[جشن فارغ السربازی] و اینک محســ ن ... شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ...در انـتـظـار تـــ و !
- شروع کننده موضوع Setayesh
- تاریخ شروع
کارت پایان خدمته:دی
هر فارغی ک اون فارغ نیس دخدرم
فارغ فارغه فارغی ک فارغ نباشد فارغ نیست
شادی(ره)
نه این از اون فارغای تبصره داره:دی
عاقا منم تبریک میگم...راحت شدی محسن،البته راحت بودی...الان تازه رفتی تو زندگی....بچه نشی اون مورده یادت نره...
آهای پیسمله...پیسمل مردمو اغفال نکن...مادرش میاد لهت میکنه ها:دی
من چیزی نگفتم بهش که مادرفقط از لب پرتگاه یکم دارم میکشمش اینور
پرتگاهش چی هس حالا؟
همون ک خودت افتادی توش؟:دیییییی
پرتگاهش چی هس حالا؟
3نکن مادر،اینجا اکثریت دخترن
بذار این چند ماهم تموم کنم بعد بُکُشَن
غضنفر میره سربازی تو صف بوده سروانه میگه: به چپ چپ به راست راست… میبینه غضنفر همینجوری وایستاده میگه: تو چرا به فرمانم عمل نمی کنی؟ غضنفر میگه: جناب سروان شما اول تصمیم قطعی رو بگیرید بعد من انجام میدم!
یاد اوری خاطرات :
بسوزد آنکه سربازی بنا کرد تو را از من مرا از تو جدا کرد
گروهبانان مرا بیچاره کردند لـــ ـباس شخصی ام را پاره کردند
به خط کردند تراشیدند سرم را لباس آش خوری کردند تنم را
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس، افتاده یک مگس
بخورم، نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
سر پستم رسیدم خوابم آمد – محبت های مادر یادم آمد
نوشتم نامه ای با برگ چایی – کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامه ای با برگ انگور – جدا گشتم دو سال از خانه ام دور
به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را
الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان
از آن روزی که سربازی به پا شد / ستم بر ما نشد بر دختران شد
بسوزد آن که سربازی به پا کرد / تمام دختران را چشم به راه کرد
به سربازی روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است
پدرم گفت که در دوره ی سربازی و دوری ز پدر، مادر و آدم شدن و ساچمه پلو خوردن بسیار، شود هر پسر بی هنری مرد و دگر لوس و ننر بودن انسان بشود در
گروهبانان مرا بیچاره کردند لـــ ـباس شخصی ام را پاره کردند
به خط کردند تراشیدند سرم را لباس آش خوری کردند تنم را
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس، افتاده یک مگس
بخورم، نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
سر پستم رسیدم خوابم آمد – محبت های مادر یادم آمد
نوشتم نامه ای با برگ چایی – کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامه ای با برگ انگور – جدا گشتم دو سال از خانه ام دور
به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را
الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان
از آن روزی که سربازی به پا شد / ستم بر ما نشد بر دختران شد
بسوزد آن که سربازی به پا کرد / تمام دختران را چشم به راه کرد
به سربازی روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است
پدرم گفت که در دوره ی سربازی و دوری ز پدر، مادر و آدم شدن و ساچمه پلو خوردن بسیار، شود هر پسر بی هنری مرد و دگر لوس و ننر بودن انسان بشود در
ببین چ زحمتی کشیدم شاعری کردم :دی
تبریک میگم .با ارزوی موفقیت های بعدی
3نکن مادر،اینجا اکثریت دخترن
پول میگیرم سه نکنم
محسن ! تكرار غريبانه ي روزهاي سربازيت چگونه گذشت
وقتي روشني چشمهايت
در پشت پرده هاي مه الود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم خدمتت
از تنهايي معصومانه ي نگهباني هايت
آيا مي داني كه در هجوم مسيج ها و منشن هايت
و در گير و دار ملال آور دوران شيفت هايت
حقيقت پنهاني گوشي نقره اي نهفته بود؟
محسن!
اكنون آمده ام تا دستهايت را
به پنجه طلايي خورشيد آزادي و زندگي بسپاري
در آبي بيكران موفقيت ها و خوبي ها به پرواز درآيي
و اينك محسن ! شكفتن و سبز شدن در انتظار توست...
