن
و ارزش عمیق هر کسی
به اندازه حرفهایی ست که برای نگفتن دارد
و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن
- و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی ...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
مهتاب

مهتاب

بتاب مهتاب ! بر دیدگان اشکبار من بتاب امشب دلم پر از بهانه باریدن است .
بتاب مهتاب !
امشب اشکها امانم را بریده اند و بی محابا بروی گونه هایم می رقصند .
بتاب مهتاب !
دلم عجیب تنهاست سنگ صبوری جز شبهای سیاه تنهایی ندارم تو گوش شنوای دردهایم باش . امشب دلم به وسعت آسمان تنگ است .
تو مرا تنها مگذار .
چقدر تنهایی سخت است . چقدر سخت است وقتی میدانی هیچکس به ملاقات چشمان بارانی و دل دردمندت نمی آید .
بتاب مهتاب !
بتاب !
دلم عجیب ماتم دارد .
تو به ناله هایم گوش بسپار ...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
روي سنگ قبر من بنويسيد؛ خسته بود اهل زمين نبود نمازش شکسته بود برسنگ قبر من بنويسيد؛ شيشه بود تنها از اين نظر که سراپا شکسته بود بر سنگ قبر منبنويسيد؛ که پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد؛ اين درخت عمري براي هر تيروتيشه،دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد؛ عمري پشت دري که باز نمي شد نشسته بود
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
یه روز وقتی از کنار مرداب رد می شدم وقتی به گل نیلوفر نگاه کردم ترس سرتاپای وجودم را فرا گرفت که شاید منم یه روز مثل گل نیلوفر تنها بشم و سریع از مرداب دور شدم . حالا که مرداب شده ام دنبال یک گل نیلوفر میگردم که از تنهایی نمیرم . گل نیلوفر مغرور نبود اون خودشو وقف مرداب کرده بود .
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
وقتي كه عاشقم شدي پاييز بود و خنك بود
تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادك بود
تنگ بلوري دلت درست مث دل من
كلي لبش پريده بود همش پر ترك بود
وقتي كه عاشقم شدي چيزي ازم نخواستي
توقعت فقط يه كم نوازش و كمك بود
چه روزا كه با هم ديگه مسابقه مي ذاشتيم
كه رو گل كدوممون قايق شاپرك بود ؟
تقويم كه از روزا گذشت دلم يه جوري لرزيد
راستش دلم خونه ي ترديد و هراس و شك بود
ديگه نه از تو خبري بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطي مژده و روزاي خوش و قاصدك بود
يادم مياد روزي رو كه هوا گرفته بود و
اشكاي سرخ آسمون آروم و نم نمك بود
تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي
عاشقيمون يه بازي شايد ،‌ يه الك دولك بود
نه باورم نمي شه كه تو اينو گفته باشي
كسي كه تا ديروز برام تو كل دنيا تك بود
قصه ي با تو بودن و مي شه فقط يه جور گفت
كسي كه رو زخماي قلب من مث نمك بود

(مریم حیدرزاده)

 

Mahdi JooN

عضو جدید
ما هم به جمع درد ودل دار ها مي پيونديم
از اين به بعد بيشتر همديگر را مي بينيم
البته 2ساعت ديگه دارم مي رم مشهد
درد و دلام را با امام رضا بگم
بعدش كه برگشتم ديگه پيشتون برا هميشه مي مونم :cry:

مي سوزم از اين دوروئي و نيرنگ
يكرنگي كودكانه مي خواهم
اي مرگ از آن لبان خاموشت
يك بوسه جاودانه مي خواهم
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ما هم به جمع درد ودل دار ها مي پيونديم
از اين به بعد بيشتر همديگر را مي بينيم
البته 2ساعت ديگه دارم مي رم مشهد
درد و دلام را با امام رضا بگم
بعدش كه برگشتم ديگه پيشتون برا هميشه مي مونم :cry:

خوش بگذره:victory:
التماس دعا :w16:
اول خودتون بعد همه بچه ها آخرشم من:redface:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
گويند که غروب خورشيد غم انگيز است
اما هيچ غروبي غم انگيز تر از غروب تنهايي نيست

زندگي زيباست اما نه به زيبايي حقيقت

حقيقت تلخ است نه به تلخي جدايي

جدايي سخت است اما نه به سختي انتظار

مراقب شادي توام همچنان که تو پاسبان شادي مني

در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشي

به چشمانم مي نگري و روحم مي خندد

گرما ، و امنيت و شادي را حس مي کنم

من خيلئ دوست داشتم......!
وآني که هرگز نمي توانم عشق از او بر گيرم
و من تنها مئ مانم..!

