خدا و شرور

soqrat

عضو جدید
این یکی از مسائل قدیمیه که تا حالا بازار بحثش داغ مونده... خدا با عدالت و رحمت و قدرت و محبتش... چرا میذاره توی این دنیا این همه فقر ، رنج ، بدبختی ، بیماری های لاعلاج ، بچه های ناقص ، بلایای زمینی و آسمانی مثل زلزله و سیل و.... باشه؟ چرا همه مثل حضرت امام علی (ع) نبودن تا معصوم باشن و به بهشت برن؟ چرا یه دختر باید زشت به دنیا بیاد و از این موضوع رنج بکشه؟ خدا چرا اونو قشنگ نیافریده؟؟؟ و هزار بدبختی که میشه پیداش کرد و خدا با این همه ادعای صفات مثبتش بی خیال نشسته و تماشا می کنه....
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خوب بدنبال این سوالات رفتم.
و به جایی رسیدم که به تک تک این مسائل به صورت جزء به جزء پرداخته شده.
در پستهای بعد به این مسائل خواهیم پرداخت.
فقط خواهشا سقراط جان نگی طولانیه.چون تو این جور مسائل نمیشه خیلی خلاصه جواب داد.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
چرا در این دنیا بعضی غرق در نعمت و بعضی دیگر در مشکلات غرق هستند ؟چرا همه به طور مساوی از نعمت های خداوند سهم نمی برند؟این عدالت است؟


تفاوت بهره مندی انسانها از امکانات ونعمات الهی در بیشتر موارد می شود، گفت که: نتیجه کار وتلاش خود انسانهاست و با جرأت باید گفت که : قانون آفرینش بر این امر مهمّ بنا نهاده شده که هرکسی به اندازه تلاش وکوشش خود بهره مند گردد .پس یقینا کسی که با تنبلی (دور از جون شما)
خو گرفته باشد وبدنبال کسب روزی حلال نرود نمی تواند مانند دیگران از نعمتهای دنیوی بهره گیرد وکسی که کار وتلاش بیشتری کند بهره بیشتری نصیب او می گردد.پس سبب بهره مند ی از نعمتهای دنیوی بشر ،خود شخص است .



جهان چون خطّ و خال و ابروست که هر چیزی بجای خویش نیکوست



البته ، برخی از تفاوتها هم، طبیعی ولازمه آفرینش بشر است ،یعنی هر قدر که اصول عدالت در جامعه بشری رعایت گردد ، بازهم همه انسانها از لحاظ استعداد و هوش و... یکسان نیستند..
اجازه بده تا در اینجا جمله ای زیبا از استاد مطهری نقل کنم:{معنای عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حدّ ویک مرتبه ویک اندازه ای باشند .جامعه خود به خود مقامات ودر جاتی دارد و در این جهت مثل یک پیکر است (همین حالا اگر یک نگاهی به بد نمان بکنیم تمام أجزاء بدن از نوک انگشتان گرفته تا موی سر با هم تفاوت دارند امّا همه اینها جمع شده ودر قالب یک مجموعه ای فعالیت می کنند) خوب،وقتی که یک جامعه مقامات ودرجاتی دارد ،باید هم تقسیم بندی ودر جه بندی شود.وبهترین راه برای این امر،آزاد گذاشتن افراد وزمینه ایجاد یک مسابقه را فراهم کردن است .همین که پای مسابقه به میان آمد ،خود به خود به موجب اینکه استعداد ها در همه یکسان نیست وبه خاطر اینکه مقدار تلاشها نیز یکسان نمی باشد ،اختلاف وتفاوت به میان آمده و یکی جلو می افتد ویکی هم عقب می ماند}(1)
اینرا هم فراموش نکن که:بطور معمول بخشش ها ی الهی واستعدادها آنچنان تقسیم شده اندکه هر کسی قسمتی از آن ها را دارا می باشد.منظورم این است که کمتر کسی پیدا می شود که همه نعمتهای دنیا را یک جا داشته باشد .خیلی ها هستند که کلّی پول وثروت دارند امّا به خاطر یک بیماری ،یک عمر در حسرت خوردن یک غذای خوشمزه مثل کباب برّه
می سوزندوحاضرند تمام مال وثروت خودشان را بدهند فقط یکبار غذای خوب وخوشمزه بخورند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:{ما معیشت آنان را در حیات دنیا میان آنان تقسیم کردیم وبعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم ،تا آنها یکدیگر را به کار گیرند وبه یکدیگر خدمت نمایند}(2)
میدان مسابقه ورقابت باید برای باز باشد که این نیز مربوط به خود انسانها می باشد. « براى به وجود آمدن یک جامعه کامل، نیاز به استعدادها و ذوق‏ها و ساختمان‏هاى مختلف بدنى و فکرى است، اما نه به این معنى که بعضى از اعضاى پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند و یا خدمات آن‏ها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، همان طور که سلول‏هاى بدن باتمام تفاوتى که دارند، همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى‏ها به مقدار لازم بهره مى‏گیرند».(3)
در اینجا ممکن است یکی بپرسد که چرا خداوند نظام خلقت را طورى بنا نکرد که بشر بدون این تفاوت‏ها، به زندگى اجتماعى خود ادامه دهد. در پاسخ، قرآن مجید به یکى از اسرار مهم تفاوت‏ها اشاره کرده و آن آزمایش الهى است.
خداوند مى‏فرماید: «او کسى است که شما را جانشینان در زمین قرار داد و بعضى را بر بعض دیگر درجاتى داد، تا شما را به آن چه در اختیارتان قرار داده بیازماید».(4)
تفاوت‏ها براى این است که معلوم شود انسان چگونه از امکانات خدادادى بهره بردارى مى‏کند. اگر نابرابرى‏ها نبود، زمینه امتحان از میان مى‏رفت.
بعضى افراد با نعمت و گروهى دیگر با نقمت و تنگدستى آزمایش مى‏شوند. مطمئناً آنان که بیشتر نعمت استعداد و توانایى دارند، بیشتر مورد سؤال و درخواست مى‏شوند و باید بیشتر پاسخگو باشند.دقیقا مثل این است که ما میادین ورزشی را در نظر بگیریمکه درسته همشون میدان ورزشی هستند امّا یکی میدان کشتی هست ویکی هم میدان دو ومیدانی ودیگری ،در اینجا آیا کسی می تواند اعتراض کند که این چه ظلمی است صورت می گیرد که میدان بازی یکی 10 متر ودیگری 1000متر است؟یقینا نه .چون که وسعت زمین هر کدام به تناسب نوع بازی آن می باشد.

خدا مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان مى‏داند. چه بسا کسانى که دوست دارند از نظر زندگى در رفاه باشند، ولى پروردگار صلاح آنان را در این امر نمى‏بیند، همان طورى که قرآن مجید مى‏فرماید: «چه بسا شما را چیزى خوش نیاید، در حالى که خیرتان در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، در حالى که شرّتان در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید».(5)
پس اگر انسان نهایت تلاش خود را به کار گرفت، اما درها را به روى خود بسته دید باید بداند در این امر مصلحتى بوده است. چه بسا کسانى هنگامى که ثروتمند شدند، خدا را فراموش کردند. از این رو قرآن کریم مى‏فرماید: «اگر خداوند روزى را براى تمام بندگانش گسترش دهد، در زمین طغیان و ستم مى‏کنند»(6).
و در آخر مطالبم باید عرض کنم که گاهى ثروت بى حساب و رفاه، یک مجازات الهى است. پس نه نعمت ظاهرى نشانه محبت الهى است و نه نقمت و بلا نشانه بى اعتنایى خدا به بنده است، بلکه این دو براى افراد مختلف، حکم متفاوتى دارد و عدالت با حکمت الهى همواره مقرون است و یکى فداى دیگرى نمى‏شود، بنابراین، نکته مهم در سرتاسر این موضوع آن است که نگاه خود را به زندگى در این جهان نباید محدود کنیم. این بخش از زندگى را باید در پیوست با بخش عظیم‏تر از زندگى و حیات جاودانه و عالم برتر و حقیقى‏تر نگاه کنیم. اگر نگاه ما به زندگى محدود به دنیا بود، اشکال از تفاوت‏ها در این دنیا به جا بود، در حالى که هر چیزى در دنیا، آزمایشى براى انسان است که در عالم دیگر نتیجه آن را خواهیم دید و همان گونه که خداوند فرموده است: «خداوند زندگى و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین بهترین در عمل خواهید بود».(7)
پاورقی :
1) استاد مطهرى، بیست گفتار، ص 109.
2) زخرف (43) آیه 31.
3) تفسیر نمونه، ج 3، ص 366.
4) انعام (6) آیه 165.
5) بقره (2) آیه 216.
6) شورى (42) آیه 27.
7) ملک (67) آیه 2.
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
خدا با این همه ادعای صفات مثبتش بی خیال نشسته و تماشا می کنه....
(خنده)
عزيز دلم، سقراط!
موضوعت خوبه، درست. جوابش هم مي‌ديم،به چشم! اما فدات شم، چرا اين‌قدر با عجله مي‌نويسي؟ نکنه باز از توي کافي‌نت الهام گرفتي و... خب قبلش متن رو روي کاغذ پياده کن، مرتبش کن، جلمه بندي‌ها و علايم ويرايشي... با اين مثال‌هاي پراکنده و بدون مقدمه...
از همه اين‌ها گذشته، اين يه مسئله کلاميه،‌ چه ربطي به عشق و عرفان داره؟!
ببخشا!
:heart::gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در مورد بچه های ناقص که فرمودید:

توجه به این که خداوند کمال مطلق و غنی مطلق است و هیچ نقصی نسبت به ساحتش تصور ندارد، میفهمیم که خدا عادل است، چرا که سرچشمه ظلم، جهل است و یا نیاز که این دو نقص است که در خدا تصوّر ندارد. وقتی یقین داریم خدا عادل و مهربان است، مییابیم آن چه از تفاوت‏ها در خلقت مشاهده میشود، از ناحیه خدا نیست، یعنی این گونه نیست که خدا آدم فلج را در حالی که امکان و قابلیت صحیح بودن را داشت، از روی ظلم و بی مهری فلج آفریده باشد، بلکه فلج بودن او عامل دیگری دارد، و آن خصوصیت مربوط به جهان ماده و عالم طبیعت است.
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، جهان ماده است، یعنی هر چیزی در شرایط خاص و با علل و اسباب خاص خود به وجود میآید و تدریجاً کامل میگردد. اگر شرایط و حدود آن مراعات نشود، موجودی ناقص و بی فایده و احیاناً مضر به دست میآید. میوه درخت در موقعی به صورت کامل به دست میآید که باغبان آن را به موقع آب و کود دهد و به کلیه اصول رشد توجه داشته باشد و آن‏ها را فراهم آورد. در غیر این صورت میوه درخت به صورت کامل به دست نمیآید، زیرا جهان مادی و طبیعی این طور نیست که در هر شرایطی موجودات سالم و کامل تحویل دهد.
پس برای به دست آمدن میوه سالم و کامل، باغبان باید آن چه را در پرورش و تکامل آن لازم است، مراعات کند. همچنین برای نوزاد سالم ضرورت دارد پدر و مادر، آن چه را در پرورش و تکامل او لازم و مفید است، بدانند و آن‏ها را همیشه مراعات کنند. ما هستیم که در بسیاری از موارد در اثر مراعات نکردن شرایط زناشویی و بهداشت، کودکان ناسالم به وجود میآوریم. پس در این گونه موارد نباید آن را تقصیر دستگاه آفرینش بگذاریم، زیرا خداوند برای تکامل هر موجودی شرایط خاصی قرار داده است. که اگر آن‏ها مراعات شود، هر چیزی نیکو و مفید به وجود خواهد آمد. به عبارت دیگر: سالم و ناقص به دنیا آمدن، علل و اسباب مادی خاص خود را دارد. طبعاً هر معلول و پدیده‏ای از علت خاص خود صادر میشود.
هنگامی که علت و اسباب و شرایط به وجود آمدن نوزادی ناقص باشد، یا از نظر ژنتیکی، بسیاری از جهان شناخته نشده باشد، نوزاد ناقص به دنیا میآید.
اگر کسی در به کار بردن نیروی برق، شرایط آن را مراعات نکند، در نتیجه خطری پیش آید و جان خود و عده‏ای را از بین ببرد، همه تقصیر را بر گردن کسی میگذارند که شرایط به کار بردن برق را مراعات نکرده است اما "ادیسون" را کسی تقصیر کار نمیداند و هیچ گاه نمیگویند: چرا ادیسون برق را کشف کرد، بلکه او را میستایند و فقط تقصیر کار را نکوهش میکنند.
جهان آفرینش شرایطی دارد که اگر کسی آن‏ها را مراعات نکند، در نتیجه نواقص به بار آید، تقصیر از خود او است و ربطی به عالم آفرینش ندارد.(1)
این نکته را نیز اضافه میکنیم که درست است نوزاد ناقص الخلقه به خاطر شرایط پدر و مادر یا محیط و... چنین به دنیا آمده، اما از طرفی خداوند نسبت به معلولان ملاحظاتی نموده که لطف بزرگی است، از جمله این که تکالیف شرعی آنان را آسان گرفته و پاداش عبادت آنان را بزرگتر قرار داده و اداره زندگی آنان را (در صورتی که قادر به اداره آن نباشند) بر عهده حکومت اسلامی گذاشته است. در نهایت آن چه را ملاک برتری است، در اختیار همه قرار داده است که همه افراد بشر (حتی معلولین و ناقص‏ها) میتوانند داشته باشند و آن عبارت است از تقوا و پرهیزکاری. قرآن فرمود: "گرامیترین شا پیش خدا با تقواترین شما است". چه بسا در جهان دیگر، بسیاری از ضعف هایی که ناخواسته بر نوزاد و فرزند تحمیل شده است، جبران شود. در نتیجه: آنچه در جهان هستی و آفرینش وجود دارد، تفاوت‏ها است، نه تبعیض‏ها. تفاوت‏ها نیز معلول عمل و اسباب است و خداوند به هر موجودی به اندازه‏ای که قابلیت و استعداد دارد و شرایط و اسباب آن اقتضا میکند، وجود و هستی میبخشد.
پی نوشت‏ها:
1. مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، ص 28.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در مورد سوالتون که فرمودید چرا خداوند برخی رو معصوم قرار داده و برخی رو نه.