در انتظار تو
پسرم. چه حس خوبيه وقتي بهت نگاه ميکنم که اين همه بزرگ شدي
اين همه روزاي سختو کنار گذاشتي
به قول مرتضي که چقدر روز رفتنش غصه خورديم
:
اين روزا سخت تر ازونه که باور کني!
يادته روزاي اول چيا بهت گفتم
و حالا تو بهم ميگي
داشتن دوستي مثل تو به داشتن تمام دنيا مي ارزه
کسي که توي غصه ها و غم هاتم درست مثل شادي ها و خنده هات کنارت باشه
با بد و خوبت بسازه و تنهات نذاره
يکي هست !
دعا مي کنم همونطور که مثل يه مرد واقعي تو شادي و غم کنار من بودي
خدا هم کنار تو باشه
در تمام لحظات زندگيت
و هرگز غم توي دل صافت نشينه
و هميشه بخندي که منم از خنده ي تو بخندم
دعا ميکنم يه روزي بياد که خبر موفقيت هاي شغلي و تحصيلي و زن و زندگي و بچه و ... رو ازت بشنوم و به ديگران برسونم.
انتخاب اسمشم با من هست!گفته باشم!
سالم و خندون باشي هميشه.
به اميد روزهاي پر تلاش، موفق و بزرگ...
سلاااااااااام دوستان
کماکان طبق بدشانسي هاي معمول، اين تاپيک بعلت مسافر بودن استارتر يک هفته جلوتر ايجاد شد
از دوستان عزيز و خود تازه فارغ شده عذر ميخوام
اما خب امروزم عید هست و چه روزی بهتر از امروز ، عیدتونم مبارک.
محسن ما سربازيش اخر دي تموم ميشه
این تاپیک با شمارش معکوس هست:
پ.ن:
من بهت افتخار ميکنم
اشک شوقه... : )
ببخشید که فرصتم کم بود.
واو چ تاپیکی ممنونم از تمام زحمات و لطفهای ک در حق من داشتی ستایش جان یک دنیا ممنونم ازت
تو خودت دوست خوبی برام بودی ک منو دوست خوب خودت میدونی ستایش عزیزم
و فقد میتونم بگم اگ من بنظرت خوب بودم از همش بازتاب خوبی های تو در منه
اهم اهم :دی
عاغا بالاخره تموم شد و من در اوج مشقت و سختی این مهم رو به پایان رسوندم خخخ
سربازی اخر کویت بودنه برید دوستان برید:|
واو چ تاپیکی ممنونم از تمام زحمات و لطفهای ک در حق من داشتی ستایش جان یک دنیا ممنونم ازت
تو خودت دوست خوبی برام بودی ک منو دوست خوب خودت میدونی ستایش عزیزم
و فقد میتونم بگم اگ من بنظرت خوب بودم از همش بازتاب خوبی های تو در منه
اهم اهم :دی
عاغا بالاخره تموم شد و من در اوج مشقت و سختی این مهم رو به پایان رسوندم خخخ
سربازی اخر کویت بودنه برید دوستان برید:|
مشتاق دیدار سرباز فارغ شده:دیآخر کویت بودنه ینی چی؟!
ممنونم مینا بانو
موصن ! تكرار غريبانه ي روزهاي سربازيت چگونه گذشت
وقتي روشني چشمهايت
در پشت پرده هاي مه الود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم خدمتت
از تنهايي معصومانه ي نگهباني هايت
آيا مي داني كه در هجوم مسيج ها و منشن هايت
و در گير و دار ملال آور دوران شيفت هايت
حقيقت پنهاني گوشي نقره اي نهفته بود؟
موصن!
اكنون آمده ام تا دستهايت را
به پنجه طلايي خورشيد آزادي و زندگي بسپاري
در آبي بيكران موفقيت ها و خوبي ها به پرواز درآيي
و اينك موصن ! شكفتن و سبز شدن در انتظار توست...
در انتظار تو هعییی این عکسه چه داستانا که برا من درست نکرد بابت اون موصن بیستوچاری که زیرش نوشتم...
چقد زود گذشت
خخخ شعره خیلی جالبه ...حسودی نکن بهم سونیا:|:دی
ممنونم
انشالله تو هم این مرحله از زندگی رو خیلی سریع و بدون دغدغه پشت سر بذاری دوست من
باشه برسون :دی
سالم و خندون باشي هميشه.
