((خدا دروغه میگی نه بیا ثابت کن))

امیر Amir

کاربر حرفه ای
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون
.

سلام...
هر وقت ازش کمک خواستم به من داد...

هر وقت خواستم بهم نداد...

هر وقت نخواستم داد...

باز هم وقتی باهاش حرف میزنم بهش فحش پدر مادر میدم:warn:

:biggrin:
وای الان یکسری غیرتی میشن برای خدا وکیل میشن.:biggrin:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام،
من یه سواله که چند وقته برام پیش اومده، اونی که تاپیک رو زد، حالا کجاست؟
 

بارسلون

اخراجی موقت
سلام،
من یه سواله که چند وقته برام پیش اومده، اونی که تاپیک رو زد، حالا کجاست؟
سلام
اگه نظر نمی دم دلیل نیست که نباشم نظرات رو دنبال می کنم.
اتفاقا دوشنبه اندیشه 2 داشتم استاد داشت در مورد سکولاریسم صحبت می کرد که می گفت این مبحث بر پایه علم و عقله اما طوری از علم صحبت کردن که کسی دنبال علم نره و طوری از عقل صحبت کردن که کسی دنباله مبحث عقلش نره . من واسم سوال پیش اومد به استاد گفتم پس میشه گفت که بحث واجب الوجود بودن هم همین طوره که گفتن خدا واجب الوجوده که دیگه ما دنبالش نریم. گفت بحث سکولاریسم رو افراد شیطان صفت مطرح کردن اما واجب الوجود بودن رو نه ؟چه جواب مسخره ای
بعد داشت در باره علت و معلول صحبت می کرد گفت معلول توانایی درک علت رو نداره . من سوال کردم پس چطور علت توقع داره معلول اونو قبول کنه ؟معلول که نمی تونه علت رو درک کنه؟
به هر حال سرتونو درد نیارم استاد جوابها رو پیچوند و رفت. حالا من موندم با یه دنیا سوال بی جواب که زندگی رو واسم بی معنا کرده .
سلامت باشید.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام
اگه نظر نمی دم دلیل نیست که نباشم نظرات رو دنبال می کنم.
اتفاقا دوشنبه اندیشه 2 داشتم استاد داشت در مورد سکولاریسم صحبت می کرد که می گفت این مبحث بر پایه علم و عقله اما طوری از علم صحبت کردن که کسی دنبال علم نره و طوری از عقل صحبت کردن که کسی دنباله مبحث عقلش نره . من واسم سوال پیش اومد به استاد گفتم پس میشه گفت که بحث واجب الوجود بودن هم همین طوره که گفتن خدا واجب الوجوده که دیگه ما دنبالش نریم. گفت بحث سکولاریسم رو افراد شیطان صفت مطرح کردن اما واجب الوجود بودن رو نه ؟چه جواب مسخره ای
بعد داشت در باره علت و معلول صحبت می کرد گفت معلول توانایی درک علت رو نداره . من سوال کردم پس چطور علت توقع داره معلول اونو قبول کنه ؟معلول که نمی تونه علت رو درک کنه؟
به هر حال سرتونو درد نیارم استاد جوابها رو پیچوند و رفت. حالا من موندم با یه دنیا سوال بی جواب که زندگی رو واسم بی معنا کرده .
سلامت باشید.

سلام،
ما هم نه از معارف 1 نه از معارف 2 (حالا شده بینش و اندیشه اسلامی به گمونم) چیزی عایدمون نشد. حتی اونقدر بهمون نمره ندادن که به درد معدل بخوره. سخت نگیر، کلاً استاد معارف ها تو کار پیچوندنن که یه وقت جلو دانشجو کم نیارن! :)
 

mona_serendipity

عضو جدید
می دونید چرا می گید خدا وجود نداره؟ چون فکر می کنید خدا یک وسیله هستش که باید در اختیار شما باشه و وظیفش رفع نیازهمای شماست.حالا اگر این کار رو نکنه پس وجود نداره. بله؟ اگر یه کم دیدتون رو وسیع تر کنید خدا رو می بینید.
من از شما می خوام که احساس وجد و سرور، شوق، عشق و... برام ثابت کنی. اینا که دیگه وجود داره و همه هم حس کردیم؟ خب شروع کنید من منتظر اثبات شما هستم.
 
آخرین ویرایش:

mona_serendipity

عضو جدید
سلام
اگه نظر نمی دم دلیل نیست که نباشم نظرات رو دنبال می کنم.
اتفاقا دوشنبه اندیشه 2 داشتم استاد داشت در مورد سکولاریسم صحبت می کرد که می گفت این مبحث بر پایه علم و عقله اما طوری از علم صحبت کردن که کسی دنبال علم نره و طوری از عقل صحبت کردن که کسی دنباله مبحث عقلش نره . من واسم سوال پیش اومد به استاد گفتم پس میشه گفت که بحث واجب الوجود بودن هم همین طوره که گفتن خدا واجب الوجوده که دیگه ما دنبالش نریم. گفت بحث سکولاریسم رو افراد شیطان صفت مطرح کردن اما واجب الوجود بودن رو نه ؟چه جواب مسخره ای
بعد داشت در باره علت و معلول صحبت می کرد گفت معلول توانایی درک علت رو نداره . من سوال کردم پس چطور علت توقع داره معلول اونو قبول کنه ؟معلول که نمی تونه علت رو درک کنه؟
به هر حال سرتونو درد نیارم استاد جوابها رو پیچوند و رفت. حالا من موندم با یه دنیا سوال بی جواب که زندگی رو واسم بی معنا کرده .
سلامت باشید.
من نه استاد معارفم، نه... ولی شما سوالهاتون رو یکی یکی بپرسید من تا اونجایی که بتونم و جواب داشته باشم می گم، البته لطف کنید بدون پیش داوری شروع بفرمایید و عادلانه به سوال و جواب ها نگاه کنید، چون اصولا در هر بحثی، فردی که سوال می کنه بیشتر پا فشاری روی اثبات نظرش داره تا رسیدن به جواب ( تجربه ای بود که طی فعالیت در چند سایت به دست آوردم).
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز بارسلون
یادمه یه زمونی مثل تو شده بودم!
و دنبال جواب میگشتم و از هر دری وارد شدم دیدم به دردم نمیخوره و دوباره بازگشتم!ولی موراد خوبشو گرفتم و بازگشتم!
حالتی که الان شما دارید حالتی مثل
ژله است! یعنی با هر ضربه ای به جایی میرود و دائما در حال ایستادن و حرکت است!
کاری ندارم خدا وجود دارد یا نه!
ولی به نظرم زندگی رو با این مسائل بر خودتان تباه نکنید!
در دین اسلام علمای آنهم توصیه میکنند در اینکه خدا چه طور به وجود آمد از چی چیست و...!
سوال نکنید! چون جوابی نخواهید گرفت!
حال من یه سوال از شما دارم:
آمدیم خدا برای شما اثبات شد یا نه خدا برایتان نقض شد
چه چیزی عایدتان میشود؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا بايد باور كرد كه تمامي آنچه ميبينيم بازتابي از خداست؟براي اينكه اين ادعا اثبات شود لازم است يا اول وجود خدايي را كه بعنوان عامل معرفي ميكنيم اثبات شود يا خالق را از مجموعه عناصر غير مادي بر نگزينيد و چنانچه خواستيد انرا از مجموعه عناصر غير مادي در عالم ماورا برگزينيد وجود عالم ماورا را اثبات نماييد .
- بله اثر ماده و انرژي ما را به سمت وجود ماده و يا انرژي ناديدني از همان مجموعه عناصر هستي هدايت ميكند ولي چگونه ميشود اثر يا وجود ماده اي از عناصر هستي را ،به موجودي در مجموعه عناصر غير مادي منتسب نمود.! رابطه اين دو عبارت مشابه هم نيستند اما اگر بگوئيم غول چراغ جادو "كه وجود ندارد " برايمان تمام گرفتاري هايمان را حل كرد! در اينصورت ميتوان اين عامل را با عامل ناديدني ديگري كه ناشي از توهومات است جايگزين كرد و ادعا نمود كه او با ماست و هميشه مشكلاتم را حل ميكند.

