درآمدی بر روانشناسی محیط
درآمدی بر روانشناسی محیط
تاریخ شروع روانشناسی ازچه تاریخی است؟
روانشناسی پیشینه طولانی دارد و در هر زمان تلاش شده است تا برای تعریف روان، کارکردهای آن و عوامل موثر بر آن، مشخصاتی معین گردد. در عهد کهن عقیده بر این بود؛ وجودانسان از چهارمزاج تشکیل شده است. درحقیقت کشف این چهارمزاج آغاز روانشناسی است، که ازسوی ابن سینا و...مطرح شده است.کلیه تأثرات، تأملات، هیجانات، خواست، اراده وتمام چیزهایی که به جسم مافرمان می دهند وتأثیری که ازهمین جهات ازمحیط ودیگران می گیریم موضوع روانشناسی کهن است. در گذشته بر این عقیده بودند که می توان انسان را به حوزه های زیر تقسیم بندی نمود.
تجزیه ی انسان به: - بدن-جسم- تن
- اعصاب
- روان
- روح (درکتب متعددی روان وروح رایکی دانسته اند)
تصویری از طب سنتی مصریان باستان که رابطه بین روح و جسم را نشان می دهد
آیا تجزیه انسان به این موارد کفایت می کند یا ناچاریم موارد دیگری اضافه یا کم کنیم؟ آیا می توانیم تاحدودی متمایزشان کنیم؟ برخی از روانپزشکان، تمام کنش و واکنش های انسان را در بدن-جسم وتن خلاصه کرده اند، چون این سه، عینی بوده ودرنتیجه جزو اولین مواردی هستند که قابلیت درک شدن راداشته اندودرنتیجه موردمطالعه قرارگرفته اند. کم کم با نظریات فروید مقوله ی روح وروان نیز درموضوع شناخت مطرح شد وامروزه نظریه های جدیدتری موردبحث است که حتی با روح وروان هم قابل تعریف نیستند.
روانشناسی و معماری:
برای حل مسائل دشوار شهری علاوه بروجود گروه خبره ای ازمتخصصان شامل برنامه ریزان شهری، معماران ،مهندسین رشته های مختلف، اقتصاد دانان، متخصصین اجرای قانون، کارشناسان ترافیک وحمل ونقل، آموزشگران، حقوقدانان، کارکنان اجتماعی و دانشمندان علوم سیاسی، روانشناسا ن، انسان شناسان و نژادشناسان نیز نیاز می باشد.
روانشناسی محیط چیست؟
روانشناسی محیط، روانشناسی اکولوژیک یا علوم اکورفتاری از شاخه های تخصصی روانشناسی عمومی است. به گفته "گرامان" در روانشناسی سنتی به ابعاد محیطی- فرهنگی توجه کافی نشده و این مسأله موجب پیدایش رشته روانشناسی محیط یا اکولوژی شده است.
تاثیر متقابل انسان و محیط:
انسان با توجه به نیازها، ارزشها و هدف های خود، محیط را دگرگون می کند و بطور متقابل تحت تاثیرمحیط دگرگون شده قرار میگیرد؛ بویژه تکنولوژی پیشرفته موجب می شود تأثیر انسان بر محیط شدت و سرعت یابد
تعریف قرارگاه فیزیکی:
- در روانشناسی محیط، رفتار را در چهار چوب قرارگاه فیزیکی مورد بررسی و پژوهش قرار می دهند به طورمثال یک مدرسه یا آموزشگاه قرارگاه فیزیکی محسوب میشود.
- قرارگاه فیزیکی به معنی فضای فیزیکی با هدفهای کاربردی و سازمانی تعریف شده به کار می رود؛ مانند بیمارستان که محل مداوای بیماران است یا کلاس درس که محل تدریس وتعلیم است.
