حسینیه باشگاه مهندسان ایران

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بانگ سروش
گوش کن...
گوش کن، ای سر غفلت در پیشای اسیر «خود» و زندانی «نفس»اینک، این بانگ سروشی است که در این «شب قدر»بیخ گوش من و تو می خواند:ـ این تَغافل از چیست؟در شب قدر، که از چشمه نورآیه هایی روشنجلوه هایی جانسوزتا سحرگاه، فرو می بارد،وای بر من اگر از ریزش فیضبهره هایی نبرم،ورنه افسانه سرد است و سراباین همه شور و شَرَم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روشنایی بخش
در شب قدر، همچنان که ضمیر امام(ع) تجلی گاه ملکوت الهی است، برای انسان های عادی هم این فرصت فراهم می گردد تا به فراخور حال و استعدادشان دل های خود را با پرتو فیوضات الهی روشنایی و صفا دهند.
شب قدر شبِ رهایی از قید و بندهای شیاطین است. در این شب، دل ها تا سحرگاه، در سلام و سلامت است.بوی شب قدر
بیاییم دلهایمان را از غرور و ریا بتکانیم و خدای سبحان را به یکرنگی ستایش کنیم. بیاییم دوباره دل های کدرمان را تا انتهای آسمان بکشانیم و برای آرزوهایمان دعا کنیم، دوباره پر از احساس شویم و برای زلال شدن کوشش کنیم. بیاییم فانوس ها را برداریم و سکوت شب را با طروات وضو زیباتر کنیم و در قنوت نمازمان دل های نیازمند را فراموش نکنیم. اینک بوی شب قدر می آید و من از اکنون جلوه دست هایی را می بینم که خاموش به دعا می ایستند و بهار در آنان می جوشد. وسعت دل هایی را می بینم که در کنج تاریکی شب، قرآن بر سر، با صفا و با محبت می تپند و بی قرار او را می خوانند.
باید شب قدر را بیدار بود
از آنجا که در شب قدر سرنوشت یک سال انسان، به فراخور شایستگی هایش تعیین می شود، باید آن شب را بیدار بود. باید توبه و زاری کرد و به درگاه خدا رفت و خواستار رحمت بی کران او شد. آری لحظه های سرنوشت سازی که تقدیر سال آدمی تعیین می شود نباید انسان در خواب، و از همه چیز بی خبر باشد که این شب، نه شب بی خبری است.
شب قدر کدام شب است؟
در این که «شب قدر» در ماه رمضان است تردیدی نیست؛ چرا که نگرش فراگیر به مجموع آیات قرآن همین معنی را تأیید می کند. ولی در این که کدام شب از شب های ماه رمضان است آرای مفسران گوناگون است. آنچه مشهور و معروف است این است که شب قدر در دهه آخر ماه رمضان و شب بیستم و یکم یا بیست و سوم است. از این رو در روایتی می خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک، پیغمبر اکرم(ص) تمام شب ها را احیا می داشت و مشغول عبادت بود. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: سنجش مقدّرات در شب نوزدهم، استوار کردن آن در شب بیست و یکم، و امضای آن در شب بیست و سوم است»
چرا این شب، شب قدر نامیده شده؟
در پاسخ این سؤال، می توان گفت که: شب قدر به این جهت «قدر» نامیده شده که جمیع مقدرات سال بندگان در آن شب تعیین می شود؛ شاهد این معنی در سوره دخان است، آن جا که می فرماید: «ما این کتاب را در شبی فرخنده نازل کردیم [که] هشدار دهنده بوده ایم. در آن شب هر امری بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین می گردد». این بیان با روایات متعددی هماهنگ است که می گوید: در آن شب، مُقدّرات یک سال انسان ها تعیین می گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر در آن شب فرخنده جدا و روشن می شود.
شب قدر از منظر حدیث
امام صادق(ع) به علی بن ابی حمزه ثُمالی، فرمودند: «فضیلت شب قدر را در شب بیست و یکم و بیست و سوم بطلب، و در هر کدام از این دو یکصد رکعت نماز بجای آور، و اگر بتوانی هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و غسل کن... و اشکالی ندارد در آغاز شب اندکی بخوابی و سپس مشغول عبادت شوی. درهای آسمان در ماه مبارک رمضان گشوده است و شیاطین در غل و زنجیرند، و اعمال مؤمنان مقبول است و چه ماه خوبی است ماه رمضان».
شب قدر، شبی سرشار از سلامت و خیر
شب قدر، شبی است آکنده از سلام و سلامت که تا صبحدم همه خیر و رحمت است. قرآن در این شب نازل شده است، عبادت و احیای آن معادل عبادت هزار ماه است، هم خیرات و برکات الهی در این شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل حال بندگان می گردد، و فرشتگان و روح نیز در همین شب نازل می وشند. بنابراین شبی است سرتاسر سلامت، از آغاز تا پایان، حتی طبق بعضی از روایات، در آن شب شیطان در غل و زنجیر است و این یعنی سلامت و ایمنی مردمان از هر گزند و پلیدی.
بر آستان حضرت دوست
اکنون این ما و این شب قدر که شب نزول قرآن است و شبی است که از هزار ماه برتر است. آیا یادآوری آیه شریف که می فرماید: «ای بندگان ستم کار از رحمت خدا ناامید نشوید» ما را بر آستان حضرت دوست پایبند خواهد کرد؟ به یاد آریم ناله حضرت یونس را که می فرمود: «خدایا تو پاکی و من از ستم کاران بودم»؛ و نیز نیایش آدم و حوّا را که گفتند: «پروردگارا ما به خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و به رحمت خویش نوازش نکنی، به یقین از زیانکاران خواهیم بود».
آیا فَرِّ این آیات، ما را تقدیری دیگر و سرنوشتی بهتر خواهد داد؟ امید آنکه در شب های قدر، به حقیقت قرآن را بر سر و چشممان بگذاریم و آن را قانون زندگی خویش بدانیم.تقدیری شگرف
در شب قدر، مقدّرات انسان ها تا سال آینده رقم می خورد و البته که انسان خود می تواند در این تقدیرات سهیم باشد؛ فردی که در این شب به دعا و نیایش می پردازد و با تفکر و اندیشه و مدد الهی، به تصمیم و عزمی پولادین دست می یابد، می تواند فصل جدیدی در زندگی خود بیافریند. این فرصت ها در تمامی لحظه های زندگی وجود دارد، اما در این شب بیشتر است. شاید رابطه نزول قرآن و شب قدر این باشد که انسان با تأمل و درس گرفتن از قرآن می تواند در زندگی خویش تحوّل های شگرف بیافریند و چه بسیار انسان ها که سرنوشت شان با شنیدن یک آ یه تغییر اساسی یافته است.
احیا و شب زنده داری
بیدار ماندن و «شب های قدر» را به عبادت سپری کردن، جمله اعمال سفارش شده در این شب ها است. شب زنده داری با دعا و نیایش، از اعمال مشترک همه «شب های قدر» است. حضرت امام حسن عسکری(ع) در این باره می فرمایند: «اگر نتوانستی شب های دیگر را به احیا بگذرانی، کوشش کن احیا و شب زنده داری شب بیست وسوم را از دست ندهی».
شب زنده داری از نظر روایات
امام باقر(ع) درباره شب زنده داری می فرمایند: هرکس شب قدر را احیا بدارد، خدوند مهربان گناهان او را می آمرزد.
پیامبر اسلام(ص) هم فرمودند: کسی که شب قدر را به شب زنده داری بگذراند تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ ازاو دور گردد.امام موسی بن جعفر(ع) نیز در این باره فرمودند: کسی که در شب قدر غسل و تا سپیده صبح شب زنده داری کند، گناهانش آمرزیده می شود.بیداری دل
نکته مهمّی که درباره شب های «احیا» باید مورد توجه مؤمنان قرار گیرد، این است که باید شب را تا سپیده صبح به عبادت و دعا بگذرانیم؛ دیگر آن که به بیداری چشم قناعت نکنیم؛ زیرا آنچه مهم است بیداری دل و آگاهی و بصیرتی است که انسان را در محضر فرشتگان آسمانی، سزاوار فیض و رحمت می کند و پاداشِ نیک الهی را به همراه دارد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(قرآن به سرگرفتن)
یکی از اعمال شب های قدر، قرآن به سر گرفتن است. مؤمنان روزه دار در ماه خدا، و در خانه خدا، کتاب خدا را، می گشایند و بر سر می گیرند و آن را شفیع خود، قرار می دهند. آنها به محتوای قرآن می اندیشند، به آغوشش پناه می برند و با آن پیمان مجدد می بندند، تا با معارف نورانی اش، همه زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی سازند.
(دعا و مناجات (نماز)