سلام،
اول، اینکه آقای عراقی بحث اثبات خدا با بحث غول چراغ جادو فرق میکنه. غول چراغ جادو زاییده تصور انسانه و هیچ بازتاب خارجی نداره. اما در مورد خالق هستی این طور نیست، تمامی آن چیزی که در اطراف ماست، بازتابی از اوست.
دوم، معمولاً کشفیات اول از یک بازتاب خارجی حاصل میشن. مثلاً رادیو اکتیویته قابل دیدن و حس کردن نیست و از اثر اون بر روی فیلم عکاسی به وجودش پی برده شده. در رابطه با خالق هستی نیز همین مطلب صدق میکنه. ابتدا انسان نظم حاکم بر روی نظام هستی رو مشاهده کرده، سپس به دنبال ناظم گشته. ابتدا معلول رو دیده تا به علت رسیده، نه اینکه اول یک ناظم رو اثبات کرده باشه و سپس به دنبال نظم گشته باشه. فکر می کنم قضیه رو به شدت وارونه نشون دادید.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خلق يا توليد چيزي دو راه وجود دارد :
اول اينكه ماده اي را به ماده اي ديگر تبديل نماييم
دوم اينكه نيستي را هست كنيم
روش اول براي هر كس قابل فهم و درك است اما براي روش دوم مجبوريم قدري از توهوماتمان كمك بگيريم .
در روش توليد " بشو و بشود " فقط كتب الهي به ان تمسك ميجويند بويژه تورات كه در ميز گردي با شما انرا بطور كامل توضيح داد ه ام و اما در قران سوره فصلت روش معرفي شده توليد مطابق قاعده اول است .
"آنگاه به خلق آسمان پرداختيم و اون بشكل دود بود .."
در اين آيه اعتقاد بر اينستكه چيزي كه به آسمان تبديل شده به شكل دود بوده و وجود دود را قديم دانسته و نه حادث .
"حلق آدم از خاك يا لجن و يا هر چيز ديگر " در خصوص بشر نيز ادم از ماده اي ديگر كه قديم بوده انجام گرفته ولي در خصوص حوا كه از دنده چپ ادم توليد شده روش شبيه سازي شده مطرح است .
تمامي انچه كه هستي ميناميم نميتواند از نيستي حلق شده باشد چون نيستي يا هست و يا نيست و اگر هست نوعي هستي است و اگر نيست پس هر چه هست هستي است و به خالقي براي خلق نياز نيست و نقش خالق فقط تبديل و تبادل مواد به يكديگر خواهد شد كه انرا ماده خود بلد است.

می بخشید اگر این پست رو از خیلی قبل تر آوردم و جواب میدم، اما به نظرم بحث تاپیک از حدود همین پست عوض شد.
در مورد بحث گوسفند یا هر موجود شبیه سازی شده و اینکه گفته میشه انسان تونسته که یک موجود زنده رو خلق کنه! پس خالقه!
بین ساختن یا کپی کردن با خلق کردن تفاوت زمین تا آسمونه. وقتی یک نویسنده داستانی رو مینویسه، میگیم اون رو خلق کرد ولی وقتی ناشر اون رو چاپ میکنه هیچ وقت نمی گیم که اون کتاب رو خلق کرد. نمی دونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه؟ جهان یک نظمی دارد، اسپرم و تخمک درون رحم میشوند و نتیجه آنها نوزاد است. مثل یه دستگاه که در ازای ورودی مشخص، خروجی مشخصی دارد. حالا اگر من بیام و این دستگاه رو کپی برداری کنم یعنی یک رحم مصنوعی بسازم، اسپرم و تخمک رو درون اون بذارم و بالطبع خروجی دریافت کنم یعنی من خالق اون دستگاهم؟ انسان هر وقت تونست از چیز دیگری موجودی تولید کنه، اونوقت باید بگه من خلق کردم. خداوند می فرماید ما انسان را از خاک آفریدیم. برید یه گونی خاک بدید دانشمند ها ببینید میتونن انسان ازش خلق کنن؟
در مورد روح بحث زیاده و سنگین. به نظر من، تاپیک میزگرد تبدیل به یک کنفرانس شده تا میزگرد.

در مورد تصویر آواتارتون یا خیلی موضوعات دیگری که میشه پیدا کرد. این بحث، بحث عدله و عدل با مساوات بسیار تفاوت داره. شما انتظار دارید فقری وجود نداشته باشه، گرسنه ای وجود نداشته باشه و... که این یعنی مساوات. اگر خدایی کامل و بدون نقص رو باور داشته باشیم، که من هنوز متوجه نشدم که شما خالق رو قبول دارید یا خیر؟، مساوات یک نقص برای او به حساب میاد چرا که آن وقت هر کس به اندازه همت و کار خودش بهره نمی برد. مثلاً کسی که عمر خودش رو صرف آموختن علم کرده و مدارک عالی گرفته با یک آدم بی سواد در یک سطح قرار می گرفتن (لطفاً بحث عدالت اجتماعی و اینها رو وسط نکشید. فکر کنم منظور من روشن باشه).
من بحث عذاب و اینها رو کنار گذاشتم البته.

