خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی از غربت ایام دلم می گیرد‎‎
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد.
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
می کَنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی
واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من
سالهای سال مُردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم ...

تو می توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری ؟
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم

انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا

دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم

چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست

تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم

در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین

من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم

نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت

هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم

بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم

خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش

دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

مريم حيدرزاده

:w27::w27:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تـو هنوزم به چنین دنیا نیست

 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم سخنی با تو

دارم سخنی با تو

دارم سخنی با تو گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چ.ن شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد زبی مهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گو تو بشنو زنگاهم
دارم سخنی با تو گفتن نتوانم:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یار وداع می کند تابِ وداعِ یار ،کو؟

وعدۀ وصل می دهد طاقتِ انتظار کو؟:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یا دهم جان بر اسارت یا قفس را بشکنم

صیدم و کوبم ز حسرت سر به دیوارِ قفس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار بار قسم خورده ام که نامِ تو را

به لب نیاورم ،امّا قسم به جانِ تو بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوباره نامِ تو بردم ،دلم بهانه گرفت
ولیک دادِ خود از گریۀ شبانه گرفت

شبِ قشنگت پر ستاره دوستِ خوبم!
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نگاه تو دلتنگتر از ابر پاییز

غم چشمهای تو را دوست دارم

صدای تو چون رویش سبز و خاموش جنگل

طنین صدای تو را دوست دارم

شبی چون شهاب

فروزنده ، تابنده ، افتنده ، میرنده ، ناگه

به صحرای دلم پا نهادی

در این دشت بی آفتاب و ستاره

گل من ، گل من

فقط جای پای تو را دوست دارم

نمی خندی آخر که بشکفم از هم

بخواهی ، نخواهی ، بدانی ، ندانی

گل ابری ام ، های های تو را دوست دارم

میان چنین خنده های فروشی غریبم ، غریبم

من آن غصه آشنای تو را دوست دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کردم سفر از کویِ تو شاید روی از یاد

فریاد که جز یادِ توام همسفری نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر تنها ترین ،تنهایِ شهرم
اگر با مستیِ پیمانه ،قهرم

اگر همچون عسل نوشم برایت
به کامِ دیگری گر همچو زهرم

بادۀ عشقِ تو در جامِ دل است
سایۀ مهرِ تو بر بامِ دل است


 

Similar threads

بالا