تو چگونه نماز مي‌گذاري!

:gol:راستي چرا عده‌اي رفتند و رسيدند و چشيدند و ما هميشه در پس قافله به گرد آن‌ها خيره شويم و غبار آن‌ها را به ديده بركشيم؟
راستي چرا از اين همه نماز خواندن، چيزي نصيب من و تو نمي‌شود؟
و چرا هميشه در هواي نفسمان سير مي‌كنيم و هيچ گاه لذّت سير در آسمان را نمي‌چشيم؟
راستي چرا ما قطره مانديم و عده‌اي دريا شدند؟
و من و تو غبار سرگردان و عده‌اي خورشيد فروزان؟
و او خود پاسخمان مي‌دهد:
همه ارباب صنايع و اهل لذّات و معاملات و عادات، اعمال خود را به حضور قلب انجام مي‌دهند؛ به جهت آن كه قلب داراي محبوب است و لذا متوجّه به محبوب نخواهد بود و فقط اهل عبادت محروم از قلبند ! با آن كه اساس پرستش و ستايش بر حضور است و حقيقتاً تمام عاملين به اعمال خود را اخطار مي‌كنند به اهل عبادت كه ما عملي نكرده‌ايم مگر به حضور قلب، آيا شما در تمام عمر عبادت كرده‌ايد به حضور قلب يا نه؟
و من با شرمندگي نمازهايم را به خاطر مي‌آورم كه بدون هيچ تلاشي خود را به هواهايم مي‌سپارم و در نمازم در همه جا سير مي‌كنم جز در حضور او ! مگر فراموش كرده‌ام كه در نماز در برابر كه ايستاده‌ام؟
أ أنت اله الذي لا اله الا انت
أ أنت اله الذي لا معشوق سواك
أ أنت اله الذي لا معبود سواك
أ أنت اله الذي لا اله الا انت ...
در برابر او؟
او كه همان محبوب ماست !
او كه همان معشوق ماست !
او كه اين همه مي‌دويم تنها براي رسيدن به او !
او كه تمام غايت و آرزوي ماست !
او كه تمام عشق و هدف ماست !
او كه تمام اضطراب و اميد ماست، پس چرا ... !
چرا در برابرش كه مي‌ايستسم، حريمش را مي‌شكنيم؟ و آزارش مي‌دهيم؟ نماز كن به صفت، فرشته بايد و من
هنوز در صفت ديو و دد گرفتارم
از اين نماز نباشد به جز آزارت
همان به آن كه تو را بيش از اين نيازارم
از اين نماز غرض آن بود كه من با تو
حديث درد فراق تو باز بگزارم
وگرنه اين چه نمازي بود كه من بي‌تو
نشسته روي به محراب و دل به بازارم:gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا