يک عمر تو زخم های ما را بستی هر روز كشيدی بـه سر ما دستی شعبان كه به نيمه می رسد آقا جان! ما تازه به يادمان می آيد هستی!
*** هم چاه سر راه تــو بايد بكنيم هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم اين نامه ی چندم است كه مي خوانی داريم ركــــورد كوفـــه را می شكنيم
*** هر چند كه خسته ايم از اين حال نيا! شرمنده ! اگـــر ندارد اشكال نيـــا! ما خط تمام نامه هامان كوفی است آقای گلـــم زبان من لال نيـــا! ***
عصر جمعه یعنی
دلم تنگ می شود
و نماز حضرت محمد بخوانم ...
به ضحی فکر کنم
و قسم به صبح روشن که ما تو را وانگذاشته ایم...
عصر جمعه ای کاش خبری بیاید دلمان را شاد و قرص کند