داستانی عبرت آموز

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مرد و پیله کرم ابریشم
شکاف کوچکی بر روی پیله کرم ظاهر شد,مردی ساعتها با دقت به تلاش پروانه برای خارج شدن از پیله نگاه کرد,پروانه دست از تلاش برداشت به نظر می رسید خسته شده و نمی تواند به تلاشهایش ادامه دهد.
او تصمیم گرفت به این مخلوق کمک کند با استفاده از قیچی شکاف را پهن تر کرد.پروانه به راحتی از پیله خارج شد,اما بدنش کوچک وبال هایش چروکیده بود.مرد به پروانه همچنان زل زده بود.انتظار داشت پروانه برای محافظت از بدنش بالهایش را باز کند اما این طور نشد,در حقیقت پروانه مجبور بود باقی عمرش را روی زمین بخزد و نمی توانست پرواز کند.
مرد مهربان پی نبرد که خدا محدودیت را برای پیله و تلاش برای خروج را برای پروانه بوجود آورده,به این صورت که مایع خاصی از بدنش ترشح میشود که اورا قادر به پرواز می کند.
بعضی اوقات تلاش وکوشش تنها چیزی است که باید انجام دهیم اگر خدا آسودگی بدون هیچگونه سختی را برای ما مهیا کرده بود در این صورت فلج میشدیم و نمیتوانستیم نیرومند شویم و پرواز کنیم.
 

Ashraf lotfi

عضو جدید
خيلي قشنگ بود ولي من همين 2 روز پيش تو راديو شنيده بودمش . ولي بازم خيلي ممنون كه...........
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
اره منم خونده بودم.خیلی قشنگه داستانش.

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگه با دید کاملا باز به دنیا نگاه کردن
با اینکه قبلا شنیده بودم
بازم احسنت
 

comed-g

عضو جدید
سلام و درود و سلامتی!
خیلی قشنگ، پر محتوا و آموزنده بود.
دستت درد نکنه
 

Similar threads

بالا