خاطرات دانشگاه و خوابگاه دانشجویی رو بگو

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


خاطرات زندگی دانشجویی در خوابگاه گاهی اوقات از زیباترین لحظات در طول زندگی هر فرد

دانشگاهی می باشد.دمی ناب و فراموش نشدنی که حسرت بازگشتش بر دل می ماند و تجربه اش

دیگر تکرار نخواهد شد. این تاپیک رو زدم هرکسی خاطره ایی از دوران دانشجوییش داره بیاد تعریف کنه





دانشجویان پسر مقیم یکی از خوابگاه‌های دانشگاه صنعتی شریف در یک شب بهاری همراه می شویم.




عجب نظمی.......................



















خوابگاه‌هاي دانشجويي دختران،كنترل تحمل‌ناپذير.............











خخخ رو دیوارو نگاه کن فقط.......











ببن چقدر نظم وترتیب پسرا یاد بگیرن:D




 
آخرین ویرایش:

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه خاطره ای میخوایی از دستگیری توسط پلیس تا مرز اخراج از دانشگاه

 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز بود خوابگامون لب ساحل بود تقریبن

مارو میگی برو بچ بچه مظلوم معروف به بچه های بنده هشتی

یه روز تو دل تابستون تو خوابگاه بودیم

هوا بس ناجوانمردانه گرم بود

رفتیم پارک جلوی خوابگاه

یه دور گرد گیتاریست هم داشت میرفت

شروع به دست انداختنش کردیم تا بچه ها خواستن گیتار بزنم

ما هم شروع کردیم به گیتار زدن

تیپ من که از همشون بهتر بود تقریبا حساب کنین و حدس بزنین بقیه رو( شلوارک زرد گلمنگولک دار کتونی اسپرت کلاه شاپو بندک شلوار با یه تیشرت سفید طرح بند هشت.)

من که سالم ترین بودم اینجوری تا بقیه رو خدا به دادمون برسه

وقتی شروع به زدن کردم از نوع گیلکی برو بچ شروع به رقص کردن که انگار مشروب زده باشن

بقیش بماند نمیدونیم چی شد که تو پاسگاه تشریف داشتیم

این یکی از این خاطراته
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز بود خوابگامون لب ساحل بود تقریبن

مارو میگی برو بچ بچه مظلوم معروف به بچه های بنده هشتی

یه روز تو دل تابستون تو خوابگاه بودیم

هوا بس ناجوانمردانه گرم بود

رفتیم پارک جلوی خوابگاه

یه دور گرد گیتاریست هم داشت میرفت

شروع به دست انداختنش کردیم تا بچه ها خواستن گیتار بزنم

ما هم شروع کردیم به گیتار زدن

تیپ من که از همشون بهتر بود تقریبا حساب کنین و حدس بزنین بقیه رو( شلوارک زرد گلمنگولک دار کتونی اسپرت کلاه شاپو بندک شلوار با یه تیشرت سفید طرح بند هشت.)

من که سالم ترین بودم اینجوری تا بقیه رو خدا به دادمون برسه

وقتی شروع به زدن کردم از نوع گیلکی برو بچ شروع به رقص کردن که انگار مشروب زده باشن

بقیش بماند نمیدونیم چی شد که تو پاسگاه تشریف داشتیم

این یکی از این خاطراته

خخخ شلوارک :D
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز یه استادمون اومد ناهار خوابگاه خود استاد پیر مرد 70 ساله که بخاطر کاری مجبور بود مدتی ایران باشه

پیر مرد نگو جوون رعنا


شروع کردیم به اهنگ زدن واقعن زیبا میزد

بعد ما شروع کردیم اهنگ بابا کرم زدن

چشمتون روز بد نبینه

قر تو کمر استادمون زیاد بود (انگاری داشت میترکید)

بعد رسید به ناهار که یکی از بچه ها ادعای اشپزی بود ابگوشت درست کرد (یعنی زنده موندیم تا حالا خر شانس بودیم)

بعد رقص خوندن و بزن بکوب رفتیم سراغ ابگوشت

من هی میگشتم دنبال جوراب که بپوشم برم نوشابه بخرم پیدا نکردم

بلخره رفتیم خریدم برگشتیم

چشمتون روز بد نبینه

وقتی سر ابگوشت رو باز کردیم بوی فاضلاب میداد دیدیم بلهه جورابمو یکی از بچه ها انداخته بود تو ابگوشت

اخه کسی جورابمو نمیشوره فک کنم اون موقع اول عید خریده بودم دیگه نشسته بودم

تازه رنگ سفید میخرم مشکی تحویل میدم

بقیش بماند چه بلا هایی سرمون اومد(منکراتیه):)
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز یه استادمون اومد ناهار خوابگاه خود استاد پیر مرد 70 ساله که بخاطر کاری مجبور بود مدتی ایران باشه

پیر مرد نگو جوون رعنا


شروع کردیم به اهنگ زدن واقعن زیبا میزد

بعد ما شروع کردیم اهنگ بابا کرم زدن

چشمتون روز بد نبینه

قر تو کمر استادمون زیاد بود (انگاری داشت میترکید)

بعد رسید به ناهار که یکی از بچه ها ادعای اشپزی بود ابگوشت درست کرد (یعنی زنده موندیم تا حالا خر شانس بودیم)

بعد رقص خوندن و بزن بکوب رفتیم سراغ ابگوشت

من هی میگشتم دنبال جوراب که بپوشم برم نوشابه بخرم پیدا نکردم

بلخره رفتیم خریدم برگشتیم

چشمتون روز بد نبینه

وقتی سر ابگوشت رو باز کردیم بوی فاضلاب میداد دیدیم بلهه جورابمو یکی از بچه ها انداخته بود تو ابگوشت

اخه کسی جورابمو نمیشوره فک کنم اون موقع اول عید خریده بودم دیگه نشسته بودم

تازه رنگ سفید میخرم مشکی تحویل میدم

بقیش بماند چه بلا هایی سرمون اومد(منکراتیه):)

خخخخخخخخ استادتون چقدر پایه بود ها

حالم بهم خورد ابگوشت با طعم جوراب بو گندو

خدایی پسرا همشون همینطورن

خخخ حتما واسه لعاب دادن به ابگوشت از جوراب استفاده کرده
خخخ جوراب شما هم که پراز چرک .کثیفیش هم غلیظ بوده به به بگوشت غلظت داده:D

خیلی باحال بود
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه بار اصفهان لب زاینده رود هم اونجوری شدم که مثل ندید بدید ها بپریم تو زاینده رود که دیدیم خشکیده و نهایت ضایع شدن بود

خخخ زاینده رود که اینقد ر بی اب شده که مردم میپرن تو خشکی و کسی ازشون ایراد نمیگره
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خخخخخخخخ استادتون چقدر پایه بود ها

حالم بهم خورد ابگوشت با طعم جوراب بو گندو

خدایی پسرا همشون همینطورن

خخخ حتما واسه لعاب دادن به ابگوشت از جوراب استفاده کرده
خخخ جوراب شما هم که پراز چرک .کثیفیش هم غلیظ بوده به به بگوشت غلظت داده:D

خیلی باحال بود
خاطرات زیادی دارم خاطرات بد خوب
دعوا کل کل مسابقات از خواب گاه خاطرات زیادی دارم

کی حوصله داره هه رو بگه

مثلن یه روز جشن تولد رفیقمون با موتور از پله تا دم اتاقش رفتم موتور اکسل بود

یه بار تو خوبگاه دعوام شد یکی بچه قلدر بود بچه شهرستانی ها رو تلکه میکرد که ترکوندمش

یا یکی از دوستامون به پنکه خودشو اویزون کرد

خیلی خاطرات دارم
 

Similar threads

بالا