نیمکت #عاشقی یادت هست؟
#کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود…
بید #مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت؛
او نیز عاشق بودنمان را به رخ #پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز... نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.
بگو، #صدایم کن، #بیا تا دوباره #ما شویم،
مرحمی بر سوز# دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر #وصلمان را به پرستوها #مژده دهند.
#دوباره صدایم کن..