اهمیت شرایط محیطی از دیدگاه مکاتب مختلف روانشناسی:
الف) روانشناسی عمقی یا روانکاوی:
فروید مؤسس مکتب روانشناسی عمقی است و عقیده وی بر این است که رفتار انسان تحت تأثیر غریزه های "عشق و زندگی- مرگ و نیستی" قرار می گیرد و امیال جنسی از بن یا نهاد سرچشمه می گیرد. در این نظریه "یونگ" وجدان را به سه رده نا هشیار، نیمه هوشیار و هوشیارتفکیک می کند.
ب) روانشناسی رفتارگرایی:
محدود به جنبه هایی از رفتار می شود که قابل مشاهده و اندازه گیری هستند. بیشتر پژوهش های این مکتب در آزمایشگاه روانشناسی انجام می گیرد.
نظریه های روانشناسی محیط:
- Free Wille Approach اختیاری
- Possibilityامکان گرا
- Probability احتمال گرا
- Peterminism قطعیت، جبریت، تعّین رویکرد اختیاری: محیط تأثیری روی رفتار و اراده انسان ندارد. بگونه ای فقدان تأثیر محیط را مطرح می کند.
امکان گرا: محیط امکانات و فقدانهای مختلف را بوجود می آورد ولی در نهایت انسان درانتخاب، آزاد است.
احتمال گرا: احتمال آماری رفتارها را زیاد می کند، تفاوتش با امکان گرا دراین است که جنبه ی آماری دارد (چیدمان اتاق).
قطعیت: تأثیر محیط کاملاً قطعی است.
سه نظر در مورد جبریّت محیطی:
- جبریّت محیط (اقلیم-فرهنگ- طبقه ی اجتماعی- نوع تربیت-عناص تاریخی وجغرافیایی و...)
- جبریّت معماری (کاملاً فیزیکی است- فضای هدایت شده ی مصنوع وخرد
- جبریّت کالبدی (در حوزه ی وسیعتر، شهر، غیر از شهر اقلیم هم درآن دخالت دارد، منطقه کوهستانی، بیابانی و...)
فضای دیداری وتأثیرات متقابل انسان ومحیط:
- چشم اصلی ترین منبع جمع آوری اطلاعات است.
- بینایی و حرکت عامل تصحیح کننده هم هستند. انسان برای حرکت در فضا احتیاج دارد آنچه را که می بیند تثبیت کند، بنابراین باید دریافتهای حرکتی وبصری اش را با هم هماهنگ نماید.
هال بینایی را یک حس ترکیبی می داند و معتقد است نشانه هایی موجب وضوح یک شیء می شود و نیز اعتقاد دارد که این نشانه ها با تمرین و مهارت ارتقاء پیدا می کند. او گروه تجسس برای یافتن اشیاء باستانی تشکیل می دهد، واشیایی که از دید دیگران پنهان می ماند براحتی پیدا می کرد ومعتقدبود که او توانسته بینایی اش را تقویت کند. به همین دلیل شیوه های جهت گیری و حرکت درفضا ازیکدیگر متفاوتند.
محدوده تاثیر پذیری چشم:
بیشترین کارایی ................. . تا فاصله صد یاردی.
امکان ایجاد عکس العمل........تا فاصله یک مایلی
فضای شنیداری و تاثیرات متقابل انسان ومحیط:
- اندازه و زمان انعکاس. (سرعت قرائت)
- شدت انعکاس ازمصالح. (مدیریت تداخل های صوتی)
- برجسته سازی نوع خاصی از اطلاعات بنا به آنچه فرهنگ القاء کرده است. (کیفیت های مختلف جداکننده ها)
محدوده تاثیر پذیری گوش:
بیشترین کارایی .................تا فاصله شش متری.
ارتباط صوتی یک طرفه........تا فاصله سی متری.
بویایی:
- ارتباط انسان با محیطش نتیجه رشد و توسعه گیرنده های فاصله نظیر شنوایی و بینایی است.ارتباط انسان با محیطش، نتیجه ی روند تکاملی انسان و رشد و توسعه ی گیرنده های فاصله ای یعنی شنوایی وبینایی است.
حواس دیگر در بحث ارتباط انسان بامحیط، در درجه ی بعدی اهمیّت قرار دارند. و البته همین دو حس اول به انسان این امکان را داده که درمقابل مسأله، خلاقانه تر برخوردکند.