رابطه عصمت و عدل الهى از دو جهت قابل بررسى است:

الف ـ آیا عدل الهى اقتضا مى کند، در هر زمان انسان هاى معصوم وجود داشته باشند و نبود آنان، ظلم محسوب شود؟
ب ـ آیا موهبت عصمت به برخى از انسان، با عدالت الهى سازگار است؟
پاسخ پرسش اول مثبت است. اگر خداوند انسان ها را بیافریند، در حالى که مى داند، آنان نیاز به راه نما دارند،
آن هم راه نمایى عالم و معصوم، تا آنان را هدایت کنند، ولى در میان آنان، راه نمایان معصوم قرار ندهد، به انسان ها ظلم کرده است.. «وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُـلْمًا لِّلْعِبَادِ ;(غافر،31) خدا بر بندگان خود ستم نمى خواهد.»«وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ;(اسراء،15) ما تا پیامبرى برنینگیزیم، به عذاب نمى پردازیم.»
پس علاوه بر این که حکمت و هادى بودن خداوند اقتضا مى کند، هادیان معصومى در میان انسان ها باشند، عدالت الهى نیز چنین اقتضایى را دارد.
پاسخ پرسش دوم هم مثبت است; یعنى، موهبت عصمت به برخى از انسان ها، با عدل الهى منافات ندارد.

دانشمندان علم کلام، عصمت را موهبت الهى دانسته اند، که به علت وجود زمینه و شایستگى، به شخص معصوم افاضه مى شود و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست، گرچه عدالت و تقوا از امور اکتسابى است که انسان هاى آزاده و پیراسته از بند شهوت وبردگى نفس اماره مى توانند آن را به دست آورند.•
آیات قرآن هم بر اکتسابى نبودن عصمت دلالت دارد «وَ إِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاَْخْیَارِ ;(ص،47) و آنان درپیشگاه ما به جد از برگزیدگان نیکانند.»

«وَ لَقَدِ اخْتَرْنَـهُمْ عَلَى عِلْم عَلَى الْعَــلَمِینَ ;(دخان،32) و قطعاً آنان را از روى علم بر جهانیان برگزیدیم.»

«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ;(احزاب،33) خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
عطاى عصمت به برخى از بندگان، بى عدالتى نیست; زیرا اولا، به کسى که مسئولیتى داده مى شود، باید ابزار و ساز و کارهاى لازم براى انجام آن مسئولیت را داشته باشد. مقام نبوت، رسالت و امامت به کسى داده مى شود که معصوم باشد. «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَ هِیمَ رَبُّهُو بِکَلِمَـت فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن
ذُرِّیَّتِى قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّــلِمِینَ ;(بقره،124) و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، ]خدا به او [فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. ]ابراهیم[ پرسید: از دودمانم ]چطور[؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى رسد.»

ثانیاً، عطاى عصمت، بى حساب نیست; کسانى از این موهبت الهى برخوردار شده اند که در خودشان شایستگى دریافت آن را داشته اند.

ثالثاً، آنچه خداوند به بندگان عطا مى کند، بر اساس تفضل است نه استحقاق. این گونه نیست که انسان هایى غیرمعصوم استحقاق دریافت عصمت را داشته اند، ولى خدا دریغ کرده است. امّا این تفضّل بر اساس حکمت، مصلحت و ظرفیت هاى دریافت کنندگان آن است. به هر حال چون هیچ کس بر خدا حق ندارد، ظلم نیز مفهومى نخواهد داشت.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون من و شما انسانیم و نمیتونیم خدا رو درک کنیم که چرا این کارو کرده و یا نکرده

به این مسایل زیاد فکر نکن
آدمو دیونه میکنه
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در ادامه بحث لطف الهی به انبیاء

