تيمسار خلبان كيومرث حيدريان را خيلي ها بخوبي مي شناسند؛رشادتها و دلاوري هاي اين مرد بزرگ در دفاع مقدس شهره خاص و عام است سرآمد
اين رشادتها سرنگوني سه فروند جنگنده بعثي ها در يك تعقيب و گريز بر فراز آسمان استان كرمانشاه توسط وي مي باشد
وي در خصوص روزهاي فتح بزرگ خرمشهر نيز خاطراتي براي خبرنگار ايرنا؛بازگو كرد كه تلخي و شيريني در اين خاطرات ملموس است
وي گفت : در همان روزها (آستانه عمليات بيت المقدس ) و در منطقه مشغول صرف ناهار بوديم كه ناگهان يكي از بچه هاي تكاور نيروي دريايي ارتش با حالتي پريشان و آشفته وارد شد؛ خيلي بغض كرده بود و در نهايت نتوانست مانع گريه كردن خود شود
وي افزود: وقتي دليل اين حالت را از وي جويا شديم ؛ اين تكاور كه به سختي حرف مي زد؛ گفت : همين الان از خرمشهر مي آيم ؛ ساعاتي قبل صحنه هايي ديدم كه بسيار تكان دهنده و وحشتناك بود و برايم به كابوسي تبديل شده است
حيدريان ادامه داد: تكاور در خصوص جزييات صحنه هايي كه مشاهده كرده بود؟
گفت : در خرمشهر وقتي بعثي ها حمله كردند؛ من خود را درون يك تانكر خالي از آب پنهان نمودم ؛ تانكر هم به حدي گلوله خورده بود كه سوراخ سوراخ شده بود
تكاور افزود: وقتي از يكي از اين سوراخها بيرون را نگاه مي كردم ؛ ديدم بعثي ها يك دختر پرستار را به اسارت در آورده اند آنها بعد از آزار و
اذيت بسيار به اين دختر معصوم ؛ در نهايت تير خلاصي به سر او زدند و دخترك پرپر شد
تيمسار خلبان حيدريان در حالي كه اين خاطره را با بغض مطرح مي كرد؛ گفت :
در همين لحظه سرلشكر شهيد عباس دوران بسيار متاثر و ناراحت شده بود؛ از جاي برخاست و گفت : زود باشيد بچه ها؛ الان موقعش است كه يك ضربه حسابي به اين نامردها بزنيم و حق آن دختر معصوم را بگيريم
وي گفت : وقتي با عباس به پرواز درآمديم ؛ نزديكي هاي جزيره مينو چادرهاي بعثي ها را مشاهده كرديم و ديديم كه افسرانشان روي صندلي نشسته بودند وساير افراد آنها به صورت چهار رديفي ايستاده بودند و آشپزها مشغول دادن غذا به آنها بودند
تيمسار افزود: در اين هنگام به اتفاق شهيد دوران ؛ آنها را به رگبار مسلسل بستيم و درست مانند يك سفره 100 متري كه از فراز آسمان مشهود است ؛ ديديم كه همه آنها قلع و قمع و بر زمين پهن شدند؛ در اين هنگام ديدم كه دماغهواپيماي شيد دوران چپ و راست مي شود؛ احساس كردم كه هواپيماي وي آسيب ديده اما موضوع اين نبود بلكه اين هم رزم من چنان خشمگين و برآشفته شده بود كه چپ و راست مي رفت و بعثي ها را درو مي كرد
وي گفت : در اين هنگام شهيد دوران فرياد مي زد انتقام آن دختر پرستار
را مي گيرم
تيمسار خلبان حيدريان خاطره ديگري از آن روزها را يادآور مي شود هنگامي كه نيروهاي بعثي به درون گمرك خرمشهر رخنه كرده بودند و قصد داشتند
خودروهاي تويوتا ي پرشماري كه در آنجا وجود داشتند را با سوئيچ انداختن و يا بكسل كردن ؛ ببرند
وي ادامه داد: وقتي اين خبر به ما رسيد؛ با سه تن ديگر از خلبانان به پرواز درآمديم و تمام نيروهاي عراقي را تار و مار كرديم و اجازه نداديم
حتي يك خودرو به دست بعثي ها بيفتد وي به عمليات پيروزمندانه ديگري در منطقه شلمچه اشاره كرد و گفت : بعثي ها در اين منطقه به قدري ضد هوائي كار گذاشته بودند كه حتي در درون خاك خودمان هم كه پرواز مي كرديم ؛ احساس امنيت نداشتيم براي همين تصميم گرفتيم براي هميشه به اين حس ناامني پايان دهيم
وي گفت : در يك عمليات حساب شده و غافلگيرانه چنان ضربه اي به مواضع بعثي ها وارد كرديم كه همه تجهيزات ؛ تاسيسات و ضد هوائي هاي آنها را منهدم كردم البته تنها جايي كه حتي يك گلوله هم به سمت آن شليك نكرديم ؛ مسجدشلمچه بود
به هر روي امنيت امروز و آسايشي كه ما با فراغ بال در كشور داريم مرهون رشادت اين بزرگمردان و آن روزهاي ثبت شده در تاريخ پر از خون و آتش اين
مملكت است و اين فرزندان خميني كبير بودند كه با جنگ آوري خود برگهاي زريني به فاتحانه ترين فتحهاي ايران زمين افزودند
ياد و خاطره همه شهدا؛ رزمندگان ؛ ايثارگران و بازماندگان اين روزهاي
غرورآفرين گرامي باد شهر خرمشهر در سوم خرداد ماه سال 1361 و در عمليات پيروزمندانه بيت المقدس از نيروهاي اشغالگر بعثي و عوامل سردار پوشالي قادسيه باز پس گرفته شد
اين پيروزي گواراي ايرانيان باد!
