من نگاه خیره ایی به عکس رو به رو تو نگاه خسته ایی به سقف آرزو من شکسته بی صدا در آستان تو تو پرنده ایی رها در آسمان من منو به اسم من صدا کن از این قفس منو رها کن همراهم باش
به من تکیه کن مثل شبنم به برگ تو را بهتر از برگها می شناسم تو را روی گلبرگها مینویسم در آغاز ،در انتها می نویسم در آغاز ِ دفترچه ی مشق هایم تو را گر چه من بود ، اما ؛ می نویسم !!
حس میکنم حضور من کنارت باعث دلخستگی تو باشه شاید سفر رفتن من یه فصل تازه ایی از زندگی تو باشه حس میکنم باید از اینجا برم جایی که هیشکی راهشو بلد نیست باید برم که قدرمو بدونی یه مدتی تنها بمونی بد نیست
نيازم رو به چشم تو سپردم تو گريه كردي و من غصه خوردم
هميشه تا هميشه از تو گفتم
بجز اسم تو من اسمي نبردم
نيازمو به مو نقاشي كردم
تو با اشكات نوشتي آه سردم
نشستي رو به روم آهسته گفتي منم مثل توام من خود دردم
منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم هنوزم میشه عاشق بود تو باشی کار سختی نیست بدون مرز با من باش اگرچه دیگه وقتی نیست
این پری خوشکله رو همه دوست داشتن و بس یه رفیق بود یه رفیق خاکی بود با همه کس هر بلایی که تو این دنیا بود سرش اومد به همه امید میداد حرفهای خوبی میزد یار هر بیچاره بود این پری خوشکله واسه هر غم چاره بود این پری خوشکله ولی با این خوبیهاش این پری خوشکله همیشه آواره بود این پری خوشکله
دلم دلتنگه و مهرت رو میخواد دلم رو در پی غمها نذاری میام تنها توی قلبت میشینم من و قلبت رو جایی جا نذاری عزیزم جشن میلادت مبارک منو اون سوی جشن دل نذاری
از کجا باید شروع کرد ، درد دل که گفتنی نیست
قصه ی من خیلی وقته ، که دیگه شنیدنی نیست
تو خودم دارم می پوسم ولی هیچ کس نمی دونه
چه قدر سخته که آدم با خودش تنها بمونه
دیگه چشاتو نمی خوام برق نگاتو نمی خوام لذت یک بوسه ی خوش طعم لباتو نمی خوام دیگه نوازش نمی خوام دنیا رو با عشق نمی خوام یه لحظه موندن تورو با صد تا خواهش نمی خوام برو و فکرشم نکن دل یکی مثل تو می خواد دیگه نمی لرزه تنم وقتی که اسم تو میاد برو بدون،بدون تو دل من اروم می گیره خیال نکن یاد تو ام وقتی که بارون میگیره