حرف های عاشقانه

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم..

بلد نیستم حرف دلم را نگوییم!

حتی بلد نیستم نگوییم میخواهمت وقتی میخواهمت

بلدنیستم نخندم وقتی باتوام

حتی اخم کنم وقتی ناراحتم

من هیچ کار مهمی را بلد نیسم بجز

دوست داشتنٍ تو
کنارم که هستی،زمان هم مثل من دستپاچه میشود

عقربه ها یکی دوتا میپرند

اما همین که میروی

تاوان دستپاچگی های ساعت راهم من باید بدهم

جانم را میگیرند ثانیه های بی تو....
 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم هایم را به چشم هایش دوختم
و گفتم چشم هایت راببند
تازیباترین قصه را برایت بگویم
چشمهایش را بست...
و من آهسته برروی لبانش خم شدم
وقصه ی یک بوسه طولانی را برایش گفتم.


 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند ... گاهی هم میگویند : دوستت دارم ...


و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ... میدرند خاطراتت را ...


وتو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته ... !!!


 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید مرد باشی تا بفهمی؛

«احساس» یک زن؛

«فروشی» نیست، «هدیه» است ...!


 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
این شعر ها بروند به جهنم ...

نزدیکتر بیا


آنقدر که گرمی نفست دیوانه ام کند !


آنقدر نزدیک که قلبت زیر سرم دست و پا بزند...!


 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختــــــــر بودن هم تاوان دارد...



عاشــــــــــــــــــــق می شوی...

از روی عشــــــــــــق نه هوســـــ ...وجودت را....احساست را...تنت را به او می سپاری...

پس از مدتی آن میـــــرود...



آن زمان تو هـــــــــــرزه ای و او...



فقط کمــــــــــــی دختــــــــــر بازی کرده است...!!

 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
با همسرت که قدم میزنی...
برای رفتن عجله نداشته باش...

دستهایش را با لطافت ولی مردانه بگیر...

با عشق و آرامش قدم بردار...

نفسهایت را عمیق تر بکش...

عجله ات برای چیست...؟؟

تمام دنیا اینجاست...

در دستهای تو...

 

sahel70

عضو جدید
دختــــــــر بودن هم تاوان دارد...



عاشــــــــــــــــــــق می شوی...

از روی عشــــــــــــق نه هوســـــ ...وجودت را....احساست را...تنت را به او می سپاری...

پس از مدتی آن میـــــرود...



آن زمان تو هـــــــــــرزه ای و او...



فقط کمــــــــــــی دختــــــــــر بازی کرده است...!!


راس میگی،کاش یه ذره مردانگی وجو داشت
مرسی دوست عزیز
 

sahel70

عضو جدید
بابای عزیزم خیلی دوست دارم
خیلی خیلی زیاد
به خاطر ایکه محکم جلوم وایستادیو نزاشتی تو چاه بیفتم
بخاطر ایکه حال خرابه او روزای به اصطلاح عاشقیمو و دیدی و محکم وایسادی گفتی نه
گفتی دخترم چن ماه خراب باشی بهتره چندین ساله
بخاطر ایکه حالا میدونم تو از خودم هم خراب تر بودی باباجونم
باباجونم تنها مردی که بی توقع دوستم داره تویی
تنها مردی که تک تک موهاش به خاطرم سفید شده تویی
تنها مردی که به خاطر کارایی که برام کرده انتظار پاسخ نداره تویی
خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
دختر کوجولوت
 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز



وﻗﺘﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎ
ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﻤﮑﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﺵ ﺗﺎ ﺗﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﻏﺮﻕ ﺗﻮ ﺩﻭﺩ
ﺳﯿﮕﺎﺭﺵِ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻏﺮﻕ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ
ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﭼﺸﻤﮏ ﺯﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ، ﭘﻨﺞ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ
ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﻬﻢ ﻫﻢ
ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺸﺎﺵ ﭘﺮ ﺍﺷﮏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ
ﺑﺮﻑ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﻪ

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﻣﯿﺰﻧﻪ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﭙﯿﭽﻪ ..
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻦ ،
ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ” ﯾﮏ ﻣﺮﺩﺗﻨﻬﺎ ” ﺭﻭ
ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ!!!
 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﭼﻘـــــــﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ…حتما بخونید


ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ!
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯿﻢ،
ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍﯾﯽ …
ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ …
ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ ..
ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ……. ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ……
ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ……. ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ……. ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ……..
ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﯿﺰ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ……..
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ …
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ …
ﺍﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ …
ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ …
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ
ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ …
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ….


 

eizabel

عضو جدید
من چند تا جمله داشتم گفتم شما هم بخونید
در کاخ مجلل خبر از عشق مجو که سعادت همه در کلبه درویشان است
عشق یعنی چون خورشید تابیدن بر شبهای دوست چون ذوب شدن بر غم های دوست
در کجا رسم بر این است که عاشق نشوی باغبان باشی دلتنگ شقایق نشوی:(

بزرگی را گفتند زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش 1.کودکی 2.پیری:eek:
گفتند پس جوانی چه شد؟
گفت:با عشق ساخت با بی وفایی سوخت و با جدایی مرد:cry:
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم بچگيمو مي خواد !
پاهاي شني ، دستاي كاكائويي !
دلم مي خواد وقتي بلال مي خورم كل صورتم ذغالي شه !
100 بار يه سرسره يه متري رو بالا برم بازم خسته نشم !
بستني و پفك و لواشك با هم بخورم !
سر چيزاي مسخره انقدر بخندم بيافتم كف اتاق !
آدامس بچسبونم زير ميز كلاسا !
عيديامو بريزم توو قلك
دلم مي خواد بازم رو ديوار نقاشي كنم !
مامانم بياد اشكامو پاك كنه نه دستمال تو دستم ...
دلم مي خواد شبا توو خواب غلت بزنم جاي اينكه حرف بزنم ...
1000 تومن توو جيبم باشه اما دلم خوش باشه ...
از شاخه درختا بالا برم
غروباي بعضي روزا فقط منتظر " آنشرلي " باشم ...
ولم كني تا صبح توو شهربازي بمونم !
مادرم كه نماز مي خونه برم جلوش انقد ادا در بيارم تا بخنده نمازشو بشكنه منم فرار كنم ...
بزرگترين اشتباه زندگيم اين بود كه آرزو كردم بزرگ شم ...
اينجاي زندگي خيلي دلم گرفته ...


77639143752.jpg
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچي ...
هيچي نيست كخ جاي خنده هاتو واسم بگيره
هيچي نيست كه مثل تو خوشحالم كنه
هيچي نمي تونه مثل تو بهم ارزش زندگي رو بفهمونه
هيچي نيست كه مثل تو بهم آرامش بده
هيچي نيست كه دلم باهاش احساس خوشحالي كنه
هيچي شب و روزمو برام مثل تو شيرين نمي كنه
هيچي نمي خوام ناراحتت كنه
هيچي ارزش غمتو نداره
هيچي نيست كه باعث شه دوست نداشته باشم
هيچي نيست كه منو از تو دور كنه
هيچي توو دنيا نيست كه واسم از تو مهم تر باشه
هيچي غير از تو عشقم نيست
هيچي ...


 
بالا