اين رشادتها سرنگوني سه فروند جنگنده بعثي ها در يك تعقيب و گريز بر فراز آسمان استان كرمانشاه توسط وي مي باشد
وي در خصوص روزهاي فتح بزرگ خرمشهر نيز خاطراتي براي خبرنگار ايرنا؛بازگو كرد كه تلخي و شيريني در اين خاطرات ملموس است
وي گفت : در همان روزها (آستانه عمليات بيت المقدس ) و در منطقه مشغول صرف ناهار بوديم كه ناگهان يكي از بچه هاي تكاور نيروي دريايي ارتش با حالتي پريشان و آشفته وارد شد؛ خيلي بغض كرده بود و در نهايت نتوانست مانع گريه كردن خود شود
وي افزود: وقتي دليل اين حالت را از وي جويا شديم ؛ اين تكاور كه به سختي حرف مي زد؛ گفت : همين الان از خرمشهر مي آيم ؛ ساعاتي قبل صحنه هايي ديدم كه بسيار تكان دهنده و وحشتناك بود و برايم به كابوسي تبديل شده است
حيدريان ادامه داد: تكاور در خصوص جزييات صحنه هايي كه مشاهده كرده بود؟
گفت : در خرمشهر وقتي بعثي ها حمله كردند؛ من خود را درون يك تانكر خالي از آب پنهان نمودم ؛ تانكر هم به حدي گلوله خورده بود كه سوراخ سوراخ شده بود
تكاور افزود: وقتي از يكي از اين سوراخها بيرون را نگاه مي كردم ؛ ديدم بعثي ها يك دختر پرستار را به اسارت در آورده اند آنها بعد از آزار و
اذيت بسيار به اين دختر معصوم ؛ در نهايت تير خلاصي به سر او زدند و دخترك پرپر شد
تيمسار خلبان حيدريان در حالي كه اين خاطره را با بغض مطرح مي كرد؛ گفت :
در همين لحظه سرلشكر شهيد عباس دوران بسيار متاثر و ناراحت شده بود؛ از جاي برخاست و گفت : زود باشيد بچه ها؛ الان موقعش است كه يك ضربه حسابي به اين نامردها بزنيم و حق آن دختر معصوم را بگيريم
وي گفت : وقتي با عباس به پرواز درآمديم ؛ نزديكي هاي جزيره مينو چادرهاي بعثي ها را مشاهده كرديم و ديديم كه افسرانشان روي صندلي نشسته بودند وساير افراد آنها به صورت چهار رديفي ايستاده بودند و آشپزها مشغول دادن غذا به آنها بودند
تيمسار افزود: در اين هنگام به اتفاق شهيد دوران ؛ آنها را به رگبار مسلسل بستيم و درست مانند يك سفره 100 متري كه از فراز آسمان مشهود است ؛ ديديم كه همه آنها قلع و قمع و بر زمين پهن شدند؛ در اين هنگام ديدم كه دماغهواپيماي شيد دوران چپ و راست مي شود؛ احساس كردم كه هواپيماي وي آسيب ديده اما موضوع اين نبود بلكه اين هم رزم من چنان خشمگين و برآشفته شده بود كه چپ و راست مي رفت و بعثي ها را درو مي كرد
وي گفت : در اين هنگام شهيد دوران فرياد مي زد انتقام آن دختر پرستار
را مي گيرم
تيمسار خلبان حيدريان خاطره ديگري از آن روزها را يادآور مي شود هنگامي كه نيروهاي بعثي به درون گمرك خرمشهر رخنه كرده بودند و قصد داشتند
خودروهاي تويوتا ي پرشماري كه در آنجا وجود داشتند را با سوئيچ انداختن و يا بكسل كردن ؛ ببرند
وي ادامه داد: وقتي اين خبر به ما رسيد؛ با سه تن ديگر از خلبانان به پرواز درآمديم و تمام نيروهاي عراقي را تار و مار كرديم و اجازه نداديم
حتي يك خودرو به دست بعثي ها بيفتد وي به عمليات پيروزمندانه ديگري در منطقه شلمچه اشاره كرد و گفت : بعثي ها در اين منطقه به قدري ضد هوائي كار گذاشته بودند كه حتي در درون خاك خودمان هم كه پرواز مي كرديم ؛ احساس امنيت نداشتيم براي همين تصميم گرفتيم براي هميشه به اين حس ناامني پايان دهيم
وي گفت : در يك عمليات حساب شده و غافلگيرانه چنان ضربه اي به مواضع بعثي ها وارد كرديم كه همه تجهيزات ؛ تاسيسات و ضد هوائي هاي آنها را منهدم كردم البته تنها جايي كه حتي يك گلوله هم به سمت آن شليك نكرديم ؛ مسجدشلمچه بود
به هر روي امنيت امروز و آسايشي كه ما با فراغ بال در كشور داريم مرهون رشادت اين بزرگمردان و آن روزهاي ثبت شده در تاريخ پر از خون و آتش اين
مملكت است و اين فرزندان خميني كبير بودند كه با جنگ آوري خود برگهاي زريني به فاتحانه ترين فتحهاي ايران زمين افزودند
ياد و خاطره همه شهدا؛ رزمندگان ؛ ايثارگران و بازماندگان اين روزهاي
غرورآفرين گرامي باد شهر خرمشهر در سوم خرداد ماه سال 1361 و در عمليات پيروزمندانه بيت المقدس از نيروهاي اشغالگر بعثي و عوامل سردار پوشالي قادسيه باز پس گرفته شد
اين پيروزي گواراي ايرانيان باد!