اول اینکه، فکر نمی کنم تفاوت در شماره آیات تحریف به حساب بیاد. آیا متن و کلمات قرآن موزه انگلستان با متن و کلمات قرآنی که ما در دست داریم تفاوت میکنه؟
دوم، علت اختلاف در شماره گذاری آیات به این بر میگرده که در زمان پیامبر، کتاب وحی آیات رو می نوشتن
یا عده ای حفظ می کردن و به دلیل انزال تدریجی قرآن نمی شده که به صورت یک پارچه و مدون نوشته بشه. در زمان خلفا و عثمان بود که بحث گرد آوری و شماره گذاری مطرح شد. و همینطور اختلاف در نحوه قرائت ها که بحثش طولانیه.
تحریف یعنی این: د
ر یک کتاب آسمانی هیچ گونه تناقضی نباید باشد. اما چون چهار انجیل موجود را چهار نفر نوشته اند، تناقضات فراوانی در آنها به چشم می خورد؛ مثلاً در انجیل متّی باب بیست هفتم/ 39 می‌گوید: « آن دو دزد نیز که با وی مصلوب بودند، او را دشنام می‌دادند.»
ولی در انجیل لوتا باب بیست و سوم/ 40 می گوید:«یکی از آن دو خطا کار مصلوب بر وی کفر گفت که: اگر تو مسیح هستی، خود را و ما را برهان.» و نیز در انجیل مرقس باب ششم/ 8 می‌گوید:«. . . به جهت سفر با خود توشه. . . بر ندارید، جز عصا. »
ولی در انجیل متی باب دهم/ 10 می گوید:«. . . برای سفر . . . عصا بر ندارید.» و نیز در انجیل متی باب بیست و ششم 70 می گوید: « دو کنیز از پطرس پرسیدند. . .» ولی همین جریان را در انجیل مرقس باب چهاردهم/ 67 میگوید: « یکی از کنیزان پرسید که تو نیز با عیسای ناصری بودی. . .»
و نیز قصه آمدن مریم مجدلیه را در انجیل لوتا باب بیست و چهارم 1 و انجیل یوحنا باب بیست/ 1 چنین بیان می‌کند:«آنها هنگام سپیده صبح که هوا هنوز تاریک بود، آمدند.» ولی در انجیل مرقس باب شانزدهم/ 1و2 می‌گوید:«هنگام طلوع آفتاب، مریم مجدلیه و مریم مادر بر سر قبر عیسای مسیح آمدند.»

باز هم همون بحث قدیمی! نمی دونم بحث ما و شما، اسلام و دینه یا بحث افراد و اعمال اونها. من یکبار دیگه هم به شما گفته بودم که اگر به دین نگاه کنید و به سنت پیامبر، کاری که در قادسیه انجام دادن مورد قبول اسلام نبوده و نیست. اگر اینکار دستور اسلام بود، پیامبر هم می باید در زمان فتح مکه، تمام مردم مکه رو قتل عام می کرد.
شما یه پیرهن عثمان پیدا کردید و سعی می کنید به بهترین وجه ازش استفاده کنید.

پیامبر، عمو و عموزاده زیاد داشتن، ابوجهل و ابوسفیان هم عمو های پیامبرن. ابولهب هم عموی پیامبره اما کاری کرد که سوره ی مسد در مورد اون و همسرش نازل شد. عمر، داماد پیامبر بوده و ابوبکر پدر زن پیامبر. عبیدالله بن عباس فرمانده خائن سپاه امام حسن، پسر عموی ایشان بودن. جعفر کذاب که وصفش زیاد اومده عموی امام زمان بوده. دوست دارید از این عموزاده ها و عموها و نسبت فامیلی بیشتر بگم؟

گنه کرد در بلخ آهنگری ------- به شوشتر زدند گردن مسگری
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزيز با اين سوالات و پرداختن به جواب انها زندگي تباه نميشود .
اثبات و يا نقض وجود انچه كه خالق ناميده شده هيچگونه پاداش مادي متناسب با پاسخ ان ندارد فقط ازاد شدن از يك نوع بردگي بي چون چراست كه ارزش والايي دارد به نحويكه ديگر هيچكس نخواهد توانست با نام و دين او فرهنگ و كرامت انساني را پايمال كند .
دوست عزیز بارسلون
یادمه یه زمونی مثل تو شده بودم!
و دنبال جواب میگشتم و از هر دری وارد شدم دیدم به دردم نمیخوره و دوباره بازگشتم!ولی موراد خوبشو گرفتم و بازگشتم!
حالتی که الان شما دارید حالتی مثل
ژله است! یعنی با هر ضربه ای به جایی میرود و دائما در حال ایستادن و حرکت است!
کاری ندارم خدا وجود دارد یا نه!
ولی به نظرم زندگی رو با این مسائل بر خودتان تباه نکنید!
در دین اسلام علمای آنهم توصیه میکنند در اینکه خدا چه طور به وجود آمد از چی چیست و...!
سوال نکنید! چون جوابی نخواهید گرفت!
حال من یه سوال از شما دارم:
آمدیم خدا برای شما اثبات شد یا نه خدا برایتان نقض شد
چه چیزی عایدتان میشود؟
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه دوست خوبم عراقی
منظورم از جمله ی"ولی به نظرم زندگی رو با این مسائل بر خودتان تباه نکنید!"
بیش از حد نباید به کنکاش پرداخت!
مخصوصا وقتی سوالات جوابی نداشته باشند!
مثل همون سوالاتی که در میزگردی با شما مطرح کردید.
بعضی سوالات آنقدر نباید بزرگ شوند که آدم رو گیج کنند!
این سوالات در طی زمان خود به خود حل میشوند!
ولی بعضی در این مرحله میماننند و به جمله ای "حالا من موندم با یه دنیا سوال بی جواب که زندگی رو واسم بی معنا کرده ."
که به نظرم معنا داشتن یا نداشتن زندگی تنها به این موراد نیست!
غرض از این جمله ای که ذکر کردم به خاطر این جمله ی دوست عزیز بارسلون بود.
و گرنه که حرفتان رو قبول دارم و خودم از بردگی فکری چه میخواد در نوع دینی اش باشه چه غیر دینی اش مخالفم.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
چرا بايد باور كرد كه تمامي آنچه ميبينيم بازتابي از خداست؟براي اينكه اين ادعا اثبات شود لازم است يا اول وجود خدايي را كه بعنوان عامل معرفي ميكنيم اثبات شود يا خالق را از مجموعه عناصر غير مادي بر نگزينيد و چنانچه خواستيد انرا از مجموعه عناصر غير مادي در عالم ماورا برگزينيد وجود عالم ماورا را اثبات نماييد .
- بله اثر ماده و انرژي ما را به سمت وجود ماده و يا انرژي ناديدني از همان مجموعه عناصر هستي هدايت ميكند ولي چگونه ميشود اثر يا وجود ماده اي از عناصر هستي را ،به موجودي در مجموعه عناصر غير مادي منتسب نمود.! رابطه اين دو عبارت مشابه هم نيستند اما اگر بگوئيم غول چراغ جادو "كه وجود ندارد " برايمان تمام گرفتاري هايمان را حل كرد! در اينصورت ميتوان اين عامل را با عامل ناديدني ديگري كه ناشي از توهومات است جايگزين كرد و ادعا نمود كه او با ماست و هميشه مشكلاتم را حل ميكند.