امام صادق(ع) فرموده است: در هر یک از شب های قدر، صد رکعت نماز باید خوانده شود.
آن حضرت، خود نیز چنین می کرد و از سرشب تا سفیده صبح به دعا و مناجات با خداوند می پرداخت. از جمله دعاهایی که به خواندن آن در شب های قدر سفارش شده، دعای جوشن کبیر است.(راز و نیاز و توبه در شب های قدر)
اگر چه «روزه داری» خود موجب شستشوی بخشی از گناهان می شود، برای آن که از کرامات این ماه بهتر استفاده کنیم و از فیض شب های قدر بی نصیب نمانیم، باید از راز و نیاز و توبه غافل نشویم. در این شب های پرفیض، که طبق فرموده پیشوای جهان تشیّع، حضرت امام صادق(ع): «درهای رحمت الهی، به روی بندگان گشوده می شود» درخواست آمرزش گناهان، توبه و گریه و ناله به درگاه خداوند، برای رفع گرفتاری ها و رسیدن به حاجت های مادّی و معنوی، امری است که نباید آن را فراموش کرد.
(غسل شب های قدر)
غسل، در شمار عبادات است؛ چون باید به نیّت تقرّب و اطاعت خداوند انجام شود. با شست و شوی بدن، مؤمن خود را برای حضور پرنشاط و سالم در مجامع عمومی و ملاقات با اهل ایمان آماده می کند. امام صادق(ع) فرموده است: «هرکس برای شب های هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان، که امید شب قدر بودن آن ها می رود، غسل کند، از گناهان پاک و مانند روزی می شود که از مادر زاده شده است».
(شب قدر و فرصت)
شب قدر، که شب نزول قرآن است و با تعابیر بلندی در روایات معرفی شده است، از فرصت های مبارکی است که انسان به قدر ظرفیت وجود خود و میزان شناختی که از این فرصت دارد، می تواند از آن استفاده کند. شب قد ر، سرور شب ها، شب تمرین تقوا، شب آمرزش فرصتی برای دعا و نیایش است. شناخت این شب مبارک و غنیمت شمردن این فرصت به رشد انسان کمک می کند و توفیقاتش را افزون می سازد. در این شب، اگر غفلت بر انسان مسلّط شود، فرصت گران بهایی را از دست داده است که به هیچ رو جبران پذیر نیست.
(شب قدر، فرصت آشتی با خدا)
شب قدر، شب برکت، رحمت و مغفرت است. از طرفی یکی از مظاهر رحمت و مغفرت الهی، باب توبه و استغفار است که خداوند برای بندگانش گشوده است و این شب از فرصت های مناسب برای بازگشت به سوی خداوند است. هرگاه انسان، اندک تأمّلی در این معنی کند که با نافرمانی چه مزایایی را از دست داده و چه فرجامی در انتظار اوست خود به خود، به فکر بازگشت به سوی خدا و جبران گذشته می افتد و شب قدر بهترین فرصت برای این تأملات و آشتی با خداوند است.
(شب قدر، زمینه مناسب برای انقلاب درونی)
شب قدر، بهترین فرصت برای آشتی با خدا و بازگشت به سوی او و زمینه مناسبی برای ایجاد انقلاب و تحول درونی در انسان است؛ چرا که هر انقلابی چه در بیرون و چه در درون، نیازمند زمینه مناسب و رفع موانع است و شب های مبارک قدر و محافل اَحیا و مناجات، فرصت مناسبی برای این انقلاب است. کسب بینش درست و صحیح نسبت به خدا، دین، دنیا، معاد و تعمیق ایمان قلبی از پیش نیازهای این انقلاب است که در شب قدر، و ماه مبارک رمضان مهیّا است. از سوی دیگر، بالاترین مانع برای انقلاب درون، وسوسه های شیطانی و نفس امّاره می باشد که در این شب مبارک، راه بر آنها بسته است.
(حکمت شب قدر)
کار بیهوده حتی از افراد عادی پسندیده نیست، چه رسد به خدای سبحان که هیچ کاری را بدون حکمت و مصلحت انجام نمی دهد. حکمت مصادف بودنِ شب قدر با شب نزول قرآن و شبی که مقدّرات در آن سامان داده می شود، این است که بنده، سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه کردار و اندیشه اش سازد. اگر کردارش با قرآن موافق باشد، سعادتمند است وگرنه بدبخت و ناکام خواهد بود.
(نتیجه بخش بودن بعضی از اعمال در شب قدر)مطابق روایات، پاره ای از اعمالِ سفارش شده رابطه ویژه ای با شب قدر دارد. از جمله انس بن مالک از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت کرد که فرمودند: «کسی که از اول تا آخر ماه مبارک رمضان، در نماز جماعت حاضر شود، بهره ای از شب قدر نصیبش شده است».همچنین ابوشیخ ابن حیّان از رسول اکرم(ص) نقل کرده که فرمودند: «کسی که با مال حلال روزه داری را افطاری دهد، در تمام شب های رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئیل در شب قدر با وی دست می دهد نشانه دست دادن جبرئیل آن است که دل آن شخص نرم و اشکش جاری می شود.امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمودند: در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان؛ تا می توانی آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده داری کن و در آن دو شب غسل کن.ـ ابوبصیر عرض کرد اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم [چه]؟ـ فرمودند: نشسته بخوان.ـ اگر بازهم نتوانستم؟ـ خوابیده بخوان.ـ اگر بازهم نتوانستم؟ـ ایرادی ندارد که سرشب کمی بخوابی و باقی مانده شب را، به هر نحو که می توانی به عبادت بپردازی؛ چون در ماه رمضان، درهای آسمان گشوده است، شیطان ها در زنجیرند و اعمال مؤمنان پذیرفته می شود.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(نکوهش بهره نبردن از شب قدر، در روایات)
رسول گرامی اسلام(ص) می فرمایند: «نفرین بر کسی که به شب قدر برسد، امّا آمرزیده نشود». در حدیث دیگری که از آن حضرت نقل شده آمده است که «ماه مبارک به شما رو آورده است. در این ماه شبی هست که برتر از هزارماه است. هر کس از فیض شب قدر محروم شود، از تمام خیرات بی نصیب مانده است، و تنها کسی از برکات شب قدر بی نصیب می ماند، که خویشتن را محروم کند».
(دعا، آغاز یک پرواز)
دعا آغاز است، آغاز یک پرواز. دعا راز است، راز نوشیدن سبوی سرشار بندگی. دعا، نیاز است، نیاز ارتباط با جانِ نور، با عالم معنا. دعا، نیایشی شایان است، شایسته تعمق و تعظیم. دعا، وسیله ای است که نسلِ جوانِ خداجوی ما، با تمسک به آن می تواند با خدای هستی پیوند روحی برقرار کند و قاطعانه تر، جاذبه های ابلیسی و هوس های بدفرجام را از خویش دور سازد و در نهایت، به دنیای زیبای کمالات روحی قدم بگذارد. و شب قدر بهترین فرصت برای دعا و مناجات است؛ باشد که نسل جوان و علاقه مندان به وادی معارف دین و کمالات روح، در این شب دعا و نیایش، بر ایشان روحبخش و مسرّت آفرین باشد.
(دعا، برطرف کننده بلا)
دعا، بارقه امیدی است که در فضای مأیوسانه عصر تمدّن لجام گسیخته، به انسان امید و اعتماد می بخشد.
دعا، همراز تنهایی ها و غربت ها است. صدای روح مهجور ماست. پرواز بلبل روح از قفس جان و پرگشودن به سمت چمنزار ابدیت است. دعا، برطرف کننده گرفتاری ها است.«عایشه» همسر رسول اکرم(ص) از آن حضرت روایت کرده که فرمود: «گریزی از سرنوشت نیست، اما دعا برای آنچه پیش آمده و خواهد آمد سودمند است. دعا گاهی به پیشواز گرفتاری می شتابد؛ این دو تا روز قیامت با یکدیگر در کشمکش اند و دعا از تحقق بلاپیشگیری می کند» همچنین حضرت علی(ع) می فرماید: «درهای بلا را با دعا به روی خود ببندید».(نقش دعا در دگرگونی سرنوشت)
دعا، پر و بال کشیدن از بیابان مخوف تنهایی و شن زارهای پرغبار است؛ کاسه ای است زلال از معنویت که در کام تلخ زندگی ریخته می شود و به آن حلاوت می بخشد. آن کس که با دعا مأنوس نیست، از حلاوت محروم است و همیشه تلخ کام.
درباره نقش دعا در دگرگونی سرنوشت، «ابن حیّان» و «حاکم» از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت کرده اند که فرمود: «فقط دعاست که تقدیر و سرنوشت را دگرگون می کند و تنها نیکی است که مایه افزایش عمر می شود. گاهی شخص گناهی مرتکب می شود و به سبب آن از روزی و نعمتی محروم می گردد».بنابراین، دعا در هر حال و زمان، مخصوصا در شب های قدر، منشأ اثر است و در سرنوشت انسان دخالت دارد. به همین دلیل در شب های قدر به آن سفارش اکیدی شده است.(دعا با قلب خاشع)
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه بدنت لرزید و اشکت جاری، و قلبت خاشع شد، بدان که وقت، وقت استجابت دعا است و به هدفت نایل آمده ای». و نیز رسول اکرم(ص) می فرمایند: «هرگاه رقّت قلب و خضوع و خشوع به شما دست داد، فرصت را برای دعا کردن غنیمت بشمارید که گاهِ رحمت فرا رسیده است».