مثال: نواحی پنهان در ادارات آمریکائی :
- فضای کاری نزدیک: مشتمل برصندلی وروی میز.
- فضای دسترسی: نقاطی خارج از ناحیه ی فوق که دست شخص به آن می رسد، قرار دارند.
- حد دسترسی: فاصله ی کوتاهی است که شخص ازمیز خود، بدون اینکه واقعاً ازجای خود بلند شود، فاصله بگیرد.
توجه به مرز ها و فضاهای نامریی این چنین در میزان کیفیت و حس کاربر نسبت به آن فضا نقشی تعیین کننده دارد.
هنر، کلید ادراک:
١- ارتباط مدل و نقاش.
٢-.مسیر درک از فضا طی زمان.
از دست رفتن برخی فضاهای حسی درک نامناسب از آثار هنری گذشته. دستیابی به درک خاصی از فضا منجر به خلق آن فضا می شود.
درباره تعامل نقاش و مدل (بنا) چند فاصله را معرفی می کند:
فواصل تماسی و غیرتماسی-گرمی بدن-جزئیات بصری و ابهام هنگام نزدیکی بیش ازحد-ثبات اندازه مشخصات سه بعدی و افزایش یکنواختی.
انسان شناسی فضا، مدل سازماندهی (انواع سازماندهی ها نتیجه ی انواع همجواری هاست):
فضا با سیمای ثابت: فضاهایی که با نگرش فضایی سازماندهی شده اند و دارای ریز فضاهایی برای عملکردهای مختلف یا پشتیبانی هستند. بین فضاهای تثبیت شده، با شخصیت افراد ممکن است تداخل بوجود آید.
اندازه، شکل، ترتیب ومکان قرار گیری در فضا مواردی هستند که با مخاطب فضا ارتباط برقرار می کنند و نحوه و میزان دانش و آگاهی معمار و طراح از جزئیات سیمای ثابت را نشان می دهد. در اینگونه فضاها اگر مخاطب جهت گیری صحیحی نداشته باشد، مضطرب می شود.
الگوهای مختلف شهرها حس های متفاوتی در مخاطب ایجاد می کند. الگوهای شطرنجی خوانا و قابل پیش بینی است درصورتی که اگر مخاطب چنین طرحی وارد الگوی دیگری شود احساس آسایش برایش غیر ممکن خواهد شد. هر فضای تثبیت شده با علائمی مشخص می شود که این علائم از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. اینگونه فضاها لزوماً مرزهای مرئی ندارند؛ برخی مرزها هنگامی که فعالیتی درفضا انجام می گیرد حس می شوند؛رفتارها و فضاها روی هم تأثیر می گذارند. نمونه ی آن را می توان در تغییراتی که کاربران شاندیگار هند دادند، مشاهده کرد، در واقع یکی از بهترین نمونه های تأثیر رفتار روی فضا به حساب می آید.
انواع فضاسازی از دیدگاه روانشناسی محیط- فضا با سیمای نیمه ثابت: فضاهای چند عملکردی که قابلیت فضایی و رفتاری زیادی دارند، بنابراین فضاهای چندعملکردی تثبیت شده نیستند. فضاهایی که کیفیت آنها را می توان با تغییر فاکتورهایی نظیر چیدمان مبلمان، تغییر داد که این تغییرات موجب تغییرات رفتاری کاربران آن فضا هم خواهد بود. بنابراین می توان الگوهای رفتاری مناسب را استخراج کرد و فضا را در جهت رسیدن به آن سازماندهی کرد. - فضای بی شکل: درواقع همان فواصل فضایی است که شکل ندارد.فواصل در حیطه ی انسانی:
این فواصل را به نام های فاصله گریز، فاصله بحرانی و فاصله شخصی و اجتماعی طبقه بندی کرده است . فاصله گریز و فاصله بحرانی به جز در چند مورد ،از واکنش های انسانی حذف گردیده است.