سلام،
- بله، حق با شماست. شاید بهتر بود اول خط دوم رو می نوشتم.
- بحث اثبات صفات با بحث اثبات وجود متفاوته. در اثبات اول، وجود رو اثبات می کنند بعد صفات را. در اثبات خدا هم ابتدا با استفاده از برهان، وجود یک واجب الوجود رو اثبات می کنن و تا به حال ندیدم که برای این واجب الوجود صفتی در بدو امر قائل باشند و صرفاً اثبات لزوم بودن یک وجود است. سپس صفات سلبیه و صفات ثبوتیه رو اثبات می کنن. این بحث شما در مورد عالم ماورا، بحث در مورد اثبات صفات خداست نه وجود خدا.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
در خلق يا توليد چيزي دو راه وجود دارد :
اول اينكه ماده اي را به ماده اي ديگر تبديل نماييم
دوم اينكه نيستي را هست كنيم
روش اول براي هر كس قابل فهم و درك است اما براي روش دوم مجبوريم قدري از توهوماتمان كمك بگيريم .
در روش توليد " بشو و بشود " فقط كتب الهي به ان تمسك ميجويند بويژه تورات كه در ميز گردي با شما انرا بطور كامل توضيح داد ه ام و اما در قران سوره فصلت روش معرفي شده توليد مطابق قاعده اول است .
"آنگاه به خلق آسمان پرداختيم و اون بشكل دود بود .."
در اين آيه اعتقاد بر اينستكه چيزي كه به آسمان تبديل شده به شكل دود بوده و وجود دود را قديم دانسته و نه حادث .
"حلق آدم از خاك يا لجن و يا هر چيز ديگر " در خصوص بشر نيز ادم از ماده اي ديگر كه قديم بوده انجام گرفته ولي در خصوص حوا كه از دنده چپ ادم توليد شده روش شبيه سازي شده مطرح است .
تمامي انچه كه هستي ميناميم نميتواند از نيستي حلق شده باشد چون نيستي يا هست و يا نيست و اگر هست نوعي هستي است و اگر نيست پس هر چه هست هستي است و به خالقي براي خلق نياز نيست و نقش خالق فقط تبديل و تبادل مواد به يكديگر خواهد شد كه انرا ماده خود بلد است.

خوب، فکر می کنم من هم یک چیز تو همین مایه ها گفتم دیگه، نگفتم؟ گفتم اصل انسان بر خاکه، حالا اگر کسی ادعای جانشینی خالق رو داره باید بتونه از اصل آفرینش کنه. شما برو قبرستون، یه تابوت که جسدش تبدیل به خاک شده رو بده به دانشمندا ببین میتونن اون خاک رو تبدیل به انسان کنن؟ بحث اینکه بردارن DNA اون رو بزنن به یکی دیگه تا ازش تولید بشه فرق میکنه.

شما چه علاقه ای دارید به این جمله!
اول اینکه بحث اثبات خدا، بحث وجود هست می باشد. خوب، شما میگید اگر هست، پس نوعی هستی است. این چه تناقضی با وجود خدا دارد؟ یعنی هر چه که هست باید در دایره ادراک بگنجد ولا غیر؟ این اثبات شما در مورد عدم وجود خدا دقیقاً به این معناست که هر هستی را که نشود ادراک کرد، پس نیست! به نظر خود شما این درسته؟
 

mona_serendipity

عضو جدید
ببخشیدبعضی دوستان عزیز من نمی دونم چرا وقتی هنوز اطلاعات کاملی در مورد ماده، انرژی و آگاهی ندارید سعی می کنید باز هم نظر خودتون رو اثبات کنید، ببینید ماده، انرژی و آگاهی سه عنصر جهان هستی هستند که قابل تبدیل به یکدیگه هستن، شما دارید به همه اونها از یک دید ( ماده ) نگاه می کنید و توقع دارید اثبات هم بشه!
من دفعه قبل یه سوال پرسیدم که خب کسی جواب نداد ( چراشو می دونم ولی خب...) حالا یه سوال دیگه می پرسم، توی جامعه به دفعات دیدین که مثلا کسی سرطان داشته ولی گفتن معجزه شده و دیگه خبری از هیچ سلول سرطانی نیست! گذشته از بحث خدا، از نظر علمی شما فکر می کنید این توده های سرطانی کجا رفتند وقتی عمل جراحی صورت نگرفته؟ خب من می گم کجا رفتن! اون سول ها تبدیل به آگاهی شدن ( البته اگر تعریف آگاهی رو بدونید) خب پس چطور میشه که ماده به غیر ماده تبدیل شه ولی یه غیر ماده نمی تونه ماده به وجود بیاره؟؟؟؟؟؟
هر موقع شما تونستید پله عقل که دنیای ابزاره ( ماده در اون جای داره) با پله عشق ( مثل وجد و سرور، احساس غم و شادی، عشق و...) که دنیای بی ابزاری هستش رو تشخیص بدید، می تونید خدا رو اثبات کنید. شما با چه وسیله ای می تونید به کسی اثبات کنید که من 10 واحد دوستت دارم؟ هیچ ابزاری در دنیای عقل وجود نداره که میزان علاقه شما رو بسنجه، مگر اینکه طرف مقابلتون بر روی پله عشق ایستاده باشه و بدون اثبات شما، میزان علاقتون رو حس کنه! حتی بدون هیچ کلامی...
پس خدا رو با عقل و ابزار نمی تونید اثبات کنید پس چون اینجوری نمی تونید اثبات کنید دست به انکار می زنید، در صورتی که اگر بر پله عشق بایستید، خدا رو هر لحظه حس می کنید. درسته که پله عقل پایه ی رفتن به پله عشقه، که بازهم اگر فقط یه کم توی وجود خودتون نگاه کنید، حتی از نظر علمی هم خدا براتون اثبات میشه.
جالبه که تمامی دانشمندان و پژوهشگرها و عرفا، شکی روی وجود خدا ندارند و این مساله برای همه جا افتاده، ولی در خیلی از ملت ها، من جمله خود ما، چون خدا یه وسیله ای هست برای رسوندن ما به مقصدمون، پس باید مادی اثبات شه، که اگر اینجوری فکر می کنید، بحث بی نتیجه خواهد بود. یه کم قفل ذهنی تون رو رها کنید و شاهد باشید، اونوقت ببینید خدا رو حس می کنید یا نه! اگر حس کردید پس دیگه دنبال اثبات مادی نباشید چون خدا ابزار نیست.
هیچ انسانی نیست که توی زندگیش وجود خدا رو حس نکرده باشه هیچ انسانی! فقط کافیه یه کم چشممون رو باز کنیم که اونا رو ببینیم چون این ایراد ماست که اونو نمی بینیم.
من هنوز منتظرم که دوست خوبمون میزان علاقه، ناراحتی، شوق و ذوق و... خودشون رو برام اثبات کنن. اگر اینکار رو کردن من هم خدا رو با همون روش ایشون اثبات می کنم.
 