در ادامه بحث لطف الهی به انبیاء

اگر معلّم برای همه دانش آموزان خود در یک حدّ واندازه زحمت بکشد دیگر هیچ دانش آموزی ضعیف نخواهد بود وهمه شاگردان در درس خود با نمره بالایی قبول خواهند شد در یک کلام همه شاگرد اوّ ل می شوند ، این چیزی هست که معمولا ما از افراد تنبل ویا خانواده این افراد زیاد می شنویم
تمام حرف وحدیث این افراد در این زمینه این است که اگر آن لطف و عنایتی که خدا نسبت به انبیاء و ائمه دارد را نسبت به دیگر افراد نیز داشت آیا آنها هم به مقام ودرجه انبیاء و ائمه نمیرسیدند؟! و نوعی تبعیض از طرف خداوند بین این بزرگان ومردم دیگر میدانند
این موضوع بسیار مهمّ و حسّاس تنها با یک‌ دیدگاه‌ صحیح‌ انسان‌ شناسانه‌ روشن‌ می‌گردد و آنچه‌ این‌ مسأله‌ را مبهم‌ و لاینحل‌گذاشته‌ نداشتن‌ انسان‌ شناسی‌ درست‌ و واقعی‌ است‌؛ یعنی‌ باید دید از دیدگاه‌ انسان‌ شناختی‌ چه‌ عواملی‌ در ساختار شخصیت‌انسان‌، کنش‌های‌ او و راهی‌ که‌ به‌ سوی‌ سعادت‌ یا شقاوت‌ برمی‌گزیند موءثر است‌. اگر دقیقا سوءال‌ را بکاویم‌ می‌بینیم‌ یک‌ پیش‌فرض‌ او مانولوژیک‌ نادرستی‌ در آن‌ نهفته‌ و آن‌ این‌ است‌ که‌ هر انسانی‌ بدون‌ دخالت‌ هیچ‌ عامل‌ دیگری‌ جبرا طبق‌ نظام‌ تربیتی‌خانوادگی‌ و اجتماعی‌ خود حرکت‌ خواهد کرد و زبان‌ کنش‌ و کردار بازگو خواهد کرد. در نتیجه‌ جبرا در خانه‌ معاویه‌ یزید و درخانه‌ علی‌(ع‌) و حسین‌ (ع‌) پرورش‌ می‌یابد. این‌ دیدگاه‌ که‌ تا حدودی‌ زیربنای‌ روان‌شناسی‌ رفتارگراست‌ سلوک‌ آدمیان‌ را بازتاب‌و رفلکس‌ شرطی‌ محیط‌ و مانند ترشح‌ بزاق‌ از دهان‌ سگ‌ در آزمایشات‌ پاولف‌ می‌داند. اگر ما بشر را چنین‌ موجودی‌ بشناسیم‌قطعا جای‌ این‌ پرسش‌ هست‌ و یزید باید بتواند آن‌ گونه‌ احتجاج‌ نماید. لیکن‌ نگرش‌ واقع‌ بینانه‌ و رئالیستی‌ قرآن‌ آدمی‌ را به‌گونه‌ای‌ دیگر معرفی‌ می‌نماید. برخی‌ از خصوصیات‌ این‌ دیدگاه‌ از قرار زیر است‌: 1) هر انسانی‌ ترکیبی‌ از گرایش‌های‌ گوناگون‌ ومتنوع‌ در دو جهت‌ معنوی‌ و مادی‌ است‌. 2) هر انسانی‌ با فطرت‌ پاک‌ توحید آفریده‌ شده‌ و ذاتا خداشناس‌ و خداجوست‌. 3) هرانسانی‌ دارای‌ اراده‌ و اختیار و قدرت‌ انتخاب‌ است‌ و لذا باراده‌ خود می‌تواند به‌ سمت‌ برخی‌ از تمایلات‌ درونی‌ گراید و بابعضی‌ دیگر مقابله‌ نماید. 4) هر انسانی‌ از درون‌ توسط‌ پیامبر باطنی‌ (عقل‌ و فطرت‌) هدایت‌ یافته‌ و به‌ خوبی‌ می‌تواند راه‌ نیک‌را از بد باز شناسد. 5) خداوند منان‌ اکتفا به‌ هادی‌ باطنی‌ نکرده‌ و به‌ لطف‌ خویش‌ از طریق‌ عوامل‌ بیرونی‌ (پیامبران‌) نیز مشعل‌فروزان‌ هدایت‌ را فرا راه‌ انسان‌ قرار داده‌ (و لکل‌ قوم‌ هاد) و در قیامت‌ هم‌ بر اساس‌ آنچه‌ از طریق‌ آنان‌ آموخته‌ محاسبه‌ می‌کند (وما کنا معذبین‌ حتی‌ نبعث‌ رسولا). 6) هر انسانی‌ قابلیت‌ تأثیرپذیری‌ از عوامل‌ بیرونی‌ و یا خودداری‌ از اثرپذیری‌ و مقاومت‌ دربرابر آنها یا تغییرشان‌ را داراست‌. عواملی‌ که‌ برشمردیم‌ مربوط‌ به‌ همه‌ انسان‌هاست‌ و از نظر ذات‌ انسانی‌ در امور فوق‌ فرق‌ماهوی‌ بین‌ امام‌ حسین‌(ع‌) و یزید وجود ندارد. از این‌ رو هم‌ امام‌ حسین‌(ع‌) می‌توانست‌ در خانه‌ علی‌(ع‌) راه‌ یزید را پیش‌ گیرد وهم‌ یزید راه‌ حسین‌(ع‌) را. چنان‌ که‌ نمونه‌های‌ بسیاری‌ در تاریخ‌ وجود داشته‌ است‌. مگر پیامبر اکرم‌(ص‌) و سایر مردم‌ متعلق‌ به‌یک‌ جامعه‌ فاسد نبوده‌اند؟ مگر حمزه‌ و ابوجهل‌ هر دو عموی‌ پیامبر نبوده‌ و در یک‌ خانه‌ رشد نیافتند؟ مگر دختر ابوسفیان‌ ام‌حبیبه‌ و دختر ابوبکر عایشه‌ هر دو همسر پیامبر نبودند؟ مگر حر و عمر سعد به‌ طور یکسان‌ نسبت‌ به‌ امام‌ حسین‌(ع‌) آگاهی‌نداشتند و در شرایط‌ محیطی‌ مشابهی‌ زیست‌ نکرده‌اند؟ پس‌ چرا با شرایط‌ نسبتا مساوی‌ یکی‌ خود را به‌ اعلی‌ علیین‌ رساند ودیگری‌ به‌ اسفل‌ سافلین‌؟ مگر پسر همین‌ یزید (معاویه‌ بن‌ یزید) نبود که‌ پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ اعلام‌ کرد پدر و جدم‌ غاصب‌حکومت‌ بودند و من‌ حکومت‌ را حق‌ حسین‌ بن‌ علی‌ می‌دانم‌ و کناره‌ گرفت‌؟ و مگر جعفر فرزند امام‌ عسکری‌ نیست‌ که‌ به‌کذابیت‌ و دروغ‌گویی‌ مشهور است‌ و خواستار غصب‌ مقام‌ امامت‌ بود؟ اینها همه‌ و همه‌ یک‌ نکته‌ دقیق‌ انسان‌ شناختی‌ را نشان‌می‌دهد و آن‌ این‌ است‌ که‌ تربیت‌ و محیط‌ گرچه‌ موءثرند ولی‌ نقش‌ آنها تنها و تنها به‌ مثابه‌ «علت‌ شرطی‌» و زمینه‌ برای‌ رشد یاانحطاط‌ است‌ نه‌ «علت‌ حقیقی‌». پس‌ علت‌ اصلی‌ همان‌ اراده‌ انسانی‌ است‌ و این‌ خود انسان‌ است‌ که‌ در دو راهی‌ «سعادت‌» و«شقاوت‌» با آگاهی‌ و با میل‌ و اختیار خویش‌ یا به‌ ندای‌ «فطرت‌ توحید» پاسخ‌ مثبت‌ می‌گوید و یا به‌ آن‌ پشت‌ پا زده‌ و ره‌ به‌ سوی‌«شیطان‌ نفس‌» می‌پیماید. اکنون‌ می‌گوییم‌ به‌ فرض‌ اگر یزید در قیامت‌ چنین‌ سوءالی‌ بکند آیا خدا در جوابش‌ نخواهد گفت‌: اگرپدر تو معاویه‌ بود ولی‌ مگر به‌ تو فطرت‌ الهی‌ و گرایشات‌ معنوی‌ و عقل‌ و اختیار و قدرت‌ انتخاب‌ صحیح‌ و مشعل‌ هدایت‌ نبوی‌را عنایت‌ نکردم‌؟ پس‌ آن‌ همه‌ الطاف‌ کجا رفت‌؟ آیا چون‌ پدرت‌ معاویه‌ بود دیگر قدرت‌ فکر و درک‌ و انتخاب‌ راه‌ صحیح‌ هم‌نداشتی‌؟ آیا اگر اندک‌ گامی‌ به‌ سوی‌ من‌ بر می‌داشتی‌ الطاف‌ بیکران‌ من‌ به‌ سوی‌ تو سرازیر نمی‌شد؟ پس‌ چطور همسر فرعون‌راه‌ خدا را برگزید و ساحران‌ دربار فرعون‌ در برابر حق‌ به‌ سجده‌ افتادند در حالی‌ که‌ فرعون‌ زودتر از آنها معجزه‌ موسی‌(ع‌) رادیده‌ و ایمان‌ نیاورده‌ بود؟ و بر همین‌ اساس‌ است‌ که‌ ثواب‌ و عقاب‌ معنا دارد. البته‌ کسانی‌ که‌ در محیط‌ سالم‌ تربیت‌ یافته‌اندبراساس‌ عدالت‌ الهی‌ مسوءولیت‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ دیگران‌ دارند و مسلما مسوءولیت‌ بزرگ‌ شده‌ در خانه‌ معاویه‌ به‌ اندازه‌ کسی‌که‌ در خانه‌ اهل‌ بیت‌ علیهم‌ السلام‌ رشد یافته‌ نیست‌ و خداوند اعمال‌ هر کسی‌ را به‌ تناسب‌ نعمت‌هایی‌ که‌ به‌ وی‌ عطا کرده‌می‌سنجد و برای‌ هر بنده‌ای‌ در قیامت‌ سه‌ دیوان‌ گشوده‌ می‌شود: دیوان‌ «سیئات‌» «حسنات‌» و «نعمات‌». و یکی‌ از آن‌ نعمت‌هامحیط‌ تربیتی‌ است‌. جالب‌ آن‌ که‌ قرآن‌ می‌فرماید: خداوند و فرشتگان‌ مجرمان‌ را مورد سوءال‌ قرار می‌دهند که‌: «الم‌ یاتکم‌ نذیر؟قالوا بلی‌» و در مورد عذاب‌ می‌پرسند «ألیس‌ هذا بالحق‌؟» باز پاسخ‌ گویند: بلی‌ و هیچ‌ کس‌ زبان‌ به‌ اعتراض‌ نگشاید که‌ چرا من‌در فلان‌ جا به‌ دنیا آمدم‌ و ... و باز خداوند بر آنان‌ احتجاج‌ و استدلال‌ می‌فرماید که‌: «لقد جئناکم‌ بالحق‌ ولکن‌ اکثرکم‌ للحق‌کارهون‌» (سوره‌ زخرف‌ آیه‌ 78). پس‌ تنها علت‌ گرفتاری‌ آنها «حق‌ گریزی‌» و کراهت‌ از حق‌ و حقیقت‌ است‌ نه‌ شناختن‌ آن‌ درحالی‌ که‌ فطرتا خداوند آنان‌ را گراینده‌ به‌ حق‌ و نور و پاکی‌ آفریده‌ است‌. و جالب‌تر آنکه‌ خداوند خود در قرآن‌ مجید این‌ سوءال‌را پیش‌بینی‌ کرده‌ و راه‌ آن‌ را بسته‌ و فرموده‌ است‌ پیامبران‌ را فرستادیم‌ تا دیگر کسی‌ چنین‌ اشکالی‌ نکند. «لایکون‌ للناس‌ علی‌الله‌ حجه‌ بعد الرسل‌» (نسأ آیه‌ 165) آنچه‌ گفته‌ شد از نقطه‌ نظر انسان‌ شناسی‌ بود.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
چون من و شما انسانیم و نمیتونیم خدا رو درک کنیم که چرا این کارو کرده و یا نکرده