(فرصت را غنیمت بشمریم)
شب های قدر و نیز روزهای آن، شیرین ترین و ارزنده ترین روزها و شب های سال است و باید این فرصت را غنیمت بشماریم؛ به یاد گذشته های خود بیفتیم و از خداوند طلب آمرزش کنیم که این ماه، ماه آمرزش و مغفرت است. با قلب خاشع به دعا و مناجات با خدای خویش بپردازیم تا دعاهایمان مستجاب شود.
(شب قدر، برتر از هشتاد سال)
از ویژگی های برجسته ماه مبارک رمضان، وجود شب قدر است؛ شبی که در فضیلت و عظمت به دلیل رحمتی که از جانب پروردگار در آن نازل می شود، بر هزار ماه برتری دارد، و این مدت، هشتاد و اندی سال و مساوی با عمر طولانی یک انسان است. بنابراین، درک یک بارِ شب قدر و بهره برداری از برکات و فیوضات آن، بر عمر طولانیِ انسانی که به واسطه غفلت و بی خبری، از الطاف خاص الهی محروم باشد میان این شب و شب های معمولی تفاوتی نگذارد، ترجیح و برتری دارد.
(شب قدر در کلام نورانی امام صادق(ع)
پیشوای جهان تشیّع، حضرت امام جعفر صادق(ع) می فرمایند: آن شب، شب قدر است که خداوند نام حاجیان و زائران خانه اش را در آن شب، ثبت می کند و آنچه از اطاعت و گناه و مرگ و زندگی و حوادثی که در شب و روز و سال، رخ می دهد سیاهه همه را یکجا تحویل صاحبِ زمین می دهد. راوی می پرسد: صاحب زمین چه کسی است؟
می فرماید: «صاحبکم». یعنی ولیّ امر و سرپرست شما. و مقصود از آن، وجود مبارک حضرت ولی عصر(عج) است. که فهرست تمام این حوادث به ایشان عرضه شود. پس باید بسیار هشیار باشیم که خدای ناخواسته کارنامه سیاه سال ما را نزد حضرتش نبرند و قلب مبارکش، از ما خشمگین و آزرده نشود.(شب قدر و عروج امیرالمومنین(ع)
ماه رمضان ماه خدا و ماهِ شهادت برگزیده ترینِ بندگان پس از رسول خدا است. در این ماه پر فضیلت، وارستهْ انسانی به لقای معشوق شتافت که در طول شصت و سه سال عمر با برکتش هرگز لحظه ای به دنیا دل نبسته بود و در پاسداری از ارزش های والای اسلام از بدو ولادت تا لحظه شهادت دمی نیاسود. او قرآن ناطق خداوند بود که در مطلع الفجر لیلة القدر با سلام فرشتگان و روح القدس، به اذن پروردگار عروج کرد. سلام و درود بی پایان خدا و ملائکه و تمام انبیا و اولیا و صالحان و شهدا و بندگان مخلص خدا بر روان خورشیدی اش باد.
(شب قدر و مردان خداجوی)
شایسته است که مردان خداجوی، در این شب بافضیلت که در دهه آخر ماه رمضان پنهان است، بیشتر به دعا و مناجات و نیایش پروردگار مغشول شوند و آن چند شب را که بیشتر احتمال قدر بودن شان می رود، به احیا و شب زنده داری تا صبح بگذرانند و از این فیض بزرگ الهی محروم نشوند و هر چه می خواهند از خدا بخواهند که امید است در این شب های بزرگ، مقرون اجابت شود. سفارش های پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) طی روایات مختلف، بیانگر عظمت فوق العاده این شب ها است؛ و نیز هشداری است به ما تا شب ها و روزهای پربرکت را به غفلت نگذرانیم.
(شب وصل)
شب وصل است و طی شده نامه هجر سلامی فیه حتّی مطلع الفجر
دلا در عاشقی، ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اَجر
برآ ای صبح روشندل خدا را که بس تاریک می بینم، شب هَجر
(شب فرخنده)
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن «شب قدر» که این تازه براتم دادند
من اگر کام روا گشتم و خوش دل، چه عجب مستحق بودم و این ها، به زکاتم دادند
این همه شهد و شکر، کز سخنم می ریزد اجر صبری است، کز آن شاخ نباتم دادند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(چرا شب قدر ناپیداست؟)
می توانیم شب قدر را از اسرار ملکوت بدانیم و این گوهر ربوبی و آسمانی را در درون صدفی پنهان و پوشیده از دید غیر بشماریم. حال باید در پی راز این امر گشت. یکی از دلایل پوشیده بودن این شب مبارک آن است که: اگر چنین نبود مردم کمتر تلاش می کردند و همه امید خود را به آن شب عظیم می بستند و در سلوک راه راست کاهلی می کردند. حضرت علی(ع) در همین باره فرموده است: «به یقین من از شب قدر آگاهی داشته و تردید ندارم خداوند آن را از این رو از شما پوشانیده که اگر شما را از آن آگاه می کرد، شما به کوشیدن در آن اکتفا می کردید و در ایام دیگر دست از کوشش می کشیدید»
(علت ناپیدا بودن شب قدر از نظر علمای شیعه)
درک اسراری چون ناپیدایی شب قدر در گرو پاکیزگی و تهذیب روح از پلیدی و پلشتی ها است. پس اگر کسی می خواهد به این راز پی ببرد و بر حقیقت امر واقف گردد، باید در آغاز، روح خود را با نورانیت پالوده کند. بزرگان شیعه و پاکان و وارستگان درباره علت ناپیدا بودن شب قدر، سخن ها گفته اند.
علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرمایند: «از روایات چنین استفاده می شود که شب قدر همان شب بیست و سوم است و این که [این شب] تعیینا معرفی نشده برای آن است که با ارتکاب معصیت، حق آن شب ضایع نشود و این پوشیدگی و رازآمیزی باعث تنظیم آن شب باشد». شیخ طوسی(ره) هم فرموده است: «این شب مشخصا معرفی نشده تا بندگان خدا در دیگر شب ها هم به عبادت بپردازند».(راه درک شب قدر)
بدون شک، بیدار ماندن در شب های قدر به تنهایی برای درک این شب کافی نیست؛ اگرچه در این سه شب میلیون ها نفر بیدارند و این شب ها را زنده می دارند، باید گفت، تنها عدّه محدودی موفق به درک فیض این شب عظیم القدر می شوند. حقیقت این است که درک شب قدر به اقدام های درونی و بیرونی بسیاری نیازمند است. باید شخص با عالم معنا ارتباط برقرار کند. یعنی بدون هیچ شائبه و با اعتقاد استوار و با پیش آگاهی از ویژگی های این شب شریف و با بهره گیری از مهم ترین وسیله رستگاری و پیروزی؛ یعنی ادعیه ملکوتی معصومان(ع) که در این شب ها وارد شده، دست نیاز به جانب خدای بی نیاز دراز کند و حاجت بطلبد. سید بن طاووس(ره) در اقبال می گوید: «امام سجاد(ع) با فرا رسیدن ماه رمضان، هر روز یک درهم صدقه می داد و می فرمود: شاید شب قدر را درک کنم».
(آمادگی قبلی برای درک شب قدر)
مرحوم ملکی تبریزی درباره آمادگی قبلی برای درک شب قدر چنین می گوید: «سالک باید از قبل، خود را آماده سازد و مقدمات عبادت در چنین شبی را فراهم آورد؛ مثلاً باید در طول سال، جای مناسب، پوشاک مناسب و طاهر، عطر مناسب و دعاهای خاص این شب را آماده کند و برای سخن گفتن با مولایش کلمات پرشور و عمیقی برگزیند. او باید از قبل در پی شناسایی مستحقانی باشد تا در این شب به آنان صدقه بدهد».
(در سوگ شهید شب قدر)
در سجده آنچه خواست علی مستجاب شد محراب پر ز خون دل بوتراب شد
سیمرغ عشق، از قفس آزاد گشت باز آری قسم به کعبه، علی(ع) کامیاب شد
لرزان اساس خلقت و سرگشته کائنات جانها ز داغ او، همه در التهاب شد
پیچید در فضای جهان بانگ «قد قُتِل» روح الامین به سوی زمین با شتاب شد
بر سر زدند جمله مَلَک های آسمان گریان، که پایگاه هدایت خراب شد
گیسوی شب، سپید شد از داغ مرتضی وقت سحر، که صورتش از خون خضاب شد
کشتند چونکه شیر خدا را به سجده گاه دیگر برای کشتن حق فتح باب شد
جسمی به خاک رفت که جان ها فدای اوست داغی به جای ماند، که دل ها کباب شد
(توبه و طهارت باطنی در شب قدر)
از عوامل مهمِ تطهیر باطن، توبه است که گناهان و موانع تقرب و پیوستن انسان به خداوند را از میان می برد و آیینه دل را برای تابش نور ایمان و محبت حق مستعد می کند. پس طهارت از گناه، با توبه و استغفار و بارش باران رحمت حق و مغفرت او حاصل می شود، مقدمه نزدیک شدن به خداوند است؛ زیرا با توبه و زدودن آلایش و ظلمت گناه است که انسان شایسته تقرب به حق می شود. به تحقیق شب قدر بهترین فرصت برای این کار است. قرآن کریم دراین باره می فرماید: «همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست می دارد» و در جای دیگر می فرماید: «هر کس کار زشتی کند یا به خویش ستم روا دارد، آنگاه از خداوند طلب آمرزش کند، خدا را آمرزگار و مهربان می یابد»