mona_serendipity

عضو جدید
با توجه به اینکه خدا عدم هست، با عقل ناقص انسان و درک زمینی او، قابل اثبات نیست. و با چشم بدن هم دیده نمیشه چون انسان محدود در مکان و زمانه و تضاده، پس تا وقتی اشتیاق نداشته باشه، به حس حضور نمی رسه، و وقتی به حس حضور نرسه، خدا براش اثبات نمیشه.
فکر می کنید چرا همه عرفا از عقل نالیده اند؟
1) ناله از عقل جزء نگر ( داستان فیل اختلاف مردم در شکل و چگونگی آن، که مولوی به آن اشاره می کند) اگر نشنیدید بگید تا تعریف کنم

در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف، رای فضولی چرا کند؟ (حافظ)

عقل جزوی، عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و، محتاج نیست ( مولانا )

2) ناله از عقل واقع نگر ( عقل همواره انسان رو از هر چیزی که حقیقت داره اما واقعیت نداره بر حذر می داره و اون رو انکار می کنه) ( اگر تعریف و فرق واقعیت و حقیقت رو نمی دونید بگید توضیح میدم)

عقل گوید؛ شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید، راه است و رفته ام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازارعقل، بازارها
عقل گوید پا منه، کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را، کاندر تو است آن خارها (مولانا)

یا در جایی دیگه شاعر میگه:

زین خرد جاهل همی باید شدن
دست در دیوانگی، باید زدن
آزمودم عقل دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را (مولانا)

خب پس یه کم پا رو از پله عقل فراتر بذارید تا خدا براتون اثبات شه.
 
آخرین ویرایش:

mona_serendipity

عضو جدید
دوست عزيز با اين سوالات و پرداختن به جواب انها زندگي تباه نميشود .
اثبات و يا نقض وجود انچه كه خالق ناميده شده هيچگونه پاداش مادي متناسب با پاسخ ان ندارد فقط ازاد شدن از يك نوع بردگي بي چون چراست كه ارزش والايي دارد به نحويكه ديگر هيچكس نخواهد توانست با نام و دين او فرهنگ و كرامت انساني را پايمال كند .
دوست عزیز شما با دین تضاد دارید؟ این بحثش از وجود خدا جداس.
شما خودتون رو برده می دونید، پس چرا من همچین احساسی ندارم؟ کسی که با خداس (منظورم مومن به دین خدا نسیت، کسی که در کل خودش به شخصه، خدا رو کنارش حس می کنه منظورمه) خودش رو برده و اسیر نمی دونه، اونی که اسارت میاره عشق زمینیه نه عشق الهی. یعنی واقعا تا حالا نشده با خدا عشق بازی داشته باشید؟ امکان نداره.
شما کاری به دیگران نداشته باشید که با نام خدا و دین او می خوان با شما چیکار کنن، نگاه کنید ببینید خودتون چیکار کردید تا حالا! شما به عنوان یک انسان چه قدمی در راه کرامت و تعالی انسان برداشتید؟ راهی برای رسیدن به کمال پیدا کردید؟ و...
 

بارسلون

اخراجی موقت
من هنوز منتظرم که دوست خوبمون میزان علاقه، ناراحتی، شوق و ذوق و... خودشون رو برام اثبات کنن. اگر اینکار رو کردن من هم خدا رو با همون روش ایشون اثبات می کنم.[/quote]

دوست من میزان رو با وجود مقایسه نکنید.

ما اگه نتونیم میزانشونو تعیین کنیم اما وجودشو میتونیم بیان کنیم تا به حال شده کسی از یه اتفاق خیلی بد ناراحت نشده باشه یا از یه اتفاق خوش خوشحال نشده باشه؟یا حالا عشقو شوقو ... هرچی که شما می گید. اون عکس العمل که در فرد اتفاق می افته جواب سوال شماست . در باره میزان حق با شماست اما وجود که دارن.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
[FONT=&quot]همه در بعثت ذرات هستيم[/FONT]
[FONT=&quot]همه پيغمبر بذات هستيم[/FONT]
[FONT=&quot]بشر آيينه دار بي ثباتي است[/FONT]
[FONT=&quot]وگرنه دانش توحيد ذاتي است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا جز خاك ماوايي ندارد[/FONT]
[FONT=&quot]جهان غير خدا جايي ندارد[/FONT]
[FONT=&quot]خدا در لابلاي لامكان است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا مثل حقيقت بي نشان است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا يعني درختان حرف دارند[/FONT]
[FONT=&quot]شقايق ها دروني ‍ژ‍رف دارند[/FONT]
[FONT=&quot]خدا سرچشمه ي ليل و نهار است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا معراج شبنم در بهار است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا ذات گل و ذات قناري است [/FONT]
[FONT=&quot]خدا نقاش اين جمع قشنگ است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا را مي توان از خلسه فهميد[/FONT]
[FONT=&quot]خدا را در پرستش مي توان ديد[/FONT]
[FONT=&quot]خدا در باطن آباد شراب است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا در قعر چشمان تو خواب است[/FONT]
[FONT=&quot]خدا در هر نظر آيينه ي ماست[/FONT]
[FONT=&quot]همين حالا خدا در سينه ماست[/FONT]
بياييد يه لحظه از استدلال در بياييم!
خدايا چگونه همه رو ببينم ولي از ديدن تو غافل بشم.دوستان من عمر داره ميره!بهتر نيست اين عمر را در جهت بندگي حقش كنيم!:smile:

