eli1989
عضو جدید
چه جوری به کسیکه تو زندانه دلداری بدم.
نهایتا میتونم برات کنسرو یا کمپوت بیارم.
البته میتونم یک سوهان بذارم لای نان باگت، از طریق نگهبان جلوی در دانشکدتون بفرستم تو زندان،یواش یواش میله هارو ببری و بیای بیرون!!!!
ما یه برگه اول ترم بهمون داده بودن که لیست همه درسها توش بود.
من آخر هر ترم، با ماژیک رو هرکدوم که پاس میشد،میکشیدم.
عین زندانی که هر سال تموم میشه، یک خط رو دیوار زندان میکشه!!
حالا شما هنوز 48 تا خط دیگه باید بکشی!!!
خوب معلومه تهران نمیذارن.
اما قزوین اجازه میدن،چون یکی از همکلاسی های ما همچین شرایطی داشت.
راه بدی نیست امتحان میکنیم!!راسی شما در اندیشه ی زندان دیگه ای هستی؟یعنی ارشد و اینا........
ا؟منم همینطور منم خط میکشم ولی 48 تا خط نیستش هر کدوم از درسای ما 3 واحد اینقدا هست پس کمتر میشه
ولی 2 نفر از همکلاسیام تو همون ترم دو رفتن علم و صنعت!!!!!!!نه ازدواج کرده بودن نه خیلی معدل خوبی داشتن!!!!!
تازشم قزوین که رشته ی ما رو نداره که برن اونجا!!!!!اگه داشت که من خودمو اینجا اسیر نمیکردم چون قزوین به مراتب به کرج(تازگیا استان البرز!!!!!!!!!!
)نزدیکتره!!!!!!!!!
فعلا که ظاهرا غیر بومیا 7 خوان رستم دارن ....
آدم حرصش در میاد!!
انشالله که میرسه!!