منبع سایت عشق جاودان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواندن دعاى جوشن كبير و ديگر ادعيه ماءثوره
از جمله :
اللهم انى امسيت لك عبدا داخرا، لا املك لنفسى نفعا و لا ضرا و لا اءصرف عنها سوءا، اشهد بذلك على نفسى ، و اعترف لك بضعف قوتى و قلة حيلتى ، فصل على محمد و آل محمد و اءنجز لى ما وعدتنى و جميع المؤ منين و المؤ منات من المغفرة فى هذه الليلة و اءتمم علىّ ما آتيتنى فانى عبدك المسكين المستكين الضعيف الفقير المهين ، اللهم لا تجعلنى ناسيا لذكرك فيما اوليتنى و لا غافلا لاحسانك فيما اعطيتنى و لا آيسا من اجابتك و ان ابطاءت عنى فى سراء او ضراء او شدة او رخاء او عافية او بلاء او بؤ س ‍ او نعمآء، انك سميع الدعاء؛[SUP](86)[/SUP]
خداوندا، من در حالى كه بنده آستان بوس تو بودم ، شب را به پايان بردم ، مرا انديشه سود و زيانى براى خويشتن نيست و قدرت آن را در خود نمى بينم كه بدى را از خويش دور نمايم ، اين اعتراف را به زيان خود و به سبب ناتوانى و درماندگى مى كنم ، پس از تو مى خواهم كه بر محمد و آل او رحمت فرستى و آنچه را كه از آمرزش به من و همگى زن و مرد مؤ من نويد داده اى ، به انجام رسان و نعمت خود را بر اين بنده فقير و بيچاره و ناتون ، كامل گردان ؛ خداوندا، مرا از ياد خود فراموشى مده ، به خاطر آنچه كه به من ارزانى داشته اى و مرا بى خبر از احسان و نوميد از رحمتت قرار مده ، هر چند سستى در نهان و آشكار و سلامت و بيمارى و سختى و آسودگى از سوى من بوده باشد، كه تو دعاى ما را مى شنوى و اجابت خواهى كرد.))
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فهرست برخى از شرح هاى ادعيه رمضان
براى بهره ورى بيشتر خوانندگان عزيز و شب زنده داران بيدار دل از ذكر و دعا و با تاءمل در مضامين و معانى آنها مناسب ديديم كه به برخى از كتاب هايى كه درباره ادعيه ماه مبارك رمضان نوشته شده اشاره كنيم تا از اين معارف بلند و آموزنده بيشترين استفاده را ببريم :
* آيينه مكارم ، سيد روح الله خاتمى (رحمه الله عليه )، شرحى است بر دعاى مكارم الاخلاق
* شرح الاسماء الحسنى ، ملا هادى سبزوارى ، شرح دعاى جوشن كبير است .
* شرح اسماء الحسنى ، سيد حسين همدانى درودآبادى .
* تفسير دعاى سحر، امام خمينى (رحمه الله عليه )، ترجمه سيد احمد فهرى .
* معارف الهى (شرح دعاى سحر)، احمد زمرديان شيرازى .
* معارف الهى (شرح دعاى سحر)، استاد حسين مظاهرى .
* شرح دعاى سحر، آية الله حبيب الله شريف كاشانى .
* شرح دعاى سحر، آية الله سيد ابوالحسن قزوينى (رحمه الله عليه ).
* عشق و رستگارى (شرح دعاى ابوحمزه ثمالى )، احمد زمرديان .
* راز سحرگاهى (شرح دعاى ابوحمزه ثمالى )، سيد حسين فاتحى .
* ذخيرة المعاد، ملا نوروز على (فاضل بسطامى ).
* عنوان الكلام ، آية الله ملا محمد باقر فشاركى .
* مجالس الواعظين ، مرحوم شيخ ذبيح الله محلاتى .
* نيايش در رمضان ، آقاى على حجتى كرمانى .
* بيان حقيقت (شرح دعاى افتتاح )، احمد زمرديان .
* شرح دعاى مكارم الاخلاق ، سيد كاظم ارفع .
* تفسير دعاى مكارم الاخلاق ، محمد على بهمنى رامهرمزى .
* مكارم الاخلاق ، شمس المحدثين ، على بن حسن حسينى .
* شرح دعاى شريف مكارم الاخلاق ، محسن كتابچى .
* شرح دعاى افتتاح و كميل ، محمد شهاب الدين العراقى .
* بشنو از نى ، عين - صاد (على صفايى ).
* سيناى نياز، جواد محدثى .
* شرح دعاى افتتاح ، محمد بن موسى العراقى لبزشلونى .
* شرح دعاى سحر، احمد احسانى ، شرح از حاج محمد كريم بن ابراهيم* كرمانى .
* شرح دعاى افتتاح ، آية الله محمد رضا مهدوى كنى .
* شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق ، محمد تقى فلسفى .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برترين اعمال در شب قدر
از شيخ صدوق نقل شده است كه فرمود:
و من احيى ، هاتين الليلتين ، بمذاكرة العلم فهو افضل ؛[SUP](101)[/SUP]
افضل اعمال در احياى اين دو شب (بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان ) مذاكره علم است .
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز


[h=2]وداع جانکاه با ماه رمضان [/h]بدرود اى بزرگ‏ترین ماه خداوند و اى عید اولیاى خدا.

بدرود اى گرامى‏ترین اوقاتى که ما را مصاحب و یار بودى، اى بهترین ماه در همه روزها و ساعتها.
بدرود اى ماه دست یافتن به آرزوها، اى ماه سرشار از اعمال شایسته بندگان خداوند.
بدرود اى یار و قرینى که چون باشى، قدرت بس جلیل است و چون رخت بر بندى، فراقت رنج افزا شود. اى مایه امید ما که دوریت براى ما بس دردناک است.
بدرود اى همدم ما که چون بیایى، شادمانى و آرامش بر دل ما آرى و چون بروى، رفتنت وحشت خیز است و تألم افزاى.
بدرود اى همسایه‏اى که تا با ما بودى، دلهاى ما را رقت بود و گناهان ما را نقصان.
بدرود اى یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادى و اى مصاحبى که راههاى نیکى و فضیلت را پیش پاى ما هموار ساختى.
بدرود که آزاد شدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسیارند، و چه نیکبخت است آن که حرمت تو نگه داشت.
بدرود که چه بسا گناهان که از نامه عمل ما زدودى و چه بسا عیبها که پوشیده داشتى.
بدورد که درنگ تو براى گنهکاران چه به درازا کشید و هیبت تو در دل مؤمنان چه بسیار بود.
بدرود اى ماهى که هیچ ماه دیگر را توان همسرى با تو نیست.
بدرود اى ماهى که تا تو بودى، امن و سلامت بود.
بدرود اى آن که نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندى.
بدرود که سرشار از برکات بر ما در آمدى و ما را از آلودگى‏هاى گناه شست و شو دادى.
بدرود که به هنگام وداع از تو نه غبارى به دل داریم و نه از روزه‏ات ملالتى در خاطر.
بدرود که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت بر نبسته از رفتنت اندوهناک.
بدرود که چه بدیها که با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.
بدرود تو را و آن شب قدر تو را که از هزار ماه بهتر است.
بدرود که دیروز که در میان ما بودى آزمند ماندنت بودیم و فردا که از میان ما خواهى رفت آتش اشتیاق در دل ما شعله خواهد کشید.
بدرود تو را و آن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده‏ایم. و بر آن برکات که پیش از این ما را داده بودى و اینک از کفش داده‏ایم.