تنهائ غم انگيز ترين واژه زندگئ
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تو چه زندگيهايي که تو روياهام نداشتم

تک و تنها بودم اما تورو تنها نمي ذاشتم

دم مرگ رسيدم اما به هواي تو نمردم.

دارم از تو مي نويسم که نگي دوستت ندارم

از تو که با يه نگاهت زيرو رو شد روزگارم.

دارم از تو مينويسم..دارم از تو مينويسم..دارم از تو مينويسم.

تا نگي دوستت ندارم ........!:gol:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط مئ گويم بگزار دوستت داشته باشم.......

به تو نمي گويم عاشق باش و دوست داشته باش

به تو نمي گويم عشق را صميمانه بپذير و در آغوش بکش

به تو نمي گويم هر گاه به جاده زندگي رسيدي

راه پر سوز و گداز عشق را انتخاب کن ...

و به تو نمي گويم هرگاه غارتگر عشق ،

عشق را غارت کرد ، لبخند بزن

فقط به تو مي گويم در روياهايت دوستم داشته باش

و بگذار دوستت داشته باشم در واقعيت ها.......
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه ساده با گريستن خويش زاده ميشويم و چه ساده با گريستن ديگران از دنيا ميرويم و در ميان اين دو سادگي معنايي ميسازيم به نام زندگي

ميدوني چرا وقتي گريه ميکني چشمت رو مي بندي؟ وقتي ميخواي بخندي،وقتي ميخواي کسي رو ببوسي وقتي ميخواي تو رويا بري چشمت رو مي بندي؟ چون قشنگترين چيزاي اين دنيا ديدني نيستند
ياد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بيشتر زنده نيست ياد گرفتم که عشق يعني فاصله و فاصله يعني دو خط موازي که هيچگاه به هم نمي رسند ياد گرفتم در عشق هيچکس به اندازه خودت وفادار نيست و ياد گرفتم هر چه عا شق تري ، تنهاتري

و اين عاشقان هستن كه هميشه تنها مئ مانن
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخونيد حتما ضرر نمي كنيد

بخونيد حتما ضرر نمي كنيد



براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.

براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده.

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.

براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.

براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.

براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.

براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.

براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.

براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.

براي عشق خودت باش ولي خوب باش
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
به جون دو تا چشمات اگه بری می میرم
اگه همیشه نباشی توی امروز و فردا
بجز تو کی می تونه بشه تسکین دردا
یادته هر چی گفتی گفتم چشم عزیزم
بهت گفتم قبوله دنیارو پات میریزم
دوست دارم رو گفتم واسه دل تو اما تو اعتنا نکردی

:smile:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر دوست داشتم يك نفر از من مي پرسيد چرا نگاه هايت انقدر غمگين است ؟ چرا لبخندهايت انقدر بي رنگ است ؟ اما افسوس ... هيچ كس نبود هميشه من بودم و من و تنهايي پر از خاطره . اري با تو هستم .. با تويي كه از كنارم گذشتی... و حتي يك بار هم نپرسيدي چرا چشم هايت هميشه باراني است!!!؟؟؟
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرزو دارم شبي عاشق شوي. آرزو دارم بفهمي درد را. تلخي برخوردهاي سرد را. مي رسد روزي که بي من لحظه ها را سر کني. مي رسد روزي که مرگ عشق را باور کني. مي رسد روزي که شبها در کنار عکس من نامه هاي کهنه ام را مو به مو از بر کني.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
پروردگارا انتظار سخت ترین مجازاتیست که برایم در نظر گرفته ای
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
بهانه همیشه رفتن و دور شدن نیست
بهانه همیشه دست زخمی تقدیر نیست
بهانه همیشه اشکهای خشکیده و بغضهای فرو خورده نیست
بهانه گاهی در کنارت مینشیند و و تو را وادار به نوشتن میکند بی آنکه بویی از ماجرا ببری...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
گفتی برو!!!

گفتی برو!!!

گفتي برو گفتم به چشم​
اين بود کلام آخرين​
گفتي خدا حافظ تو​
گفتم همين؟ گفتي همين!​
گريه نکردم پيش تو با اينکه پر پر ميزدم​
با خون دل از پيش تو رفتم و باز نيومدم​
بازي عشق تو رو جانانه باختم​
مثل بازنده خوب مردانه باختم​
همه ثروت من تحفه درويش​
نفسم بود که به تو شاهانه باختم​
لبخند آخرين من دروغ معصومانه بود​
براي پنهان کردن داغ دل ويرانه بود​
من مات مات از بازي شطرنج عشق ميامدم​
شاه مهره دل رفته بود​
من لاف بردن ميزدم​
قلعه دل، اسب غرور، لشکر تار و مار عشق​
دادم با ناز رخ تو اين همه يادگار عشق​
گفتم ببر هرچي که هست​
رغيب جلد چيره دست​
گفتي تو مغروري هنوز​
با فتح اين همه شکست​
بازي عشق تو رو جانانه باختم​
مثل بازنده خوب مردانه باختم​
همه ثروت من تحفه درويش​
نفسم بود که به تو شاهانه باختم​
گفتي برو گفتم به چشم​
اين بود کلام آخرين​
گفتي خدا حافظ تو​
گفتم همين؟ گفتي همين!​
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
روزگار...

روزگار...

در کلاس روزگار،
درس های گونه گونه هست:
درس دست یافتن به آب و نان!
درس زیستن کنار این و آن.

درس مهر.
درس قهر،
درس آشنا شدن.
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن!
در کنا این معلمان و درس ها،
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست!
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها، تمام عمر!
در کلاس هست و در کلاس تیست!

نام اوست: مرگ!
و آنچه را که درس می دهد؛
" زندگی " است!
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
بعدها

بعدها

مرگ من روزي فرا خواهدرسيد:
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستاني غبارآلود و دور
يا خزاني خالي از فرياد و شور

مرگ من روزي فرا خواهدرسيد:
روزي از اين تلخ و شيرين روزها
روز پوچي همچو روزان دگر
سايه ايي زامروزها،ديروزها

ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياد درد

مي خزند آرام روي دفترم
دستهايم فارغ از افسون شعر
ياد مي آرم كه در دستان من
روزگاري شعله مي زد خون شعر

خاك مي خواند مرا هر دم به خويش
مي رسند از ره كه در خاكم نهند
آه شايد عاشقانم نيمه شب
گل بروي گور غمناكم نهند

بعد من ناگه به يكسو ميروند
پرده هاي تيره دنياي من
چشمهاي ناشناسي مي خزند
روي كاغذها و دفترهاي من

در اتاق كوچكم پا مينهد
بعد من،با ياد من بيگانه اي
در بر آيينه مي ماندبجاي
تار مويي،نقش دستي،شانه اي

مي رهم از خويش و مي مانم زخويش
هر چه بر جا مانده ويران مي شود
روح من چون بادبان قايقي
در افقها دور و پنهان مي شود

مي شتابند از پي هم بيشكيب
روزها و هفته ها وماهها
چشم تو در انتظار نامه اي
خيره مي ماند به چشم راه ها

ليك ديگر پيكر سردم را
مي فشارد خاك دامنگيرخاك!
بي تو،دور از ضربه هاي قلبتو
قلب من مي پوسد آنجا زيرخاك

بعدها نام مرا باران وباد
نرم مي شويند از رخسارسنگ
گور من گمنام مي ماند بهراه
فارغ از افسانه هاي نام ننگ

از فروغ فرخزاد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد دل اگه بخوام بگم می شه مثنوی 72 من:cry:

نمی دونم چی بگم . از کی بگم و از کجا. دلم حسابی پره و گرفته

خدایا مرا ببخش
 
آخرین ویرایش:

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشکی که چکید دیگه چکیده

دلی که شکست دیگه شکسته

من می گم خدا اشک چکیده رو پنهون نمی شه کرد

دل شکسته رو درمون نمی شه کرد.

بدرود:gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا