mehrshad53
اخراجی موقت
سال 74 و اینها بود و ترمینال غرب تازه راه افتاده بود...........
یک شب که بلیط گرفته بودم که بیایم اصفهان ،برق رفته بود و توی خوابگاه کلی مسخره بازی دراوردیم و خندیدیم که یه دفه دیدم دیرم گشته است....
سریع از خوابگاه آمدم بیرون. چشم چشم را نمیدید و ماشین هم که گیر نمیومد اصلا و ابدا،لذا پیاده به راه افتادم و کنار اتوبان را گرفتم که اقلا تا یه جایی بروم و از اتوبوس جا نمانم،در این حین به اسمان نگاه میکردم و ستارگان را میستودم و آهنگی از هایده زمزمه مینمودم که ناگهان همه چی دور سرم چرخید و نفهمیدم چه شد!
قلبم تلپ و تولوپ میکرد و نمیدانستم که چه بر من رفته که ناگهان نور خودرویی اطراف را روشن کرد و دیدم که زمین نزدیک چانه مبارک است و با بدبختی خود را به سطح زمین رساندم و چمدانم را پیدا کرده و به راه ادامه دادم....
به ترمینال که رسیدم دیدم کل هیکل مبارک را خاک فرا گرفته است و همه راست راست نگاه میفرمایند!
موقعی که از اصفهان برگشتم سریعا به محل حادثه رفته و دیدم که گودالی به عمق 2 متر و قطر 1 متر که احتمالا محل برخورد شهاب سنگی با زمین بود و بنده دقیقا قدم به مرکز چاله نهاده بودم.
یک شب که بلیط گرفته بودم که بیایم اصفهان ،برق رفته بود و توی خوابگاه کلی مسخره بازی دراوردیم و خندیدیم که یه دفه دیدم دیرم گشته است....
سریع از خوابگاه آمدم بیرون. چشم چشم را نمیدید و ماشین هم که گیر نمیومد اصلا و ابدا،لذا پیاده به راه افتادم و کنار اتوبان را گرفتم که اقلا تا یه جایی بروم و از اتوبوس جا نمانم،در این حین به اسمان نگاه میکردم و ستارگان را میستودم و آهنگی از هایده زمزمه مینمودم که ناگهان همه چی دور سرم چرخید و نفهمیدم چه شد!
قلبم تلپ و تولوپ میکرد و نمیدانستم که چه بر من رفته که ناگهان نور خودرویی اطراف را روشن کرد و دیدم که زمین نزدیک چانه مبارک است و با بدبختی خود را به سطح زمین رساندم و چمدانم را پیدا کرده و به راه ادامه دادم....
به ترمینال که رسیدم دیدم کل هیکل مبارک را خاک فرا گرفته است و همه راست راست نگاه میفرمایند!
موقعی که از اصفهان برگشتم سریعا به محل حادثه رفته و دیدم که گودالی به عمق 2 متر و قطر 1 متر که احتمالا محل برخورد شهاب سنگی با زمین بود و بنده دقیقا قدم به مرکز چاله نهاده بودم.