جمله های زیبا

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زمان زود میگذرد کمی به این بیاندیش که چگونه دلی را میشود شاد کرد در این زمانی که داری
چگونه میتوانی کمک کنی بدون انکه کسی نامت را بداند
چگونه دستی را نوازش کنی تا نرود سراغ نامرد
چگونه دوست بداری حتی انکه دوستت ندارد
(A.M )
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

sky1368

عضو جدید
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر، مثل تقدیر، مثل قسمت، مثل الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت...A
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

sky1368

عضو جدید
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد...
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی تنهائیم دنبال دوست میگردیم، وقتی پیدایش کردیم دنبال عیبهایش میگردیم، وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش میگردیم.
و باز هم تنهائیم......
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است. زندگی یعنی این[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

leilyyy

عضو جدید
کم باش از کم بودنت نترس....
اوند که اگه کم باشی ولت میکنه! همونیه که اگه
زیاد باسی حیف و میلت میکنه.....!!!!!!
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

ava.90

عضو جدید
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز

خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرقی نمی کند
لنز دوربین بر روی چه تنظیم باشد
تنها تصویر توست
که در چشم من قاب می شود…


 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاده هنوز خیس است
و​
من همچنان می روم​
به خیال رد پای اشکهایت
ولی تردید مرا زجر می دهد​
نمی دانم این خیسی اشکهای توست
یا​
خیسی شرم این جاده از شکست دوباره من . . .


 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست به دامن خدا که میشوم....

چیزی آهسته درون من به صدا میاید که ...نترس!

از باختن تا ساختن دوباره ، فاصله ای نیست ....!




کاش مـردگان

قبل از آنکه بمیرند

چشم های تو را می دیدند..
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد ؛
که بیاد تو تنهاییم …. و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه :
مگه من مردم که تنها بمونی … !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاه باید ساخته هایت را ویران کنی
گاه باید ارزوهایت را تنها قاب کنی بگذاری کنار
گاه باید انتظار کشیدنت را بیخیال شوی اخر شاید او نفهمد انتظار یعنی چه
گاه باید اشک بریزی برای خودت
گاه باید بلند بخندی تا کسی غمت را نفهمد
(A.M )
 
  • Like
واکنش ها: ho_b

n.sara

عضو جدید
نبودنهایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند...
کسانی هستند که هرگز تکرار نمیشوند...
و حرفهایی که معنیشان را خیلی دیر می فهمیم...
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پـــــدر نبودنت را
در دسته های ِ ده تایی
چوب خط میزنم .
این خاصیت ِ مهربانـــــــی است
با خودش روزهای ِ غمگینی می آورد
که هیچ تقویمی به آن تن نمیدهد.
دلتنگتم…
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی کوتاه است اما طولانی ترین چیزیست که در اختیار ما انسانها قرار دارد. (فررد هاندهاین)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا