درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

[computrenginneer]

خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب
در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یارومدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر
کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که ار آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...
شاید


مرحوم آقاسی

 

[zina]

با سلام خدمت همه امام زمونیهای عزیز عید همتون مبارک دیشب میخواستم راجع به این عید بنویسم که خوشحالم توسط بقیه نوشته شد وخوشحالتر یه خاطر اینکه بچه های باشگاه انتظار آقامونو می کشن...
به امید ظهور این بزرگوار...

 

[computrenginneer]

تو همون حس غريبي که هميشه با مني تو بهونه ي هر عاشق واسه زنده بودني
تــو امــيــد انــتــظاري تــو دلاي نـا امــيــد مـثـل ديـدن ستـاره تـو شـبـاي نـاپـديـد
چه غريبونه گذشتند جمعه هاي سوت و کور هـنـوز امـا نـرسـيـدي اي تـجلي ظـهـور
با توام، با تو که گفتي، تکيه گاه عاشقايي ميدونم يه دنيا نوري، ساده اي، بي انتهايي
مـثـل لالايي بـارون، تـو کـويـر بي صـدايي تو خود عشقي، ميدونم، ناجي فاصله هايي
تو همون حس غريبي که هميشه با مني تـو بهـونه ي هـر عاشق واسه زنـده بـودني
تــو امــيــد انــتــظاري تــو دلاي نـا امــيــد مـثـل ديـدن ستـاره تـو شـبـاي نـاپـديـد
عـمـريـه دلـم گـرفـتـه، گله دارم از جـدايي غايب هميشه حاضر، تو کجايي، تو کجايي

تو کجايي، تو کجايي​

 

[computrenginneer]

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

ندارم غیر تو پشت و پناهی نگاهی کن ، نگاهی کن ، نگاهی
یا بن الحسن!
فقیر و بی پناه و شرمگینم تو دانی در بساطم نیست آهی
سیدی!سیدی!
چه کم گردد ز تو گر مفلسی را دهی از لطف،سوی خویش راهی

گفت: در بازار برده فروشها می رفتم دیدم اربابی ،غلامش را آورده که اورا بفروشد.غلام زیر لب زمزمه ای داشت. رفتم جلو دیدم به اربابش می گوید:آقای من!من بنده بدی برای تو بودم ،اگر من را بفروشی هزارغلام بهتر از من می خری،ولی من کجا یک مولای مهربانی مانند تو می توانم داشته باشم؟
یا صاحب الزمان!
تو را بنده از من به آید بسی مرا چون تو دیگر نباشد کسی
یا بن الحسن!
گذشت عمر گران اما به هجران خداوندا ندیدم روی جانان
جوانی طی شد وپیری سرآمد ولی محبوب من از در نیامد
الی متی احار فیک یا مولای الی متی ....
به امید وصالش زنده ام من زمهر حضرتش آکنده ام من
مددکار من افتاده از پا بود در هر کجا فرزند زهرا
مولای من!
نمی دانم عزیز جان کجایی امان از درد جانسوز جدایی
«لیت شعری این استقرت بک النوی،بل ای ارض تقلک او ثری»
سیدی!«ابرضوی او غیرها ام ذی طوی»
خدایا!یک ذره سوز در فراق او به ما بده.سیدی!
چرا دوری ز تو تقدیر ما شد؟ چرا این غم گریبانگیر ماشد؟
آقای من!
خوشا آنان که بر روی تو ماتند کنارت در حیات و در مماتند
خوشا پروانه های شمع رویت خوشا پرپر زنان گرد کویت
آقا!اگر بدیم،خوب شدن ما به دست شماست،به چشم شماست.
یک نگاهی گر به روی من کنی قلب تاریک مرا روشن کنی
آقاجانم!مولاجانم!سیدی!
ای انیس ومونس دیرینه ام می زنم سنگ تو را بر سینه ام "

 

[computrenginneer]

زهجران تو گريانم نظير شمع سوزانم پريشانم پريشانم بيا مهدي بيا مهدي


نشستم من به راه تو به اميد نگاه تو که بينم روي ماه تو بيا مهدي بيا مهدي


به سوي مانظر بنما زما دفع خطر بنما زبزم ما گذر بنما بيا مهدي بيا مهدي


فراقت کرده دلگيرم من از جان وجهان سيرم زدوري تو مي ميرم بيا مهدي بيامهدي


به جسم ناتوان جاني به جان خسته جاناني به هر دردي تو درماني بيا مهدي بيا مهدي


به دل دارم ولاي تو به سر دارم هواي تو گدايم من گداي تو بيا مهدي بيا مهدي

 

[computrenginneer]

 

[computrenginneer]

کاش تو مرا با این حال زار و نزار می دیدی که چگونه در به در دنبال گشوده شدن دریچه های امیدم و برای باز شدن چشمه های نوش چه تقلاها که نمی کنم. من شب و روز نمی شناسم و برای رسیدن به تو بی تابم و برای این که لحظه رسیدن تو مرا بپسندی، همه کار می کنم.

کاش تو مرا هنگام راز و نیاز می دیدی که از واژه ها چگونه کمک می گیرم تا سخن دلم را به گوش خدا برسانم و چگونه اشک می ریزم و در میان اشک های عاشقانه غرق می شوم.

کاش مرا می دیدی وقتی که به خانه دل پناه می برم و تنها خدا را صدا می کنم تا مرا بطلبد و کمک کند که خود را و تو را و او را و همه را بشناسم تا به حقیقت پی ببرم.

کاش می شد قلبم را نشانت دهم و بگویم ببین این قلب پاره پاره مشتاق را که چگونه می تپد و چگونه برای یافتن نوری که در غیبت است، خود را حاضر است فدای نام تو کند.

کاش من می توانستم به یاری کلمه ها خود را فاش کنم و تو را به دیگران معرفی و همگان را با پرتوی نورت و حضورت آشنا سازم، کاش می توانستم ولی مگر ممکن است با کلمه ها تو را نقاشی کرد و به همگان نشان داد و راهت را عیان ساخت. تو خود بیایی می توانی همه چیز را با نگاهی بیان کنی و رازهه را یک به یک آشکار سازی.

 

[computrenginneer]

يك روز پنجره‌اي رو به جهان گشوده خواهد شد كه زيباترين گل دنيا را به چشم‌هاي مشتاق مردمان، پيوند خواهد زد.
يك روز خورشيد به جاي آسمان از زمين طلوع خواهد كرد.
اي گُل غايب! هيچ دلي نيست كه نام مبارك تو را همچون گنجينه‌اي گرانبها، در خود، جاي نداده باشد.
هر درختي وقتي با نسيم زمزمه مي‌كند دعاي عهد را مي‌خواند.

 

[computrenginneer]

یک روز که با آمدنت،زمین را گلباران کردی
می دانستی دلم لرزید،شوق دیدارت در آنها شبها
خواب را از چشمان ترم دزدید
افسانه ای شد دیدارت
کاش افسانه واقعیت می شد
دل تنگ شده .....
کاش زمان رسیدن می رسید...........

 

[استقلالی]

اندر آيينۀ دل، عكس شهی می طلبم
به حريم حرم دوست، رهی می طلبم
روز و شب ناله زنان، ندبه كنان، اشک فشان
از خدا ديدن رخسار مهی می طلبم

 

[استقلالی]

جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند
نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان میکند

 

[استقلالی]

کوچه های شهر ما ویران نمی ماند عزیز
کار و بار عشق بی سامان نمی ماند عزیز
یک نفر فردا زمین را نور باران می کند
«مهدی» ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز

 

[استقلالی]

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر بدوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه،غروب شد نیامدی

 

[sare_r]

امیدوارم امام زمان همیشه یار و یاورت باشه

 

[SAMI.J]

تو كه يك گوشه چشمت غم عالم ببرد
حييف باشد كه تو باشي و مرا غم ببرد

 

[Qomri]

ای دیر بدست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر منو چو دود برفتی
چون آروزی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی

اگه امشب دعام نکنید از اینی که هستم بدتر میشم

 

[khoshhal]

عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر ماست که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
آقا دیگه داریم نرم نرم با جوونی خداحافظی می کنیم همون طور که با خردسالی و کودکی خداحافظی کردیم نباشد که با این دیار هم خداحافظی کنیم و لیاقت دیدن روی شما را نداشته باشیم .
آقا پس کی میایی ؟
آقا می دونم حرکی یه کم از دین سردر بیاره می دونه که شما هم هستید و بی صبرانه منتظر دیدن شماست .
آقا دوستون دارم هر چند که از کارام اصلا معلوم نیست ، به کمکتون نیاز دارم تا به روح خداییم برگردم.
می دونم که جمعه ها از این که ماها توی این هفته اونقدر خوب نبودیم که بیای از دستمون کفری می شید اما شما را به خدا از خدا بخواهید که به حقانییتش در ظهور شما تعجیل فرماید .
عاشق شما

 

[samaedell]

دوستای گلم اگه میتونستید به امام زمام حضرت مهدی یه پیامک بفرستید
قشنگترین پیامکی که به مولا وسرورمون حضرت مهدی میفرستادید چی بود؟؟

ای معنای انتظار یک لحظه بایست
دیوانه شدن بخاطرت کافی نیست
یک لحظه بایست و یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست

 

[niyaz_sepas]

واسه بزرگی میگفت
برا امام زمان جونم
دعای عهد بخونین!!!!
تو را من چشم در راهم...........

 

[niyaz_sepas]

همش دعای عهد میخونم میگم
امام زمان جونم زود بیا زود بیا زوده زوده زود بیا
اما تا حالا فک نکردم اگه بیای
من خودم رو برا مهمان پذیری از شما مهیا کردم یا نه

 

[brightmoon]

آقا جون می دونم خیلی خود خواهیم.تو اوج لحظه های خوش دعا فقط واسه خودمون دعا می کنیم.اما تو لحظه های سخت و دشوار زندگیمون یاد شما می افتیم ازتون کمک می خواهیم و وقتی حاجتامون روا نشه با بی رحمی از شما از خدا شاکی می شیم .ای خدا این خودخواهی رو ازمون بگیر یادمون بنداز که چه قدر ضعیفیم و محتاج اقامون

 

[SAMI.J]

ديشب جمال رويت تشبيه ماه كردم
تو به ز ماه بودي من اشتباه كردم

 

[کربلایی]

در دل همیشه ابر! همیشه باران!
همیشه دلهره فردا!
همیشه خواب های آشفته! غم های نگفته!
همیشه اشک! همیشه تنهایی! همیشه جدایی!

ای پیر برنا!
ای مراد دلها!
ای آورنده سرود پرشوکت محبت و داد!
بگو با من ...
بگو...
چگونه میتوان از این غار ظلمانی کم هوای پر مصیبت، راهی به رهایی یافت؟
راهی به نور!
راهی به عشق! به آرامش!

 

[ARAMESH]

من هميشه شرمنده ت هستم ولي يادته وقتي موبايلم رو دزديدند و من همش منتظر بودم كه دزده روشنش كنه و اس ام اس منو بخونه چقدر منتظر بودم!!اونجا از خجالت عرق شرم نشست رو پيشونيم كه من اينهمه منتظر حركت يه دزدم ولي تا حالا اينجوري منتظر اومدن شما نبودم.شرمنده به خدا

 

[niyaz_sepas]

Bilmiyorum kime hesap sorayım​

Garip gönlüm bana bile darılmış​

Yandı gönlüm yüz yerinden Azar Azar​

Tüketmişler hayatımı Azar Azar​

 

[hoka2006]

انتظار . . . . . . منتظر

کلمات زیباییست.

 

[@r@$]

شاید آن روز که سهراب نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد ؛
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت،
باید این طور نوشت:
هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس،
تا نیاید مهدی زندگی دشوار است...!

آقا جون زودتر بیا و دست مارو هم بگیر که محتاج محتاجیم....

 

[niyaz_sepas]

اقای من !!
اقای من مهمونیی نزدیکه !!
اقای من عرفه ای در راهه!!
اقای من تو کدوم مهمونی این لگد مال شدن پاها این فشار کتف ها رو سراغ داری
اقای من میدونم شما هم همراه اونایی که دعوتنامه گرفتن دور این مدار بی انتها میچرخی
دور این مداری که سنگ غرور هر کسی و اسیاب میکنه
باور میلیون ها نفری که بهشت بازار lord رو باور کردند
اقای من نمیدونم تو کدوم چادر تو کجای زمین خدا امسال میخوای این دلبستگی ها رو زمزوه کنی
اقای من امسال" هیام "که عاشقانه منتظر امام منتظرش بود بینمون نیست
اقای من دعا کن واسه سعیدم دعا کن زود تر خوب شه

 

[SAMI.J]

آقا جونم شما رو به عموتون عباس (ع) قسم ميدم ما رو از دعاتون تو صفا و مروه و عرفه بي نصيب نذاريد.
اللهم عجل لوليك الفرج.

 

[hamidkareshki]

بالاترین غربت تاریخ

بالاترین غربت تاریخ

آقای من !
مولای غریب و تنهای من ! مضطر فاطمه !
اسیر آل محمد ! پدر مهربان اهل عالم !

می خواهم غربتت را حکایت کنم . غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده . غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته . غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است . غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
متحیرم کدامین مصراع از این مثنوی هفتاد من کاغذ را باز خوانی کنم ؟
کدام سطر کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را باز بنویسم ؟
من از تصویر این غربت و غم ناتوانم .
از کجا آغاز کنم ؟ از خودم بگویم یا دیگران؟ از نسل های گذشته بگویم یا از نسل امروز ؟
از دوستان شکوه کنم یا دشمنان ؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص ؟
از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنان که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند ؟ از آن ها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند ؟ از آن ها که تو را به دور دست ها تبعید می کنند ؟ از آن ها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند ؟ از آن ها که به نام تو مردم را به دکه های خود فرا می خوانند ؟ از آن ها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند ؟ از آن ها که تو را آن گونه که خود می پسندند - و نه آن گونه که هستی و می خواهی - نشان دهند ؟ آن ها که غیبتت را به منزله ی نبودنت تلقی می کنند ؟
مولای من .... گویا همه چیز ، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید !
از خود شروع می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند ، امر فرج اصلاح خواهد شد .
می خواهم به سوی تو برگردم !