بار خدایا، ما آشناى این ماهیم، ماهى که ما را بدان شرف و منزلت دادى و به برکت نعمت و احسان خویش روزه داشتنش را توفیق دادى، در حالى که مردمان شقى قدرش را نشناختند و شور بختى خویش را از فضیلتش محروم ماندند.
اى خداوند، تو بودى که ما را برگزیدى و به شناخت این ماه توفیق عنایت کردى و به سنت آن راه نمودى. تو بودى که ما را توفیق روزه داشتن و نمازگزاردن ارزانى داشتى، هر چند ما قصور ورزیدیم و اندکى از بسیار به جاى آوردیم.
بار خدایا، حمد تو راست در حالى که به بدکردارى خویش اقرار مى‏کنیم و به تبهکارى خویش معترفیم. براى رضاى توست اگر در اعماق دلمان پشیمان شده‏ایم و از سر صدق از تو پوزش مى‏طلبیم.
پس در برابر قصورى که در این ماه در طاعت تو ورزیده‏ایم، ما را پاداشى ده که به یارى آن بر فضیلت مرغوب دست یابیم و آن اندوخته‏هاى گوناگون را که به آن مشتاق شده‏ایم بستانیم.
عذر تقصیر ما را در اداى حق خود بپذیر و عمر ما را تا رمضان دیگر دراز کن.
و چون به رمضان دیگر رسیدیم، یاریمان ده تا آن سان که سزاى خداوندى توست عبادتت کنیم و ما را به منزلتى رسان که سزاوار طاعت توست‏
و به چنان اعمال شایسته‏اى برگمار که اداى حق تو را در این رمضان و رمضان دیگر، بایسته باشد.
بار خدایا، در این ماه اگر قصد گناه کرده‏ایم، یا مرتکب آن شده‏ایم،
یا به عمد خطایى از ما سر زده، یا از سر فراموشى ستمى بر خود روا داشته‏ایم، یا پرده حرمت دیگرى را دریده‏ایم،
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و گناه ما در پرده اغماض فرو پوش و ما را عفو کن و در برابر دیدگان شماتت کنندگان قرار مده‏
و زبان طاعنان در حق ما دراز مگردان و ما را به رأفت پایان نیافتنى و فضل و کرم نقصان ناپذیر خود به کارى برگمار که خطاهایى را که در این ماه مرتکب شده‏ایم و تو آن را نپسندیده‏اى، از میان ببرد یا فرو پوشد.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او. ما از سپرى شدن رمضان اندوهگینیم، تو ما را بر اندوه این فراق پاداش خیر ده و این روز عید و روز روزه گشادن را بر ما مبارک گردان.
چنان کن که روز عید از شمار بهترین روزهایى باشد که بر ما گذشته و عفو تو را به سوى ما آورده و گناه ما را زدوده است. بار خدایا، گناهان آشکار و نهان ما را بیامرز.
اى خداوند، با به پایان رسیدن این ماه ما را از لوث گناه پاک نماى و با رفتنش، از ورطه گناهان برهان‏
و از نیکبخت‏ترین کسانى قرار ده که در آن به عبادت تو پرداخته‏اند و نصیبشان از همه بیشتر بوده و بیش از همه از آن بهره یافته‏اند.
بار خدایا، اگر کسى از بندگان تو، حق این ماه آن چنان که شایسته اوست رعایت کرده و حرمتش نگه داشته و وظایف خود و احکام آن را به جاى آورده و از گناهان پرهیز کرده‏
و به تو تقرب جسته، آن سان که خشنودى تو نصیبش شده و رحمت تو بر او روى نهاده،
اى خداوند، همانند مزدى که او را مى‏دهى، از خزانه بى‏نیازیت به ما نیز ارزانى دار و چند برابر آن از فضل خود عطا فرماى،
که خزاین فضل تو را نقصان نیست،
بلکه همواره در افزایش است، و معادن احسان تو دستخوش فنا نشود و بخشش تو چه بخششى گواراست.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و براى ما مزدى بنویس چونان مزد کسى که این ماه را تا روز قیامت روزه داشته و تو را عبادت کرده است.
اى خداوند، ما در روز فطر، روز عید و شادمانى مؤمنان، روز اجتماع مسلمانان به گرد یکدیگر،
از هر گناه که مرتکب شده‏ایم و از هر کار زشت که ازین پیش از ما سر زده، و از هر خیال بد که در دل خود پنهان داشته‏ایم، توبه مى‏کنیم،
توبه کسى که در دل خیال بازگشتش به گناه نیست و بار دیگر به گناه باز نگردد،
توبه‏اى بى‏بازگشت، عارى از هر گونه شک و ریب.
بار خدایا، چنین توبه‏اى را از ما بپذیر و از ما خشنود شو و ما را در آن توبه ثابت قدم گردان.
اى خداوند، روزى ما ساز خوف از عقاب جهنم را و شوق به نعیم بهشت را، تا لذت آنچه را که از تو خواسته‏ایم در یابیم و از اندوه آنچه از آن به تو پناه مى‏آوریم وارهیم.
اى خداوند، ما را در شمار توبه کنندگانى در آور که محبت خود را به آنان ارزانى داشته‏اى و پذیرفته‏اى که به طاعت تو باز گردند، اى دادگرترین دادگران.
اى خداوند، از پدران و مادران و همکیشان ما، آنان که دیده از جهان بسته‏اند و آنان که هنوز جام مرگ ننوشیده‏اند، در گذر.
بار خدایا، بر محمد پیامبر ما و خاندان او درود بفرست همچنان که بر ملائکه مقربین خود درود فرستاده‏اى. و بر او و خاندانش درود بفرست، آن سان که بر پیامبران مرسل خود درود فرستاده‏اى.
و درود بفرست بر او و خاندانش، آن سان که بندگان صالح خود را درود فرستاده‏اى، درودى بر تر از درود آنها، اى پروردگار جهانیان.
درودى که برکت آن به ما رسد و سود آن نصیب ما گردد و سبب استجابت دعاى ما شود،
که تو کریم‏تر کسى هستى که بدو رغبت توان یافت و کارسازترین کسى هستى که بدو توکل توان کرد و تو خود بخشنده‏ترین کسان به سائلان درگاه خود هستى. و أنت على کل شی‏ء قدیر.

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ماه خدا... سلام رمضان...
در حالی به تو سلام میکنم که ساعتی بیشتر تا غروب آخرینت باقی نمانده.

باید خداحافظی کرد...
اما من آمده ام به تو سلام کنم.


29 روز است در هوایت نفس میکشم اما نفس کشیدن در ماه خدا کافی نیست.


باید تو را زندگی کرد...


چه سرّیست که همگی بی قرار شدیم در این واپسین ساعت؟؟؟


رمضان عزیز... رمضان دوست داشتنی...


جا دارد به عنوان یکی از بی معرفت ترین بندگان خدا ...

بگویم که سهم ما از تو فقط گشنگی و تشنگی بود. ما در هوایت نفس کشیدیم.امامغلوب هوای نفسمان بودیم....
ما شیرینی تو را خلاصه کردیم در زولبیا و بامیه سفره افطار.


چقدر حقیر و کوته نظریم ما...


اما با تمام بی معرفتی مان ای رمضان دلتنگ تو هستیم.


سخت... تلخ...


در اوج روسیاهی میگویمت: دوستت دارم ای ماه خدا...


تاچندروزدیگر باز زنجیر از دست وپای شیطان باز می کنند.


دردا و ندامتا که شرح این دلتنگی در کلام نیاید...


افسوس که غبطه خوردن دیگر سودی نبخشدمان...


میروی رمضان اما بدان که ما را با یک سینه پر درد و بغضی فروخورده تنها میگذاری...


و چه بی وجود شده اند واژه ها در این غروب دلتنگی...

چه بگویمت ماه خدا؟
قدرت را ندانستیم و فراموشت کردیم اما... اکنون سخت درمانده ایم...


هر سلامی را یک خداحافظی ست خداحافظ ماه محبوب...

خداحافظ ای سوزاننده ی گناهان خداحافظ ای وسیله به سوی محبوب

 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز. آخرین ساعات ماه مبارک رمضان هم داره سپری میشه. بیایید قدر این ساعات رو بدونیم و همدیگه رو دعا کنیم

قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را ......... ساقی امشب می کند تعطیل این میخانه را
گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید ........ خورده یا ناخورده باید ترک کرد این خانه را
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَيْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه عليها دختر رسول خدا صلى اللّه عليه


وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى

و آله ، جابر گويد شنيدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در


بَعْضِ الاَْيّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ

بعضى از روزها و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود:

اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتينى بِالْكِساَّءِ الْيَمانى فَغَطّينى بِهِ فَاَتَيْتُهُ بِالْكِساَّءِ

فرمود: اى فاطمه بياور برايم كساء يمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء يمانى را برايش آوردم

الْيَمانى فَغَطَّيْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلاَْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مى نگريستم و در آن حال چهره اش مى درخشيد همانند ماه

فى لَيْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتى نگذشت كه ديدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى

گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام اى نور ديده ام

وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ يا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ

و ميوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى

جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم : آرى همانا جد تو در زير كساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

كساء رفت و گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا آيا به من اذن مى دهى

اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا

كه وارد شوم با تو در زير كساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى

صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَما كانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزير كساء رفت

اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ

ساعتى نگذشت كه فرزندم حسين وارد شد و گفت : سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا قُرَّةَ عَيْنى وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ

گفتم : بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور ديده ام و ميوه دلم فرمود:

لى يا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّى رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى جدم رسول

اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ

خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)است گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زير كساء هستند

فَدَنَى الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسين نزديك كساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام

عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساَّءِ

بر تو اى كسى كه خدا او را برگزيد آيا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زير كساء

فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم به تو اذن دادم پس او نيز با

مَعَهُما تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ

آن دو در زير كساء وارد شد در اين هنگام ابوالحسن على بن ابيطالب وارد شد

وَقالَالسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَا

و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا

الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً

الحسن و اى امير مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم

طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گويا بوى برادرم و پسر عمويم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى اين او است كه

وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ

با دو فرزندت در زير كساء هستند پس على نيز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو

يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ

اى رسول خدا آيا اذن مى دهى كه من نيز با شما در زير كساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ يا اَخى يا وَصِيّى وَخَليفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ

باد سلام اى برادر من و اى وصى و خليفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْكِساَّءِ ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس على نيز وارد در زير كساء شد، در اين هنگام من نيز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام

عَلَيْكَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ

بر تو اى پدرجان اى رسول خدا آيا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زير كساء باشم ؟

قالَ وَعَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَيا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نيز به زير

الْكِساَّءِ فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ

كساء رفتم ، و چون همگى در زير كساء جمع شديم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَىِ الْكِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف كساء را گرفت و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود: خدايا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَيْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى

اينانند خاندان من و خواص ونزديكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ وَيَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

مى آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ايشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر كه با ايشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر كه با ايشان درصلح است ودشمنم باهركس كه با ايشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ايشان را دوست دارد اينان

مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ

از منند و من از ايشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهايت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَيْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً

و خوشنوديت را بر من و بر ايشان و دور كن از ايشان پليدى را و پاكيزه شان كن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلاَّئِكَتى وَي ا سُكّ انَ سَم و اتى اِنّى ما خَلَقْتُ

پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهايم براستى كه من نيافريدم

سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضِيَّئَةً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا فُلْكاً يَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ

فلك چرخان و نه درياى روان و نه كشتى در جريان را مگر بخاطر دوستى اين

الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اينان كه در زير كسايند پس جبرئيل امين عرض كرد: پروردگارا كيانند

تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ

در زير كساء؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند:

هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئيل عرض كرد: پروردگارا آيا به من هماذن مى دهى

اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِكُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ

كه به زمين فرود آيم تا ششمين آنها باشم خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ

پس جبرئيل امين به زمين آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ

الاَْعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَيَخُصُّكَ بِالتَّحِيَّةِ وَالاِْكْرامِ وَيَقُولُ لَكَ

اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحيت و اكرام مخصوص داشته و مى فرمايد:

وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا

به عزت و جلالم سوگند كه من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه

قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضَّيئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلك چرخان و نه درياى روان و نه كشتى در

فُلْكاً يَسْرى اِلاّ لاَِجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ

جريان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما و به من نيز اذن داده است كه با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لى يا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا

در زير كساء باشم پس آيا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام اى

اَمينَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْراَّئيلُ مَعَنا تَحْتَ

امين وحى خدا آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئيل با ما وارد در زير

الْكِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ

كساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرمايد: ((حقيقت اين است كه خدا مى خواهد

لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى

پليدى (و ناپاكى ) را از شما خاندان ببرد و پاكيزه كند شما را پاكيزگى كامل )) على عليه السلامبه پدرم گفت :

يا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

اى رسول خدا به من بگو اين جلوس (و نشستن ) ما در زير كساء چه فضيلتى (و چه شرافتى ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً

خدا دارد؟ پيغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم ) فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزيد كه ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمين كه در آن گروهى از

شَيعَتِنا وَمُحِبّينا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِكَةُ

شيعيان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ايشان رحمت (حق ) و فرا گيرند ايشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شيعَتُنا

و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند، على (كه اين فضيلت را شنيد) فرمود: با اين ترتيب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْكَعْبَةِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِياً يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً

رستگار شديم و سوگند به پروردگار كعبه كه شيعيان ما نيز رستگار شدند، دوباره پيغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزيد ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلى از محافل

اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمين كه در آن گروهى از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان آنها اندوهناكى باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ

آنكه خدا اندوهش را برطرف كند و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشايد و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه

وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ

خدا حاجتش را برآورد، على گفت : بدين ترتيب به خدا سوگند ما كامياب و سعادتمند شديم و هم چنين

شيعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة


اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم و العن اعدائهم اجمعین
:gol:

الی یوم الدین فی هذه الساعه و فی کل ساعه ان شاءالله

منبع : http://www.hadiseekasa.blogfa.com
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]عید فطر آمد كه ساقی عاشقان را جام داد[/h]

عید فطر آمد كه ساقی عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت كام داد
بعد چندی لب فروبستن ز اكل و شرب، دوست
سفره ای گسترد از احسان و بار عام داد
تا هلال ماه شوال از افق شد آشكار
ساقی از راه وفا، كام دل ناكام داد
خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بیكران انعام داد
جانب میخانه بشتابید ای میخوارگان
كاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد
حیف، رفت آن ماه و صد شكر آمد این عید سعید
دست ساقی باز می بوسم كه ما را جام داد
لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ی گلفام داد
دست افشان، پایكوبان جانب ساقی روید
چون كه عیدی باده ی جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عید
ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد
«خوش عمل» چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]پیک صبا مژده ز عید رمضان داد[/h]


تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد
او باب چنان را ز رخ ماه نشان داد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از یُمن چنین روز بكف خط امان داد
از مرحمت ماه پر از فیض و ضیافت
پاداش خداوند به ما باغ جنان داد
بشنو ز خروس سحر از بام شریعت
بر پیكر این روز به آواز توان داد
بر مسلم و بر مسلمه این عید مبارک
كز نور حضورش طربی بر همگان داد
تا سود و زیان شد عملت را همه میزان
این عید صیامست نشان سود و زیان داد
مقبول نمازیست نیازش بود از پی
خوش آنكه بخیل فقرا لقمه نان داد
خورشید جهان بود همه صُم و صلاتت
كین گونه طراوت به تو و كون و مكان داد
برخیز و به شكرانه این عید سماع كن
زیرا رمضان را به تو حق هدیه گران داد
این روزه و این خمس و زكاتست پریسا
بر پیکره ی مرده ی اشعار تو جان داد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار، باید دید»
عید فطر، عید برگزیدگان است؛ آنان که یک رمضان به دوست نزدیک تر شده اند، شرط وفا و استقامت در رهِ منزل لیلی را به جا آورده اند و حالا در جشنی که او برپا کرده است، حضور می یابند و از لبخند رضایت او هدیه ها می گیرند.
امروز، روز باشکوه سپاس است. همه شادمانند؛ نه از آن رو که روز پایان میهمانی بزرگِ خداست؛ از آن رو که بذرهای مهر در مزرعه نور، پس از یک ماه مراقبت، جوانه زده و گل های تازه ایمان، به ظهور رسیده است.
امروز، فطرِ پاکی است. روز تولد دیگر باره دل های تابناک.
همه چیز، بوی کودکی می دهد؛ بوی خوبِ پناه گرفتن فرزند در دست های منتظر مادر؛ بوی گرمای آغوش مادر، بوی بی خود شدن و به خواب رفتن از این همه نگاه آرام خدا که به قلب های مۆمنان روزه دار، مثل نسیمی ملایم، وزیدن گرفته است.
یک ماه دهان و زبان و چشم و فکر را از هر چه نخواستی تو، بر کنار داشتیم. دشوار بود، اما به خواست تو بود. چشمی به پاداشت نداشتیم و حالا تو از سرِ بزرگواری بی کرانت، ما را به دریای کرامتت راه داده ای. چه فطریه دل پذیری شده است!... برایت می خوانم:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع» و تو می شنوی و به رمضان گذشته فکر می کنی؛ به یک ماه که سجاده حرف های سحریِ من با تو گشوده بود.
چرا پاسخ تو را نمی شنوم؟
آه! چه می گویم؟ این ستاره باران بالای سر، این رضایت قلبی و این روزنه های امید که در من آمده است همه پاسخ توست.

