خاطرات یک بازدید کننده خارجی از نمایشگاه کتاب ایران!!!

saba888

عضو جدید
کاربر ممتاز








من برای اولین بار بود که به ایران، همچنین برای اولین بار بود که به نمایشگاه کتاب تهران می آمدم. خیلی ذوق زده شده بودم. چیزهایی که دیدیم خیلی برایم جالب و تازه بود. من هیچ کجای دنیا از این چیزهای جالب ندیده بودم.



ایرانی ها برای کتاب و کتاب خوانی خیلی ارزش قائلند، طوریکه در مدت برگزاری نمایشگاه از کودک دو ساله تا پیرمرد نود ساله به نمایشگاه می آیند و نمایشگاه خیلی خیلی شلوغ است.
ایرانی ها، به خصوص مسئولان برگزاری نمایشگاه به آثار باستانی و ویرانه ها خیلی علاقه مند هستند. بطوریکه محل نمایشگاه در مکانیست که بیشتر جاهای آن خرابه و ویرانه است. این کار باعث شده یک حالت نوستالژیک به آدم دست بدهد.


یک نکته ی خیلی جالب که در مورد ایرانی ها مشاهده کردم این بود که از نظر کتاب خوانی خیلی هم سلیقه و هم نظرند. چون من می دیدم در بعضی از غرفه ها هیچ کس برای بازدید حضور نداشت ولی بعضی از غرفه ها مملو از جمعیت بود. فقط نفهمیدم چرا غرفه هایی که مسئولش خانم بود این حالت ازدحام را داشت.


ایرانی ها خیلی آدم های اقتصادی هستند که به وقت نیز خیلی اهمیت می دهند. این موضوع را در نمایشگاه کتاب به خوبی می توان مشاهده کرد. چون خیلی از آنها موقع بازدید وقت را تلف نمی کردند و دریک نگاه کتاب را مطالعه می کردند و در نتیجه آن را نمی خریدند.


ایرانی ها خیلی با محبتند و همدیگر را خیلی دوست دارند، بطوریکه بعضی از آنها اصلاً کتاب نمی خوانند ولی چون دلشان برای هم تنگ می شود، برای دیدن یکدیگر به نمایشگاه می روند. من این موضوع را از آنجا فهمیدم که بیشتر بازدیدکنندگان به جای اینکه به کتاب ها نگاه کنند به مردم نگاه می کردند. مترجم من می گفت اکثر آنها به آدم های باشخصیت بیشتر نگاه می کنند.


ایرانی ها خیلی خونگرم و اجتماعی هستند. آنها با اینکه همدیگر را نمی شناسند اما خوش و بش و احوالپرسی می کنند. مثلاً من خودم دیدم که چندتا از جوانان ایرانی هنگام بازدید از نمایشگاه به بعضی از بازدید کنندگان می گفتند:” چطوری خوشگله”. من خیلی خوشم آمد. در کشور ما اصلاً از این محبت ها خبری نیست. حیف…


یک نکته ی جالب که در نمایشگاه کتاب دیدم این بود که ایرانی ها بیشتر از اینکه کتاب بخرند، آب معدنی، بستنی و… می خریدند. طوریکه صف بستنی و آب معدنی خیلی شلوغ تر از صف های کتاب بود. این نشان دهنده ی این است که ایرانی ها توجه ویژه ای به تغذیه و سلامتی دارند.


نحوه ی چیدمان کتاب ها در نمایشگاه خیلی جالب و ابتکاری بود. مسئولان برگزاری نمایشگاه طوری برنامه ریزی کرده اند که برای پیدا کردن یک کتاب با موضوع خاص، بازدید کننده مجبور است اکثر غرفه ها را بازدید کند تا پس از ساعت ها بالاخره کتاب مورد نظر خود را پیدا کند. خوبی این روشِ به قول ایرانی ها ، این است که بازدید کننده با کتاب های بیشتری آشنا می شود.

با این همه توصیفات نمی دانم چرا در پایان نمایشگاه همه در حال ادای احترام به پدر، مادر، خواهر و به خصوص عمه ی مسئولان هستند. مثلاً من خودم دیدم که یکی از بازدید کننده ها گفت:” این کتاب ها به درد عمه اشان می خورد.” فکر کنم منظورش تشکر از عمه ی مسئول بود. آخیِ… چقدر با محبت.

در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب تهران، خیلی خوشحال و هیجان زده بودم ولی این سؤال همیشه در ذهنم بود که با این همه استقبال از نمایشگاه کتاب و ازدحام بیش از حد، چرا آمارها نشان می دهد که نرخ مطالعه در ایران اینقدر کم است؟

راهنمای ما می گفت:” این آمارها، مثل خیلی آمارهای دیگر غلط است و اصلاً کتابخوانی در ایران خیلی هم خوب است. اصلاً همه چیز خوب است و کسانی که این آمارها را می دهند، دشمن ما هستند، فهمیدی؟!”
 

mmr1414m

عضو جدید
حقايقي تلخ كه همه ما اونارو مي دونيم ولي سرمونو مثل كبك كرديم زير برف
 

آبجی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا جامعه کی هست ؟؟
جز من و تو هست ؟؟؟ جامعه رو من و تو تشکیل دادیم که شدیم ما شدیم جامعه
خب دوست گرامی بهتره یه کم رو رفتار خودمون دقیق تر بشیم ببینیم که خودمون هم همین کارها رو تو نمایشگاه کتاب انجام میدیم
قصد جسارت ندارم اما خب اگه میخوایم جامعه درست بشه بهتره از خودمون شروع کنیم تک تک بعد میبینم که بله کم کم داره میشه جامعه ایده ال مون نه اینکه تا یه نکته منفی دیدیم بزرگ و بزرگترش کنیم

هر کشوری خوب و بد داره **
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

m saeidi

عضو جدید
بجای اینهمه تاسف خوردن برای همدیگه و ملت بهتره همین الان خیلی جدی تصمیم بگیریم روزی 15 دقیقه کتاب بخونیم . من مدتهاست دارم اینکار رو میکنم و از روزی 15 دقیقه به روزی 1 ساعت دارم میرسم ، اوایلش 5 دقیقه هم برام زجر آور بود ولی الان دیگه عادت کردم و دوستدارم که بیشتر ادامه بدم .
از کنار هر مطلب ساده رد نشید .
اول به خودتون نگاه کنید . شما در این دایره چه سهمی دارید ؟
تاسف خوردن که دردی رو دوا نیمکنه .
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

زر خانیم

عضو جدید
بجای اینهمه تاسف خوردن برای همدیگه و ملت بهتره همین الان خیلی جدی تصمیم بگیریم روزی 15 دقیقه کتاب بخونیم . من مدتهاست دارم اینکار رو میکنم و از روزی 15 دقیقه به روزی 1 ساعت دارم میرسم ، اوایلش 5 دقیقه هم برام زجر آور بود ولی الان دیگه عادت کردم و دوستدارم که بیشتر ادامه بدم .
از کنار هر مطلب ساده رد نشید .
اول به خودتون نگاه کنید . شما در این دایره چه سهمی دارید ؟
تاسف خوردن که دردی رو دوا نیمکنه .
منم کتاب خوندنو دوست دارم اما از بس گرونه نمیتونم بخرم مجبور از تو نت گیر بیارم بخونم
 

Similar threads

بالا