 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته حق با شماست اما انصافا بارسلون ار دريچه قشنگي وارد شده منطقش هم خيلي بجاست اميدوارم به راهي كه آغاز نموده ادامه بده و دنيا را از دريچه خرد تحليل كند.
نه دوست خوبم عراقی
منظورم از جمله ی"ولی به نظرم زندگی رو با این مسائل بر خودتان تباه نکنید!"
بیش از حد نباید به کنکاش پرداخت!
مخصوصا وقتی سوالات جوابی نداشته باشند!
مثل همون سوالاتی که در میزگردی با شما مطرح کردید.
بعضی سوالات آنقدر نباید بزرگ شوند که آدم رو گیج کنند!
این سوالات در طی زمان خود به خود حل میشوند!
ولی بعضی در این مرحله میماننند و به جمله ای "حالا من موندم با یه دنیا سوال بی جواب که زندگی رو واسم بی معنا کرده ."
که به نظرم معنا داشتن یا نداشتن زندگی تنها به این موراد نیست!
غرض از این جمله ای که ذکر کردم به خاطر این جمله ی دوست عزیز بارسلون بود.
و گرنه که حرفتان رو قبول دارم و خودم از بردگی فکری چه میخواد در نوع دینی اش باشه چه غیر دینی اش مخالفم.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
وجود بدون داشتن صفات ! انرا درك نميكنم .
ممكنست چيزي وجود داشته باشد و ما صفات انرا ندانيم ولي چيزي بدون صفت وجود ندارد ،در مواردي كه نميدانيم صفت موجودي چيست زماني به وجودش معترف ميشويم كه بتوانيم صفات و ويژگي هايي برايش از مجموعه اصفات شناخته شده تعريف كنيم.
در خصوص خدا ،شما دو راه داريد يا او را از مجموعه اصفات واقعي و عيني تعريف كنيد كه در اينصورت ديگر اون خدايي نيست كه با صفت ناديدني و ناشنيدني تعريف شود و اگر از اصفات غير از دنياي ماده انرا تعريف كنيد مجبور خواهيد بود ابتدا جهاني را كه هيچيك از اصفات هستي را ندارد تعريف نماييد .
1-اگر دنياي ماده را محدود معرفي نماييد و دنياي ماورا را نامحدود تعريف كنيد و مجبور شويد كه بگوييد عناصر دنياي ماده بدليل محدوديت قادر نيستند دركي از جهان عالم ماورا داشته باشند در اينصورت عملا قادر نخواهيد بود وجود خدا را حد اقل براي عناصر جهان مادي اثبات كنيد !
2- اگر هستي را لايتناهي بدانيد و عالم ماده را نيز نامحدود در اينصورت دو موجود نامحدود در كنار هم خواهيد داشت كه هيچيك عامل و علت ديگري نيست و لزوما يكي از انها حذف خواهد شد كه صد البته دنيايي كه هيچ صفت شناخته شده اي ندارد محكوم به نابوديست.
سلام،
- بله، حق با شماست. شاید بهتر بود اول خط دوم رو می نوشتم.
- بحث اثبات صفات با بحث اثبات وجود متفاوته. در اثبات اول، وجود رو اثبات می کنند بعد صفات را. در اثبات خدا هم ابتدا با استفاده از برهان، وجود یک واجب الوجود رو اثبات می کنن و تا به حال ندیدم که برای این واجب الوجود صفتی در بدو امر قائل باشند و صرفاً اثبات لزوم بودن یک وجود است. سپس صفات سلبیه و صفات ثبوتیه رو اثبات می کنن. این بحث شما در مورد عالم ماورا، بحث در مورد اثبات صفات خداست نه وجود خدا.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در روش اثبات خدا از طريق بيان واجب الوجود و علت العلل پيش شرط اين ادعا ، فرض محدود بودن عالم هستي است بر اين اساس مدعي قائل به ازل و ابدي براي هستي ميشود و وقتي ازل و ابد را براي عالم هستي پيش فرض قرار دهد! ميتواند ادعا كند كه علت العللي باني ان باشد در واقع مدعي عالم هستي و عيني را فداي عالم تصوري و توهومي خود مينمايد چيزي كه ابتدا بايد وجود انرا اثبات ميكرد .والا هر كس ميتواند از مجموعه نيستي چيزي را بسازد و بگويد از ويژگي هاي ان لايتناهي بودن است و با همين ادعا انرا دربرابر عالم هستي قدرتمند تر نمايش داده و از ان داستانها بسازد.
سلام،
- بله، حق با شماست. شاید بهتر بود اول خط دوم رو می نوشتم.
- بحث اثبات صفات با بحث اثبات وجود متفاوته. در اثبات اول، وجود رو اثبات می کنند بعد صفات را. در اثبات خدا هم ابتدا با استفاده از برهان، وجود یک واجب الوجود رو اثبات می کنن و تا به حال ندیدم که برای این واجب الوجود صفتی در بدو امر قائل باشند و صرفاً اثبات لزوم بودن یک وجود است. سپس صفات سلبیه و صفات ثبوتیه رو اثبات می کنن. این بحث شما در مورد عالم ماورا، بحث در مورد اثبات صفات خداست نه وجود خدا.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز از جسد و استخوانهاي قديمي انها پي به بسياري از ويژگي هاي مالك استخوان مي برند.
در مورد خلق انسان در قران حداقل 10 روش متفاوت ذكر شده از جمله ما همه چيز را از اب افريديم ،ما انسان را از خون بسته افريديم ،و ...
در مورد اون عبارات لطفا يه كم تمركز كن:
نيستي ، يا هست و يا نيست
اگر نيستي ، هست خود يك نوع هستي است
و اگر نيستي نيست ، پس هرچه هست هستي است
و اين يعني خدايي در كار نيست. چون نيستي نيست كه نياز باشد كسي انرا هست نمايد
و تبديل هستي به هستي ديگر هم خدا نياز ندارد.
خوب، فکر می کنم من هم یک چیز تو همین مایه ها گفتم دیگه، نگفتم؟ گفتم اصل انسان بر خاکه، حالا اگر کسی ادعای جانشینی خالق رو داره باید بتونه از اصل آفرینش کنه. شما برو قبرستون، یه تابوت که جسدش تبدیل به خاک شده رو بده به دانشمندا ببین میتونن اون خاک رو تبدیل به انسان کنن؟ بحث اینکه بردارن DNA اون رو بزنن به یکی دیگه تا ازش تولید بشه فرق میکنه.

