خودتو با یه شعر وصف کن...!

[eksir]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم اما نمي گويم كجا[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بي خودم ليكن نمي دانم چرا[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بي خودم زان مي كه آن را نيست جام[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم جايي كه آنجا نيست جا[/FONT]​

 

[zahra97]

از نو رسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت پا شکسته میخانه ایم ما

 

[eksir]

دير گاهيست در اين تنهايى​

رنگ خاموشى در طرح لب است​

​

بانگي از دور مرا مي خواند ،​

ليك پاهايم در قير شب است .​

 

[zahra97]

من آن نی ام که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم

 

[eksir]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من پريشان ديده مي دوزم بر او[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بي صدا نالم كه: اينست آنچه هست[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خود نمي دانم كه اندوهم زچيست[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زير لب گويم؛ چه خوش رفتم زدست[/FONT]​

 

[گلابتون]

چه غريب ماندي اي دل! نه غمي ، نه غمگساري
نه به انتظار ياري ، نه ز يار انتظاري

 

[eksir]

نقش هايى كه كشيدم در روز،​

شب ز راه آمد و با دود اندوه​

طرح هايي كه فكندم در شب،​

روز پيدا شد وبا پنبه ز دود . ​

 

[گلابتون]

دلم ز نازكي خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نيايد كه دلشكن باشي

 

[eksir]

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
__________________

 

[احمد ترابی]

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آ بی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم​

 

[eksir]

ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا
دارم اندیشه که عاشق نکنی باز مرا
کرده‌ام خوی به هجران چه کنم ناز اگر
عشق طغیان کند و دارد از آن باز مرا

 

[دزيره]

من گنه كرده عرصه دينم
من زمين خورده اين زمين پر كينه ام
كاش شوم همنشين تو اي مولا
گرچه من فاطمه وار نميميرم

 

[eksir]

اینجا پاداش هر چه کردم دیدم

اینجا محصول هرچه کشتم دیدم

موقوف قیامت نیم اینجا همه شد

اعمال و جزا بیکدیگر سنجیدم

 

[گلابتون]

با من بي كس تنها شده، يارا تو بمان
همه رفتند ازين خانه، خدارا تو بمان

زين بيابان گذري نيست سواران را ،لينك
دل ما خوش به فريبي است ، غبارا تو بمان

 

[eksir]

آتـــشـــــی در سـیـــنــــــه دارم جـــــاودانـــی
عـمـــر مــن مـرگیـســت نـامــش زنــدگــانـــی

 

[گلابتون]

چو گفتمش كه دلم را نگاه دار بگفت
ز دست بنده چه خيزد خدا نگهدارد

 

[eksir]

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

 

[گلابتون]

يارب تو آن جوان دلاور نگاه دار
كز تير آه گوشه نيشنان حذر نكرد

ماهي و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ ديده بين كه سر ازخواب برنكرد

 

[eksir]

ما آتش افتاده به نيزار ملاليم
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم

 

[tatoo]

من آنم که رستم بود قهرمان!!!

 

[گلابتون]

من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمي ميكشم از براي تو

 

[eksir]

بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب

 

[araz_heidari]

بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب

دارم سخنی با تو گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
​

 

[eksir]

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

 

[araz_heidari]

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

دلا خون شو که خوبان این پسندند
​

 

[گلابتون]

بر آستان تو دل پايمال صد دردست
ببين كه دست غمت بر سرم چه آوردست

 

[eksir]

هر آن که گنج قناعت به گنج دنيا داد
فروخت يوسف مصری به کمترين ثمنی

 

[گلابتون]

سزد كز خون من نقشي برآرد لعل پيروزت
كه من در درج دل مهري به جز مهر تو ننهادم
به جز دام سر زلفت كه آرام دل سايه ست
به بندي تن نخواهد داد هرگز جان آزادم

 

[eksir]

نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان
من دل بر آتش می‌نهم، اين هيمه را افزون کنيد **

 

[گلابتون]

كو پاي آن كه باز به كوي شما رسم
آنجا مگر به ياري باد صبا رسم

جايي كه قاصدان سحر راه گم كنند
من مانده در غروب بيابان كجا رسم