به اميد روزهاي پر تلاش، موفق و بزرگ...
ممنونم دوست خوبم
باو بذارید دو مین خوش باشیم عروسی چیه :دی
محسن شرلی شده الان دیگ
اسم خودم محسنه بخاطر این جمله هه "محسن ! تكرار غريبانه ي روزهاي سربازيت چگونه گذشت" نزدیک ده دقیقه خندیدم یاد آن شرلی افتادم.یادش بخیر
تبریک میگم بهشون
به افتخارشون
مشاهده پیوست 229613
ممنونم دوست خوبم
یاد کپی کردنای خودم افتادم مصطفی جان :دی
ممنونم داداش
محسنُ فارع الخدمتیت مبارک پســر
پسر خدمتی من بودی ها
تازه شروع کاره ..
فکر کردی خدمت تمام کردی راحتی ؟؟
تصمیم های خوب خوب بگیر ..
با جدیت پیش برو
کلی کارای خوب میتونی انجام بدی
قدر فرصتهات رو بدون ..
سلام ناخدای دوست داشتنی
دوستی ک نام بردن از او به عنوان دوست برای من افتخاریه
ممنونم ناخدایی عزیز
آخر کویت بودنه ینی چی؟!
ممنونم مارال خانم
اخر کویت بودن ینی ما یه کویت داریم ک این کویت یه اخر داره ک این اخره همون اخر مذکور میباشد ک معروفه به اخر کویت بودن ...امیدوارم تونسته باشم مطلب رو رسونده باشم
تو برنامه هام هست بیا بریم خخخخ
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=229613&d=1420817170
کودوم موسن هست ایشون؟
بنده میباشم اتی خانم:دی
این آینده ی منه
چه لباسی،چه تیپی،فشنه هـاااااا !
ماشالا ماشالا چقد بهت میاد:|
مبارکه امیدوارم بهترین ها در زندگیت پیش بیاد
ممنونم دوست خوبم
سلام
به به چه خبرِِ ِ خوبی
سرباز خدووم مملکت فارغ السربازی میشن
تبریک میگم
سلام اگاهدخت بانو
بله دیگ تموم شد کار سراغ ندازی؟:دی
ممنونم دوست خوبم
من اینجام
ممنونم
اره دادا ولی فک کنم اون از شر من راحت شد :دی
ممنونم مارال خانم
اخر کویت بودن ینی ما یه کویت داریم ک این کویت یه اخر داره ک این اخره همون اخر مذکور میباشد ک معروفه به اخر کویت بودن ...امیدوارم تونسته باشم مطلب رو رسونده باشم
خواهش میشه همشهری بابابزرگم اینا:دی
آره کاملا واضح بود:| فقط آخر از کدوم جهت جغرافیایی؟؟
ممنونم مارال خانم
اخر کویت بودن ینی ما یه کویت داریم ک این کویت یه اخر داره ک این اخره همون اخر مذکور میباشد ک معروفه به اخر کویت بودن ...امیدوارم تونسته باشم مطلب رو رسونده باشم
خخخخخخخخخخ کاملا براش جا افتاد
خواهش میکنم...بابابزرگت خونشون کجاس؟
جهت جغرافیایی: از همون سمتی که به انتهای کویت میره تشریف ببرید میرسید به اخر کویت
خخخخخخخخخخ کاملا براش جا افتاد
کارم درسته عصنه حرف نداره
خواهش میکنم...بابابزرگت خونشون کجاس؟
جهت جغرافیایی: از همون سمتی که به انتهای کویت میره تشریف ببرید میرسید به اخر کویت
کارم درسته عصنه حرف نداره
خیلی هم خوب
بگو ببینم کارتو توی دانشگاه یاد گرفتی یا سربازی؟
Similar threads
Similar threads
-
<<<<<< همگی دعوتین به جشن فارغ التحصیلی برادر زاده مهربونم یوسفــــــــــــــــــــ>> >>>>- شروع شده توسط corpse bride
- پاسخ ها: 57
-
جشن فارغ التحصيلي مهندسين و كارشناساي جديد بفرمايين داخل دم در بده بفرمايين....- شروع شده توسط ناآشنا
- پاسخ ها: 44
-
-
-
