داستان روباه و کلاغ ورژن ۲۰۱۰

k2_h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


کلاغ آن بالا نشسته بود و داشت پنیرش را سق می زد.
روباه خزید زیر درخت و ساکت نشست.
کلاغ هی رفت و آمد. هی بال هایش را باز و بسته کرد.
هی فیگور گرفت. روباه هیچی نگفت.
کلاغ نشست روی شاخه پر و پاچه را بالا زد.
روباه انگار خفه شده بود. کلاغ عاصی شد.
قالب پنیر را زد تو سر روباه . غار زد یه چیزی بگو خفه خون گرفتی
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
این که گفتی2010 نبود. 2000بود. الان بدتر از این شده
 
  • Like
واکنش ها: k2_h

T.bita

عضو جدید


حالا انقد خوشحال نباش. چون دلت نشکنه همه تعریف کردن:w02:
 
  • Like
واکنش ها: k2_h

T.bita

عضو جدید
سلام جوجو خوبی

سلام.میسی..خوفم..تو خوفی؟ مامن اینا خوبن؟ خاله عمو عمه دایی
برو بچه هی محل؟؟!! پسرخاله دختر خاله(اصلا حال دختر مردم به تو چه ربطی داره...پررو)
همه استاداتون خوبن؟؟!!! بچه های یونی
همه خوبن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
 

k2_h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام.میسی..خوفم..تو خوفی؟ مامن اینا خوبن؟ خاله عمو عمه دایی
برو بچه هی محل؟؟!! پسرخاله دختر خاله(اصلا حال دختر مردم به تو چه ربطی داره...پررو)
همه استاداتون خوبن؟؟!!! بچه های یونی
همه خوبن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

;) آره
 

Similar threads

بالا