جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد دارم در غروبی سرد سرد،
می گذشت از کوچه ما دوره گرد،
داد می زد: "کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم"، اشک در چشمان بابا حلقه بست،
عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست،
اول ماه است و نان در سفره نیست،
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!! سوختم، دیدم که بابا پیر بود،
بدتر از او، خواهرم دلگیر بود،
بوی نان تازه هوش اش برده بود،
اتفاقا مادرم هم، روزه بود،
صورت اش دیدم که لک برداشته،
دست خوش رنگ اش، ترک برداشته،
باز هم بانگ درشت پیرمرد،
پرده اندیشه ام را پاره کرد...، "دوره گردم، کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت: "آقا، سفره خالی می خرید؟
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساده است دوست داشتن انسانی بى احساس عشقى
او را به خود وانهادن و گفتن كه ديگر نمى شناسمش

ساده است لغزش هاى خود را شناختن
با ديگران زيستن به حساب ايشان
و گفتن این كه من اين چنينم

ساده است
كه چگونه مى زيم

بارى زيستن
سخت ساده است
و پيچيده نيز هم...

 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی که راه نمیروی، نمی دوی ؛
زمین هم نمیخوری
و این" زمین نخوردن " محصول سکون است نه مهارت!
وقتی که تصمیمی نمیگیری،
کاری نمیکنی ؛
اشتباه هم نمیکنی
و این " اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب !

خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی...

خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند .
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ياد بگيرىم كه همه ى راه هايمان را امروز بسازىم
كه خاك فردا براى خيال ها مطمئن نيست
و آينده امكانى براى سقوط به ميانه ى نزاع در خود دارد

كم كم ياد بگيرىم
كه حتى نور خورشيد مى سوزاند اگر زياد آفتاب بگيریم

بعد باغ خود را بكارىم و روحمان را زينت دهیم
به جاى اين كه منتظر كسى باشم تا برايمان گل بياورد

و ياد بگيرىم كه مى توانىم تحمل كنىم...
كه محكم هستىم
كه خيلى مى ارزىم

و مى آموزىم و مى آموزىم...
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يادمان نرود...
دردفترديكته فردايمان بنويسيم:
انسان بودن، پاک بودن ،مسئول بودن
ودرانديشه سرنوشت ديگران بودن
وظيفه نیست!
بلكه باید جز صفت آدمی باشد
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر بخواهیم در زندگی خود به کمال رضایت برسیم، این کار یک راه بیشتر ندارد:
ابتدا ببینیم چه چیزی را بیش از همه می خواهیم ( یعنی عالیترین ارزشها در نظر ما چیست)
و آنگاه تصمیم قطعی بگیریم که براساس معیارهای مورد قبول خود زندگی کنیم.
آنتونی رابینز
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاقد گفت عروس خانوم وكيلم؟
گفتند عروس رفته گل بچينه. دوباره پرسيد وكيلم عروس خانوم؟
- عروس رفته گلاب بياره.
عاقد گفت براى بار سوم مى پرسم؛ عروس خانم. وكيلم؟
عروس رفته...
عروس رفته بود.
پچ پچ افتاد بين مهمانها. شيرين سيزده سالش بود؛ وراج و پر هيجان. بلند بلند حرف مى زد و غش غش مى خنديد. هر روز سر ديوار و بالاى درخت پيدايش مى كردند. پدرش هم صلاح ديد زودتر شوهرش دهد.
داماد بددل و غيرتى بود و گفته بود پرده بكشند دور عروس.
شيرين هم از شلوغى استفاده كرده بود و چهاردست و پا از زير پاى خاله خانبانجى ها كه داشتند قند مى سابيدند، زده بود به چاك.
مهمانى بهم ريخت. هر كس از يك طرف دويد دنبال عروس. مهمانها ريختند توى كوچه.
شيرين را روى پشت بام همسايه پيدا كردند . لاى طناب هاى رخت. پدرش كشان كشان برگرداندش سر سفره عقد. گفتند پرده بى پرده! نامحرمها را رفتند بيرون. كمال مچ شيرين را سفت نگه داشت.
عاقد گفت استغفرالله! براى بار دهم مى پرسم. وكيلم؟
پدر چشم غره رفت و مادر پهلوى شيرين يك نيشگون ريز گرفت. عروس با صداى بلند بله را گفت و لگد زد زير آينه. زن ها كل كشيدند و مردها بهم تبريك گفتند. كمال زير لب غريد كه آدمت مى كنم جووووجه و خيره شد به تصوير خودش در آينه شكسته.
فرداى عروسى شيرين را سر درخت توت پيدا كردند. كمال داد درخت هاى حياط را بريدند. سر ديوارها هم بطرى شكسته گذاشتند. به درها هم قفل زدند. اسم عروس را هم عوض كردند. كمال گفت چه معنى دارد كه اسم زن آدم شيرينى و شكلات باشد.
شيرين شد زهره.
زهره تمرين كرد يواش حرف بزند. كمال گفت چه معنى دارد زن اصلا حرف بزند؟ فقط در صورت لزوم! آنهم طورى كه دهانت تكان نخورد. طورى هم راه برو كه دستهايت جلو و عقب نرود. به اطراف هم نگاه نكن، فقط خيره به پايين يا روبرو . فهمیدی ضعیفه؟؟!!
زهره شد يك آدم آهنى تمام و عيار. فاميل ها گفتند اين زهره يك مرضى چيزى گرفته. آن از حرف زدنش، آن از راه رفتنش. كمال نگران شد. زهره را بردند دكتر. دكتر گفت يك اختلال نادر روانى است. همه گفتند از روز عروسى معلوم بود يك مرگش مى شود. الان خودش را نشان داده.
بستريش كه كردند، كمال طلاقش داد.
خواهرها گفتند دلت نگيره برادر!
زهره قسمتت نبود. برايت يك دختر چهارده ساله پسنديده ايم به نام شربت.
#صدیقه_احمدی