طبقه بندی مدل هم جواری ( فواصل انسان در شرایط اجتماعی

١. فاصله خصوصی
٢. فاصله شخصی
٣. فاصله اجتماعی
٤. فاصله عمومی
بر اساس مطالعات بر روی حیوانات ،احساس افراد نسبت به یکدیگر، نسبت به فضا، مکان، محیط معماری، در زمان معین ،عامل تعیین کننده ای در نحوه استفاده از فاصله است .(احساس علاقه....کاهش فاصله، تنفر....افزایش فاصله )
فرضیه نهفته در سیستم طبقه بندی مدل هم جواری :
بروز رفتاری که ما آنرا تعیین مرز قلمرو (مالکیت) می نامیم، در سرشت تمام حیوانات و انسان وجود دارد و برای این کار ،آنها از حواس برای تشخیص یک فضا یا فاصله از فضای دیگر استفاده می کنند. انتخاب فاصله ای معین بستگی به کنش متقابل، ارتباط افراد واکنش گرا، نحوه احساس آنها و آنچه انجام می دهند، دارد.
١) فاصله صمیمی :
در این فاصله، حضور شخص دیگر تردید ناپذیر بوده و ممکن است به دلیل غلبه داده های حسی به دفعات ناراحت کننده باشد. بینایی (اغلب انحراف یافته )، بویایی گرمای بدن شخص دیگر، صدا، بو و احساس نفس شخص دیگر همگی علامت تماس با شخص دیگر است.
فاصله صمیمی ( حالت نزدیک):
- استفاده از شرایط مربوط به رعایت فاصله به شدت کاهش می یابد و بر عکس میزان حس بویایی و احساس حرارتی حاصله در بدن هر دو رو به افزایش می رود.
در این فاصله می توان جزئیات را مشاهده کرد.
فاصله صمیمی(حالت دور- فاصله :شش تا هجده اینچ ):
- دید شفاف (تا ١٥درجه ) بخش های بالایی یا پایینی صورت را شامل می شود که آن هم بزرگتر به نظر می آید.
- دید پیرامونی (٣٠ تا ١٨٠ درجه) قسمت های پیرامونی سر و شانه ها و غالبا دست ها را در بر می گیرد.
- بیشتر ناراحتی های جسمانی موقعی است که افراد خارجی در درون فضای خصوصی آن ها بطور نابجا حضور یابند (انحراف سیستم بینایی مطرح می شود).٢) فاصله شخصی :
در اصل برای مشخص ساختن فاصله ثابتی که اعضای گونه های غیر تماسی را ار هم جدا می کند، به کار برده می شود. شاید بتوان آنرا محیط یا حباب حفاظتی (هاله) کوچکی فرض کرد که یک موجود زنده بین خود و دیگر موجودات نگه می دارد.
٣) فاصله اجتماعی :
خط مرزی بین شخص در حالت دور و حالت نزدیک در فاصله اجتماعی، (حد تسلط) را مشخص می کند. جزئیات معنی دارب صری ازصورت قابل مشاهده نیست و نمی توان انتظارتماس با فرددیگری رادراین فاصله داشت مگربا کوشش زیاد. تغییرات بسیار کمی بین حالات دور و نزدیک در این فاصله وجود دارد. می توان مکالمات را بیش از بیست پایی بخوبی شنید. ”افزایش صدا یا فریاد کشیدن، باعث کاهش فاصله اجتماعی به فاصله شخصی می گردد.“
٤) فاصله ی عمومی:
حالت نزدیک (فاصله : دوازده تا بیست و پنج پا ):
- در این فاصله یک فرد، در صورت تهدید می تواند حالت تهاجمی، دفاعی یا فرار به خود بگیرد. حتی ممکن است اثری از واکنش گریز اما در خارج از مرحله آگاهی شخص در این فاصله مشاهده گردد.
- زبان شناسان مشاهده کرده اند که انتخاب دقیق کلمات و عبارت بندی جمله ها و همین طور تغییرات دستوری و ترکیبی در این فاصله صورت می گیرد.