پس بار دیگر با همه مۆمنان، به روی آراسته تو می گوییم:
«منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز»
 

saeidshahi

عضو جدید
اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَيْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه عليها دختر رسول خدا صلى اللّه عليه


وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى

و آله ، جابر گويد شنيدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در


بَعْضِ الاَْيّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ

بعضى از روزها و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود:

اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتينى بِالْكِساَّءِ الْيَمانى فَغَطّينى بِهِ فَاَتَيْتُهُ بِالْكِساَّءِ

فرمود: اى فاطمه بياور برايم كساء يمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء يمانى را برايش آوردم

الْيَمانى فَغَطَّيْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلاَْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مى نگريستم و در آن حال چهره اش مى درخشيد همانند ماه

فى لَيْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتى نگذشت كه ديدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى

گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام اى نور ديده ام

وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ يا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ

و ميوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى

جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم : آرى همانا جد تو در زير كساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

كساء رفت و گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا آيا به من اذن مى دهى

اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا

كه وارد شوم با تو در زير كساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى

صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَما كانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزير كساء رفت

اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ

ساعتى نگذشت كه فرزندم حسين وارد شد و گفت : سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا قُرَّةَ عَيْنى وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ

گفتم : بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور ديده ام و ميوه دلم فرمود:

لى يا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّى رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى جدم رسول

اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ

خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)است گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زير كساء هستند

فَدَنَى الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسين نزديك كساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام

عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساَّءِ

بر تو اى كسى كه خدا او را برگزيد آيا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زير كساء

فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم به تو اذن دادم پس او نيز با

مَعَهُما تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ

آن دو در زير كساء وارد شد در اين هنگام ابوالحسن على بن ابيطالب وارد شد

وَقالَالسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَا

و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا

الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً

الحسن و اى امير مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم

طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گويا بوى برادرم و پسر عمويم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى اين او است كه

وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ

با دو فرزندت در زير كساء هستند پس على نيز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو

يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ

اى رسول خدا آيا اذن مى دهى كه من نيز با شما در زير كساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ يا اَخى يا وَصِيّى وَخَليفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ

باد سلام اى برادر من و اى وصى و خليفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْكِساَّءِ ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس على نيز وارد در زير كساء شد، در اين هنگام من نيز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام

عَلَيْكَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ

بر تو اى پدرجان اى رسول خدا آيا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زير كساء باشم ؟

قالَ وَعَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَيا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نيز به زير

الْكِساَّءِ فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ

كساء رفتم ، و چون همگى در زير كساء جمع شديم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَىِ الْكِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف كساء را گرفت و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود: خدايا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَيْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى

اينانند خاندان من و خواص ونزديكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ وَيَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

مى آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ايشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر كه با ايشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر كه با ايشان درصلح است ودشمنم باهركس كه با ايشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ايشان را دوست دارد اينان

مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ

از منند و من از ايشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهايت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَيْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً

و خوشنوديت را بر من و بر ايشان و دور كن از ايشان پليدى را و پاكيزه شان كن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلاَّئِكَتى وَي ا سُكّ انَ سَم و اتى اِنّى ما خَلَقْتُ

پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهايم براستى كه من نيافريدم

سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضِيَّئَةً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا فُلْكاً يَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ

فلك چرخان و نه درياى روان و نه كشتى در جريان را مگر بخاطر دوستى اين

الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اينان كه در زير كسايند پس جبرئيل امين عرض كرد: پروردگارا كيانند

تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ

در زير كساء؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند:

هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئيل عرض كرد: پروردگارا آيا به من هماذن مى دهى

اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِكُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ

كه به زمين فرود آيم تا ششمين آنها باشم خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ

پس جبرئيل امين به زمين آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ

الاَْعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَيَخُصُّكَ بِالتَّحِيَّةِ وَالاِْكْرامِ وَيَقُولُ لَكَ

اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحيت و اكرام مخصوص داشته و مى فرمايد:

وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا

به عزت و جلالم سوگند كه من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه

قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضَّيئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلك چرخان و نه درياى روان و نه كشتى در

فُلْكاً يَسْرى اِلاّ لاَِجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ

جريان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما و به من نيز اذن داده است كه با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لى يا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا

در زير كساء باشم پس آيا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام اى

اَمينَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْراَّئيلُ مَعَنا تَحْتَ

امين وحى خدا آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئيل با ما وارد در زير

الْكِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ

كساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرمايد: ((حقيقت اين است كه خدا مى خواهد

لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى

پليدى (و ناپاكى ) را از شما خاندان ببرد و پاكيزه كند شما را پاكيزگى كامل )) على عليه السلامبه پدرم گفت :

يا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

اى رسول خدا به من بگو اين جلوس (و نشستن ) ما در زير كساء چه فضيلتى (و چه شرافتى ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً

خدا دارد؟ پيغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم ) فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزيد كه ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمين كه در آن گروهى از

شَيعَتِنا وَمُحِبّينا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِكَةُ

شيعيان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ايشان رحمت (حق ) و فرا گيرند ايشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شيعَتُنا

و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند، على (كه اين فضيلت را شنيد) فرمود: با اين ترتيب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْكَعْبَةِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِياً يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً

رستگار شديم و سوگند به پروردگار كعبه كه شيعيان ما نيز رستگار شدند، دوباره پيغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزيد ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلى از محافل

اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمين كه در آن گروهى از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان آنها اندوهناكى باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ

آنكه خدا اندوهش را برطرف كند و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشايد و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه

وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ

خدا حاجتش را برآورد، على گفت : بدين ترتيب به خدا سوگند ما كامياب و سعادتمند شديم و هم چنين

شيعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة


اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم و العن اعدائهم اجمعین
:gol:

الی یوم الدین فی هذه الساعه و فی کل ساعه ان شاءالله

منبع : http://www.hadiseekasa.blogfa.com
يكي از علما نقل ميكردند ....
يه صلوات بفرستيد :
:gol:اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم:gol:

حالا اسمشون مهم نيست!!!
ميگفتند خاله شون تو حالت احتضار بودن بالا سرشون نشستم و شروع به خوندن حديث كسا كردم و بعد از خوندن حديث كسا ايشون به هوش اومدن و گفتند روح منو به اسمون برده بودن كه يه منادي ندا كرد به احترام من بر گردونيد و ايشون بعد از چند سال زندگي از دنيا رفتند.

اين قضيه رو با يك واسطه نقل ميكنم ايشون هر وقت ميخوان صحبتشون و شروع كنن اول حديث كسا مي خونن.


گشت ارشاد باشد یا نباشد؟

حكمت و معرفت
ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) که نیمه‌کاره ماند
"قیدهایی که باید در انتخاب همسر قیچی کرد"
برخورد تأثیر گذار یک روحانی با جوان
یا ولی یا حمید...
من به زور چادری شدم
توزیع قرآن‌های ترجمه شده در قلب اروپا

توبه قریب
اسراری در مورد تسبیحات حضرت زهرا(ع) که نمیدانستید


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقــا بــیـــا دلــم خـیـلی تـنــــگــت شــــــده..

بـیآ تا هــمــه جــای دنــیــا پــر از خــوبـــی بــشـــه...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ

بودن کنار تو را گویند

یا صاحب الزمان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نخواهم گل که گل بی اعتبار است
تمام سر آن فصل بهار است
تو را خواهم من از گل های عالم
که بوی تو همیشه ماندگار است
یا صاحب الزمان (عج)

اقا جون این شبها کجا احیا میگیری؟یه نگاه بما رو سیاها بکن مولا جون




 
بالا