ثانیه های خاکستری...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
صورتم را به شانه‌اش گذاشتم و گفتم:
دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدم‌ها حسودند، زمان بخیل است و دنیا
عاشق‌کُش...
#عباس_معروفی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یه دقیقه حواستونو بدین به من
بخدا کسی که "بخواد" هم میتونه براتون وقت بذاره، هم بهتون توجه کنه، هم مهربون باشه، هم همه جزئیات مهمتون رو یادش بمونه و شما عزیزترین چیز دنیاش باشین، جز این هر بهانه‌ای چرته
میدونم قبول کردنش سخته ولی هرچی الان زودتر بپذیرین ، بعدا کمتر دردتون میاد.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوست داشته شدن خوبه
اما قشنگ‌تر اونه که کسی باشه
که تورو بلد باشه
دلیل غمت رو
عمق خنده‌ات رو
راه شاد کردنت رو
و حتی گاه اذیت کردنت رو♥️
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تام هاردی: تنها بودن خیلی خطرناک و اعتیادآوره، چون وقتی متوجه بشی تنهایی چقدر آرامش‌بخشه، دیگه نمی‌خوای با مردم سر و کله بزنی
 

plant_biology

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كاش ميشد لب چشمه غبار را شست
ترس از گور را به آب داد
و زلف ازادي را گرفت
و عطرش را با باد رقصاند
و مچ ديروز را گرفت
و حال امروز را پرسيد
و دست فردا را بوسيد
و باغبان پيري كه از ناله لبريز است را خواباند
و شكوفه هاي گيلاس را لب طاقچه روياند
و بهار را به فصلها برگرداند
و چين و چروك زمستان را زد
و برف را از باغ دور كرد
و يخ را به افتاب سپرد
و انجا كه خورشيد اخرين خميازه هايش را ميكشد
از كنار درختان كهنسال پير گذشت
و در تاكستاني كه برهنه شده است
كنار جوي ابي كه شراب در ان روان است
كوزه در دست و يار بر لب
از انگور سالها پيش مست شد
و در احساسي كه گنگي در ان موج ميزند
و غم بيداري كه تيشه بر شاديت ميزند
مدهوش شد
و از روي زمين سرد بلند شد
وبا پرندگان به دور شد
و به انجا كه چشم نگران پدري
و دل بي قرار مادري رفت
و رخت زندگي كهنه را از تن مردم بيرون كرد!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میان همه ی ابرها
یکی سخت می بارد

و میان همه خانه ها
یکی پابرجا می ماند

و میان همه ی پنجره ها
یکی در قاب می ماند

و میان همه ی زمان ها
یک‌لحظه همیشه هست

که نمی گذرد


کیمیا بهاری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خوب میکنی حالم را...
خوب مثلِ نشستن زیرِ کرسیِ مادربزرگ ، بوییدنِ بهارنارنج و راه رفتن روی برف ؛
وابسته ات شده ام...
مثلِ وابستگیِ چای به قند ، ستاره به آسمان و ریشه به خاک ؛
بی اختیار دوستت دارم...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
برگ های پاییزی
سرشار از شعور ِ درخت اند
و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار ….
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند..
درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم مست باشه اما پست نباشه آدم سرکار باشه اما سربار نباشه آدم بیکار باشه اما بی عار نباشه آدم بی کس باشه اما ناکس نباشه آدم بی صفا باشه اما بی وفا نباشه آدم دلتنگ باشه اما دل سنگ نباشه خلاصه کنم ... . آدم مرد نباشه اما نامرد هم نباشه!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گاهی وقتا باید یه نقطه بزاری باز شروع کنی
باز بخندی🍃 , باز بجنگی , باز بیفتی و محکم تر پاشی! گاهی وقتا باید یه لبخند خوشگل به همه ی تلخیا بزنی و بگی مرسی که یادم دادین قوی باشم..
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی فقط تصوره شاید یه روزی دیدنت
شاید یه روزی بی هوا همین ورا شنیدنت
سختی روزگارمو، این که تو رو ندارمو
مشغول رویام می‌کنه درگیر دنیا می‌کنه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حمید رها

این منم که هر صبح
دلم را به عشق
و گلویم را
به دوست داشتنت تازه میکنم،
این منم که هر صبح
از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون میخندی،
ذوق از درونم بیرون میجهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که میگویم عشق
یعنی، صمیمیتی از جنس
دوست داشتن ات........
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ورتر: برایم شعری بخوان
که حالم را خوب کند.
شارلوت: در آغوشت می‌گیرم،
این شعری است
که دوست دارم برایت بخوانم...

-یوهان ولفگالگ فون‌گوته
 
بالا