- زاویه دید واضح (یک درجه) کل صورت شخص مقابل را در بر می گیرد.
- در فاصله شانزده پایی ،حالت مدور بدن بتدریج از بین رفته و مسطح به نظر می رسد.
- رنگ چشم ها غیر قابل تشخیص است.
- اندازه سر به طرز برجسته ای کوچکتر از اندازه واقعی مشاهده می شود.
- حضور سایر افراد نیز در پیرامون دیده می شود.
حالت دور(فاصله : بیست و پنج پا یا بیشتر):
در حالتی تمامی انسان ممکن است کوچک دیده شود (در نقطه ای که افراد به اندازه یک مورچه دیده می شوند، تمـاس با آنها به عنوان انسان به سرعت رنگ می بازد).
بعضی افراد هیچ گاه مرحله ی عمومی شخصیت خود را بروز نمی دهند و قادر به پرکردن فضا های عمومی نیستند، در صحبت کردن یا میانجی گری بسیار ضعیف هستند. سایر افراد هم در عرصه های صمیمی و شخصی دچار مشکل می شوند و تحمل نزدیکی به دیگران را ندارند.
تا همین اواخر فکر می شد که نیاز های فضایی انسان به اندازه هوای جابجا شده توسط بدنش است. این حقیقت که انسان در اطراف خود فضاهایی به عنوان نشانه هایی از شخصیت اش دارد، عموماً نادیده گرفته شده بود.
سیمای ثابت و نیمه ثابت:در دیدگاه آمریکایی دیوارهای یک خانه ثابت است.
در دیدگاه ژاپنی دیوارها نیمه ثابت می باشند (دیوارها متحرک بوده و اتاق ها چند منظوره ). در وسط اتاق روی تاتامی می نشینند در حالی که پانل های چوبی لغزان باز و بسته می شوند.در همان قسمتی که غذا می خورند، می خوابند، پخت و پز می کنند تفکر و روابط اجتماعی در آن صورت می گیرد. به عقیده آمریکایی، ژاپنی بی هدف است(زیرا آنقدرحول یک موضوع صحبت می کنند که هیچ وقت به خود موضوع نمی- رسند. اما آمریکایی ها مجبور هستند منطقی باشند.)
تراکم: ژاپنی ها در شرایط بخصوصی،ازدحام و شلوغی را ترجیح می دهند. اصطلاح خلوت و تنهایی تفاوت بسیار زیادی با مفهوم غربی آن دارد. خانه ژاپنی و نواحی بلافاصله اطراف آن به عنوان بخشی از خانه فرض می شود. این ناحیه، قاعدتا یک باغ را هرچند هم کوچک باشد شامل می گردد که امکان تماس مستقیم با طبیعت را برای افراد خانه فراهم می کند.
تصور از فضا:
در تفکر غربی فاصله بین اشیاء است (فضا به عنوان پدیده خالی در نظر گرفته می شود). در تفکر ژاپنی فضا ها با معنی هستند، برای درک شکل و ترتیب فضا ها ،لغت ما را بکار می برند، ما یا فاصله زیر بنای اصلی تمام تجربیات فضای ژاپنی هاست. تصور نهفته ایست که در ترکیب تمام فضا ها به کار می رود.
بکارگیری فضا در باغ ذن:
شخص از طریق ترکیب، سکوت و نظمی بی نهایت ساده احاطه می شود. در خلق باغ همه حواس خود را بطور یکسان در درک فضا بکار می گیرند (کل بدن یک عضو حسی واحد)
روانشناسی محیط - دیدگاه - سرکار خانم مهندس فیروزه یاسمی
انسان محصول محيط،بيولوژي و تعامل اين دو باهم است
به عقيده جيفورد روانشناسي محيطي با شاخه اصلي روانشناسي تفاوت دارد زيرا به محيط فيزيكي روزمره مي پردازد هدف برداشتن گامي به سوي انطباق هر چه بيشتر محيط زندگي با نيازهاي فردي، گروهي و فرهنگي انسان معاصراست. لذا رفتاراجتماعي انسان در ارتباط با محيط فيزيكي او بررسي مي شود.