@tehran_text
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی کن به شیوه خودت . . .
با قوانین خودت . . . !
با باورها و ایمان قلبی خودت . . .
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند . . .
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی !
هر جور که باشی ، حرفی برای گفتن دارند ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
این روزها دخترانه هایم را در آغوش میگیرم برایش لالایی می خوانم کمی بخواب بگذار محکم بمانم در روزگاری که باید محکم باشم
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"" لذّت دنیا،
داشتنِ کسى ست
که دوست داشتن را بلد است؛♥️
به همین سادگى ..! ""
این روزها
گفتن دوستت دارم! آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی "لیلی" نیست...
هررهگذری"مجنون"...
و تو شریک زندگی هر کس نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی آمد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد آسمان، رد خدا باشد
و باید برایش
از"من" گذشت
تا به
"ما" رسید......


#فریدون مشیری??????
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ﺍﻓﺴﺮﺩﮔــــ[/FONT][FONT=&quot]ے[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ﺑﻬﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ[/FONT]
[FONT=&quot]آﺩﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ.[/FONT]
[FONT=&quot]ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ [/FONT]
[FONT=&quot]ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔـــ[/FONT][FONT=&quot]ے[/FONT][FONT=&quot] ﺑﻨﮕﺮی[/FONT]
[FONT=&quot]ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻫﻢ[/FONT]
[FONT=&quot]ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮ ﺭﻧﺞ می کشی![/FONT]
[FONT=&quot]اروین_یالوم[/FONT]
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه قصه ها قديمى است
نهايت هميشه همين مى شود:

-بهانه
-بازخواست
-تقاص گناهان رخ نداده
-آرزوى دست نيافته ى فرارى دادن خستگى با مهربانى
يا چيزهايى در همين حدود

"يادآورى" شايد سخت ترين روش فراموشى باشد
شايد هم لطيف ترينشان
شايد هم بهترين راه از دست ندادن عشقمان
بدونِ عشق زندگى چه مى تواند باشد؟

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدما گله هاشون رو توو عصبانيت هاشون لو ميدن ...
بعضي وقتا حرفايى كه آدم تو داد و بيدادش ميزنه
برا يه نفر، هيچ جوره فراموش شدني نيست...


 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يك روزهايى هست،
كه آدم نميتواند تنهايى از پس اش بر بيايد
از همان روزهايى كه دقيقه به دقيقه رو به روى پنجره مى ايستى،
سماور را روشن نگه ميدارى،
گوشى را چك ميكنى كه مبادا شارژ باطرى اش تمام شده باشد!
بعد، بعد ؛ لبانت را روى هم فشار مى دهى تا صدايت درِ دنيا را نلرزاند!!
و قلبت كه ديگر حتى با تو هم نسبتى ندارد دلش مى خواهد كنده شود اما تو به اجبار نگه اش ميدارى،
تا... تا يك روزِ ديگر، وقتي تصميم گرفتي دل از تعلقات بِكني،
گوشي را خاموش ميكني،
آبِ سماور را در سينك ميريزى،
پاى پنجره مى ايستى وَ نگاهِ سردت را مى دوزى به نيامدن ها...
و چشمانِ ماتِ تو، شايد آنموقع كسى را ببيند كه ديگر قلبى برايش به تپيدن هاى بى وقفه نمى افتد..
امّا
به ما ياد ندادند با دوست نداشتن هاي بعد از آن روز چه بايد بكنيم ..


 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انشايم كه تمام شد معلم با خط كش چوبی اش زد پشتِ دستم و گفت جمله هايت زيباست ...
گفتم اجازه آقا ... پس چرا ميزنيد؟؟؟
نگاهم كرد ... پوزخندِ تلخی زدو
گفت: ميزنم تا همیشه يادت بماند خوب نوشتن و زيبا فكر كردن در اين دنيا تاوان دارد!

"احمد شاملو"
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]انسان ها همیشه "بت" می سازند ...[/FONT]
[FONT=&quot]بعضی ها با "سنگ و چوب"[/FONT]
[FONT=&quot]عده ای با "باورهایشان"[/FONT]
[FONT=&quot]اولی ترسناک نیست ، چون با یک تبر در هم می شکند ولی دومی بلایی است که هیچ جامعه ای از آن مصون نمانده است ![/FONT]
[FONT=&quot]پس بشکن ...[/FONT]
[FONT=&quot]باورهایی را که از تو یک زندانی ساخته است...[/FONT]
[FONT=&quot]بی آنکه بدانی...[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اگر کسی از زندگیت رفت پشتش اب بریز
اونیکه که بخواد بمونه هزار بهانه برای رفتنم داشته باشه میمونه
اونیکه بخواد بره ......
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
m_sh_eng جمله های زیبا ادبیات 4588

Similar threads

بالا