شما چه علاقه ای دارید به این جمله!
اول اینکه بحث اثبات خدا، بحث وجود هست می باشد. خوب، شما میگید اگر هست، پس نوعی هستی است. این چه تناقضی با وجود خدا دارد؟ یعنی هر چه که هست باید در دایره ادراک بگنجد ولا غیر؟ این اثبات شما در مورد عدم وجود خدا دقیقاً به این معناست که هر هستی را که نشود ادراک کرد، پس نیست! به نظر خود شما این درسته؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
از هر صد بيمار سرطاني ايراني كه از معالجه مايوس ميشه صد تاشون دست بدامان خدا و ائمه ميشوند و ممكنست 5 نفر از انها از مرگ نجات پيدا ميكنند و اين پنج نفر ميتوانند مدعي شوند كه فلان امام منونجات داد اما اون 95 نفر كه مردند چي بگند؟حتما بگن عدل الهي اين بوده كه اونا بميرند شايد اون كودك پنج ساله اي كه با همه دعا ها و ثنا هاي خودشو فاميلشو ... خوب نميشه اگه زنده مي موند جنايتكار بزرگي ميشده و چون خدا مي دونسته اونو ميكشه !
لطفا از اين نوع استدلالات كيلويي دست برداريد.

بهبود بيماري هاي لاعلاج با احتمالاتي در همين حدود در همه جاي دنيا رخ مي دهد يعني پنج نفر چيني بيخدا هم خوب ميشن ولي اونا نميتونند بگن كه خدا نجاتشون داده!چون بلد نيستند.!!
ببخشیدبعضی دوستان عزیز من نمی دونم چرا وقتی هنوز اطلاعات کاملی در مورد ماده، انرژی و آگاهی ندارید سعی می کنید باز هم نظر خودتون رو اثبات کنید، ببینید ماده، انرژی و آگاهی سه عنصر جهان هستی هستند که قابل تبدیل به یکدیگه هستن، شما دارید به همه اونها از یک دید ( ماده ) نگاه می کنید و توقع دارید اثبات هم بشه!
من دفعه قبل یه سوال پرسیدم که خب کسی جواب نداد ( چراشو می دونم ولی خب...) حالا یه سوال دیگه می پرسم، توی جامعه به دفعات دیدین که مثلا کسی سرطان داشته ولی گفتن معجزه شده و دیگه خبری از هیچ سلول سرطانی نیست! گذشته از بحث خدا، از نظر علمی شما فکر می کنید این توده های سرطانی کجا رفتند وقتی عمل جراحی صورت نگرفته؟ خب من می گم کجا رفتن! اون سول ها تبدیل به آگاهی شدن ( البته اگر تعریف آگاهی رو بدونید) خب پس چطور میشه که ماده به غیر ماده تبدیل شه ولی یه غیر ماده نمی تونه ماده به وجود بیاره؟؟؟؟؟؟
هر موقع شما تونستید پله عقل که دنیای ابزاره ( ماده در اون جای داره) با پله عشق ( مثل وجد و سرور، احساس غم و شادی، عشق و...) که دنیای بی ابزاری هستش رو تشخیص بدید، می تونید خدا رو اثبات کنید. شما با چه وسیله ای می تونید به کسی اثبات کنید که من 10 واحد دوستت دارم؟ هیچ ابزاری در دنیای عقل وجود نداره که میزان علاقه شما رو بسنجه، مگر اینکه طرف مقابلتون بر روی پله عشق ایستاده باشه و بدون اثبات شما، میزان علاقتون رو حس کنه! حتی بدون هیچ کلامی...
پس خدا رو با عقل و ابزار نمی تونید اثبات کنید پس چون اینجوری نمی تونید اثبات کنید دست به انکار می زنید، در صورتی که اگر بر پله عشق بایستید، خدا رو هر لحظه حس می کنید. درسته که پله عقل پایه ی رفتن به پله عشقه، که بازهم اگر فقط یه کم توی وجود خودتون نگاه کنید، حتی از نظر علمی هم خدا براتون اثبات میشه.
جالبه که تمامی دانشمندان و پژوهشگرها و عرفا، شکی روی وجود خدا ندارند و این مساله برای همه جا افتاده، ولی در خیلی از ملت ها، من جمله خود ما، چون خدا یه وسیله ای هست برای رسوندن ما به مقصدمون، پس باید مادی اثبات شه، که اگر اینجوری فکر می کنید، بحث بی نتیجه خواهد بود. یه کم قفل ذهنی تون رو رها کنید و شاهد باشید، اونوقت ببینید خدا رو حس می کنید یا نه! اگر حس کردید پس دیگه دنبال اثبات مادی نباشید چون خدا ابزار نیست.
هیچ انسانی نیست که توی زندگیش وجود خدا رو حس نکرده باشه هیچ انسانی! فقط کافیه یه کم چشممون رو باز کنیم که اونا رو ببینیم چون این ایراد ماست که اونو نمی بینیم.
من هنوز منتظرم که دوست خوبمون میزان علاقه، ناراحتی، شوق و ذوق و... خودشون رو برام اثبات کنن. اگر اینکار رو کردن من هم خدا رو با همون روش ایشون اثبات می کنم.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با توجه به اینکه خدا عدم هست،......
همين جمله شما كافيست و قابل قبول
با تشكر

با توجه به اینکه خدا عدم هست، با عقل ناقص انسان و درک زمینی او، قابل اثبات نیست. و با چشم بدن هم دیده نمیشه چون انسان محدود در مکان و زمانه و تضاده، پس تا وقتی اشتیاق نداشته باشه، به حس حضور نمی رسه، و وقتی به حس حضور نرسه، خدا براش اثبات نمیشه.
فکر می کنید چرا همه عرفا از عقل نالیده اند؟
1) ناله از عقل جزء نگر ( داستان فیل اختلاف مردم در شکل و چگونگی آن، که مولوی به آن اشاره می کند) اگر نشنیدید بگید تا تعریف کنم

در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف، رای فضولی چرا کند؟ (حافظ)

عقل جزوی، عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و، محتاج نیست ( مولانا )

2) ناله از عقل واقع نگر ( عقل همواره انسان رو از هر چیزی که حقیقت داره اما واقعیت نداره بر حذر می داره و اون رو انکار می کنه) ( اگر تعریف و فرق واقعیت و حقیقت رو نمی دونید بگید توضیح میدم)

عقل گوید؛ شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید، راه است و رفته ام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازارعقل، بازارها
عقل گوید پا منه، کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را، کاندر تو است آن خارها (مولانا)

یا در جایی دیگه شاعر میگه:

زین خرد جاهل همی باید شدن
دست در دیوانگی، باید زدن
آزمودم عقل دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را (مولانا)