روانشناسی محیط - دیدگاه - جناب مهندس علی داراب زاد
آنچه در ابتدا از کلمات و عناوین بحث می توان برداشت کرد این است که واژه های روانشناسی و محیط هردو کلماتی هستند که به صورت شخصی و محیطی قابل بیان هستند. آغاز کردن بحث از تعریف کلمات به این منظور است که بتوانیم روانشناسی محیط را از مدرنیته مجزا کنیم. این که روانشناسی محیط در دیدگاه مدرنیسم به دنبال راه کاری برای ایجاد خط مشی جهانی است باز هم بیراهه ای را خواهد رفت که معماری بین الملل در انتهای آن اسیر شده است. هرچند نمیتوان خدمات شایان مدرنیسم را زیر سوال برد و اینکه میتوان گفت در شرایط زمانی خود بهترین راه کارها را ارائه کرده است.
با توجه به این مقدمه می توان روانشناسی محیط را در دسته ای از علوم قرار دهیم که باید به صورت کاملا بومی مورد بررسی قرار گیرند.به عنوان مثال در مورد تقسیمات فواصل انسان در شرایط اجتماعی( مدل هم جواری) هیچگاه چهار چوب یک ایرانی با یک انسان انگلیسی یکسان نخواهد بود.چه بسا در مورد انسان ایرانی مکان فاصله شخصی و فاصله خصوصی جابجا شوند.
در این علم آموزش نباید بر مبنای یافته های محیط ها و روان های دیگر انجام گیرد.فضای شخصی برای افراد مختلف نیز تعاریف مختلفی را به وجود می آورد حال اگر بخواهیم بین دو فرهنگ این تعاریف را مقایسه کنیم مظمئنا به تفاوت های عمیق تری پی خواهیم برد.
اگر بخواهیم از دیدگاه طراحی به علم روانشناسی محیط بنگریم خواهیم دید که ما با توجه به واکنش های مخاطبین از یک محیط( فضا) میتوانیم به معیار های برای طراحی مطلوب دست پیدا کنیم. اما سوالی که مطرح می شود این است که چرا همواره روانشناسی محیز بعد از حادثه حضور پیدا میکند؟ به بیان دیگر باید فضایی باشد که واکنشی بررسی شود و در نهایت معیار های مطلوبی بدست اید.اگر بخواهیم به عنوان مباحث روانشناسی محیط را بین المللی تعریف کنیم که به واقع نمیتوانیم به هدف مظلوب دست پیدا کنیم و اگر کاملا بومی و محیطی با آن برخورد کنیم که باز هم روانشناسی محیط بعد از ایجاد فضا شکل میگیرد و حتی با بررسی واکنش های افراد نمی توان همان نتایج را برای محیط دیگر و کاربری دیگر مورد استفاده قرار داد. البته در اینجا منظور از محیطی و بومی بودن به معنای خرد آن است.
یعنی مراد از بیان واژه محیط از دیدگاه من به صورت خاص سایت پروژه است و نه حتی شهری که قرار است در آن به طراحی بپردازیم.زیرا اعتقاد به وجود تاثیر های متفاوت حتی در مکان های مختلف یک شهر نیز وجود دارد.این تفاوت ها میتواند گاهی به صورت شخصی و برای هر شخص به صورت یکتا نیز وجود داشته باشد.
زمان نیز یکی از عواملی است که در تاثیر یک محیط بر مخاطب نقش دارد. به عنوان مثال ایا میشود تاثیر عالی قاپو و برج میلاد را بر انسان یکی دانست؟ هرچند در نگاه اول سوال کمی سبک به نظر میرسد ولی مراد از این مقایسه تاثیراتی است که فضاها به دلیل گذر از زمان های مختلف بر انسان خواهند گذاشت.
به عنوان مثال ایا تاثیری که باغ ذن بر انسان های کنونی دارد را می توان با تاثیر آن با انسان های گذشته یکسان دانست؟