setti_9173
عضو جدید
سلام خدا جونم.
این روزا خیلی گذشته ها توی ذهنم مرور میشه ...کاملا ناخدا گاه ..یه اشاره کافیه تا مثله یه فیلم همه چی دوباره جلوی چشمام بیاد . سه سال چقدر سخت و دردناک گذشت ...روزای بلند و شبای بلند تر که انگار نمیخواست تموم شه .من تو نوجونی پیر شدم و شرمنده .هم شرمنده ی تو هم خانوادم . ...من هنوزم نفهمیدم که حکمت اون همه اتفاق چی بود ولی فقط میدونم که دیگه نمیتونم به زندگی که رنگی از تو نداره ادامه بدم. منو ببخش خدا جون .بزا برگردم ..........الان فقط یه چیز میخوام .میشه یه کم به من ارامش ذهنی بدی .فقط یه کم هم کارمو راه میندازه ..
این روزا خیلی گذشته ها توی ذهنم مرور میشه ...کاملا ناخدا گاه ..یه اشاره کافیه تا مثله یه فیلم همه چی دوباره جلوی چشمام بیاد . سه سال چقدر سخت و دردناک گذشت ...روزای بلند و شبای بلند تر که انگار نمیخواست تموم شه .من تو نوجونی پیر شدم و شرمنده .هم شرمنده ی تو هم خانوادم . ...من هنوزم نفهمیدم که حکمت اون همه اتفاق چی بود ولی فقط میدونم که دیگه نمیتونم به زندگی که رنگی از تو نداره ادامه بدم. منو ببخش خدا جون .بزا برگردم ..........الان فقط یه چیز میخوام .میشه یه کم به من ارامش ذهنی بدی .فقط یه کم هم کارمو راه میندازه ..