به این مسایل زیاد فکر نکن
آدمو دیونه میکنه
انسان دارای ذهن پرسش گری می باشد و همیشه به دنبال علل و اسباب بعضی موضوعات رفته و مایل است تا در ذهن خود دلیلی برای حقیقت یا کذب بودن آن پیدا کند
 

sabayi

عضو جدید
فلق جان جواباتون خیلی عالی و بی نقصند و قانع کننده...
ممنون.:redface:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
بلایای طبیعی

بلایای طبیعی

باید توجه داشته باشیم که حوادث ناگوارى (مثل: زلزله، سیل و...) که در جهان طبیعت روى مى دهد، چند گونه اهستند:
الف) مصایب بشری:
برخى بلاها به دست خود انسان ساخته مى شود; به عبارت دیگر، این حوادثِ دردناک از نوع طبیعى است که پرورده دست خود انسان هاست. اگر در شهرى زلزله مى آید و از بخش های فقیر نشین، هزاران قربانى مى گیرد، اگر یک بیمارى فراگیر یا قحط سالى همه گیر، تنها از افراد بى نوا و از پا افتاده قربانى مى گیرد، بر اثر عملکرد خود انسان، تحث تأثیر عوامل اجتماعى از جمله زورگویى ستمگران یا عمل نکردن به دستورات دینى مبنى بر بهره گیرى صحیح از طبیعت، نظم، تعهد و... است.
اگر افراد محروم همچون ثروتمندان از خانه هاى مقاوم در برابر حوادث برخوردار بودند و خانه ها را طورى نمى ساختند که با مختصر حرکتى در هم فرو ریزد، این چنین نمى شد .در این گونه بلایا حساب کافر و مؤمن یکسان می باشد; بنابراین، طبق نظام علّت و معلول که بر عالم حاکم است، هر کس زمینه هاى لازم براى رویارویى با حوادث طبیعى (مثلا زلزله براى کسانى که روى خط زلزله زندگى مى کنند) را فراهم نکند، آسیب پذیر خواهد بود. چنانکه برخى بلاها بر اثر گناه و خلاف کارى پیش مى آید و آثار وضعى عمل انسان است. این نوع بلاها نیز نتیجه اندیشه و عمل خود انسان است.
قرآن کریم مى فرماید:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَـت مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَـهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ; (اعراف، 96) اگر مردمى که در شهرها و آبادى ها زندگى مى کنند، ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آن ها مى گشاییم ولى آن ها آیات ما را تکذیب کردند ما هم آن ها را به مجازات اعمالشان گرفتیم.»
با توجه به آن چه بیان شد مى توان دریافت که به حوادثى از قبیل سیل از زاویه هاى گوناگونى مى توان نگاه کرد; ممکن است زاییده عملکرد خود انسان باشد (مثلا به خاطر بهره مندى نادرست از طبیعت)و یا امکان دارد براى امتحان یا کیفر و یا عاملى براى توجه به خداى جهان آفرین یا... باشد.
قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْـلِمُ النَّاسَ شَیْـًا وَ لَـکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْـلِمُونَ; (یونس، 44) خداوند هیچ بر مردم ستم نمى کند; ولى این مردمند که بر خویشتن ستم مى کنند.»
ب) عاملى براى بازگشت به سمت تکامل:
گاهى حوادث ناخوشایند و ناگوار در زندگى انسان ها رخ مى دهد تا عاملى براى بازگشت و سازنده روح آنان باشد. غرور و غفلت و خواب زدگى، مسلماً از موانع تکامل معنوى و سعادت انسان است و براى دگرگون ساختن این وضعِ نابسامان و جایگزین کردن یاد خدا به جاى فراموشى ها، وجود حوادث غیرمترقبه که با فراز و نشیب خویش، زندگى آرام را از انسان سلب مى کند، بسیار راهگشاست.
قرآن کریم مى فرماید:
«فَأَخَذْنَـهُم بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ; (انعام، 42) و ما آن ها را به حوادث غم انگیز و رنج ها گرفتار ساختیم، شاید به درگاه خدا روى آورند.»
ج) کفاره گناهان:
گاهى خداى متعال براى از بین بردن آثار گناهان، برخى بلاها و مصیبت ها را متوجه انسان ها مى کند تا به لطف و کرمش بخشى از گناهان برخى گنه کاران را در دنیا بشوید تا پس از مرگ، گرفتار عذاب هاى دردناک نشوند.
د) امتحان:
برخى بلاها نیز براى آزمایش کردن مردم رخ مى دهد; چرا که یکى از سنت هاى الهى است و به هیچ وجه تعطیل نمیشود چون تمام انسانها دایما در حال آزمایش الهی هستند. اجازه دهید تا باز هم از قرآن کمک بگیریم :
«وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَىْء مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِّنَ الاَْمْوَ لِ وَ الاَْنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِینَ; (بقره، 155) و قطعاً شما را به چیزى از قبیل ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى آزماییم و مژده باد شکیبایان را».


بنا براین برخی سختیها ومشکلات مقدمّه ای برای رسیدن به کمال هستند . همانطور که در قرآن کریم آمده:«لقد خلقنا الانسان فی کبدٍ» (بلد4) انسان در برخورد با بلایا از خواب غفلت بیدار شده وهستی لایق خود را پیدا می کند
ان شاء الله که تمام این حوادث طبیعی زمینه ای باشند برای بیداری ما و نزدیک شدن ما به خداوند متعال....
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان دارای ذهن پرسش گری می باشد و همیشه به دنبال علل و اسباب بعضی موضوعات رفته و مایل است تا در ذهن خود دلیلی برای حقیقت یا کذب بودن آن پیدا کند

درسته
ولی به هر چیزی فکر کردن درست نیست
متلآ چند ساعت به سوالام فکر کنین آدم دیونه میشه

خدا غیب میدونه و از همه چی با خبره پس چرا ما رو آفرید؟
خدا میگه با بدیها مبارزه کنید ولی خودش کاری با شیطان نداره؟
من اگه پسر عبدالباسط بودم حتما اعمالم بهتر بود تا پسر مثلآ یه بت پرست باشم؟چرا پسر بت پرست شدم؟
اگه من دختر یا پسر بودم میتونستم کارهای بهتری بکنم؟
چرا من دو جنسه هستم و یا نیستم؟
چرا خدا هیچ چیز رو مستقیم به ادم نمیفهمونه؟
مثلآ مسحیت بهتر از اسلام باشه....من که لج نمیکنم با خودم....تو ذهن خودم اسلام بهتره....چرا بهم ثابت نمیکنه مسیحیت برتره؟
خدا که میتونه....چرا این همه گشنه تو افریقا هست؟
چرا چیزی بهشون نمیده؟مگه خودش نمیگه به همه کمک کنین؟
و خیلی چراهای دیگه......

جوابی واسه اینا نیست
چون نمیتونیم بهش جوابی بدیم
فکر کنم تو قرآن هم در این مورد آیه ای هست که گفته به این مسایل فکر نکنید
شاید هم تو حدیث بود
نمیدونم
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
درسته
ولی به هر چیزی فکر کردن درست نیست
متلآ چند ساعت به سوالام فکر کنین آدم دیونه میشه

جوابی واسه اینا نیست
چون نمیتونیم بهش جوابی بدیم
فکر کنم تو قرآن هم در این مورد آیه ای هست که گفته به این مسایل فکر نکنید
شاید هم تو حدیث بود
نمیدونم
جواب سعيد يکي از پاسخ‌هايي است که نحله‌اي از مؤمنان به اين طرح بحث‌ها داده‌اند و از منظر خودشان و شايد به "تجربه" قابل توجه باشد...
پاسخ هر کسي از منظر خودش مي‌تواند درست باشد.
(اون حديثه... اگه خواستي فردا برات پيدا مي‌کنم سعيد جان) :heart::gol:
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
درسته
ولی به هر چیزی فکر کردن درست نیست
متلآ چند ساعت به سوالام فکر کنین آدم دیونه میشه

خدا غیب میدونه و از همه چی با خبره پس چرا ما رو آفرید؟
خدا میگه با بدیها مبارزه کنید ولی خودش کاری با شیطان نداره؟
من اگه پسر عبدالباسط بودم حتما اعمالم بهتر بود تا پسر مثلآ یه بت پرست باشم؟چرا پسر بت پرست شدم؟
اگه من دختر یا پسر بودم میتونستم کارهای بهتری بکنم؟
چرا من دو جنسه هستم و یا نیستم؟
چرا خدا هیچ چیز رو مستقیم به ادم نمیفهمونه؟
مثلآ مسحیت بهتر از اسلام باشه....من که لج نمیکنم با خودم....تو ذهن خودم اسلام بهتره....چرا بهم ثابت نمیکنه مسیحیت برتره؟
خدا که میتونه....چرا این همه گشنه تو افریقا هست؟
چرا چیزی بهشون نمیده؟مگه خودش نمیگه به همه کمک کنین؟
و خیلی چراهای دیگه......