خب پس یه کم پا رو از پله عقل فراتر بذارید تا خدا براتون اثبات شه.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسارت فكري نوعي بردگي است ،اعتقاد به چيزهايي كه ناشي از توهومات است نوعي گذر از سياهچاله هاي انديشيدن است كه فرصت درست انديشيدن را از بشر سلب ميكند.
عشق زميني راز بقاي تست .
آنقدر پاك و عزيزي كه حيفم آيد ترا بخدا بسپارم پس :
خرد نگهدارت
دوست عزیز شما با دین تضاد دارید؟ این بحثش از وجود خدا جداس.
شما خودتون رو برده می دونید، پس چرا من همچین احساسی ندارم؟ کسی که با خداس (منظورم مومن به دین خدا نسیت، کسی که در کل خودش به شخصه، خدا رو کنارش حس می کنه منظورمه) خودش رو برده و اسیر نمی دونه، اونی که اسارت میاره عشق زمینیه نه عشق الهی. یعنی واقعا تا حالا نشده با خدا عشق بازی داشته باشید؟ امکان نداره.
شما کاری به دیگران نداشته باشید که با نام خدا و دین او می خوان با شما چیکار کنن، نگاه کنید ببینید خودتون چیکار کردید تا حالا! شما به عنوان یک انسان چه قدمی در راه کرامت و تعالی انسان برداشتید؟ راهی برای رسیدن به کمال پیدا کردید؟ و...
 

mona_serendipity

عضو جدید
من هنوز منتظرم که دوست خوبمون میزان علاقه، ناراحتی، شوق و ذوق و... خودشون رو برام اثبات کنن. اگر اینکار رو کردن من هم خدا رو با همون روش ایشون اثبات می کنم.

دوست من میزان رو با وجود مقایسه نکنید.

ما اگه نتونیم میزانشونو تعیین کنیم اما وجودشو میتونیم بیان کنیم تا به حال شده کسی از یه اتفاق خیلی بد ناراحت نشده باشه یا از یه اتفاق خوش خوشحال نشده باشه؟یا حالا عشقو شوقو ... هرچی که شما می گید. اون عکس العمل که در فرد اتفاق می افته جواب سوال شماست . در باره میزان حق با شماست اما وجود که دارن.[/quote]
ببینید پس قبول دارید چیزی که ماده نیست میزان نداره درسته؟ و نمیشه با عقل اونو سنجید؟ پس اون عکس العمل در واقع ثابت کننده ی وجود اون احساس هستش! ( طبق گفته های خودتون)
خب تا حالا نشده کسی از طرف خدا هیچ حسی داشته باشه؟ مخصوصا توی مشکلات؟؟؟ وقتی ما چیزی رو فقط حس می کنیم نمی تونیم با زبان بیان و اثباتش کنیم. منم همین رو می گم، هر چیزی که با ابزار ( حتی عقل ) سنجیده نمیشه دلیل بر نبودنش نیست و وجود داره. خدا رو هم از روی عکس العمل خود انسان و بقیه جهان هستی باید پی به وجودش برد.
 

mona_serendipity

عضو جدید
از هر صد بيمار سرطاني ايراني كه از معالجه مايوس ميشه صد تاشون دست بدامان خدا و ائمه ميشوند و ممكنست 5 نفر از انها از مرگ نجات پيدا ميكنند و اين پنج نفر ميتوانند مدعي شوند كه فلان امام منونجات داد اما اون 95 نفر كه مردند چي بگند؟حتما بگن عدل الهي اين بوده كه اونا بميرند شايد اون كودك پنج ساله اي كه با همه دعا ها و ثنا هاي خودشو فاميلشو ... خوب نميشه اگه زنده مي موند جنايتكار بزرگي ميشده و چون خدا مي دونسته اونو ميكشه !
لطفا از اين نوع استدلالات كيلويي دست برداريد.

بهبود بيماري هاي لاعلاج با احتمالاتي در همين حدود در همه جاي دنيا رخ مي دهد يعني پنج نفر چيني بيخدا هم خوب ميشن ولي اونا نميتونند بگن كه خدا نجاتشون داده!چون بلد نيستند.!!
ببخشید خب اشتباه دقیقا همینجاست. که ما برای حل کردن مشکلاتمون فکر می کنیم خدا باید دست به سینه وایسه جلوی ما تا مشکلاتمون رو حل کنه، کی گفته که باید نذر ائمه کرد که شفا بدن؟ اتفاقا ما چون سراغ غیر خدا می ریم هیچ وقت راهمون رو پیدا نمی کنیم. خب معلوم شد که شما حتی یک کلمه از حرفهای منو متوجه نشدید و کاملا ذهنتون قفله. من اصلا حرفم سر شفا گرفتن بود یا نذر؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من بحث دینی باز کردم؟؟؟؟ من سوال علمی از شما پرسیدم.
اگر جواب منطقی ندارید احتیاجی نیست حتما جواب بدبد. من بحث ماده، آگاهی و انرژی رو براتون باز کردم ولی شما رفتی توی یه بحث دیگه. اون عدالتی که شما می فرمایید همیشه بزرگترین تضاد انسان به خدا بوده، در مورد نذر هم بحث خیلی مفصل تر از چیزی هست که شما گفتید و جاش اینجا نیست وگرنه خیلی حرف برای گفتن هست. خود من هم زیر بار حرفهای کیلویی کسی نمی رم و تا به حال حتی یکبار در عمرم نذر نکردم.
بحث ها رو با هم قاطی نکنید. اگر جوابی برای همون پستم که اصلا متوجهش نشدید دارید، بفرمایید.
 

mona_serendipity

عضو جدید
با توجه به اینکه خدا عدم هست،......
همين جمله شما كافيست و قابل قبول
با تشكر
عدم = لا زمانی، لا مکانی، لا تضاد. و خدا ماده نیست.
خب حالا شمای انسان محدود در هر 3 این مورد ها چطور می خوای خدا رو بکشی اینجا و اثباتش کنی؟؟؟؟
شاید هم شما عدم رو به معنی دیگه ای برای خودت معنی کردی...
 
آخرین ویرایش:

mona_serendipity

عضو جدید
اسارت فكري نوعي بردگي است ،اعتقاد به چيزهايي كه ناشي از توهومات است نوعي گذر از سياهچاله هاي انديشيدن است كه فرصت درست انديشيدن را از بشر سلب ميكند.
عشق زميني راز بقاي تست .
آنقدر پاك و عزيزي كه حيفم آيد ترا بخدا بسپارم پس :
خرد نگهدارت
تا وقتی که شما خودتون رویک انسان ندونیدکه موجودی کاملا مختار و آزاد آفریده شده، همیشه برده و اسیر خواهید بود، حالا از هر نوع اسارتی که می خواد باشه، باشه!
 

Similar threads

بالا