[FONT="]تخم مرغی رفته بود اینترویو[/FONT]
[FONT="]تا مگر کوکو شود یا نیمرو[/FONT]
[FONT="]تخم مرغی بود با شور و امید[/FONT]
[FONT="]خواست تا مرغانه ای باشد مفید[/FONT]
[FONT="]فرم استخدام را پر کرده بود[/FONT]
[FONT="]عکس هم همراه خود آورده بود[/FONT]
[FONT="]توی مطبخ از برای شرح حال[/FONT]
[FONT="]پشت هم کردند هی از او سوال[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]کیستی تو، از کدامین لانه ای؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]کی ز پشت مرغ افتادی برون؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]توی ماهیتابه بودی تاکنون؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]تجربه داری و فرزی در عمل[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]جای دیگر کار کردی فی المثل؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]داغ گشتی توی روغن یا کره؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]حل شدی در شنبلیله یا تره؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]باد کردی از فشار احتراق؟[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ این حرف ها را که شنید[/FONT]
[FONT="]روی وحشت زرده اش هم شد سفید[/FONT][FONT="]![/FONT]
[FONT="]ژوری اینترویو هم بی مجال[/FONT]
[FONT="]لحظهای غافل نمیشد از سوال[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]گر [/FONT][FONT="]"[/FONT][FONT="]رزومه[/FONT][FONT="]" [/FONT][FONT="]داری و [/FONT][FONT="]"[/FONT][FONT="]سی.وی[/FONT][FONT="]" [/FONT][FONT="]بیار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]ورنه بیخود آمدی دنبال کار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]گر نداری توی کارت سابقه[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]ردّ ردّی گرچه باشی نابغه[/FONT]
[FONT="]گفت لرزان تخم مرغ بینوا[/FONT]
[FONT="]نیست قانون شما بر من روا[/FONT]
[FONT="]خوب من تازه ز مرغ افتاده ام[/FONT]
[FONT="]صفرکیلومترم و آماده ام[/FONT]
[FONT="]هرکسی کرده ز یک جائی شروع[/FONT]
[FONT="]میکند خورشیدش از یکجا طلوع[/FONT]
[FONT="]گر نه در جائی خودم را جا کنم[/FONT]
[FONT="]تجربه پس از کجا پیدا کنم؟[/FONT]
[FONT="]گر که مرواری نباشد در صدف[/FONT]
[FONT="]پس چگونه تجربه آرد به کف؟[/FONT]
[FONT="]گر که در میدان نرفته کره اسب[/FONT]
[FONT="]تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟[/FONT]
[FONT="]گفت [/FONT][FONT="]"[/FONT][FONT="]شف[/FONT][FONT="]" [/FONT][FONT="]با او که: - زر زر کافیه[/FONT][FONT="]![/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]بیش از این هم ماندنت علافیه[/FONT]
[FONT="]ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]دست به نطقش را ببین بهر خدا[/FONT][FONT="]![/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]تجربه اول برو پیدا بکن[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]بعد فکر پخت و پز با ما بکن[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ بینوا با قلب خون[/FONT]
[FONT="]آمد از آن آشپزخانه برون[/FONT]
[FONT="]رفت غمگین، صاف پیش مادرش[/FONT]
[FONT="]تا که گرما گیرد از بال و پرش[/FONT]
[FONT="]گفت مادرجان مرا هم جوجه کن[/FONT]
[FONT="]جزو باند جوجه های کوچه کن[/FONT]
[FONT="]مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]من به تو گفتم بگیر اینجا قرار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]تو خودت عازم شدی دنبال کار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]مهلت جوجه شدن شد منقضی[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام[/FONT]
[FONT="]ماجرا را گفت از بهرش تمام[/FONT]
[FONT="]گفت در نیمروپزی گشتم کنف[/FONT]
[FONT="]چونکه از من تجربه میخواست شف[/FONT]
[FONT="]سابقه یا تجربه با من نبود[/FONT]
[FONT="]آشپزخانه مرا ریجکت نمود[/FONT]
[FONT="]موعد جوجه شدن هم که گذشت[/FONT]
[FONT="]آه مادر بچه ات بیچاره گشت[/FONT][FONT="]![/FONT]
[FONT="]من از آنجا مانده، زینجا رانده ام[/FONT]
[FONT="]فاتحه بر هستی خود خوانده ام[/FONT]
[FONT="]رفت فرصت های عالی از کفم[/FONT]
[FONT="]حال دیگر کاملاً بی مصرفم[/FONT]
[FONT="]پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟[/FONT]
[FONT="]میروم الان خودم را میکشم[/FONT][FONT="]![/FONT]
[FONT="]گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]چند مدت صبر کن بهر خدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]صبر کن طفلم بیاید نوبهار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]باز پیدا میشود بهر تو کار[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]گرچه اکنون فرصتت سرآمده[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]تو نگو دنیا به آخر آمده[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ آنجا به حال انتظار[/FONT]
[FONT="]ماند تا از ره بیاید نوبهار[/FONT]
[FONT="]×××[/FONT]
[FONT="]عید نوروز، عید پاک آمد ز راه[/FONT]
[FONT="]روی هر میزی بساطی دلبخواه[/FONT]
[FONT="]شربت و شیرینی و قند و نبات[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ رنگ کرده در بساط[/FONT]
[FONT="]روی میز خانهی بانو بهار[/FONT]
[FONT="]یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ ما نشسته آن میان[/FONT]
[FONT="]میفروشد فخر بر اطرافیان[/FONT]
[FONT="]از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد[/FONT]
[FONT="]حرف های مادرش آمد به یاد[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]بهر هرکس در جهان قدقدقدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]هست یک جا و مکان قدقدقدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]نیست بی مصرف کسی قدقدقدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]هست امکان ها بسی قدقدقدا[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]هرکسی باید بیابد جای خود[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]تا نهد جای مناسب پای خود[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]پس تو هم توی مدار خویش باش[/FONT]
[FONT="]فارغ از مأیوسی و تشویش باش[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]چون شبیه تخممرغ است این کره[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]روز و شب گردش کند بی دلهره[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]خود تو هم هستی عزیزم بیضوی[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]در مدار خویش گردش کن قوی[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]زندگی زیباست، زیبایش ببین[/FONT]
[FONT="]- [/FONT][FONT="]هم ز پائین، هم ز بالایش ببین[/FONT]
[FONT="]تخم مرغ ما ز پند مادری[/FONT]
[FONT="]شادمان لم داد آنجا یکوری[/FONT]
[FONT="]گفت گر مطبخ به من میداد کار[/FONT]
[FONT="]در کجا بودم کنون ای روزگار؟[/FONT]
[FONT="]گشته بودم جوجه گر روی حساب[/FONT]
[FONT="]ای بسا که میشدم جوجه کباب[/FONT]
[FONT="]پس چه بهتر که بد آوردم زیاد[/FONT]
[FONT="]حال راضی هستم و ممنون و شاد[/FONT]