جوابی واسه اینا نیست
چون نمیتونیم بهش جوابی بدیم
فکر کنم تو قرآن هم در این مورد آیه ای هست که گفته به این مسایل فکر نکنید
شاید هم تو حدیث بود
نمیدونم
البته با عرض معذرت از سقراط چیزی که میگم منظورم با شما نیست.
آقا سعید من یه مدت با آدمایی سر و کله زدم که هیچ دینی رو قبول نداشتن.اینجور آدما وقتی از چیزی سوال میکنن اگه همچین جوابی بهشون بدی تو و دینتو بیشتر زیر سوال میبرن و میگن این چه دینی که اجازه سوال کردن و پرسش رو هم به تو نمیده. پس همیشه چنین جوابی درست نیست.
البته من حرف شما رو قبول دارم که میفرمایید حدیث داریم که به این مسایل زیاد فکر نکیند. اما خوب حد داره.ادم تا جایی که بتونه دنبال جواب میگرده اگه به جواب نرسید اون وقت دیگه زیاد خودشو اذیت نکنه...
نمیدونم ربطی داره یا نه. میگن شک مقدمه یقینه. شک کردن خوبه اما در شک ماندن بده. به شرطی که مطمئن باشی اگه شک میکنی حال و حوصله داری که چند روز سختی بکشی و دنبال جواب بگردی. اما اگه میدونی که این کارو نمیکنی بهتره شک هم نکنی.
 
آخرین ویرایش:

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
البته با عرض معذرت از سقراط چیزی که میگم منظورم با شما نیست.
آقا سعید من یه مدت با آدمایی سر و کله زدم که هیچ دینی رو قبول نداشتن.اینجور آدما وقتی از چیزی سوال میکنن اگه همچین جوابی بهشون بدی تو و دینتو بیشتر زیر سوال میبرن و میگن این چه دینی که اجازه سوال کردن و پرسش رو هم به تو نمیده. پس همیشه چنین جوابی درست نیست.
البته من حرف شما رو قبول دارم که میفرمایید حدیث داریم که به این مسایل زیاد فکر نکیند. اما خوب حد داره.ادم تا جایی که بتونه دنبال جواب میگرده اگه به جواب نرسید اون وقت دیگه زیاد خودشو اذیت نکنه...
نمیدونم ربطی داره یا نه. میگن شک مقدمه یقینه. شک کردن خوبه اما در شک ماندن بده. به شرطی که مطمئن باشی اگه شک میکنی حال و حوصله داری که چند روز سختی بکشی و دنبال جواب بگردی. اما اگه میدونی که این کارو نمیکنی بهتره شک هم نکنی.
بهتر نیست مطالبی و در مورد این حدی که ازش صحبت کردی برای اعضاء قرار بدی؟
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
:mad:
البته با عرض معذرت از سقراط چیزی که میگم منظورم با شما نیست.
آقا سعید من یه مدت با آدمایی سر و کله زدم که هیچ دینی رو قبول نداشتن.اینجور آدما وقتی از چیزی سوال میکنن اگه همچین جوابی بهشون بدی تو و دینتو بیشتر زیر سوال میبرن و میگن این چه دینی که اجازه سوال کردن و پرسش رو هم به تو نمیده. پس همیشه چنین جوابی درست نیست.
البته من حرف شما رو قبول دارم که میفرمایید حدیث داریم که به این مسایل زیاد فکر نکیند. اما خوب حد داره.ادم تا جایی که بتونه دنبال جواب میگرده اگه به جواب نرسید اون وقت دیگه زیاد خودشو اذیت نکنه...
نمیدونم ربطی داره یا نه. میگن شک مقدمه یقینه. شک کردن خوبه اما در شک ماندن بده. به شرطی که مطمئن باشی اگه شک میکنی حال و حوصله داری که چند روز سختی بکشی و دنبال جواب بگردی. اما اگه میدونی که این کارو نمیکنی بهتره شک هم نکنی.
آخه فلق! بحث امثال سعيد اينه که بعد از شک، در اين موارد شما به يقين نخواهيد رسيد!
به هرحال پيشاپيش بگم: اين نحله هم براي خودشون حرفاي قابل توجهي دارن، اگر چه خودم جزوشون نيستم، اما برام قابل توجه و محترمه...
:gol:
 

سـعید

مدیر بازنشسته
چرا خدا حوادثی مثل زلزله را به وجود آورده؟

چرا خدا حوادثی مثل زلزله را به وجود آورده؟

چرا خدا حوادثی مثل زلزله را

به وجود آورده؟



.: سوال:
چرا خدا حوادثی مثل زلزله را به وجود می‏ آورد كه انسان‏ها از بین بروند; آیا می‏توان علت زلزله را غضب یا خشم طبیعت دانست؟

.: پاسخ:
در پاسخ به این پرسش باید توجه داشت كه بلاها و دشواری‏ها، علل و رازهای متعددی دارند. از این رو توجه به نكات ذیل شایسته است:

1 . زلزله را نمی‏توان شر دانست . شر دو معنی دارد: چیزی كه ملایم و هماهنگ باطبایع نیست; مانند حیوانات موذی و دیگری چیزهایی كه موجب فساد می‏شوند و در آن مصلحتی وجود ندارد . آن چه از خدا نفی می‏شود، قسم دوم است; بنابراین ما در عالم �بد مطلق‏� نداریم و هر چه كه لباس وجود و هستی پوشیده، به نحوی خیر دارد; گرچه بر ما پوشیده باشد .

پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت‏باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات (1)
از دیدگاه یك خداپرست، خیر محض و آن چه كه خیرش بیشتر است، امكان وجود دارد، اما آن چه كه شر محض است‏یا شرش بیشتر از خیرش باشد، امكان وجودش از سوی خداوند نیست .


