یادم نمیرود!ترم 6یا7بودم که یکی ازهمسایگان منزل دانشجوییمان خواست که فرزندش رادرزمینه انتخاب رشته دانشگاه راهنمایی کنم سوال کرد چی میخونی گفتم مهندسی مکانیک گفت مکانیکی ماشینهای سبک یا سنگین!برق ازسرم پرید باتاکید بیشتری گفتم مهندسی مکانیک .... گفت آهان همون ماشینای سنگینه دیگه .... گذشت باخودم فکرکردم شاید این بنده خدا نمیدونه دیگه... موقع تقسیم توی سربازی سرهنگ اسمم روخوند خبردار جلوش وایسادم گفت پسر چی خوند؟ گفتم مهندسی مکانیک - طراحی جامدات گفت خوبه میندازمت راهنمایی ورانندگی رشتتم میکانیکیه میتونی به مردم کمک کنی .... ! تاخواستم بگم قربان من هنوز گواهی نامه هم نگرفتم ... گفت حرف نباشه برو سرجات . دود ازسرم بلند شد احساس کردم یه جاییم داره ... بگذریم 2 سال تمام سر چهارراه ها یه سوت توی دهنم از اینور خیابون به اون ور ... 4تا سوت خراب کردم . بعداز سربازی توی یه شرکت خواستند برای یه پروژه پستم رو مشخص کنند مدیرعامل ازم پرسید چی خوندی بهش گفتم .. گفت خوبه اونجا به کسی که کار تورو بلد باشه ودرسش را هم خونده باشه ورشته اش هم باشه واقعا" نیاز داریم با خوشحالی پرسیدم چه پستی ؟ گفت : سمت کارشناس ماشین آلات ...... !!!! توی دلم فریاد زدم : ننننننننننننننننننننننننن نننننننننهههههههههههههههه هههه!!!!!!!!!