2 . این مصیبت‏ها و بلاها را می‏توان از منظر امتحان و آزمایش الهی نگریست و صبر در برابر این مصیبت‏ها ارزشمند است . خداوند می‏فرماید:
�و قطعا شما را به چیزی از (قبیل) ترس و گرسنگی و كاهشی در اموال و جان‏ها و محصولات می‏آزماییم و مژده ده شكیبایان را� . 1
در آیه‏ای نیز بر امتحانی بودن شر و خیر گواهی می‏دهد;
�و شما را از راه آزمایش به بد و نیك خواهیم آزمود� . (2)
علامه مطهری در توضیح این آیه معتقد است كه �ای بسا یك چیزی خودش خیر است; نعمت است; ما كه به شما می‏دهیم، جنبه امتحانی دارد; ولی وقتی كه به شما دادیم، همین خیر بسا هست كه سبب فساد شما بشود; باز شر هم جنبه امتحانی دارد; ای بسا همین شر منشاء اصلاح شما بشود� . (3)


2 . مصیبت‏ها تربیت كننده فرد، بیدار كننده جامعه، هوشیار كننده انسان‏های خفته و تحریك كننده عزم‏ها و اراده‏هاست . بلا و مصیبت این گونه نیست كه اثرش بریدن و خمودی باشد; بلكه وجود سختی‏ها برای آن است كه استعداهای باطنی انسان بروز كند . بلاها هم فرد را تربیت می‏كند و هم به بیدار سازی جامعه می‏انجامد . درنگ در بی‏تابی‏ها، سوگ‏ها و ایثارهای زیبای ایرانیان، پس از واقعه بم گواه این مدعاست . در دل گرفتاری ها و مصیبت‏ها، سعادت و نیك‏بخی‏ها نهفته است . در دنیا كسی پیروز است كه قدرت شناوری داشته باشد . شناوری در امواج بلاها و سختی‏ها، و شناوری در میدان عمل و در عرصه مصیبت‏ها به دست می‏آید. (4)

همه عمر تلخی كشیده است‏سعدی
كه نامش برآمد به شیرین زبانی


3 . بلا و مصیبت، صفت رضا به قضای الهی و خشنودی را به آن چه خدا پیش می‏آورد، ایجاد می‏كند و برای مردان خدا، صبر در برابر مصیبت‏ها همچون شهد شیرین است . (5)

چون صفا بیند، بلا شیرین شود
خوش شود دارو چو صحت‏بین شود
برد بیند خویش را در عین مات
پس بگوید اقتلونی یا ثقات


4 . مشكلاتی كه بر مردان الهی وارد می‏شود نه از نوع عذاب، بلكه برای ترفیع مقام یا آزمایش است . جمله معروف �البلاء للولاء� ، مبین این اصل است .

اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشكست لیلی
بلا برای اولیای خدا از نعمت‏ها و هدایای بزرگ الهی است . امام صادق (علیه السلام) می‏فرماید:
�خداوند بنده‏ای را كه دوست می‏دارد، او را در گرداب بلا فرو می‏برد; فرو بردنی‏� . (6)

هر آدمی كه كشته شمشیر عشق شد
گو غم مخور كه ملك ابد خون بهای اوست
از دست دوست هر چه ستانی شكر بود
سعدی رضای خود مطلب چون رضا اوست

5 . برخی از مصیبت‏هایی كه در مورد انسان‏های پاك، اما خطاكار پیش می‏آید، برای پاك‏سازی‏آنهاست; (7) مولوی می‏گوید:
كه بلای دوست تطهیر شماست
علم او بالای تدبیر شماست
مصیبت‏های وارده، ضمن فراهم آوری آمرزش گناه، زمینه تقرب بیشتر به خدا را فراهم می‏آورد . به فرموده امام كاظم (علیه السلام) �ناخوشی و سختی نعمتی است كه خداوند برای پاك‏سازی به انسان عنایت می‏كند� . (8)


6 . در پایان این نكته نیز لازم به ذكر است كه برخی دیگر از مصیبت هایی كه به بشر می‏رسد، زاییده انتخاب انسان است . خداوند هم بر این نكته تاكید دارد كه �هر گونه مصیبتی كه به شما برسد، به سبب دستاورد خود شماست‏� . (9)
عدم رعایت اصول مهندسی در ساخت‏بناها و تلفات سنگین ناشی از این امر را از نظر نباید دور داشت . به راستی چرا زلزله‏های بالای 7 ریشتر در ژاپن تلفات بسیار اندكی داشته است؟

------------------------------------
پی ‏نوشت:
1 . جلال الدین بلخی .
2 . بقره (2): 155 .
3 . انبیاء (21): 35 .
4 . شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 328 .
5 . همان، ص 311 .
6 . مجموعه آثار (عدل الهی)، ج 1، ص 176 .
7 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 55 .
8 . محمد محمدی‏ری‏شهری، عدل در جهان بینی توحیدی، ص 141 .
9 . بحارالانوار، ج 78، ص 165 .
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
پديده هاي طبيعي هيچ ربطي به خدا ،وجودش و يا عدم وجود او ندارد اگر هم خدا شناس هستيد اقلا اين چيزها رو بهش ربط نديد .
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته كه من نميدانم و همه چيز را خدا ميداند يكي از بهترين روشهاي عالم شدن و به يقين رسيدن است چون راحت تر ميشه تسليم شد و تقليد كرد !!!!
البته با عرض معذرت از سقراط چیزی که میگم منظورم با شما نیست.
آقا سعید من یه مدت با آدمایی سر و کله زدم که هیچ دینی رو قبول نداشتن.اینجور آدما وقتی از چیزی سوال میکنن اگه همچین جوابی بهشون بدی تو و دینتو بیشتر زیر سوال میبرن و میگن این چه دینی که اجازه سوال کردن و پرسش رو هم به تو نمیده. پس همیشه چنین جوابی درست نیست.
البته من حرف شما رو قبول دارم که میفرمایید حدیث داریم که به این مسایل زیاد فکر نکیند. اما خوب حد داره.ادم تا جایی که بتونه دنبال جواب میگرده اگه به جواب نرسید اون وقت دیگه زیاد خودشو اذیت نکنه...
نمیدونم ربطی داره یا نه. میگن شک مقدمه یقینه. شک کردن خوبه اما در شک ماندن بده. به شرطی که مطمئن باشی اگه شک میکنی حال و حوصله داری که چند روز سختی بکشی و دنبال جواب بگردی. اما اگه میدونی که این کارو نمیکنی بهتره شک هم نکنی.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
بهتر بود اول پستا رو ميخونديد ميديد كه چي گفته بعد همچين حرفي رو ميزديد.
 

Similar threads

بالا